در
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
یكی از مزایای برجسته معظّم له سبك و روش فقهی ایشان بود كه شایسته است پیروی شود و فراموش نگردد. این بنده در مدت هشت سال آخر اقامتم در قم كه مصادف بود با سالهای اول ورود معظم له به آن شهر از درسهای ایشان بهره مند می شدم و چون به روش فقاهت ایشان ایمان دارم معتقدم كه باید تعقیب و تكمیل شود. آنچه در این گفتار می شود خلاصه كرد مقایسه مختصری است بین روش فقهی ایشان و روش فقهی متأخرین در قرون اخیر، و برای این مقصود یك مقدمه كوچك ذكر می كنیم.

باید دانست كه روش فقهی فقها همه یكسان نبوده، اسلوبهایی متفاوت در اجتهاد و فقاهت در اسلام پدید آمده است. هم در میان اهل سنت و جماعت روشها و اسلوبهای مختلف به وجود آمده و هم در میان خود ما. اسلوب فقهی ما تدریجاً تنوع پیدا كرده و مختلف شده به طوری كه به دوره های مختلف تقسیم می گردد. خود معظم له كه به تاریخ فقه آشنا بودند و اسلوبهای مختلف فقهی را می شناختند و یكی از مزایا و امتیازاتشان همین آشنایی با روشهای مختلف فقهی شیعه و سنّی بود فقه را تقریباً به چهار دوره تقسیم می كردند به این ترتیب:

1. دوره ماقبل شیخ طوسی.

2. از زمان شیخ طوسی تا قرن دهم كه تقریباً مقارن با زمان شهید ثانی است.

3. از زمان شهید ثانی تا یك قرن اخیر
مجموعه آثار شهید مطهری . ج20، ص: 150
4. یك قرن اخیر.

بحث در این دوره ها و بیان تغییراتی كه در هر دوره نسبت به دوره قبل پیدا شده خود موضوع كتاب مستقلی است. در اینجا مقایسه مختصری بین روش معظم له و روشی كه در یك قرن اخیر معمول شده به عمل می آوریم.

فقها و اصولیین در مبحث اجتهاد و تقلید و یا در مبحث قضا و شهادات چندین علم را نام می برند كه مقدمه اجتهاد شمرده می شوند. می گویند شخص مجتهد باید این علوم را طی كرده باشد. این علوم عبارت است از نحو، صرف، لغت، منطق، كلام، اصول، تفسیر، حدیث، رجال (یعنی معرفت به احوال روات احادیث) .

متأخرین- یعنی از یك قرن پیش به این طرف- اینچنین معتقد شده و در كتب خود تصریح كرده اند كه آن چیزی كه عمده و مهم و اساس است علم اصول است، و لهذا عملاً چندان توجهی به سایر علوم نمی كنند و بلكه بعضی از آن علوم یعنی تفسیر و حدیث و معرفت رجال حتی به طور مختصر هم تدریس نمی شود، زیرا به عقیده متأخرین دانستن مقداری ادبیات عرب كافی است كه در موقع لزوم به تفسیر آیه قرآن رجوع شود، لزومی ندارد كه مجتهد قبلاً با تفسیر قرآن آشنا باشد. همچنین حدیث و معرفت رجال اسناد احادیث، زیرا به عقیده متأخرین، در علم اصول حجیت خبر واحد صحیح، ثابت شده؛ و از طرفی بعضی از علمای حدیث گذشته مانند شیخ حرّ عاملی مؤلف وسائل الشیعه این زحمت و رنج را متحمل شده اند و احادیث صحیح را از غیر صحیح جدا كرده و در دسترس قرار داده اند، پس لزومی ندارد برای شناختن حدیث صحیح از غیر صحیح صرف وقت بشود. روی این جهات عادت جاری فعلی این است كه طلاب بعد از مختصری ادبیات عرب و منطق، به خواندن اصول فقه می پردازند و ثقل كار خود را روی این علم می اندازند و ضمناً به خواندن خود فقه مشغول می گردند تا آنكه به عقیده خودشان به مقام اجتهاد نائل می گردند.

و چون اخیراً كتابهای فقهی مفصل و جامعی نیز نوشته شده كه بعضی از نظر نقل اقوال فقها جامعیت دارند مثل مفتاح الكرامه سید جواد عاملی، و بعضی از نظر اشتمال بر فروع و قوت استدلال جامعیت دارند مثل جواهرالكلام شیخ محمد حسن نجفی و مصباح الفقیه حاج آقارضا همدانی، به عقیده متأخرین این كتب ما را از سایر كتب فقهیه بی نیاز می سازد، پس چندان لزومی ندارد كه به سایر كتب فقهیه هزارسال
مجموعه آثار شهید مطهری . ج20، ص: 151
پیش مراجعه كنیم؛ پس برای یك فقیه بعد از تسلط كامل بر علم اصول با در نظر گرفتن كتاب حدیث جامعی مانند وسائل و كتابهای فقهی جامعی مانند جواهر و مفتاح الكرامه كافی است كه این چند كتاب را جلو خود بگذارد و به استنباط احكام الهی بپردازد.

البته این روش عمومی و نوعی است ولی همیشه افراد استثنایی پیدا می شوند كه تمایلی به تفسیر یا حدیث یا معرفت رجال و یا فقه عامه و یا تاریخ نشان می دهند ولی معمولاً این امور كارهای لازمی شمرده نمی شود.

این نكته را نباید از نظر دور داشت كه علم اصول فقه به وسیله علامه محقق حاج شیخ مرتضی انصاری اعلی اللّه مقامه الشریف كه حقاً لقب «خاتم المجتهدین» درباره اش اغراق و مبالغه نیست، مخصوصاً در قسمتهایی مانند آنچه به نام «اصول عملیه» نامیده می شود، پیشرفت و ترقی شایانی كرده و تقریباً آن را به صورت یك علم نیمه معقول درآورده است، مباحثی جذاب و سرگرم كننده پیدا كرده است، میدان مسابقه و زورآزمایی و تمرین هوش و استعداد شده. هر چند از زمان شیخ به این طرف این علم جلو نرفته (با اینكه زمینه جلو رفتنش هست) ولی شاخ و برگ زیادتری پیدا كرده. روی هم رفته ترقی و كمالی در این علم پیدا شده و وسعت پیدا كرده و فضلای طلاب را به خود مشغول ساخته و به همین جهت موجب شده كه فضلای طلاب از سایر شعب علوم اسلامی باز بمانند و مصداق شعر معروف شاعر عرب گردند:

اَلْهَتْ بَنی تَغْلَبِ عَنْ كُلِّ مَكْرُمَةٍ
قَصیدَةٌ قالَها عَمْرُو بْنِ كُلْثُومِ
انصراف از سایر شعب علوم اسلامی از یك طرف و جذابیت و سرگرم كنندگی علم اصول از طرف دیگر، منشأ پیدایش عادتی در میان فضلا و اهل نظر شده كه می توان نام آن را عادت «مسئله سازی» گذاشت، به این معنا كه مسائلی را فرض و تخیّل می كنند و در اطراف آن مسائل فرضی به بحث و مناظره می پردازند، و البته ممكن است در همه عمر بشر چنین فرضی واقع نشود اما از نظر اعمال قواعد اصولی جالب است كه ببینیم جای كدامیك از اصول چهارگانه یعنی برائت و احتیاط و تخییر و استصحاب یا برخی قواعد و اصول دیگر از قبیل اصالة الطهارة یا قاعده فراغ و تجاوز است.

و چون این اصول علمی در جایی جاری است كه شكی در كار باشد، و از
مجموعه آثار شهید مطهری . ج20، ص: 152
طرفی موقعی معماآمیز می گردد كه یك علم اجمالی و مبهم هم در كار باشد، لهذا در این مسائل فرضی و ساخته شده، «شك» و «علم اجمالی» زیاد به گوش می خورد و گاهی در میان این مسائل فرضی مسائل خوشمزه ای فرض می شود كه جالب توجه است. مثلاً فرض می كنیم شخصی وضو گرفت و بعد رفت داخل اطاق شد، بعد كه بیرون آمد علم اجمالی دارد كه در وقتی كه داخل اطاق شد یا نماز فریضه اش را خواند پس تكلیفش ساقط است و یا با زوجه خودش مقاربت كرد پس نه تنها تكلیف و فریضه اش ساقط نشده بلكه طهارتش (وضو) نیز باطل شده و باید برود غسل كند و نماز بخواند. حالا تكلیف این شخص چیست، برود احتیاطاً غسل كند و بعد هم فریضه نماز را ادا كند و یا بنا بگذارد كه نماز خوانده و غسل هم نكند یا تنها غسل بكند؟ .

حالا آیا چنین فرضی برای كسی اتفاق می افتد یا اتفاق نمی افتد مطلب دیگری است.

یك بار دیگر هم در تاریخ اسلامی روحیه «مسئله سازی» و دنبال مسائل فرضی رفتن پدید آمده و آن در قرن دوم هجری یعنی هنگامی است كه در عراق مكتب رأی و قیاس به وسیله ابوحنیفه پیشوای معروف یكی از فرقه های اهل تسنن پایه گذاری شد و برای قبول و سندیّت حدیث شرایط زیادی قائل شدند و میدان فعالیت به دست رأی و قیاس افتاد.

در حجاز، گذشته از ائمه اهل بیت علیهم السلام كه عمل به قیاس را باطل می دانستند، فقهای عامه از قبیل مالك بن انس و شاگردانش نیز با قیاس میانه خوبی نداشتند و چون فقهای عراقی یعنی ابوحنیفه و اتباعش در مسائل فرضی خویش با كلمه «أرأیت» شروع می كردند، فقهای حجاز آنها را «أرأیتیّون» می خواندند. در بعضی از احادیث ما نیز اشاره به این جریان هست و بعضی از ائمه فرموده اند: «ما اهل أرأیت نیستیم. » .

البته بحث در این مطلب از جنبه نظری كه آیا روش متأخرین صحیح است یا نه، از حدود این مقاله خارج است. آنچه گفته شد فقط به منظور مقایسه بین روش فقهی شخصیت بزرگی است كه موضوع مقاله ماست با روش فقهی كه غالب متأخرین دارند. معظم له عملاً اینچنین نبود.

اولاً همان طوری كه اشاره كردم به تاریخ فقه آشنا بود و سبك فكرهای مختلف
مجموعه آثار شهید مطهری . ج20، ص: 153
قدما و متأخرین را می شناخت و بعضی را تأیید و نسبت به بعضی انتقاد داشت و آنها را عامل انحراف فقه می دانست.

ثانیاً بر حدیث و رجال حدیث تسلط كامل داشت، طبقات روات و محدّثین را كاملاً می شناخت و خود یك طبقه بندی مخصوصی كرده بود كه بی سابقه بود. با یك نگاه به سند حدیث اگر خللی در سند آن حدیث وجود داشت درك می كرد.

ثالثاً بر فقه سایر فرق مسلمین و روش و مسلك آنها تا اندازه ای محیط بود. كتب حدیث و رجال حدیث را می شناخت.

معرفت رجال حدیث شیعه و سنّی از یك طرف و اطلاع بر فتاوی و فقه سایر فرق اسلامی از طرف دیگر موجب می شد كه گاه اتفاق می افتاد حدیثی طرح می شد و ابتدا یك معنا و مفهوم از آن به نظر می رسید ولی بعد معظم له تشریح می كرد كه این شخصی كه این سؤال را از امام كرده اهل فلان شهر یا فلان منطقه بوده و در آنجا مردم تابع فتوای فلان فقیه از فقهای عامه بوده اند و فتوای آن فقیه این بوده است، و چون آن شخص در آن محیط بوده و آن فتوا در آن محیط شایع بوده پس ذهن وی مسبوق به چنان سابقه ای بوده پس مقصود وی از سؤال این بوده كه سؤال كرده و جواب شنیده. وقتی كه معظم له این جهات را تشریح می كرد و به اصطلاح روحیه راوی را تحلیل می كرد، می دیدیم كه معنی و مفهوم سؤال و جواب عوض می شود و شكل دیگری به خود می گیرد.

و یا كلمه ای در حدیث بود كه در عرف عام امروز یك معنای معین داشت ولی با اظهارات معظم له معلوم می شد كه این كلمه در محیط خاصی كه در آن وقت محل پرورش سؤال كننده حدیث بوده معنی دیگری داشته.

با همه تبحری كه در اصول فقه داشت كمتر مسائل فقهی را بر مسائل شكی اصولی مبتنی می كرد و هرگز گرد مسائل فرضی نمی رفت. گاه به طعنه می گفت كه آقایان طلاب منتظرند كه یك «اصل» را گیر بیاورند و دستاویز قرار دهند و به بحث و جدل بپردازند.

با قرآن و تفاسیر آشنایی كامل داشت. قرآن را هرچند بتمامه حافظ نبود اما نیمه حفظ داشت، تاریخ اسلامی را دیده و خوانده و آشنا بود.

در نتیجه همه اینها جوّ و محیطی را كه آیات قرآن در آن نازل شده و همچنین جوّ و محیطی را كه اخبار و احادیث در آن صدور یافته و محیطهایی كه فقه در
مجموعه آثار شهید مطهری . ج20، ص: 154
آنجاها تدریجاً رشد كرده و پرورش یافته كاملاً می شناخت، و بدیهی است كه این جهات به وی روشن بینی خاصی داده بود.

سبك و سلیقه معظم له در فكر و سلیقه حوزه علمیه قم زیاد اثر كرد؛ تا حدّ زیادی روشها را عوض كرد و امیدواریم هرچه بیشتر سبك و روش ایشان پیروی شود و تعقیب بلكه تكمیل گردد.

این نكته را هم اضافه كنم كه معظم له مكرر در ضمن اعتراف به پاره ای از محاسن كتاب حدیث معروف وسائل الشیعه تألیف شیخ حرّ عاملی نواقص این كتاب را تذكر می داد و آرزو می كرد كه كتابی در حدیث نوشته شود كه محاسن وسائل الشیعه را داشته باشد و اما نواقص آن كتاب را نداشته باشد. بالاخره این آرزو جامه عمل پوشید و تحت نظر و مراقبت خود معظم له عده ای از فضلای طلاب به این كار مشغول شدند و در حدود ده سال طول كشید تا بالاخره در دو سه سال قبل به اتمام رسید و از سال گذشته به طبع آن كتاب آغاز شد.

این كتاب موسوم است به تهذیب الوسائل . خیلی موجب تأسف خواهد بود اگر خدای نخواسته طبع این كتاب موقوف شود. من شخصاً هنوز موفق به زیارت آن كتاب نشده ام ولی از قراری كه از اهل اطلاع شنیده ام همان طوری است كه معظم له آرزو می كرد.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است