در
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
- اگر امیرالمؤمنین به جای امام حسن می بود آیا صلح می كرد یا نه؟ حضرت علی می فرمود: من حاضر نیستم یك روز حكومت معاویه را تحمل كنم. چگونه امام حسن راضی به حكومت معاویه شد؟ .

استاد: این سؤال را كه اگر حضرت امیر در جای حضرت امام حسن بود صلح می كرد یا نه، به این شكل نمی شود جواب داد؛ بله، اگر شرایط حضرت علی مثل شرایط حضرت امام حسن می بود صلح می كرد، اگر بیم كشته شدنش در مسند خلافت می رفت. ولی می دانیم كه شرایط حضرت امیر با شرایط امام حسن خیلی متفاوت بود؛ یعنی این نابسامانیها در اواخر دوره ی حضرت امیر پیدا شد و لهذا جنگ صفّین هم جنگی بود كه در حال پیشرفت بود و اگر خوارج از داخل انشعاب نمی كردند مسلّم امیرالمؤمنین پیروز شده بود. در این جهت بحثی نیست. و اما اینكه شما فرمودید چرا امیرالمؤمنین حاضر نیست یك روز حكومت معاویه را قبول كند ولی امام حسن حاضر می شود؟ شما ایندو را با همدیگر مخلوط می كنید. حضرت امیر حاضر نیست یك روز معاویه به عنوان نایب او و به عنوان منصوب از قِبَل او حكومت كند، ولی امام حسن كه نمی خواهد معاویه را نایب و جانشین خود قرار
مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 652
دهد، بلكه می خواهد خود كنار برود. صلح امام حسن كنار رفتن است نه متعهد بودن. در متن این قرارداد هیچ اسمی از خلافت برده نشده، اسمی از امیرالمؤمنین برده نشده، اسمی از جانشین پیغمبر برده نشده؛ سخن این است كه ما كنار می رویم، كار به عهده ی او، ولی به شرط آنكه این كه شخصاً صلاحیت ندارد، كار را درست انجام دهد و متعهد شده كه درست عمل كند. پس ایندو خیلی تفاوت دارد.

امیرالمؤمنین گفت: من حاضر نیستم یك روز كسی مثل معاویه از طرف من نایب من در جایی باشد. امام حسن هم حاضر به چنین چیزی نبود، و شرایط صلح نیز شامل چنین چیزی نیست.

- آیا امیرالمؤمنین راجع به چگونگی برخورد با معاویه، وصیتی به امام حسن كرده بودند؟ .

استاد: یادم نمی آید كه تا به حال برخورد كرده باشم در وصیتهای حضرت امیر كه چیزی راجع به این جهت گفته باشند، ولی ظاهراً وضع روشن بوده؛ اگر در متن تاریخ هم نمانده باشد وضع روشن بوده است. امیرالمؤمنین خودش تا آخر طرفدار جنگ با معاویه بود و حتی همان اواخر هم كه وضع امیرالمؤمنین نابسامان بود، باز چیزی كه امیرالمؤمنین را ناراحت می داشت وضع معاویه بود و معتقد بود كه باید با معاویه جنگید تا او را از میان برد. شهادت امیرالمؤمنین مانع جنگ جدید با معاویه شد. آن خطبه ی معروفی كه در نهج البلاغه است كه حضرت مردم را دعوت به جهاد كرد و بعد، از اصحاب باوفایش كه در صفّین كشته شدند یاد كرد و فرمود: «اَیْنَ اِخْوانِیَ الَّذینَ رَكِبُوا الطَّریقَ وَ مَضَوْا عَلَی الْحَقِّ، اَیْنَ عَمّارٌ وَ اَیْنَ ابْنُ التَّیْهانِ وَ اَیْنَ ذُوالشَّهادَتَیْنِ؟ » [1]و بعد گریست، این خطابه را در نماز جمعه خواند، مردم را دعوت كرد كه حركت كنند؛ و نوشته اند هنوز جمعه ی دیگر نرسیده بود كه ضربت خورد و شهید شد. امام حسن هم در ابتدا تصمیم به جنگیدن با معاویه داشت، ولی آنچه كه از اصحابش ظهور و بروز كرد از عدم آمادگی و اختلافات داخلی، تصمیم امام حسن را از جنگ منصرف به صلح كرد؛ یعنی امام حسن دید این جنگیدن یك جنگیدن
مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 653
افتضاح آمیزی است، با این مردم جنگیدن افتضاح و رسوایی است. در «ساباط» اصحاب خودش آمدند با نیزه به پای او زدند.

یكی از امتیازات بزرگ جریان امام حسین این است كه امام حسین یك هسته ی نیرومند ایمانی به وجود آورد كه اینها در مقابل هرچه شداید بود مقاومت كردند.

تاریخ نمی نویسد كه یك نفر از اینها به لشكر دشمن رفته باشد، ولی تاریخ می نویسد كه عده ی زیادی از لشكر دشمن در همان وقایع عاشورا به اینها ملحق شدند؛ یعنی در اصحاب امام حسین كسی نبود كه ضعف نشان دهد مگر یك نفر (یا دو نفر) به نام ضحّاك بن عبد اللّه مشرقی كه از اول آمد به امام حسین گفت: من با شما می آیم ولی یك شرطی با شما دارم و آن این است كه تا وقتی كه احتمال بدهم وجود من به حال شما مفید است هستم، ولی از آن ساعتی كه بدانم دیگر ذرّه ای به حال شما نمی توانم مفید باشم مرخص شوم. با این شرط حاضر شد، امام هم قبول كرد. آمد و تا روز عاشورا و تا آن لحظات آخر بود، بعد آمد نزد امام و گفت: من طبق شرطی كه كردم الآن دیگر می توانم بروم، چون حس می كنم كه دیگر وجود من برای شما هیچ فایده ای ندارد. فرمود: می خواهی بروی برو. یك اسب بسیار دونده ی عالی داشت، سوار این اسب شد و چند شلاّق محكم به آن زد كه اسب را به اصطلاح اجیر و آماده كرده باشد. اطراف محاصره بود. نقطه ای را در نظر گرفت. یكمرتبه به قلب لشكر دشمن زد ولی نه به قصد محاربه، به قصد اینكه لشكر را بشكافد و فرار كند. زد و خارج شد. عده ای تعقیبش كردند. نزدیك بود گرفتار شود. اتفاقاً در میان تعقیب كنندگان شخصی بود كه از آشنایان او بود، گفت: كاری به او نداشته باشید، او كه نمی خواهد بجنگد، می خواهد فرار كند. رهایش كردند، رفت. ولی غیر از این، هیچ كس ضعف نشان نداد. اما اصحاب امام حسن ضعف و رسوایی نشان دادند.

[اگر حضرت صلح نمی كرد] یك كشته شدنی بود برای امام حسن مقرون به رسوایی از طرف اصحاب خودش. پس اینها با همدیگر تفاوت دارد.

غرض این است كه امیرالمؤمنین باز هم تصمیم به جنگ داشت و امام حسن هم در ابتدا تصمیم به جنگ داشت ولی اموری كه از مردم كوفه ظهور و بروز كرد مانع شد كه امام به جنگ ادامه دهد. حتی امام لشكرش را به همان مقدار كمی هم كه آمدند، بیرون از شهر زد، گفت: بروید در نُخَیله ی كوفه. خودش هم خطبه خواند، مردم را دعوت كرد، و وقتی هم كه خطبه خواند یك نفر جواب مثبت نداد تا عدیّ بن حاتم
مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 654
بلند شد و مردم را ملامت كرد و بعد گفت: من خودم كه راه افتادم، و خودش راه افتاد. یك هزار نفری هم داشت. بعد دیگران راه افتادند و بعد خود امام حسن راه افتاد رفت به نخلیه ی كوفه. ده روز آنجا بود. فقط چهار هزار نفر جمع شدند. بار دوم حضرت آمد مردم را بسیج كرد. این بار جمعیت زیاد آمدند، ولی باز هم همان جا ضعف نشان دادند. به یك عده از رؤسایشان پول دادند، شب فرار كردند و رفتند؛ یك عده به شكل دیگر و یك عده به شكل دیگر. حضرت دید زمینه دیگر زمینه ی جنگیدن افتخارآمیز نیست.

- اینكه فرمودید اگر امام حسن صلح نمی كرد تاریخ او را ملامت می كرد كه چرا با اینكه می توانستی شرایط خود را در صلحنامه بگنجانی این كار را نكردی، درست به نظر نمی رسد، زیرا مردم فرستادن كاغذ سفید امضا برای امام حسن را یك نیرنگ تلقی می كردند، چرا كه این كار بدین معنی است كه تو هرچه می خواهی بنویس، من كه حرفهای تو را قبول ندارم. معاویه را مردم در زمان حضرت امیر شناخته بودند. . .

استاد: اتفاقاً در آن سفید امضا معاویه می توانست نیرنگ دیگری به كار ببرد و آن این است كه ببیند شرایطی كه امام حسن می نویسد یك شرایط اسلامی است یا شرایط غیر اسلامی. چون معاویه از نظر وضع و موقعیت خودش- از نظر واقعیت هم همین طور- می خواست روشن شود كه امام حسن چه می خواهد (هم امام حسن می خواست این كار بشود و هم معاویه) ؛ آیا شرایط او به نفع خودش است یا به نفع مسلمین؟ ما دیدیم همه ی شرایط به نفع مسلمین بود و غیر از این، امام حسن نه می توانست بكند و نه می كرد. شما می گویید كه مردم این را نیرنگ تلقی می كردند.

اتفاقاً مردم می گفتند چه آدم خوبی است! [و به امام حسن می گفتند] حرفهایت را بزن، ببینیم آخر تو چه می خواهی؟ آیا حرفت فقط این است كه من باید خلیفه باشم یا حرف دیگری داری؟ اگر حرف دیگری داری، این كه حاضر است كه واقعاً مسلمین را به سعادت برساند.

شما بعد فرمودید كه معاویه را مردم در زمان حضرت امیر شناخته بودند. اتفاقاً قضیه این طور است كه مردم معاویه را بد آدمی شناخته بودند و خوب حاكمی، و
مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 655
اینكه مردم كوفه سست شدند یكی به همین خاطر بود؛ می گفتند درست است كه معاویه آدم بدی است ولی با رعیت خیلی خوب است، ببین با شامیها چگونه رفتار می كند! چقدر شامیها از او راضی هستند! آنهایی كه معاویه را شناخته بودند به این صورت شناخته بودند كه درست است كه آدم بدی است اما حاكم خوبی است، اگر او حاكم شود هیچ فرقی میان مردم كوفه و غیر كوفه نخواهد گذاشت. مخصوصاً معروف شده بود به حلم و بردباری. معاویه یك حلم سیاسی ای داشت و مورخین به او عیب گرفته اند كه نتوانست حلم سیاسی خود را در مورد كوفه عملی كند، و اگر می كرد از نظر معنوی هم پیروز می شد. معاویه معروف بود به حلم سیاسی. مردم می رفتند به او فحش می دادند، می خندید و در آخر پول می داد و آنها را جلب می كرد. می گفتند برای حكومت بهتر از این دیگر نمی شود پیدا كرد، حالا آدم بدی است آدم بدی باشد. امام حسن هم بر همین اساس [تصمیم به صلح گرفت، و گویی به مردم می گفت ] بسیار خوب، ما این آدم بد را آوردیم كه كارها را خوب انجام دهد، حال ببینید آن طور كه شما انتظار دارید كه این آدم بد كارها را خوب انجام دهد انجام خواهد داد یا انجام نخواهد داد. هرگز معاویه به عنوان یك حاكم جائر شناخته نشده بود؛ به عنوان یك مرد جاه طلب شناخته شده بود نه بیش از آن.

معاویه را واقعاً دوران صلح امام حسن شناساند از نظر اینكه چگونه حاكمی است.

- آیا امام حسین هم صلحنامه را امضا كرده اند یا خیر؟ و آیا ایشان به صلح امام حسن اعتراضی داشته اند یا خیر؟ .

استاد: من جایی ندیده ام كه امام حسین هم صلحنامه را امضا كرده باشد، از باب اینكه ضرورتی نداشته كه امام حسین امضا كند، چون امام حسین آن وقت به عنوان یك نفر تابع بود و تسلیم امام حسن، و هرچه كه امام حسن می كرد آن را قبول داشت و متعهد بود. حتی یك عده ای كه با صلح امام حسن مخالف بودند آمدند نزد امام حسین كه ما این صلح را قبول نداریم، آیا بیاییم با تو بیعت كنیم؟ فرمود: نه، هرچه برادرم حسن كرده من تابع همان هستم. از نظر تاریخ، مسلّم این است كه امام
مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 656
حسین صددرصد تابع امام حسن بود [2]، یعنی كوچكترین ابراز مخالفتی از امام حسین نسبت به این صلح ابراز نشده، و دیده نشده كه جایی اعتراض كند كه من با این صلح موافق نیستم و بعد كه ببیند امام حسن مصمم به صلح است تسلیم شود؛ نه، هیچ اعتراضی از او دیده نشده است.


[1] نهج البلاغه صبحی صالح، خطبه ی 182.
[2] از نظر تاریخ عرض می كنیم والاّ از نظر امامت كه ما نمی توانیم تفكیك كنیم.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است