در
کتابخانه
بازدید : 61785تاریخ درج : 1391/03/21
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
كلمه ای است مركّب از دو جزء: جبر، تاریخ.

جبر یعنی حتمیّت و اجتناب ناپذیری و به اصطلاح فلاسفه: ضرورت و وجوب.

وقتی كه مثلاً می گوییم 5*5 ضرورتاً و جبراً مساوی با 25 است یعنی حتماً چنین است و خلاف آن ناممكن است. بدیهی است كه جبر در این اصطلاح كه مفهومی فلسفی است غیر از جبر به مفهوم حقوقی و فقهی و عرفی است كه به معنی اكراه و اعمال زور است. «5*5» به حكم طبیعت ذاتی خود مساوی 25 است نه به حكم یك قوّه ی جبریّه و با اعمال زور.

امّا تاریخ: تاریخ یعنی مجموعه ی حوادثی كه سرگذشت بشر را تشكیل می دهد.

سرگذشت بشر جریانی طی می كند و نیروهایی در كار است كه آن را می گرداند و اداره می نماید. همچنانكه یك چرخ دستی یا یك كارخانه با نیروی دست یا بخار می گردد، تاریخ نیز با عوامل و نیروهایی می گردد و دور می زند و بالا می رود.

پس جبر تاریخ یعنی حتمیّت و اجتناب ناپذیری سرگذشت بشر. اگر گفتیم حركت تاریخ جبری است به معنی این است كه عوامل مؤثّر در زندگی اجتماعی بشر تأثیرات قطعی و غیر قابل تخلّف دارند؛ اثر بخشیدن این عوامل، ضروری و حتمی و اجتناب ناپذیر است.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 181
كلمه ی «جبر تاریخ» در عصر ما ارزش و اعتبار فراوانی یافته است. این كلمه در حال حاضر همان نقشی را بازی می كند كه كلمه ی «قضا و قدر» در گذشته بازی كرده است: سرپوشی است برای تسلیم شدن در مقابل حوادث و عذری است برای تقصیرها.

آن شیر خونخواره ای كه در برابرش جز تسلیم و رضا چاره ای نیست در گذشته قضا و قدر بود و در زمان حاضر جبر تاریخ است.

حقیقت این است كه هم قضا و قدر و هم جبر تاریخ مفهوم فلسفی صحیحی دارد؛ درست درك نكردن مفهوم واقعی آنها موجب سوء تعبیر شده است. در كتاب انسان و سرنوشت درباره ی قضا و قدر بحث كرده ایم، امّا جبر تاریخ:

در اینكه سرگذشت بشر مانند همه ی حوادث جهان قانون لایتغیّری دارد و عوامل تاریخی مانند همه ی عوامل دیگر تأثیرات قطعی و ضروری دارند سخنی نیست. قرآن كریم نیز با زبان مخصوص خود تحت نام «سنّة اللّه» آن را تأیید نموده است. ولی سخن در شكل تأثیر این عوامل است كه آیا تأثیر جبری عوامل تاریخ به این شكل است كه همه چیز موقّت و محدود و محكوم به زوال است یا به شكل دیگر است؟ بدیهی است كه بستگی دارد به نوع عامل. اگر عوامل گرداننده ی تاریخ، ثابت و پایدار باشند، نتیجه ی تأثیر جبری آنها به این شكل خواهد بود كه جریانی را ادامه دهند، و اگر بر عكس، ناپایدار باشند، نتایج و آثار آنها نیز ناپایدار خواهد بود. یكی از عوامل تاریخی عامل خانوادگی و جنسی است. این عامل یك عامل ثابت و پایدار است و همیشه به سوی تشكیل خانواده و انتخاب همسر و تولید فرزند گرایش داشته است. در طول تاریخ بشر نهضتهایی علیه زندگی خانوادگی صورت گرفته است، امّا همه با شكست مواجه شده است، چرا؟ چون بر خلاف جبر تاریخ بوده است؛ جبر تاریخ ایجاب می كرده كه باقی بماند. یكی دیگر از عوامل تاریخی عامل مذهبی است. در نهاد بشر گرایش به پرستش- به هر شكل و به هر صورت- وجود داشته است.

این عامل در تمام دوره ها نقش خود را ایفا كرده است و نگذاشته است توجّه به مذهب فراموش شود.

پس اینكه جبر تاریخ را مساوی با موقّت و محدودیّت گرفته و دلیلی برای ناپایداری هر قانون و قاعده ای بگیریم اشتباه محض است. جبر تاریخ آنجا ناپایداری را نتیجه می دهد كه عامل مورد نظر مانند عامل تولید اقتصادی ناپایدار
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 182
باشد و عامل دیگر جای آن را بگیرد. پس باید سراغ انسان و نیازمندیهای او و عوامل گرداننده ی تاریخ و شعاع تأثیر هر عاملی در محیط اجتماع رفت تا روشن گردد در چه حدودی است و كدامیك ثابت و پایدار و كدامیك ناثابت و ناپایدار است.

حقیقت این است كه فرضیّه ی مساوی بودن جبر تاریخ با ناپایداری همه ی شئون زندگی انسان مولود فرضیّه ی «یك بعدی بودن انسان» است. طبق این فرضیّه انسان یك بعد اصیل بیشتر ندارد و تحوّل تاریخ یك تحوّل یك شاخه ای است. از نظر طرفداران این فرضیّه عامل اساسی و اصلی تاریخ در هر عصری اقتصاد است؛ طرز تولید و توزیع ثروت و روابط اقتصادی افراد از قبیل روابط كارگر و كارفرما، كشاورز و ارباب و غیره- كه البتّه روابط متغیّر و ناثابتی است- جنبه های دیگر زندگی از قبیل دین و علم و فلسفه و قانون و اخلاق و هنر را تعیین می كند. این فرضیّه در ابتدا سر و صدای زیادی در جهان راه انداخت، ولی اكنون ارزش و اعتبار سابق خود را از دست داده است. اكنون حتی بسیاری از مفسّران مادّی جهان و تاریخ به این فرضیّه پشت كرده اند.

هر چند هنوز از نظر علمی نمی توان به طور قطع اظهار نظر كرد كه انسان «این موجود ناشناخته» چند بعدی است و تاریخ انسان را با فرض چند بعد می توان توجیه كرد، امّا قدر مسلّم این است كه انسان یك بعدی نیست و فرضیّه ی یك بعدی بودن انسان و یك خطّی بودن سیر تاریخ انسان از بی پایه ترین فرضیّه هاست.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 183
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است