قرآن مجید تعبیر عجیبی راجع به پیغمبر اكرم دارد:
اَلَّذِینَ یَتَّبِعُونَ اَلرَّسُولَ اَلنَّبِیَّ اَلْأُمِّیَّ اَلَّذِی یَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِی اَلتَّوْراةِ وَ
اَلْإِنْجِیلِ. . . یُحِلُّ لَهُمُ اَلطَّیِّباتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ اَلْخَبائِثَ وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ اَلْأَغْلالَ
اَلَّتِی كانَتْ عَلَیْهِمْ [1].
. . . این پیامبر امّی كه در تورات و انجیل از او یاد شده است، چیزهای خوب را بر
آنها حلال می كند و پلیدیها را حرام می نماید و بار سنگین را از دوش آنها بر می دارد
و غلها را از مردم باز می كند.
كدام بار سنگین و كدام غل و زنجیر؟ بارهایی از سنگ و یا غل و زنجیرهایی از
آهن؟ از چوب؟ نه، بلكه بارهایی سنگین از عادات و خرافات و غل و زنجیرهای
روحی كه بر نیروها و بر استعدادهای معنوی بشر گذاشته شده بود؛ همانها كه
نتیجه اش جمود، افسردگی، یأس و بدبختی بود.
پیغمبر این نیروهای بسته را باز كرد. مدیریّت اجتماعی یعنی این؛ رهبری یعنی
این؛ مجهّز كردن نیروها، تحریك نیروها، آزاد كردن نیروها و در عین حال كنترل
نیروها و در مجرای صحیح انداختن آنها، سامان دادن، سازمان بخشیدن و حرارت
بخشیدن به آنها.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 324
مدیریّت صحیح از ضعیف ترین ملّتهای دنیا، قوی ترین ملّتها را می سازد
آنچنان كه رسول اكرم كرد و این معجزه ی رهبری بود.
در این زمینه سخن بسیار است. اگر بخواهیم توجّه اسلام را به اصول رهبری و
مدیریّت درك كنیم دو راه باید طی كنیم: