در
کتابخانه
بازدید : 34257تاریخ درج : 1391/03/21
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
پدیده های اجتماعی در مدّتی كه باقی هستند حتماً باید با خواسته های بشر تطبیق كنند؛ به این معنی كه یا خود آن پدیده ها خواسته ی بشر باشند و یا تأمین كننده ی خواسته های بشر بوده باشند؛ یعنی یا باید بشر خود آنها را بخواهد، از عمق غریزه و فطرتش آنها را بخواهد، و یا باید از اموری باشند كه و لو اینكه انسان از عمق غریزه آنها را نمی خواهد و خودشان مطلوب طبیعت بشر و هدف تمایلات بشر نیستند امّا وسیله می باشند یعنی وسیله ی تأمین خواسته های اوّلیه ی بشر می باشند و حاجتهای او را بر می آورند.

در میان خواسته های بشر باز دو جور خواسته داریم: خواسته های طبیعی و خواسته های غیر طبیعی، یعنی اعتیادی. خواسته های طبیعی آن چیزهایی است كه ناشی از ساختمان طبیعی بشر است، یك سلسله امور است كه هر بشری به موجب آنكه بشر است خواهان آنهاست، و رمز آنها را هم هنوز كسی مدّعی نشده كه كشف
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 385
كرده است. مثلاً بشر علاقه مند به تحقیق و كاوش علمی است، همچنین به مظاهر جمال و زیبایی علاقه دارد، به تشكیل كانون خانوادگی و تولید نسل با همه ی زحمتها و مرارتهایش علاقه مند است، به همدردی و خدمت به همنوع علاقه مند است. اما چرا بشر علاقه مند به تحقیق است؟ این حسّ كاوش و حقیقت جویی چیست؟ چرا بشر علاقه مند به جمال و زیبایی است؟ چرا وقتی مجلس جشنی مثل این مجلس ترتیب داده می شود هم هیئت مدیره ی آن جشن و هم حضّار، از اینكه وضع سالن مرتّب و مزیّن باشد خوششان می آید و لذت می برند؟ چرا به تشكیل كانون خانوادگی علاقه مند است؟ چرا در انسان حسّ همدردی و ترحّم نسبت به دیگران وجود دارد؟ اینها یك سلسله سؤالاتی است كه وجود دارد. ما خواه جواب این «چرا» ها را بدهیم و خواه نتوانیم بدهیم چیزی كه برای ما قابل تردید نیست این است كه این خواسته ها طبیعی است.

غیر از این خواسته های طبیعی احیاناً یك سلسله خواسته های دیگری هم در میان بسیاری از افراد بشر هست كه «اعتیادات» نامیده می شوند. اعتیادات قابل ترك دادن و عوض كردن است. اكثریّت قریب به اتّفاق- شاید بیش از صدی 99 و یا هزاری 999- مردم عادت به چای دارند، عدّه ی كثیری به سیگار عادت دارند و از آنها كمتر به مشروب و تریاك عادت دارند، از آنها كمتر به هروئین عادت دارند. اینها كم كم به صورت خواسته در می آید و انسان به همان اندازه كه یك امر طبیعی را می خواهد، این امری را هم كه طبیعت ثانوی او شده است، می خواهد امّا این خواسته ها مصنوعی است لذا قابل ترك دادن است، قابل این است كه این فرد را به طوری كه به كلی آن كار را فراموش كند، ترك دهند؛ یا نسل آینده را طوری تربیت كنیم كه اساساً فكر این چیزها را هم نكند.

امّا امور طبیعی اینطور نیست، قابل ترك دادن نیست، جلوی یك نسل را اگر بگیریم نسل بعدی خودش به دنبال او می رود. به عنوان مثال:

در اوائل كمونیسم، تنها موضوع اشتراك مال مطرح نبود، موضوع از میان رفتن اصول خانوادگی هم در بین بود تحت عنوان اینكه «اختصاص» هر جا كه باشد سبب بدبختی بشر است، چه به صورت مالكیّت مال و ثروت و چه به صورت اختصاص زن و شوهری. ولی این موضوع نتوانست در دنیا جایی برای خودش باز كند، چرا؟ برای اینكه علاقه به تشكیل خانواده علاقه ی فطری است؛ یعنی هر فردی در طبقه ی خودش
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 386
مایل است زن داشته باشد و آن زن انحصار به خودش داشته باشد برای اینكه فرزندی كه از این زن پیدا می كند فرزند خود او باشد؛ یعنی علاقه به فرزند، علاقه به اینكه وجودش در نسلش ادامه پیدا كند، یك علاقه ی فطری است؛ انسان فرزند را امتداد وجود خود می داند؛ گویی انسان با داشتن فرزند، وجود خود را باقی می پندارد؛ وقتی فرزند ندارد خودش را منقطع و بریده فرض می كند؛ همچنانكه انسان می خواهد با گذشته ی خودش نیز ارتباط داشته باشد، می خواهد پدر خودش را بشناسد، تبار خودش را بشناسد. بشر نمی تواند اینطور زندگی كند كه نداند از لحاظ نسلی از كجا آمده است؟ از كدام مادر؟ از كدام پدر؟ و همچنین نمی تواند طوری زندگی كند كه نفهمد چگونه و به چه شكلی وجودش امتداد پیدا می كند و از این افرادی كه بعد به وجود آمده اند كدامیك از اینها فرزند اویند؟ نه، اینها بر خلاف خواسته ی طبیعی بشر است؛ لهذا دنیا دیگر زیر بار این حرف نرفت، این حرف مسكوت ماند. یك بار در دو هزار و سیصد سال پیش افلاطون این پیشنهاد را كرد منتها برای یك طبقه نه عموم طبقات (طبقه ی حاكمان فیلسوف و فیلسوفان حاكم) و آن را تنها راه جلوگیری از سوء استفاده ها تشخیص داده بود، اما بعد خود افلاطون از این پیشنهاد خود پشیمان شد، بعد در قرن نوزدهم و اوائل قرن بیستم دوباره این پیشنهاد شد و این بار نیز بشر آن را قبول نكرد، چرا؟ چون بر خلاف طبیعت است.

حكما قاعده ای دارند، می گویند: «القسر لا یدوم» یعنی یك امر غیر طبیعی دوام پیدا نمی كند، هر جریانی كه غیر طبیعی باشد باقی نمی ماند و تنها جریانی كه طبیعی باشد قابل دوام است. مفهوم مخالف این سخن این است كه جریانهای طبیعی قابل دوام است، امكان بقاء دارد، ولی جریانهای غیر طبیعی امكان دوام ندارد.

علی هذا اگر دین بخواهد در این دنیا باقی بماند باید دارای یكی از این دو خاصیّتی كه عرض كردم بوده باشد: یا باید در نهاد بشر جای داشته باشد، در ژرفنای فطرت جا داشته باشد، یعنی خود در درون بشر به صورت یك خواسته ای باشد، كه البتّه در آن صورت تا بشر در دنیاست باقی خواهد بود؛ و یا لا اقل اگر خودش خواسته ی طبیعی بشر نیست، باید وسیله باشد، باید تأمین كننده ی خواسته یا خواسته های دیگر بشر باشد، امّا این هم به تنهایی كافی نیست، باید آنچنان وسیله ی تأمین كننده ای باشد كه چیز دیگری هم نتواند جای او را بگیرد، یعنی باید چنین فرض كنیم كه بشر یك 3
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 387
رشته احتیاجات دارد كه آن احتیاجات را فقط دین تأمین می كند، چیز دیگری غیر از دین و مذهب قادر نیست آن احتیاجات را تأمین كند؛ و الاّ اگر چیزی در این دنیا پیدا شد كه توانست مثل دین یا بهتر از دین آن حاجت و آن خواسته را كه دین تأمین می كرده است تأمین كند، آن وقت دین از میان می رود، خصوصاً اگر بهتر از دین هم تأمین كند.

در پیشرفت تمدّن چقدر چیزهاست كه به چشم خودمان می بینیم زود به زود عوض می شود، یك چیزی می آید و فوراً جای آن را می گیرد. یك مثال محسوس عرض كنم، خیلی ساده: تا چند سال پیش همه ی ما جوراب نخی می پوشیدیم، یك مرتبه این جورابهای نایلونی آمد. تا آمد بلادرنگ جورابهای نخی از بین رفت و حتّی كاسبها و آن كسانی كه كارشان و شغلشان كار جوراب نخی فروشی بود اگر به كار دیگری تغییر شغل ندادند همه از بین رفتند، چون بشر عاشق چشم و ابروی جوراب نخی نیست، جوراب می پوشد برای اینكه جوراب داشته باشد، پوششی برای پا داشته باشد، می خواهد دوام داشته باشد، قشنگ و زیبا باشد، لطیف باشد؛ وقتی یك چیزی آمد كه دوامش از این بهتر و خودش هم لطیف تر و صرفه اش نیز بیشتر است، این باید برود دنبال كارش زیرا زمانی خواسته های بشر را تأمین می كرد و تا آن زمان هم جا داشت، حالا چیز دیگری پیدا شده كه آن خواسته را خیلی بهتر از آن تأمین می كند.

چگونه است كه وقتی چراغ برق آمد چراغ موشی را باید از سرویس خارج كرد؟ صنّار هم آن را نمی خرند؟ بشر چراغ موشی را برای چه كار می خواست؟ آن را برای حاجتی می خواست. چراغ برق آمد، هم نورش از آن بهتر بود و هم دود نمی كرد، پس دیگر چراغ اوّلی را می اندازد دور، باید برود، چون خواسته ای را كه او تأمین می كرد برق خیلی بهتر از آن تأمین می كند.

اما اگر چیزی باشد كه در اجتماع بشر آنچنان مقام و موقعیّتی داشته باشد كه هیچ چیز دیگر قادر نباشد جای آن را بگیرد، آن خواسته ای را كه او تأمین می كند، هنری كه او دارد، كاری كه او دارد، هیچ چیز دیگر نتواند كار او را انجام دهد، نتواند هنر او را داشته باشد، ناچار باقی می ماند.

شما در این شركت نفت خودتان اگر در جایی كارگری داشته باشید و كارگری بهتر از او پیدا كنید، خیلی دلتان می خواهد آن كارگر اوّل خودش استعفا داده كنار رود و آن كسی كه بهتر است بیاید جای او را بگیرد، امّا اگر كارگر اوّلی هنر
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 388
منحصر به فردی داشته باشد امكان ندارد بگذارید برود، نازش را می كشید و نگهش می دارید.

پس دین اگر بخواهد باقی باشد یا باید خودش جزو خواسته های بشر باشد، یا باید تأمین كننده ی خواسته های بشر باشد آن هم بدین شكل كه تأمین كننده ی منحصر به فرد باشد.

اتّفاقاً دین هر دو خاصیّت را دارد، یعنی هم جزو نهاد بشر است، جزو خواسته های فطری و عاطفی بشر است و هم از لحاظ تأمین حوائج و خواسته های بشری مقامی را دارد كه جانشین ندارد و اگر تحلیل كنیم معلوم می شود اصلاً امكان ندارد چیز دیگری جایش را بگیرد.

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است