در
کتابخانه
بازدید : 484060تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
عدل الهی
Expand مقدّمه مقدّمه
Expand <span class="HFormat">بخش اول: </span>عدل بشری و  عدل الهی بخش اول: عدل بشری و عدل الهی
Expand <span class="HFormat">بخش دوم: </span>حلّ مشكل بخش دوم: حلّ مشكل
Expand <span class="HFormat">بخش سوم</span>تبعیض هابخش سومتبعیض ها
Expand <span class="HFormat">بخش چهارم: </span>شروربخش چهارم: شرور
Expand <span class="HFormat">بخش پنجم: </span>فوائد شروربخش پنجم: فوائد شرور
Expand <span class="HFormat">بخش ششم: </span>مرگ ومیرهابخش ششم: مرگ ومیرها
Expand <span class="HFormat">بخش هفتم: </span>مجازاتهای اخروی بخش هفتم: مجازاتهای اخروی
Expand <span class="HFormat">بخش هشتم: </span>شفاعت بخش هشتم: شفاعت
Collapse <span class="HFormat">بخش نهم: </span>عمل خیر از غیر مسلمان بخش نهم: عمل خیر از غیر مسلمان
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
مسأله ی دوم از مسائلی كه درباره ی ارزش ایمان طرح كردیم این است كه آیا ایمان چه دخالتی در قبولی اعمال می تواند داشته باشد؟ قبلاً در ضمن نقل دلائل كسانی كه می گویند اعمال خیر كفّار، مقبول درگاه خداست گفتیم كه آنها می گویند: چون حسن و قبح و نیك و بد عمل، ذاتی است، عمل نیك، چه از مؤمن باشد یا از كافر، ماهیتش نیك است و قهراً باید مورد قبول حق تعالی واقع گردد؛ زیرا خوب از هر كس خوب است و بد از هر كس بد است و نسبت خدای متعال هم با همه ی بندگان یكی است.

اكنون می گوییم آنچه در استدلال مذكور آورده شده است صحیح است ولی یك مطلب اساسی، اینجا مورد غفلت قرار گرفته است و ما برای بیان آن ناچاریم یكی دیگر از اصطلاحات فنّ اصول را بیان كنیم و آن اصطلاح این است كه حسن و قبح بر دو گونه است: فعلی و فاعلی.

هر عملی دو جنبه و دو بعد دارد و هر یك از دو جنبه ی آن از نظر خوبی و بدی حسابی جداگانه دارد. ممكن است یك عمل از لحاظ یك بعد نیك باشد ولی در بعد دیگر نیك نباشد. عكس آن نیز ممكن است، و نیز ممكن است یك عمل از لحاظ هر دو بعد نیك یا بد باشد.

این دو بعد عبارت است از: شعاع اثر مفید و یا مضرّ عمل در خارج و در اجتماع بشر، و شعاع انتساب عمل به شخص فاعل و انگیزه های نفسانی و روحی كه موجب آن عمل شده است و عامل خواسته است به واسطه ی عمل و با وسیله قرار دادن عمل به آن هدفها و انگیزه ها برسد.

از نظر اول باید دید اثر مفید و یا مضرّ عمل تا كجا كشیده شده است؟ و از نظر دوم باید دید كه عامل، در نظام روحی و فكری خود چه سلوكی كرده و به سوی كدام مقصد می رفته است؟ اعمال بشر از نظر شعاع اثر سودمند یا زیانبار، در دفتر تاریخ ثبت می شود و تاریخ درباره ی آن قضاوت می كند، آن را ستایش یا نكوهش می نماید؛ ولی از نظر شعاع انتساب با روح بشر، تنها در دفاتر علوی ملكوتی ثبت و ضبط می شود. دفتر تاریخ، عمل بزرگ و مؤثر می خواهد و چنین عملی را ستایش می كند؛ ولی دفاتر علوی ملكوتی الهی علاوه بر این جهت در جستجوی عمل جاندار است.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج1، ص: 296
قرآن می فرماید:

اَلَّذِی خَلَقَ اَلْمَوْتَ وَ اَلْحَیاةَ لِیَبْلُوَكُمْ أَیُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً [1].

«آنكه مرگ و زندگی را آفرید تا شما را در امتحان نیكوترین عمل و صواب ترین عمل قرار دهد» .
فرمود «صواب ترین» عمل و نفرمود «بیشترین عمل» زیرا عمده این است كه بدانیم آنگاه كه تحت تأثیر انگیزه هایی روحی، عملی انجام می دهیم گذشته از پیكر عمل كه یك سلسله حركات و سكنات است و دارای اثرها و ارزشهای خاص اجتماعی است، از نظر معنوی واقعاً و حقیقتاً به سویی می رویم و طیّ طریقی می كنیم.

مطلب به این سادگی نیست كه هر چه هست «عمل» است، كار است، انرژی عضلانی است كه مصرف می شود و اما اندیشه ها و نیّتها، به اصطلاح ارزش مقدماتی دارد برای عمل، همه ذهنیّت است و همه مقدمه است و عمل ذو المقدمه، اساس ذو المقدمه است، مقدمه هر طور بود، بود. خیر، اصالت فكر و نیّت، از اصالت عمل كمتر نیست. این گونه تفكر «اصالة العملی» كه اندیشه و نیّت و عقیده را «اصیل» نمی شمارد و تحت عنوان «عینیّت» و «ذهنیّت» صرفاً ارزش مقدّمی برایش قائل است، یك تفكر مادی است. گذشته از اینكه بطلان این مكتب در جای خود روشن است، قدر مسلّم این است كه معارف قرآن را با اینگونه طرز تفكرها نتوان توجیه كرد.

از نظر قرآن، شخصیّت واقعی ما و «من» حقیقی ما همان روح ماست؛ روح ما با هر عمل اختیاری، از قوّه بسوی فعلیّت گام بر می دارد و اثر و خاصیتی متناسب با اراده و هدف و مقصود خود كسب می كند؛ این آثار و ملكات جزء شخصیت ما می شود و ما را به عالمی متناسب خود از عوالم وجود می برد.

پس حسن و قبح فعلی، یا خوبی و بدی اعمال، از نظر بعد اول بستگی به اثر خارجی آن عمل دارد؛ و حسن و قبح فاعلی یا خوبی و بدی از نظر بعد دوم بستگی به كیفیّت صدور آن از فاعل دارد. در حساب اول، قضاوت ما درباره ی یك عمل از لحاظ نتیجه ی خارجی و اجتماعی آن است؛ و در حساب دوم، قضاوت ما از نظر تأثیر داخلی و روانی عمل در شخص فاعل است.

وقتی یك فرد، بیمارستانی بوجود می آورد یا اقدام نیكوكارانه ی دیگری در امور فرهنگی یا بهداشتی یا اقتصادی یك كشور انجام می دهد، شك نیست كه عمل او از
مجموعه آثار شهید مطهری . ج1، ص: 297
نظر اجتماعی و در مقیاس تاریخ، خیر است، یعنی كار مفید و نافع برای خلق خداست. در این حساب تفاوتی نمی كند كه هدف فاعل از ایجاد بیمارستان یا مؤسسه ی خیریه ی دیگر چه باشد؟ خواه هدفش ریاكاری و تظاهر و اشباع غرائز نفسانی باشد یا انسانی و عالی و غیر فردی و ما فوق مادی، در هر صورت از لحاظ اجتماع یك مؤسسه ی خیریه بوجود آمده است. قضاوت تاریخ در مورد اعمال مردم همیشه از همین جنبه و در همین بعد است. تاریخ هرگز به نیّت اشخاص كاری ندارد. وقتی سخن از شاهكارهای هنر و صنعت در اصفهان به میان می آید كسی كاری ندارد كه مثلاً پدیدآورنده ی مسجد شیخ لطف اللّه یا مسجد شاه یا سی و سه پل چه نیّتی و هدفی داشته است؛ تاریخ پیكر را می بیند و نام عمل را «عمل خیر» می گذارد.

اما در حساب «حسن فاعلی» نظر به اثر اجتماعی و خارجی فعل نیست؛ در این حساب نظر به نوع ارتباط عمل با فاعل است؛ در این حساب مفید بودن عمل كافی نیست برای اینكه عمل، «عمل خیر» محسوب گردد. در اینجا حساب این است كه فاعل با چه نیّت و چه منظور و هدفی و برای وصول به چه مقصدی اقدام كرده است.

اگر فاعل، دارای نیّت و هدف خیر باشد و كار خیر را با انگیزه ی خیر انجام داده باشد كارش خیر است یعنی حسن فاعلی دارد و عملش دو بعدی است، در دو امتداد پیش رفته است: در امتداد تاریخ و زندگی اجتماعی بشری، و در امتداد معنوی و ملكوتی؛ ولی اگر آن را با انگیزه ی ریا یا جلب منفعت مادی انجام داده باشد، كارش یك بعدی است، تنها در امتداد تاریخ و زمان پیش رفته ولی در امتداد معنوی و ملكوتی پیش نرفته است و به اصطلاح اسلامی عملش به عالم بالا صعود نكرده است؛ و به تعبیر دیگر در اینگونه موارد، فاعل به اجتماع خدمت كرده و آن را بالا برده است ولی به خودش خدمت نكرده است بلكه احیاناً خیانت كرده است، روحش بجای اینكه با این عمل، تعالی یابد و بالا رود تنزّل یافته و سقوط كرده است.

البته مقصود این نیست كه حساب حسن فاعلی از حسن فعلی بكلی جداست و انسان از نظر نظام روحی و تكامل معنوی نباید كاری به كارهای مفید اجتماعی داشته باشد؛ مقصود این است كه كار مفید اجتماعی آنگاه از نظر نظام روحی و تكامل معنوی مفید است كه روح با انجام آن عمل یك سیر و سفر معنوی كرده باشد، از منزل خودخواهی و هواپرستی خارج شده و قدم به منزل اخلاص و صفا گذاشته باشد.

نسبت حسن فعلی به حسن فاعلی نسبت بدن به روح است. یك موجود زنده، تركیبی است از روح و بدن؛ باید در پیكر عملی كه حسن فعلی دارد، حسن فاعلی دمیده شود تا آن عمل زنده گردد و حیات یابد.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج1، ص: 298
علی هذا دلیل عقلی به اصطلاح «روشنفكرمآبان» - مبنی بر اینكه «خداوند با همه ی مخلوقاتش نسبت متساوی و یكسان دارد، و از طرف دیگر حسن و قبح اعمال، ذاتی اعمال است؛ پس عمل خیر از همه ی مردم یكسان است و لازمه ی این دو «یكسانی» این است كه پاداش اخروی مؤمن و غیر مؤمن یكسان باشد. . » . - مخدوش است. در این استدلال، عملها و نسبت یكسان خداوند با مخلوقات در نظر گرفته شده است اما «عامل» و شخصیت او و هدف و انگیزه و سیر روحی و معنوی را كه جبراً و قهراً موجب نایكسانی عملها می شود و فاصله ای در حد فاصله ی مرده و زنده میان آنها به وجود می آورد فراموش كرده اند؛ می گویند: برای خدا چه فرق می كند كه آنكه عمل خیر انجام می دهد او را بشناسد یا نشناسد؟ با او آشنا باشد یا آشنا نباشد؟ عمل را برای رضای او انجام داده باشد یا برای مقصودی دیگر؟ قصدش تقرّب به خدا باشد یا نباشد؟ پاسخ این است: برای خدا فرق نمی كند ولی برای خود آن شخص فرق می كند، او اگر خدا را نشناسد و با او آشنا نباشد یك نوع سلوك روحی می كند و اگر آشنا باشد نوعی دیگر. اگر آشنا نباشد عمل یك بعدی انجام می دهد، عملش تنها حسن فعلی و حسن تاریخی می یابد، ولی اگر آشنا باشد عمل دو بعدی انجام می دهد و عملش حسن فاعلی و حسن ملكوتی نیز پیدا می كند و دو بعدی می گردد؛ اگر آشنا باشد خودش و عملش به سوی خدا بالا می رود و اگر آشنا نباشد بالا نمی رود. به عبارت دیگر: برای خدا فرق نمی كند اما برای عمل فرق می كند؛ در یك صورت، عمل، عملی می شود زنده و صعودكننده به بالا، و در صورت دیگر عملی می شود مرده و هبوطكننده به پایین.

می گویند خدای عادل و حكیم هرگز به جرم اینكه بنده ای با او رابطه ی دوستی ندارد خط بطلان بر روی اعمال نیكش نمی كشد.

ما هم معتقدیم كه خداوند خط بطلان نمی كشد؛ اما باید ببینیم آیا اگر كسی خداشناس نباشد عمل خیر واقعی كه هم حسن اثر داشته باشد و هم حسن ارتباط، هم از نظر نظام اجتماعی خوب باشد و هم از نظر روحی عامل، از او سر می زند یا سر نمی زند؟ همه ی اشتباهها از آنجا پیدا شده است كه ما مفید بودن اجتماعی یك عمل را برای اینكه آن عمل، «خیر» و «صالح» محسوب گردد كافی فرض كرده ایم. مسلّماً اگر به فرض (البته فرض محال) كسی خدا را نشناسد و با عمل خود به سوی خدا بالا رود خدا او را بازنمی گرداند؛ اما حقیقت این است كه كسی كه خدا را نمی شناسد حجابی را پاره نمی كند، طوری از اطوار نفس را طی نمی نماید و به سوی ملكوت خدا
مجموعه آثار شهید مطهری . ج1، ص: 299
بالا نمی رود تا عملش آن جهانی گردد و جنبه ی ملكوتی بیابد و صورتی پیدا كند كه در آن جهان مایه ی بهجت و لذّت و سرور و سعادت او گردد. مقبولیّت عمل نزد پروردگار جز این نیست كه عمل اینچنین باشد.

یك تفاوت اصیل در میان قوانین الهی و قوانین بشری همین است كه قوانین الهی دو بعدی است و قوانین بشری یك بعدی. قوانین بشری به نظام روحی و تكامل معنوی فرد كاری ندارد. وقتی كه یك دولت برای مصالح كشور، اقدام به وضع مالیات می كند، هدفش فقط بدست آوردن پول و تأمین هزینه ی كشور است. دولت نظری ندارد كه پرداخت كننده ی مالیات چه نیّتی دارد؟ آیا با طیب خاطر و رضایت و از روی علاقه مندی به دولت یا كشور مالیات می دهد یا از روی ترس؟ هدف دولت تنها پول گرفتن است، حتی اگر پرداخت كننده در دلش فحش هم بدهد بازهم منظور دولت عملی شده است.

همچنین وقتی كه برای دفاع از كشور، سربازانی را به زیر پرچم احضار می كند به نیّت سربازان كاری ندارد؛ او می خواهد سرباز در میدان جنگ با دشمن نبرد كند؛ برای دولت تفاوتی ندارد كه سرباز با رضا و میل بجنگد یا از روی ترس از مسلسلی كه پشت سرش قرار دارد، نبردش خودنمایی باشد، به انگیزه ی حماسه ها و تعصّبهای احمقانه باشد، یا از برای دفاع از حق و حقیقت؟ ولی در قوانین الهی چنین نیست؛ در این قوانین، مالیات و سربازی بطور مطلق خواسته نشده است، بلكه توأم با نیّت خالص و قصد قربت خواسته شده است. اسلام عمل با روح می خواهد نه عمل بی روح. لهذا اگر مسلمانی زكات خود را بدهد ولی شائبه ی ریا در آن باشد پذیرفته نیست؛ اگر به جهاد برود ولی برای خودنمایی باشد قبول نیست. قانون الهی می گوید سرباز اجباری به درد من نمی خورد، من سربازی می خواهم كه روحاً سرباز باشد، سربازی می خواهم كه ندای: «إِنَّ اَللّهَ اِشْتَری مِنَ اَلْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ اَلْجَنَّةَ» [2]را پذیرفته باشد و صمیمانه به آن لبّیك بگوید.

از رسول اكرم (صلّی اللّه علیه و آله) در روایت متواتر میان شیعه و سنّی رسیده است كه:

مجموعه آثار شهید مطهری . ج1، ص: 300
انّما الاعمال بالنّیّات [3].
«همانا كارها وابسته به نیّتهاست» .
لكلّ امرئ مانوی (2) .
«برای هر كس همان است كه آن را قصد كرده است» .
لا عمل الاّ بنیّة (3) .
«هیچ عملی بدون نیّت پذیرفته نیست» .
در حدیثی به این شكل روایت شده است:

انّما الاعمال بالنّیّة، و انّما لامرئ مانوی، فمن كانت هجرته الی اللّه و رسوله فهجرته الی اللّه و رسوله، و من كانت هجرته لدنیا یصیبها او امرأة یتزوّجها فهجرته الی ما هاجر الیه [4].
«همانا اعمال، وابسته به نیّت است؛ برای انسان همان است كه قصد كرده و هدف قرار داده است. هر كس به خاطر خدا و رسول هجرت كرده است، هجرتش به سوی خدا و رسول است؛ و هر كس به خاطر زنی كه با او ازدواج كند و یا به خاطر ثروتی كه به چنگ آورد هجرت كرده است هجرتش به سوی همان خواهد بود» .
امام صادق (ع) فرمود:

كارتان را برای خدا قرار دهید نه برای مردم، زیرا هر چه برای خدا است برای خدا (بسوی خدا) است و هر چه برای مردم است بسوی خدا بالا نمی رود [5].
نیّت، جان عمل است و همانطوری كه تن آدمی شریف است به جان آدمیّت، شرافت عمل آدمی نیز بستگی به جان آن دارد. جان عمل چیست؟ جان عمل، اخلاص است.

قرآن كریم می فرماید:

.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج1، ص: 301
وَ ما أُمِرُوا إِلاّ لِیَعْبُدُوا اَللّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ اَلدِّینَ [6].

«مأموریّت نیافتند جز اینكه خدا را از روی اخلاص بپرستند» .

[1] . ملك/2
[2] . توبه/111: «خدا از مؤمنین، جانها و مالهایشان را خریداری فرموده است و از برای ایشان در ازاء آن بهشت است» .
[3] و (2) و. وسائل، ج 1، ص 8
[4] . صحیح مسلم، ج 6، ص 48
[5] . وسائل، ج 1، ص 11- 12
[6] . بیّنة/5
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است