در
کتابخانه
بازدید : 58496تاریخ درج : 1391/03/21
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
مرگ چیست؟ آیا مرگ نیستی و نابودی و فنا و انهدام است یا تحوّل و تطوّر و انتقال از جایی به جایی و از جهانی به جهانی؟ این پرسشی است كه همواره برای بشر مطرح بوده و هست و هر كس مایل است پاسخ آن را مستقیما بیابد و یا به پاسخی كه داده شده ایمان و اعتقاد پیدا كند.

ما مسلمانان به حكم اینكه به قرآن كریم ایمان و اعتقاد داریم پاسخ این پرسش را از قرآن كریم می گیریم و به آنچه در این زمینه گفته است ایمان و اعتقاد داریم.

قرآن كریم پاسخ ویژه ای با تعبیر خاصّی درباره ی ماهیّت مرگ دارد. قرآن در این مورد كلمه ی «توفّی» را به كار برده و مرگ را «توفّی» خوانده است.

توفّی و استیفاء هر دو از یك مادّه اند (وفاء) . هرگاه كسی چیزی را به كمال و تمام و بدون كم و كسر دریافت كند و به اصطلاح آن را استیفاء نماید، در زبان عربی كلمه ی توفّی را به كار می برند. «توفّیت المال» یعنی تمام مال را بدون كم و كسر دریافت كردم.

در چهارده آیه از آیات قرآن كریم این تعبیر در مورد مرگ آمده است. از همه ی آنها چنین استنباط می شود كه مرگ از نظر قرآن تحویل گرفتن است، یعنی انسان در حین
مجموعه آثار شهید مطهری . ج2، ص: 506
مرگ، به تمام شخصیّت و واقعیّتش در تحویل مأموران الهی قرار می گیرد و آنان انسان را دریافت می كنند. از این تعبیر قرآن مطالب زیر استنباط می شود:

الف. مرگ نیستی و نابودی و فنا نیست، انتقال از عالمی به عالم دیگر و از نشئه ای به نشئه ی دیگر است و حیات انسان به گونه ای دیگر ادامه می یابد.

ب. آنچه شخصیّت واقعی انسان را تشكیل می دهد و «من» واقعی او محسوب می شود، بدن و جهازات بدنی و هر چه از توابع بدن به شمار می رود نیست، زیرا بدن و جهازات بدنی و توابع آنها به جایی تحویل نمی شوند و در همین جهان تدریجا منهدم می گردند. آن چیزی كه شخصیّت واقعی ما را تشكیل می دهد و «من» واقعی ما محسوب می شود، همان است كه در قرآن از آن به «نفس» و احیانا به روح تعبیر شده است.

ج. روح یا نفس انسان كه ملاك شخصیّت واقعی انسان است و جاودانگی انسان به واسطه ی جاودانگی اوست از نظر مقام و مرتبه ی وجودی در افقی ما فوق افق مادّه و مادّیات قرار گرفته است. روح یا نفس، هر چند محصول تكامل جوهری طبیعت است، امّا طبیعت در اثر تكامل جوهری كه تبدیل به روح یا نفس می شود، افق وجودی اش و مرتبه و مقام واقعی اش عوض می شود و در سطح بالاتری قرار می گیرد، یعنی از جنس عالمی دیگر می شود كه عالم ماورای طبیعت است. با مرگ، روح یا نفس به نشئه ای كه از سنخ و نشئه ی روح است منتقل می شود و به تعبیر دیگر، هنگام مرگ، آن حقیقت ما فوق مادّی بازستانده و تحویل گرفته می شود.

قرآن كریم در برخی آیات دیگر كه درباره ی خلقت انسان بحث كرده و مربوط به معاد و حیات اخروی نیست، این مطلب را گوشزد كرده كه در انسان حقیقتی هست از جنس و سنخ ماورای جنس آب و گل. درباره ی آدم اوّل می گوید:

وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی [1].

از روح خود در او دمیدم.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج2، ص: 507
مسأله ی روح و نفس و بقای روح پس از مرگ، از امّهات معارف اسلامی است.

نیمی از معارف اصیل غیر قابل انكار اسلامی بر اصالت روح و استقلال آن از بدن و بقاء بعد الموت آن استوار است، همچنانكه انسانیّت و ارزشهای واقعی انسانی بر این حقیقت استوار است و بدون آن، همه ی آنها موهوم محض است.

تمام آیاتی كه صریحا زندگی بلافاصله پس از مرگ را بیان می كنند- كه نمونه هایی از آنها در اینجا آورده و می آوریم- دلیل است كه قرآن روح را واقعیّتی مستقلّ از بدن و باقی بعد از فنای بدن می داند.

برخی می پندارند كه از نظر قرآن، روح و نفسی در كار نیست، انسان با مردن پایان می پذیرد، یعنی پس از مرگ شعور و ادراك و سرور و رنجی در كار نیست تا آنگاه كه قیامت كبری بپاشود و انسان حیات مجدّد بیابد. تنها آن وقت است كه انسان بار دیگر خود را و جهان را می یابد.

ولی آیاتی كه صریحا حیات بلافاصله پس از مرگ را بیان می كند دلیل قاطعی است بر ردّ این نظریّه.

این گروه می پندارند دلیل قائلین به روح، آیه ی كریمه یقُلِ اَلرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی [2] است و می گویند در قرآن مكرّر نام روح به میان آمده در حالی كه مقصود چیز دیگر است، این آیه نیز همان معنی را طرح كرده كه در آن آیات طرح شده است.

این گروه نمی دانند كه دلیل قائلین به روح، این آیه نیست، در حدود بیست آیه ی دیگر است. تازه این آیه به كمك آیات دیگری كه ذكر روح در آن آیات آمده كه برخی به صورت مطلق (روح) و بعضی به صورتهای مقیّد (روحنا، روح القدس، روحی، روحا من أمرنا، و غیره) آمده است و از آن جمله در مورد انسان با تعبیر «وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی» آمده است، نشان دهنده ی این است كه از نظر قرآن حقیقتی وجود دارد برتر از ملائكه و برتر از انسان به نام روح، ملائكه و انسانها واقعیّت «امری» یعنی روح خویش را از فیض او به اذن پروردگار دارند، یعنی مجموع آیات روح به ضمیمه ی آیه ی «وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی» كه درباره ی انسان آمده است نشان می دهد كه روح انسان واقعیّتی غیر مادّی دارد. [3].

مجموعه آثار شهید مطهری . ج2، ص: 508
تنها قرآن نیست كه اصالت روح را در آیات متعدّد خود تأیید كرده است، در حدّ تواتر در كتب حدیث و دعا و نهج البلاغه از جانب رسول اكرم و ائمّه ی اطهار این مطلب تأیید شده است. حقیقت این است كه انكار روح یك اندیشه ی كثیف متعفّن غربی است كه از حسّی گرایی و مادّیگرایی غربی سرچشمه می گیرد و متأسّفانه دامنگیر برخی پیروان با حسن نیّت قرآن هم شده است.

اكنون برای اینكه نمونه هایی از آیاتی كه در آن آیات از مرگ به «توفّی» تعبیر شده است و در بعضی از آنها یك سلسله اعمال حیاتی به انسانها بلافاصله پس از مرگ نسبت داده شده (از قبیل مكالمه، آرزو، تقاضا) به دست دهیم، سه آیه از چهارده آیه ای كه در آنها تعبیر «توفّی» آمده است می آوریم.

1. إِنَّ اَلَّذِینَ تَوَفّاهُمُ اَلْمَلائِكَةُ ظالِمِی أَنْفُسِهِمْ قالُوا فِیمَ كُنْتُمْ قالُوا كُنّا مُسْتَضْعَفِینَ فِی اَلْأَرْضِ قالُوا أَ لَمْ تَكُنْ أَرْضُ اَللّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فِیها فَأُولئِكَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصِیراً [4].

همانا كسانی كه در حالی كه ستمگر بر خود بودند فرشتگان (مأموران خدا) آنان را به تمام و كمال دریافت كردند. فرشتگان به آنها گفتند: در چه وضعی بسر می بردید؟ آنان گفتند: ما مردمی زبون و زیر دست و محكوم محیط بودیم. فرشتگان به آنها گفتند: آیا زمین خدا فراخ نبود كه بدانجا كوچ كنید؟ پس جایگاه آنها جهنّم است و بد سرانجامی است.

این آیه درباره ی مردمی است كه در محیط نامساعدی بسر می برند و دیگران، آن محیط را به دلخواه خود اداره می كنند و اینان محكوم جریانات محیط خود هستند و همین را كه «محیط فاسد است، محیط نامساعد است، از ما كه كاری ساخته نیست» برای خویشتن عذری می پندارند. اینان به جای اینكه محیط را تغییر دهند و اگر توانایی تغییر محیط را ندارند خود را از منجلاب چنان محیط فاسدی نجات دهند و به محیط مساعدتری منتقل شوند، در همان محیط فاسد به زندگی ادامه می دهند و تسلیم جریانات محیط می شوند و در فسادهای آن غرقه می گردند. فرشتگان خدا پس از آنكه آنها را قبض روح كرده و تحویل می گیرند با آنها به گفتگو می پردازند و عذر
مجموعه آثار شهید مطهری . ج2، ص: 509
آنها را غیر موجّه می شمارند، زیرا حدّ اقل كاری كه از آنها ساخته بود- هجرت و كوچ كردن به محیط دیگر- انجام ندادند. فرشتگان به آنها یادآوری می كنند و به این وسیله به آنها می فهمانند كه خود شما مسئول ستمهایی هستید كه بر شما رفته است، یعنی خود شما مسئول گناهان خود هستید.

قرآن كریم در این آیه ی كریمه به ما یادآوری می كند كه بیچارگی و ناتوانی در یك محیط، عذر موجّه به شمار نمی رود مگر آنكه حتّی راه مهاجرت و كشاندن خود به نقطه ی دیگر نیز بسته باشد.

چنانكه می بینیم، در این آیه ی كریمه از مرگ كه در چشم ظاهر نیستی و نابودی و تمام شدن است به «توفّی» یعنی تحویل و دریافت تعبیر شده است. این آیه گذشته از اینكه از مرگ با كلمه ی «توفّی» تعبیر كرده است، رسما از یك جریان مكالمه و احتجاج میان فرشتگان و انسان در لحظات پس از مرگ سخن می گوید. بدیهی است كه اگر واقعیّت انسان باقی نباشد و همه ی واقعیّت انسان لاشه ی بی حسّ و بی شعور باشد، مكالمه معنی ندارد. این آیه می فهماند كه پس از آنكه انسان از این جهان و از این نشئه می رود، با چشم و گوش و زبان دیگر با موجودات نامرئی به نام فرشتگان به گفت و شنود می پردازد.

2. وَ قالُوا أَ إِذا ضَلَلْنا فِی اَلْأَرْضِ أَ إِنّا لَفِی خَلْقٍ جَدِیدٍ بَلْ هُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ كافِرُونَ. `قُلْ یَتَوَفّاكُمْ مَلَكُ اَلْمَوْتِ اَلَّذِی وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلی رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ [5].

و گفتند: آیا آنگاه كه ما گم شدیم در زمین آیا ما در آفرینشی جدید قرار خواهیم گرفت؟ (این سخنان بهانه است) حقیقت این است كه اینها (از روی عناد) ملاقات پروردگار خویش را منكرند. بگو همانا فرشته ی مرگ كه موكّل بر شماست شما را در حین مرگ به تمام و كمال دریافت می كند، سپس به سوی خدا بازگردانده می شوید.

در این آیه، قرآن كریم یكی از اشكالات و شبهات منكران را در مورد معاد و حیات اخروی ذكر می كند و پاسخ می گوید.

شبهه و اشكال اینجا این است كه پس از مرگ هر ذرّه ی ما نابود می شود، به جایی می رود و اثری از ما نیست، چگونه ممكن است مورد آفرینش تازه ای قرار گیریم؟
مجموعه آثار شهید مطهری . ج2، ص: 510
پاسخ قرآن ضمن اشاره به اینكه این شبهات بهانه جوییهایی است كه در اثر حالت عناد و انكار ابراز می دارند، این است كه بر خلاف ادّعای شما، شما (من واقعی و شخصیّت واقعی شما) آن چیزی نیست كه شما فكر می كنید گم می شود. شما به تمام شخصیّت و كلّ واقعیّت در اختیار فرشته ی خدا قرار می گیرید.

مقصود شبهه كنندگان از گم شدن این است كه هر ذره ای از بدن ما به جایی می افتد و اثری از آن باقی نمی ماند، پس چگونه این بدن ما را بار دیگر زنده می كنند؟ عین این شبهه كه مربوط است به متفرّق شدن و گم شدن اجزاء بدن، در آیات دیگر قرآن نیز آمده است و جواب دیگری به آن داده شده است و آن اینكه همه ی این «گم شدنها» از نظر شما گم شدن است، برای بشر دشوار و بلكه ناممكن است كه این ذرّات را جمع آوری كند، امّا برای خدا كه علم و قدرتش نامتناهی است هیچ اشكالی نیست.

در آیات مذكور، سخن منكران مستقیما درباره ی اجزاء بدن است كه چگونه و از كجا جمع آوری می شود؟ ولی در اینجا به گونه ی دیگر جواب داده است، زیرا در اینجا سخن صرفا در این نیست كه اجزاء بدن هر كدام به جایی می افتد و اثری از آنها نیست، بلكه در این است كه با گم شدن اجزاء بدن، ما گم می شویم و دیگر «ما» و «من» در كار نیست. به عبارت دیگر، سخن شبهه كنندگان این است كه با متفرّق شدن اجزاء بدن، شخصیّت واقعی ما نیست و نابود می شود. قرآن در اینجا این گونه پاسخ می گوید كه بر خلاف گمان شما شخصیّت واقعی شما هیچ وقت گم نمی شود تا نیازی به پیدا كردن داشته باشد، از اوّل در اختیار فرشتگان ما قرار می گیرد.

این آیه نیز در كمال صراحت بقای شخصیّت واقعی انسان (بقای روح) را پس از مرگ، علی رغم فانی شدن اعضای بدن، ذكر می كند.

3. اَللّهُ یَتَوَفَّی اَلْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِها وَ اَلَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنامِها فَیُمْسِكُ اَلَّتِی قَضی عَلَیْهَا اَلْمَوْتَ وَ یُرْسِلُ اَلْأُخْری إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی إِنَّ فِی ذلِكَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَكَّرُونَ . [6] خداوند نفوس را در حین موت، و آنكه نمرده است، در حین خواب، به تمام و كمال دریافت می كند، پس آن كس را كه مقرّر شده است بمیرد نگه می دارد و دیگری را تا مدّت معیّنی باز می فرستد.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج2، ص: 511
این آیه شباهت و سنخیّت خواب و مرگ- و ضمنا شباهت و سنخیّت بیداری و بعث اخروی- را بیان می كند. خواب، مرگ ضعیف و كوچك است و مرگ، خواب شدید و بزرگ، و در هر دو مرحله، روح و نفس انسان از نشئه ای به نشئه ی دیگر انتقال می یابد با این تفاوت كه در حین خواب، انسان غالبا توجّه ندارد و هنگامی كه بیدار می شود نمی داند كه در حقیقت از سفری بازگشته است، بر خلاف حالت مرگ كه همه چیز بر او روشن است.

از مجموع این سه آیه كاملا می توان فهمید كه ماهیّت مرگ از نظر قرآن نیستی و نابودی و تمام شدن نیست، بلكه انتقال از نشئه ای به نشئه ی دیگر است. ضمنا ماهیّت خواب از نظر قرآن نیز روشن شد، معلوم شد كه خواب هر چند از نظر جسمی و ظاهری تعطیل قوای طبیعت است، ولی از نظر روحی و نفسی نوعی گریز و رجوع به باطن و ملكوت است. مسأله ی خواب نیز مانند مسأله ی مرگ از نظر علم از مجهولات است. آنچه علم در این زمینه می شناسد قسمتی از جریانات جسمانی است كه در قلمرو بدن صورت می گیرد.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج2، ص: 513

[1] . حجر/29، و. . .
[2] . اسراء/85.
[3] . رجوع كنید به تفسیر المیزان(متن عربی) ، ج /13ص 195 ذیل آیه ی كریمه یقُلِ اَلرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی و ج /3ص 270- 275 ذیل آیه ی كریمه ییَوْمَ یَقُومُ اَلرُّوحُ وَ اَلْمَلائِكَةُ صَفًّا(نبأ/38) .
[4] . نساء/97.
[5] . سجده/10 و 11.
[6] . زمر/42.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است