بحثی كه از این جلسه در نظر است شروع بشود یك سرفصل مبحث جدیدی است. ما در گذشته
عرض كردیم كه دو مسئله ی مهم در باب تاریخ وجود دارد كه اگرچه معمولاً به این صورت طرح
نمی شود ولی آنهایی هم كه طرح كرده اند، در نتیجه ی نهایی به همین صورت درمی آید. یكی مربوط
به ماهیت تاریخ یا هویت تاریخ است كه آیا تاریخ هویت مادی دارد یا هویت معنوی و یا یك
هویت مركب از ماده و معنا، كه بحثهای گذشته ی ما در اطراف این مطلب بود. بحث دیگر مربوط به
نحوه ی جریان تاریخ است كه می شود از آن به «نحوه ی وجود تاریخ» تعبیر كرد ولی بهتر این است كه
به «نحوه ی جریان تاریخ» تعبیر كنیم و آن اینكه جریان تاریخ، حالا تاریخ هر هویتی دارد، چگونه و
به چه كیفیتی است و تحت تأثیر چه عوامل اصلی است؟ عوامل اصلی ای كه تاریخ را به جریان
می اندازد چیست؟ كه البته درباره ی این قسمت هم ما قبلاً به شكلهای دیگری بحث كرده ایم ولی
حالا چون در شكل قرآنی اش می خواهیم بحث كنیم قهراً بحث ما جنبه های تازه ای دارد. در صدر
این مبحث كه جریان تاریخ چگونه جریانی است یك مسئله ی اساسی باید مطرح بشود و آن مسئله ی
خوشبینی یا بدبینی به تاریخ است كه به یك اعتبار برمی گردد به خوشبینی و بدبینی به انسان، با
یك تفاوت كه عرض خواهم كرد.
مسئله ی خوشبینی و بدبینی به تاریخ و به انسان خود یك مسئله ی مستقلی است و كم و بیش سابقه ی
تاریخی دو سه هزار ساله دارد. بعضی فیلسوفان نسبت به جهان و نسبت به انسان هردو بدبین
بودند. جهان را در مجموع خودش یك امر نبایستنی، یك شی ء نامطلوب و انسان را هم در میان
مخلوقات این عالم، بالخصوص یك موجود شریر و یك موجودی كه اسیر یك سلسله غرایز
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 999
پست پلید است و از وجود این موجود در واقع جز شر چیزی برنمی خیزد می دانستند. معتقد بودند
كه جهان شر است و انسان هم شریرترین موجودات.