در
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
ما به دلیل اینكه مؤمن و مسلمانیم و در عمق ضمیرمان این اصل وجود دارد كه:

«جهان را صاحبی باشد خدا نام» هر چه در دنیا پیشامدهایی می شود هرگز احساس خطر عظیم، خطری كه احیاناً بشریّت را نیست و نابود كند و كره ی زمین را تبدیل به توده ی خاكستر كند و زحمات چند هزار ساله ی بشریّت را كأن لم یكن نماید نمی كنیم. در ته دل خودمان باور داریم كه سالهای سال، قرنها، شاید میلیونها سال دیگر، در روی این زمین زندگی و حیات موج خواهد زد. فكر می كنیم بعد از ما آن قدر مسلمانها بیایند و زندگی كنند و بروند كه فقط خدا عدد آنها را می داند. آری، ما در ته دل خود اینطور فكر می كنیم و هرگز این اندیشه را به خود راه نمی دهیم كه ممكن است عمر جهان یعنی عمر بشر و عمر زمین ما به پایان رسیده باشد.

تعلیمات انبیاء، نوعی امنیّت و اطمینان خاطر به ما داده است و در واقع در ته قلب خود به مددهای غیبی ایمان و اتّكا داریم. اگر به ما بگویند یك ستاره ی عظیم در فضا در
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 359
حركت است و تا شش ماه دیگر به مدار زمین می رسد و با زمین ما برخورد می كند و در یك لحظه زمین ما به یك توده ی خاكستر تبدیل می شود بازهم با همه ی ایمان و اعتقادی كه به پیش بینی های دانشمندان داریم به خود ترس راه نمی دهیم، در ته دلمان یك نوع ایمان و اطمینانی هست كه بنا نیست بوستان بشریّت كه تازه شكفته است در اثر باد حوادث ویران گردد.

آری، همان طوری كه باور نمی كنیم زمین ما به وسیله ی یك ستاره، یك حادثه ی جوّی نیست و نابود شود، باور نمی كنیم كه بشریّت به دست خود بشر و به وسیله ی نیروهای مخرّبی كه به دست بشر ساخته شده منهدم گردد. آری، ما به حكم یك الهام معنوی كه از مكتب انبیاء گرفته ایم باور نمی كنیم.

دیگران چطور؟ آیا آنها هم باور نمی كنند؟ آیا همین اطمینان و خوشبینی نسبت به آینده ی انسان و زمین و زندگی و تمدّن و خوشبختی و بهروزی و عدالت و آزادی در آنها وجود دارد؟ ابداً.

هر چندی یك بار در روزنامه ها، در نطقها و سخنرانیهای گردانندگان سیاست جهان آثار بدبینی شومی نسبت به آینده ی بشریّت و تمدّن مشاهده می كنیم. اگر از آن درسی كه دین به ما آموخته صرف نظر كنیم و ایمان به مددهای غیبی را از دست بدهیم و تنها بر اساس علل ظاهری حكم كنیم باید به آنها حق بدهیم كه بدبین باشند. چرا بدبین نباشند؟ در دنیایی كه سرنوشتش بستگی پیدا كرده به دگمه ای كه انسانی فشار دهد و پشت سرش وسائل مخرّب كه قدرت آنها را خدا می داند به كار بیفتد، در دنیایی كه به راستی بر روی انباری از باروت قرار گرفته و جرقّه ای كافی است كه یك حریق جهانی به وجود بیاورد، چه جای خوشبینی به آینده است؟ راسل در كتاب امیدهای نو می گوید:

«زمان حاضر زمانی است كه در آن حسّ حیرت توأم با ضعف و ناتوانی همه را فرا گرفته است. می بینیم به طرف جنگی پیش می رویم كه تقریباً هیچ كس خواهان آن نیست؛ جنگی كه همه می دانیم قسمت اعظم نوع بشر را به دیار نیستی خواهد فرستاد. و با وجود این مانند خرگوشی كه در برابر مار افسون شده باشد خیره خیره به خطر نگاه می كنیم بدون آنكه بدانیم برای جلوگیری از آن چه باید كرد؟ در همه جا داستانهای مخوف از بمب اتمی و هیدروژنی و شهرهای با خاك
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 360
یكسان شده و خیل قشون روس [1] و قحطی و سبعیّت و درنده خویی برای یكدیگر نقل می كنیم؛ ولی با اینكه عقل حكم می كند كه از مشاهده ی چنین دورنمایی بر خود بلرزیم، چون جزئی از وجودمان از آن لذّت می برد و شكافی عمیق روح ما را به دو قسمت سالم و ناسالم تقسیم می كند، برای جلوگیری از بدبختی تصمیم قاطعی نمی گیریم. » [2]
چه تصمیمی؟ مگر بشر قادر است چنین تصمیمی بگیرد؟ هم او می گوید:

«دوره ی به وجود آمدن انسان نسبت به دوره ی تاریخی، طولانی، ولی نسبت به دوره های زمین شناسی كوتاه است. تصوّر می كنند انسان یك میلیون سال است كه به وجود آمده. اشخاصی هستند و از آن جمله اینشتاین كه به زعم آنها بسیار محتمل است كه انسان دوره ی حیات خود را طی كرده باشد و در ظرف سنین معدودی موفّق شود با مهارت شگرف علمی خود، خویشتن را نابود كند. » [3]
انصافاً اگر بر اساس علل مادّی و ظاهری قضاوت كنیم این بدبینی ها بسیار بجاست. فقط یك ایمان معنوی، ایمان به «امدادهای غیبی» و اینكه «جهان را صاحبی باشد خدا نام» لازم است كه این بدبینی ها را زایل و تبدیل به خوشبینی كند و بگوید بر عكس، سعادت بشریّت، رفاه و كمال بشریّت، زندگی انسانی و زندگی مقرون به عدل و آزادی و امن و خوشی بشر، در آینده است و انتظار بشر را می كشد.

اگر این بدبینی را بپذیریم واقعاً مسأله صورت عجیب و مضحكی به خود می گیرد؛ مثل بشر مثل طفلی می شود كه در اوّلین لحظه ای كه قادر می شود چاقو به دست بگیرد آن را به شكم خود می زند، خودكشی می كند و كوچكترین حظّی از وجود خود نمی برد.

می گویند از عمر زمین در حدود چهل میلیارد سال می گذرد و از عمر انسان در حدود یك میلیون سال. می گویند اگر همه ی زمین و حیوان و انسان را كه بر روی زمین به
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 361
وجود آمده، كوچك كنیم و نسبت بگیریم، مثلاً عمر زمین را یك سال فرض كنیم و نسبت بگیریم، هشت ماه از این سال گذشته و اساساً جانداری در آن وجود نداشته است؛ در حدود ماه نهم و دهم اوّلین جاندارها به صورت ویروسها، باكتریها و موجودات تك سلّولی به وجود آمده است؛ در هفته ی دوم ماه آخر سال پستانداران به وجود آمده اند؛ در ربع آخر از ساعت آخر از روز آخر سال انسان به وجود آمده است.

دوره ای كه دوره ی تاریخی انسان به شمار می رود و انسان قبل از آن در حال توحّش در جنگلها و غارها زندگی می كرده است شصت ثانیه ی اخیر آن است كه در این شصت ثانیه ی اخیر است كه استعداد انسان ظهور كرده و عقل و علم بشر دست اندركار شده و تمدّن عظیم و شگفت آور به وجود آمده است و انسان استعداد خود را كم و بیش به ظهور رسانده است. در همین شصت ثانیه است كه انسان خلیفة اللّه بودن خود را به ثبوت رسانیده است. حالا اگر بنا باشد كه انسان به همین زودی با مهارت شگرف علمی خود، خود را نابود كند و اگر واقعاً انسان با قدرت علمی خود گور خود را به دست خود كنده باشد و چند گامی بیشتر تا گور خود فاصله نداشته باشد؛ اگر واقعاً چنین خودكشی اجتماعی در انتظار بشر باشد باید بگوییم خلقت این موجود بسی بیهوده و عبث بوده است.

آری، یك نفر مادّی مسلك می تواند اینچنین فكر كند ولی یك نفر تربیت شده در مكتب الهی اینطور فكر نمی كند؛ او می گوید: ممكن نیست كه جهان به دست چند نفر دیوانه ویران شود؛ او می گوید: درست است كه جهان بر سر پیچ خطر قرار گرفته است ولی خداوند همان طور كه در گذشته- البتّه در شعاع كوچكتری- این معجزه را نشان داده، بر سر پیچهای خطر بشر را یاری كرده و از آستین غیب مصلح و منجی رسانده است، در این شرایط نیز چنان خواهد كرد كه عقلها در حیرت فرو رود؛ او می گوید:

كار جهان عبث نیست؛ او می گوید: اگر چنان شود كه مادّی مذهبان می گویند و ظهور انسان در روی زمین مصداق مثل معروف عربی بشود: «ما أدری أ سلم أم ردع» [4]، یا مصداق سخن حافظ بشود كه:

«راستی خاتم فیروزه ی بو اسحاقی
خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود»
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 362
با حكمت و عنایت پروردگار منافی خواهد بود:

اذ مقتضی الحكمة و العنایة
ایصال كلّ ممكن لغایة [5]
خیر، عمر جهان به پایان نرسیده است، هنوز اوّل كار است، دولتی مقرون به عدل و عقل و حكمت و خیر و سعادت و سلامت و امنیّت و رفاه و آسایش و وحدت عمومی و جهانی در انتظار بشریّت است، دولتی كه در آن دولت حكومت با صالحین است و انتخاب اصلح به معنی واقعی در آن صورت خواهد گرفت. روز بهروزی خواهد رسید(وَ أَشْرَقَتِ اَلْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها) [6]، روزی كه «اِذا قامَ الْقائِمُ حَكَمَ بِالْعَدْلِ، ارْتَفَعَ فی أیّامِهِ الْجَوْرُ وَ أمِنَتْ بِهِ السُّبُلُ، وَ اَخْرَجَتِ الاَرْضُ بَرَكاتِها وَ لا یَجِدُ الرَّجُلُ مِنْكُمْ یَوْمئذٍ مَوْضِعاً لِصَدَقَتِهِ وَ لا بِرِّهِ وَ هُوَ قَوْلُهُ تَعالی : وَ اَلْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ [7]» [8] در آن روز به عدالت حكم شود و ستم برای همیشه رخت بر بندد، راهها امن گردد، زمین بركات و استعدادهای خود را ظاهر گرداند و حدّ اكثر استفاده از منابع و خیرات زمین صورت گیرد، فقیری پیدا نشود كه مردم صدقات و زكوات خود را به او بدهند و این است معنی سخن خدا: عاقبت از آن متّقیان است.

بجای اینكه مأیوسانه بنشینیم و بگوییم كار بشر تمام شده و بشر به دست خود گور خود را كنده و چند گامی بیشتر با آن فاصله ندارد و روزهای خوش بشر دارد به پایان می رسد، می گوییم:

باش تا صبح دولتش بدمد
كاین هنوز از نتایج سحر است
همان طور كه ظهورهای گذشته پس از سختیهایی بوده، قطعاً این ظهور نیز پس از سختیها و شدّتها خواهد بود. همیشه برقها در ظلمتها می جهد.

علی (علیه السّلام) اشاره به ظهور مهدی موعود می كند و چنین می فرماید:

مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 363
حتّی تقوم الحرب بكم علی ساق بادیا نواجذها، مملوءة اخلافها، حلوا رضاعها، علقما عاقبتها، الا و فی غد- و سیأتی غد بما لا تعرفون- یأخذ الوالی من غیرها عمّالها علی مساوی أعمالها و تخرج له الارض افالیذ كبدها و تلقی الیه سلما مقالیدها فیریكم كیف عدل السّیرة و یحیی میّت الكتاب و السّنّة [9].

جنگ قد علم خواهد كرد در حالی كه دندانهای خود را نشان می دهد. پستانهایش پر است و آماده است. شروع كار شیرین است و عاقبت آن تلخ. همانا فردا- و فردا چیزی ظاهر خواهد كرد كه او را نمی شناسید و انتظارش را ندارید- آن حاكم انقلابی هر یك از عمّال حكومتهای قبلی را به سزای خویش خواهد رسانید، زمین پاره های جگر خود را از معادن و خیرات و بركات برای او بیرون خواهد آورد و كلیدهای خود را با تمكین به او تسلیم خواهد كرد؛ آن وقت به شما نشان خواهد داد كه عدالت واقعی چیست، و كتاب خدا و سنّت پیامبر را احیاء خواهد كرد.
علی (علیه السّلام) نیز از یك آینده ی عبوس و خشمناك و جنگهای وحشتزا یاد می كند ولی علی در پایان این شب سیه یك سفیدی میمونی را نوید می دهد. قرآن كریم هم می فرماید:

وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِی اَلزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ اَلذِّكْرِ أَنَّ اَلْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ اَلصّالِحُونَ.
ما از پیش اطلاع داده ایم كه وارث اصلی زمین، بندگان صالح و شایسته ی ما خواهند بود (برای همیشه زمین در اختیار ارباب شهوت و غضب و بندگان جاه و مقام و اسیران هوای نفس نخواهد بود) .
آری، این است فلسفه ی بزرگ مهدویّت؛ در عین اینكه پیش بینی یك سلسله تكانهای شدید و نابسامانیها و كشتارها و بی عدالتیهاست، پیش بینی یك آینده ی سعادت بخش و پیروزی كامل عقل بر جهل، توحید بر شرك، ایمان بر شك، عدالت بر ظلم، سعادت بر شقاوت است؛ لهذا نوید و آرزوست.

اللّهمّ إنّا نرغب الیك فی دولة كریمة تعزّ بها الاسلام و اهله و تذلّ بها النّفاق و اهله و تجعلنا فیها من الدّعاة إلی طاعتك و القادة الی سبیلك و ترزقنا بها كرامة الدّنیا و الآخرة [10].
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 365

[1] . در زمانی كه كتاب امیدهای نو نوشته می شد، غرب از روس وحشت داشت، امّا اكنون عامل چین به میان آمده و هر دو از آن می ترسند. مثل معروفی است در خراسان: «دیوانه بجه كه مست آمد» .
[2] . امیدهای نو، بخش سرگردانیهای ما/ص 2.
[3] . همان مأخذ، بخش تسلّط بر طبیعت/ص 26.
[4] . [ترجمه: نمی دانم موافقت است یا مخالفت (كنایه از بلا تكلیفی) . ]
[5] . شرح منظومه ی حاج ملاّ هادی سبزواری، بخش حكمت، در مبحث غایت.
[6] . زمر/69.
[7] . اعراف/128.
[8] . بحار، ج /52ص 338 و 339 با اندكی تلخیص.
[9] . نهج البلاغه، خطبه ی 136.
[10] . از فقرات دعای افتتاح.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است