در
کتابخانه
بازدید : 87582تاریخ درج : 1391/03/21
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
مسائل را یكجانبه دیدن و از جوانب دیگر غفلت كردن گاهی زیانهای جبران ناپذیری به دنبال خود می آورد. كاوشها و كشفیات روانی در یك قرن اخیر ثابت كرد كه سركوبی غرایز و تمایلات و بالأخص غریزه ی جنسی مضرّات و ناراحتیهای فراوانی به بار می آورد؛ معلوم شد اصلی كه مورد قبول شاید اكثریت مفكّرین قدیم بود كه هر اندازه غرایز و تمایلات طبیعی ضعیفتر نگه داشته شوند میدان برای غرایز و نیروهای عالیتر مخصوصاً قوه ی عاقله بازتر و بی مانع تر می شود اساسی ندارد؛ غرایز سركوب شده و ارضاء نشده، پنهان از شعور ظاهر، جریاناتی را طی می كنند كه چه از نظر فردی و چه از نظر اجتماعی فوق العاده برای بشر گران تمام می شود، و برای اینكه تمایلات و غرایز طبیعی بهتر تحت حكومت عقل واقع شوند و آثار تخریبی به بار نیاورند باید تا حد امكان از سركوب شدن و زخم خوردگی و ارضاء نشدن آنها جلوگیری كرد.

روانشناسان ریشه ی بسیاری از عوارض ناراحت كننده ی عصبی و بیماریهای روانی و اجتماعی را احساس محرومیت خصوصاً در زمینه ی امور جنسی تشخیص دادند؛ ثابت كردند كه محرومیتها مبدأ تشكیل عقده ها، و عقده ها احیاناً به صورت صفات خطرناك مانند میل به ظلم و جنایت، كبر، حسادت، انزوا و گوشه گیری، بدبینی و غیره
مجموعه آثار شهید مطهری . ج19، ص: 657
تجلی می كند.

اصل بالا در موضوع زیانهای سركوب كردن غرایز، از نوع كشفیات فوق العاده باارزش روانی است و در ردیف ارزنده ترین موفقیتهای بشر است.

مردم غالباً به واسطه ی انس به محسوسات و آشنایی بیشتر با آنها، برای كشفیاتی ارزش زیاد قائل می شوند كه در زمینه ی امور فنی و صنعتی و استخدام قوای طبیعت بی جان صورت گرفته باشد، اما كشفیاتی كه در زمینه ی مسائل روانی و روحی صورت می گیرد كمتر مورد توجه عامه ی مردم می تواند قرار بگیرد، ولی از نظر مردم دانشمند و آگاه اهمیت مطلب محفوظ است.

هرچند كم و بیش در حكمتهایی كه از گذشتگان به یادگار مانده و بالأخص در آثار اسلامی نشانه های زیادی از توجه به این حقیقت دیده می شود و عملاً بسیاری از معلمان و مربیان اخلاق از آن استفاده می كرده اند، اما به طور مسلّم اثبات علمی این حقیقت و كشف قوانین مربوط به آن از موفقیتهای علمی قرن اخیر است.

اكنون ببینیم این اصل چگونه مورد استفاده قرار گرفت؟ آیا مانند كشفیات پزشكی مثلاً پنی سیلین مورد استفاده قرار گرفت؟ متأسفانه پیچیدگی و چندجانبه بودن مسائل روانی از یك طرف و ارتباط موضوع و تمایلات بشر كه خواه ناخواه در كوركردن بصیرت تأثیر دارد از طرف دیگر، نگذاشت آن استفاده ای كه باید بشود صورت گیرد، بلكه خود این اصل بهانه و وسیله ای شد در جهت مخالفت یعنی برای اینكه موجبات سركوب شدن غرایز و پیدایش آثار خطرناك روانی و اجتماعی ناشی از آن خصوصاً در زمینه ی امور جنسی بیشتر فراهم گردد؛ بر عقده ها و تیرگیهای روانی افزوده گردد؛ آمار بیماریهای روانی، جنونها، خودكشی ها، جنایتها، دلهره ها و اضطرابها، یأسها و بدبینی ها، حسادتها و كینه ها به صورت وحشتناكی بالا رود؛ چرا؟ برای اینكه سركوب نكردن غرایز به معنی آزاد گذاشتن میلها، و آزاد گذاشتن میلها به معنی رفع تمام قیود و حدود و مقررات تفسیر شد.

پس از آنكه قرنها علیه شهوت پرستی به عنوان امری منافی اخلاق و عامل برهم زدن آرامش روحی و مخل به نظم اجتماعی و به عنوان نوعی انحراف و بیماری توصیه و تبلیغ شده بود، یكباره ورق برگشت و صفحه عوض شد؛ جلوگیری از شهوات و پابند بودن به عفت و تقوا و تحمل قیود و حدود اخلاقی و اجتماعی، عامل برهم زدن آرامش روحی و مخل به نظم اجتماعی و از همه بالاتر امری ضداخلاق و تهذیب نفس
مجموعه آثار شهید مطهری . ج19، ص: 658
معرفی شد. فریادها بلند شد: محدودیتها را بردارید تا ریشه ی مردم آزاری و كینه ها و عداوتها كنده شود؛ عفت را از میان بردارید تا دلها آرام بگیرد و نظم اجتماعی برقرار گردد؛ آزادی مطلق اعلام كنید تا بیماریهای روانی رخت بربندد.

بدیهی است اینچنین فرضیه ی به ظاهر شیرین و دلپذیری به عنوان اصلاح مفاسد اخلاقی و اجتماعی، طرفداران زیادی خصوصاً در میان جوانان مجرد پیدا می كند.

ما در كشور خودمان می بینیم چه كسانی از آن طرفداری می كنند. چه از این بهتر كه خود را دراختیار دل، و دل را دراختیار هوس قرار دهیم و درعین حال عمل ما اخلاقی و انسانی شمرده شود و نام ما در لیست محصلین اخلاقی اجتماعی قرار گیرد؛ هم فال است و هم تماشا، هم كامجویی است و هم خدمت به نوع، هم تن پروری است و هم اصلاح نفس، هم شهوت است و هم اخلاق؛ بی شباهت به عشق مجازی كه در میان برخی از متصوّف مآبان خودمان معمول بوده نیست؛ چه از این بهتر كه آدمی از مصاحبت شاهدی زیباروی بهره مند گردد و این كار او سلوك الی اللّه شمرده شود! .

نتیجه چه شد؟ از اول معلوم بود. آیا بیماریهای روانی معدوم شد؟ آرامش روحی جای اضطراب و دلهره را گرفت؟ خیر، متأسفانه نتیجه ی معكوس بخشید؛ بدبختی بر بدبختیهای پیشین افزود، تا آنجا كه بعضی از پیشقدمان آزادی جنسی كه تیزهوش تر بودند سخن خود را به صورت تفسیر و تأویل پس گرفتند، گفتند از حدود [و] مقررات اجتماعی چاره ای نیست؛ غریزه را از تمتعات جنسی نمی توان به طوركلی ارضاء و اشباع كرد، باید ذهن را متوجه مسائل عالی هنری و فكری كرد و غریزه را به طور [غیر] مستقیم به سوی این امور هدایت نمود. فروید یكی از این افراد است.

اخلاقی كه امثال راسل از آن تبلیغ می كنند و نام آن را «اخلاق نوین» گذاشته اند همان است كه ثمره اش آشفتگی بیش از پیش غرایز و تمایلات است و برخلاف مدعای آنها كه اخلاق كهن را متهم به آشفته ساختن روح می كنند سیستم اخلاقی خود آنها سزاوار این اتهام است.

امروز پدیده های اجتماعی خاصی و به عبارت دیگر مشكلات اجتماعی مخصوصی پیدا شده كه افكار علمای اجتماع را به خود مشغول داشته است.

در جامعه ی امروز، جوانان به طور محسوسی از ازدواج شانه خالی می كنند، حاملگی و زاییدن و بچه بزرگ كردن به صورت امر منفوری برای زنان درآمده است، زنان به اداره ی امر خانه كمتر علاقه نشان می دهند، ازدواجهایی كه نمونه ی وحدت روح
مجموعه آثار شهید مطهری . ج19، ص: 659
است جز در میان طبقاتی كه به مقررات اخلاق كهن پابندند كمتر دیده می شود، جنگ اعصاب بیش از پیش رو به افزایش است و بالأخره آشفتگی روحی عجیبی محسوس و مشهود است.

گروهی می خواهند این عوارض را لازمه ی قهری انقلاب صنعتی جدید بدانند و راه برگشت را بدین وسیله ببندند، درصورتی كه اینها ربط زیادی به زندگی صنعتی و ازمیان رفتن زندگی كشاورزی ندارد؛ این عوارض ناشی از یك نوع به اصطلاح انقلاب فكری است و افراد خاصی هستند كه مسؤولیت عمده ی این بدبختی بشریت را دارند.

راسل در گفتار خود دچار تناقض گویی ها می گردد؛ گاهی سخت از آزادی جنسی حمایت می كند (كه در بخشهای پیش برخی عبارات او را نقل كردیم) و گاهی اجباراً لزوم یك سلسله حدود و قیود اجتماعی را در این زمینه می پذیرد. ما برای اینكه سخن طولانی نشود از نقل و انتقاد آنها خودداری می كنیم.

حقیقت این است كه اشباع غریزه و سركوب نكردن آن یك مطلب است و آزادی جنسی و رفع مقررات و موازین اخلاقی مطلب دیگر. اشباع غریزه با رعایت اصل عفت و تقوا منافی نیست، بلكه تنها در سایه ی عفت و تقواست كه می توان غریزه را به حد كافی اشباع كرد و جلو هیجانهای بیجا و ناراحتیها و احساس محرومیتها و سركوب شدن های ناشی از آن هیجانها را گرفت. به عبارت دیگر پرورش دادن استعدادها غیر از پردادن به هوسها و آرزوهای پایان ناپذیر است.

یكی از مختصات و امتیازات انسان از حیوانات این است كه دو نوع میل و تمنا در بشر ممكن است پیدا شود: تمناهای صادق، تمناهای كاذب. تمناهای صادق همانهاست كه مقتضای طبیعت اصلی است. در وجود هر انسانی طبیعتِ میل به صیانت ذات، به قدرت و تسلط، به امور جنسی، به غذا خوردن و امثال اینها هست.

هریك از این میلها هدف و حكمتی دارد. بعلاوه، همه ی اینها محدودند ولی همه ی اینها ممكن است زمینه ی یك تمنای كاذب واقع شوند. اشتهای كاذبی كه افراد در مورد خوردنیها پیدا می كنند مشهور و معروف همه است.

در بعضی از میلها و غرایز (كه غریزه ی جنسی از آنهاست) این تمنا غالباً به صورت یك عطش روحی درمی آید، یعنی قناعت و پایان پذیری را در آن راه نیست.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج19، ص: 660
غریزه ی طبیعی را می توان اشباع كرد، اما تمنای كاذب خصوصاً اگر شكل عطش روحی به خود بگیرد اشباع پذیر نیست.

اشتباه كسانی كه برای جلوگیری از سركوبی غرایز و به منظور رشد استعدادها رژیم اخلاق آزاد را به اصطلاح پیشنهاد كردند ناشی از این است كه این تفاوت شگرف انسان و حیوان را نادیده گرفتند و به این جهت توجه نكردند كه میل به بی نهایت در سرشت انسان نهفته است. انسان چه در زمینه ی پول و اقتصادیات، چه در زمینه ی سیاست و حكومت و تسلط بر دیگران و چه در زمینه ی امور جنسی اگر زمینه ی مساعدی برای پیشروی ببیند در هیچ حدی توقف نمی كند. خیال كردند كه حاجت جنسی در وجود بشر فی المثل نظیر حاجت طبیعی هر كسی به ادرار و خالی كردن مثانه است. منع و حبس ادرار از نظر پزشكی مضرات فراوانی دارد، اما خالی كردن آن حدود و شرایطی ندارد. اگر فرضاً كسی قدم به قدم در كوچه ها و خیابانها محل مناسب و پاكیزه و مجانی برای ادرار بیابد، بیش از مقدار حاجت به آنها توجهی نخواهد كرد.

نهایت جهالت است كه غریزه ی جنسی یا غریزه ی قدرت طلبی یا پول پرستی بشر را از این قبیل بدانیم و توجه خود را تنها به جنبه های محرومیت و اشباع نشدن غریزه معطوف كنیم و عوارض حیرت آور و پایان ناپذیر جهت مخالف را نادیده بگریم.

اگر انسان در این زمینه ها مانند حیوانات ظرفیت محدود و پایان پذیری می داشت احتیاجی نبود نه به مقررات سیاسی و نه به مقررات اقتصادی و نه به مقررات جنسی؛ از نظر اخلاقی نیز نه نیازی به اخلاق سیاسی و اجتماعی بود، نه به اخلاق اقتصادی و نه به اخلاق جنسی؛ همان ظرفیت محدود طبیعی همه ی مشكلات را حل می كرد. اما همچنانكه از مقررات و اخلاق محدودكننده در روابط اجتماعی و امور اقتصادی و از عفت و تقوای سیاسی و اجتماعی گریزی نیست، از مقررات و اخلاق محدودكننده ی جنسی و از عفت و تقوای جنسی نیز گریزی نمی باشد.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است