معمولاً فقها- و همچنین غیر فقها كه احیاناً وارد این مطلب شده اند- بحث خود
را در چند قسمت قرار می دهند. من نمی خواهم وارد آن قسمتها بشوم. به طور اشاره
و فهرست آنها را ذكر می كنم:
مجموعه آثار شهید مطهری . ج20، ص: 190
یكی بیان آیات زیادی كه در قرآن مجید در این باب است و اخبار بسیاری كه از
رسول اكرم صلی الله علیه و آله و یا ائمه طاهرین علیهم السلام در این باب رسیده كه به قول شهید
ثانی كمر را می شكند.
دیگر بحثی است در معنای معروف و منكر و تعریف آنها؛ و احیاناً به مناسبت
معنای معروف و منكر، بعضی از فقها وارد بحث معروف كلامی «حسن و قبح عقلی»
شده اند.
دیگر اینكه آیا امر به معروف و نهی از منكر واجب عینی است یا واجب كفائی؟ .
دیگر اینكه شرایط وجوب امر به معروف و نهی از منكر چیست؟ چون هر
تكلیفی و امر و نهیی شرایطی دارد. علاوه بر شرایط عامه مشهور از عقل و بلوغ و
قدرت و حتی علم- به یك اعتبار- كه هر تكلیفی مشروط به این امور است، هر
تكلیف بخصوصی ممكن است شرایط مخصوص به خود داشته باشد. آیا امر به
معروف و نهی از منكر نیز به سهم خود شرایط مخصوصی دارند یا نه؟ .
معمولاً فقها چهار شرط ذكر می كنند: یكی علم و معرفت، دیگر احتمال اثر و
نتیجه، سوم نبودن ضرر و به تعبیر بعضی از فقها مترتب نشدن مفسده، چهارم ادامه و
اصرار متخلف، یعنی آن كس كه معروف را ترك كرده و یا مرتكب منكر شده خودش
منصرف و نادم و پشیمان نشده باشد.
مسئله دیگری كه باز بحث می كنند مراتب و درجات امر به معروف و نهی از منكر
است كه در اخبار و احادیث به طور كلی وارد شده كه سه درجه و سه مقام دارد:
مرتبه قلب، مرتبه زبان، مرتبه دست. فقها هم این سه مرتبه را تشریح كرده و تفصیل
داده اند و گفته اند در درجه اول مسلمان باید در قلب خود نسبت به خلافكاریها و
ترك واجبات الهی و ارتكاب منهیّات دینی تنفری احساس نماید، و كمترین مظهری
كه این تنفر قلبی می تواند داشته باشد یك عمل منفی است یعنی اعراض و ترك
معاشرت، و همچنین است اظهار تأسف و تكدر با قیافه. در مرتبه زبان هم باید اول
از طریق پند و نصیحت و نرمی وارد شد و اگر فایده نكرد سخنان درشت و با
خشونت به كار برده شود. برای مرتبه ید و عمل هم مراتبی ذكر كرده اند و غالباً
متوجه این قضیه شده اند كه گاهی احتیاج می افتد به اینكه اعمال زور و عنف بشود و
بسا می شود صدمه ای بر طرف وارد شود و جراحتی بردارد، و یا آنكه احیاناً ممكن
است منجر به قتل كسی بشود. به اینجا كه می رسد فقها به اصطلاح توقف
مجموعه آثار شهید مطهری . ج20، ص: 191
می كنند و
می گویند این دیگر وظیفه عامه مردم نیست. عامه حق ندارند از پیش خود دست به
این گونه كارها بزنند. این مرتبه ی امر به معروف و نهی از منكر وظیفه حاكم شرعی و یا
كسی است كه از طرف حاكم شرعی اجازه و دستور این كار را داشته باشد. اگر به
عامه مردم اجازه این كارها داده شود مستلزم هرج و مرج در اجتماع می شود.
مسائل دیگری هم معمولاً در ذیل مبحث امر به معروف و نهی از منكر از طرف
فقها عنوان می شود كه در حقیقت از این باب نیست، باب جداگانه ای است، از قبیل
اینكه حدود و تعزیرات را چه كسی باید انجام دهد؟ آیا در زمان غیبت امام این
وظیفه متوجه فقهاست یا نه؟ «حدود» عبارت است از مجازاتهایی كه از طرف
شارع اسلام حد و اندازه اش برای همه معین شده، مثل حد دزدی و حد زنا. و
«تعزیر» عبارت است از مجازاتهایی برای خلافكاریهایی كه شارع اسلام برای آن
خلافكاریها مجازاتهایی در حد و میزان معینی قرار نداده و آن را در هر موردی به
نظر شخص حاكم قرار داده كه برحسب علل و عوامل مختلفی كه در هر موضوع
هست هر اندازه می داند و مصلحت اقتضا می كند آن را تعیین كند.
حدود و تعزیرات هم مثل امر به معروف و نهی از منكر برای این جهت تشریع
شده كه جلوی منكرات گرفته شود و كارهای خوب تأیید و تقویت شود.
این بود خلاصه ی مطالبی كه در اطراف آنها معمولاً بحث می شود و ضمناً از همین
مختصر معلوم می شود كه طرز بحث و بیان در اطراف این مطلب چگونه بوده است.
آنچه من می خواهم در حاشیه این مطلب صحبت كنم اشاره مختصری است به
تاریخچه امر به معروف و نهی از منكر در اسلام از لحاظ عمل، یعنی مسلمین چگونه
و به چه نحو با این اصل روبرو شدند؟ و چه جور عمل كردند و اجرا نمودند. در
پایان، بحث مختصر دیگری اضافه خواهم كرد.