بحث درباره ی یك سلسله گرایشها در انسان بود كه این گرایشها در حیوان وجود
ندارد و گفتیم همین گرایشهاست كه انسان را موضوع مهمّی برای توجیه و تفسیر و
فلسفه كرده است. چهار تا از این گرایشها را قبلاً گفتیم، حال به یك گرایش دیگر و لو
به طور اجمال اشاره می كنیم. این گرایش همان چیزی است كه گفتیم می توانیم نام
آن را «عشق و پرستش» بگذاریم و بگوییم از مقوله ی «عشق و پرستش» است.
توضیحی باید عرض بكنم و آن این است كه این مطلب یك امر بسیار محسوسی
هست كه در انسان زمینه ی چیزی وجود دارد كه ما آن را «عشق» می نامیم. عشق، چیزی
است ما فوق محبّت. محبّت در حدّ عادی در هر انسانی هست، انواع محبّتها در
انسانها وجود دارد از قبیل محبّتی كه دو دوست نسبت به یكدیگر پیدا می كنند، محبّتی
كه مرید نسبت به مراد خودش پیدا می كند، محبّتهای معمولی ای كه در میان همسرها
هست، و محبّتهایی كه میان والدین و اولاد هست. این زمینه نیز در انسان وجود دارد،
زمینه ی چیزی كه آن را معمولاً «عشق» می نامند. در زبان عربی می گویند كلمه ی «عشق»
در اصل از مادّه ی «عشقة» است، و «عشقة» نام گیاهی است كه در فارسی به آن «پیچك»
می گویند كه به هر چیز برسد دور آن می پیچد، مثلاً وقتی به یك گیاه دیگر می رسد دور
آن چنان می پیچد كه آن را تقریبا محدود و محصور می كند و در اختیار خودش قرار
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 503
می دهد. یك چنین حالتی [در انسان پیدا می شود] و اثرش این است كه- بر خلاف
محبّت عادی- انسان را از حال عادی خارج می كند، خواب و خوراك را از او
می گیرد، توجّه را منحصر به همان معشوق می كند، یعنی یك نوع توحّد و تأحّد و
یگانگی در او به وجود می آورد، یعنی او را از همه چیز می برد و تنها به یك چیز متوجّه
می كند به طوری كه همه چیزش او می شود، یك چنین محبّت شدیدی.
در حیوانات چنین حالتی مشاهده نشده است. در حیوانات، علائق حدّ اكثر در
حدود علائقی است كه انسانها به فرزندانشان دارند یا همسرها به همسرها دارند. اگر
غیرت دارند، اگر تعصّب دارند، هر چه كه نسبت به اینها دارند، در حیوانات هم كم و
بیش پیدا می شود. ولی این حالت به این شكل، مخصوص انسان است. اینكه اصلاً
ماهیّت این حالت چیست، خود یكی از موضوعات فلسفه شده است. بو علی سینا
رساله ی مخصوصی دارد در «عشق» . همچنین ملاّ صدرا در كتاب اسفار در بخش الهیّات،
صفحات زیادی- حدود چهل صفحه- را اختصاص داده است به تفسیر ماهیّت عشق
كه این حالت چیست كه در انسانها پیدا می شود، كما اینكه امروز هم مسأله ی عشق در
«روانكاوی» تحلیل می شود كه واقعاً ماهیّت این حالت در انسانها چیست؟