حال از مسأله ی اوّل شروع می كنیم. لغت فطرت كه در قرآن آمده است:
«فِطْرَتَ اَللّهِمجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 455
اَلَّتِی فَطَرَ اَلنّاسَ عَلَیْها» [1] چه لغتی است؟ مادّه ی فطر (ف، ط، ر) مكرّر در قرآن آمده است:
«فَطَرَهُنَّ» [2]،
«فاطِرِ اَلسَّماواتِ وَ اَلْأَرْضِ» [3]،
«إِذَا اَلسَّماءُ اِنْفَطَرَتْ» [4] و
«مُنْفَطِرٌ بِهِ» [5]. در همه جا
در مفهوم این كلمه، ابداع و خلق- و بلكه خلق به همان معنای ابداع- هست. «ابداع»
به یك معنا یعنی آفرینش بدون سابقه. لغت «فطرة» با این صیغه- یعنی بر وزن «فعلة» -
فقط در یك آیه آمده است كه در مورد انسان و دین است كه دین «فطرة اللّه» است:
فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اَللّهِ اَلَّتِی فَطَرَ اَلنّاسَ عَلَیْها لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اَللّهِ [6]. تفسیر این آیه را
بعد به تفصیل عرض می كنیم.
كسانی كه به زبان عربی آشنا هستند می دانند كه وزن «فعلة» دلالت بر نوع
- یعنی گونه- می كند. «جلسة» یعنی نشستن، «جلسة» یعنی نوع خاصّی از نشستن.
«جلست جلسة زید» یعنی نشستم به گونه ی نشستن زید، همانگونه كه زید می نشیند
نشستم. ابن مالك در الفیّه می گوید:
و فعلة لمرّة كجلسة
و فعلة لهیئة كجلسة
چنانكه گفتیم در قرآن لغت «فطرت» در مورد انسان و رابطه ی او با دین آمده است:
«فِطْرَتَ اَللّهِ اَلَّتِی فَطَرَ اَلنّاسَ عَلَیْها» یعنی آن گونه ی خاصّ از آفرینش كه ما به انسان داده ایم؛
یعنی انسان به گونه ای خاص آفریده شده است. این كلمه ای كه امروز می گویند
«ویژگیهای انسان» ، اگر ما برای انسان یك سلسله ویژگیها در اصل خلقت قائل
باشیم، مفهوم فطرت را می دهد. فطرت انسان یعنی ویژگیهایی در اصل خلقت و
آفرینش انسان.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 456
[3] . انعام/14، و پنج آیه ی دیگر.