در
کتابخانه
بازدید : 24511تاریخ درج : 1391/03/21
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
پیغمبر اكرم درباره ی مهدی موعود فرمود: «یبعث فی امّتی علی اختلاف من النّاس و3
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 147
زلازل یرضی عنه ساكن السّماء و ساكن الارض و یقسّم المال صحاحاً، قالوا: و ما صحاحاً یا رسول اللّه! قال: یقسّم بینهم بالسّویّة»
1 خدا هرگز دنیا را بی صاحب نگذاشته است و بی صاحب هم نخواهد گذاشت. آن وقتی كه كار دنیا می كشد به آنجا كه واقعاً بشریّت در خطر است، خدا بشریّت را به وسیله ی یك بشر نجات می دهد.

هیچ می دانید الآن چگونه بدبینی ای در روشنفكران جهان نسبت به آینده ی بشریّت پیدا شده است، و هیچ می دانید این بدبینی با مقیاس علل و عوامل ظاهری بجاست؟ ما مسلمانها قدر این نعمت را نمی دانیم كه الآن مثل مردم صد سال پیش می گوییم زندگی بشر، مثلاً پانصد سال دیگر، هزار سال دیگر هم هست و شاید صد هزار سال دیگر هم باشد. پیش خودمان می گوییم دلیلی ندارد كه نباشد، دلیلی ندارد كه بشریّت منقرض بشود. امّا امروز عدّه ای از به اصطلاح روشنفكران دنیا (از جمله راسل در كتاب امیدهای نو) معتقدند كه بشریّت دوران خودش را تمام كرده و وقت انقراضش فرا رسیده است. یكی از كسانی كه چنین بدبینی ای نسبت به آینده ی بشر دارد اینشتین است. او می گوید به احتمال قوی بشر با یك مهارت شگرفی خودش را بكلّی نابود می كند، چون از نظر تولید نیروهای مخرّب بجایی رسیده كه قدرت از میان بردن بشریّت را پیدا كرده است. در گذشته چنین چیزی نبود؛ در گذشته خطرناك ترین مردم، محبوب ترین افراد اگر بزرگترین قدرتهای وقت را هم داشت، چه كار می توانست بكند؟ مثلاً صد هزار یا پنجاه هزار نفر آدم را می كشت؛ می گفتند:

سبحان اللّه! ببینید حجّاج بن یوسف سی هزار آدم را كشت. خوب بیش از این نمی توانست بكشد. تمدّن آن عصر بیش از این اجازه نمی داد. مگر با شمشیر و با نیروی جلاّد كه آی گردن این را بزن، شكم آن را سفره كن، چقدر آدم را می شود كشت؟ آدم بیست سال هم كه حكومت بكند روزی سه چهار نفر را هم بكشد از سی هزار تا كه دیگر بیشتر نمی شود. یا آن «سزار» امپراطور خونخوار روم حدّ اكثری كه می توانست جنایت بكند چه بود؟ جانی بالفطره هم باشد، می رود روی بلندی می ایستد و می گوید این شهر را آتش بزنید. شهر را آتش می زنند. شهر گُر می گیرد و او لذّت می برد. ولی آیا می تواند دنیا را آتش بزند؟ ابداً. تازه شهری كه آن وقت آتش می زدند اصلاً مگر می شد به اندازه ی تهران باشد؟ ابداً. وسائل آن روز اجازه نمی داد.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 148
شهری به این وسعت و عظمت مثل تهران و شهرهای بزرگتر مولود تمدّن جدید هستند. ولی امروز تمدّن بشریّت به جایی رسیده كه اگر یك «سزار» پیدا بشود، یك قدرت درجه اوّل دنیا پیدا بشود كه یك جنون آنی به كلّه اش بزند، تمام بشریّت از بین رفته است. صدر اعظم آلمان گفت اگر جنگ سوم جهانی رخ بدهد، دیگر غالب و مغلوبی وجود نخواهد داشت؛ تا حالا در جنگ یكی غالب بود و دیگری مغلوب، ولی اگر جنگ جهانی دیگری میان قدرتهای درجه اوّل جهان صورت بگیرد غالب و مغلوبی وجود نخواهد داشت؛ یعنی غالب و مغلوب هر دو از میان می روند. واقعاً بر اساس شرایط ظاهری حق با كی است؟ حق با بدبینهاست. اگر حساب بكنیم كه دنیا به راستی روی انبار باروت است، از انبار باروت هم خطرناكتر (دیگر باروت یعنی چه؟ ! صد درجه بالاتر از انبار باروت) و از میان رفتنش با فشار دادن چند دكمه میسّر است، حق با آنهایی است كه به آینده ی دنیا بدبین اند. راستی هم روی علل ظاهری هیچ دلیل ندارد كه بدبین نباشیم، باید هم بدبین باشیم؛ نباید امیدوار باشیم كه بچّه های ما یك عمر طبیعی و عادی بكنند و بچّه های خودشان را ببینند.

امروز می بینیم بشر به كره ی ماه می رود. با خود فكر می كنیم كه كم كم آنجا سكونت می كند و اگر جنونی به كلّه اش بزند، از آنجا زمین را منهدم می كند. تنها یك چیز است و آن الهامی است كه ما از دین می گیریم: «اَلَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ» . می گوییم البتّه در گذشته برای بشریّت به مقیاسهای كوچك: مقیاسهای قبیله ای، كشوری، و مقیاسهای كمی بزرگتر: اقلیمی، از این خطرات پیش آمده ولی «جهان را صاحبی باشد خدا نام» ، خداوند به یك وسیله ای آن را حفظ كرده است؛ وقتی هم كه خطر به مقیاس جهانی به وجود آید باز لطف الهی از عالم گرفته نمی شود. چه حرف خوبی می زند گاندی، می گوید: اروپا آكنده است از جنون و نبوغ با هم، نوابغشان هم مجنون اند، نبوغهای توأم با جنون دارند.

از نظر منطق دین، از نظر «اَلَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ» ، از نظر منطق خبرهایی كه از طریق دین گرفته ایم، نه از روی اصول ظاهر، می گوییم خیالمان از این جهت كه بشریّت بكلّی نیست و نابود بشود راحت است، هر چه در گذشته بوده است مقدّمه ای بوده برای آنچه كه در آینده پیش می آید؛ ما آینده ای پیش رو داریم كه در آن به تعبیر اسلام عقلها كامل می شود. حدیث دارد كه خداوند (نمی گوید امام زمان) در آن دوره
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 149
دست لطف خودش را بر سر بندگان می گذارد(حَتّی كَمُلت عُقولُهُم) [1]، و بشر عقل خودش را بازمی یابد و دیگر این بی عقلیها را خود به خود نمی كند. می فرماید در آن دوره عمرها طولانی تر و بهداشت مردم كامل تر می شود، امنیّت به طور كامل برقرار می گردد، «تَصطَلِحُ فی مُلكِهِ السِّباعُ» [2] درندگان با یكدیگر صلح می كنند، كاسیگین و جانسون [3] هم با هم صلح می كنند، «یُخرِجُ الاَرضُ اَفلاذَ كَبِدِها» [4](زمین آن قدر منابع نیرو و ذخیره دارد كه الی ما شاء اللّه. تازه شما به كجای آن پی برده اید؟ می گویید چهار پنج میلیارد جمعیّت زیاد است؟ نه، بیش از اینها می تواند در خود جا دهد) زمین حدّ اكثر نیرویی را كه دارد، گنجهای مدفونی را كه دارد در اختیار بشر می گذارد؛ آسمان بركاتش را می بارد.

وقتی كه ما روی الهام مذهبی روی این امور مطالعه می كنیم و دنیای به اصطلاح روشن امروز را می نگریم، می بینیم مثل ما در این دنیا نسبت به دنیایی كه دین به ما نوید می دهد كه در انتظار ماست، خواه ما شخصاً به آن دوره برسیم یا نرسیم، مثل مردمی است كه دارند از یك تونل عبور می كنند؛ تونل در ذات خودش تاریك است ولی چراغ مصنوعی در آن نصب كرده اند؛ تازه باید از این تونل بیایند بیرون، وقتی كه آمدند بیرون به یك فضای بسیار باز و بسیار روشن كه روشنی آن طبیعی است می رسند؛ عدالت به معنی واقعی برقرار است، امنیّت به معنی واقعی برقرار است، آزادی به معنی واقعی برقرار است، توحید به حقیقت خودش طلوع می كند و ظاهر می شود و دنیا را روشن می كند. «اِعْلَمُوا أَنَّ اَللّهَ یُحْیِ اَلْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها [5] قرآن می گوید بدانید كه خدا همین زمین مرده را در هنگام بهار زنده می كند. این آیه در احادیث ما این طور تفسیر شده است كه این مطلب، اختصاص به زمین خاكی ندارد، زمین اجتماع بشر هم چنین است؛ اگر شما دیدید كه روزی فساد جهانگیر شد(ظَهَرَ اَلْفَسادُ فِی اَلْبَرِّ وَ اَلْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَیْدِی اَلنّاسِ) [6]، اگر تمام عالم مثل فصل زمستان مرد، مأیوس
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 150
نشوید، نگویید آقا دنیا را زمستان گرفت، دیگر دوره ی بهار منقضی شد؛ خیر، بهاری خواهد آمد.

این، معنی «اَلَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ» ، ایمان به نهان و ایمان به مددهای غیبی و نهانی است، منتها مددها برای شخص به مقیاس شخصی، برای اجتماع كوچك به مقیاس اجتماعی و برای جهان بشریّت به مقیاس جهانی است. حكومت واحد جهانی سراسر عدالت، سراسر امنیّت، سراسر بركت، سراسر رفاه، سراسر آسایش، سراسر خوبی و سراسر ترقّی خواهد بود. در خاتمه ی عرایضم این جملات دعای افتتاح را كه شاید اكثر شما حفظ هستید می خوانم:

«اللّهمّ انّا نرغب الیك فی دولة كریمة، تعزّ بها الاسلام و اهله و تذلّ بها النّفاق و اهله و تجعلنا فیها من الدّعاة الی طاعتك و القادة الی سبیلك و ترزقنا بها كرامة الدّنیا و الآخرة. »
خدایا تو را قسم می دهیم به حقّ صاحب امشب كه ما را اهل ایمان و جزء منتظرین واقعی فرج او قرار بده.

دست ما را از دامان ولای اهل بیت و ایمان به حقّانیّت آنها كوتاه مفرما.

خدایا ما را به حقایق دین مقدّس اسلام آشنا كن، توفیق عمل و خلوص نیّت به همه ی ما كرامت بفرما.

و صلّی اللّه علی محمّد و آل محمّد.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 151

[1] . همان مأخذ، ف 7، ب 12، ح 1.
[2] . همان مأخذ، ف 9، ب 1، ح 2.
[3] [صدر هیأت رئیسه ی وقت اتحاد جماهیر شوروی و رئیس جمهور وقت آمریكا. ]
[4] . همان مأخذ، ف 2، ب 1، ح 78.
[5] . حدید/17.
[6] . روم/41.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است