در
کتابخانه
بازدید : 66914تاریخ درج : 1391/03/21
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
مطلب دیگر كه آن خیلی مهم است این است كه ما در اجرای امر به معروف و نهی از منكر منطق را دخالت نمی دهیم، در صورتی كه هر كاری منطقی مخصوص به خود دارد كه كلید آن كار است.

عرض كردم چیزی را كه ما خوب شناخته ایم و بیش از اندازه برایش اثر قائل شدیم زبان بود نه عمل، در عمل هم توجه به عمل فردی بود نه اجتماعی.

اكنون می گویم چیزی كه بیش از هر چیز دیگر مورد غفلت است دخالت منطق است در این كار. مقصود این است كه در كار معروف و منكر باید تدابیر عملی اندیشید و باید دید چه طرز عملی مردم را نسبت به فلان كار نیك تشویق می كند و مردم را از فلان عمل زشت باز می دارد.

چندی پیش در یكی از روزنامه های عصر مقاله ای خواندم تحت عنوان «خروارها پند و نصیحت» . در آن مقاله بعد از آنكه نوشته بود كه در كشور ما خروارها پند و نصیحت به صورتهای مختلف ولی بی اثر است این مَثل را ذكر كرده بود: «یك جو درمان بهتر از صد خروار نسخه است. » بعد نوشته بود: چندین سال پیش در یكی از شهرهای كوچك واقع در ایالات فیلادلفیا (امریكا) زنها مبتلا به قماربازی شده بودند. ابتدا كشیشها و روزنامه نویسها و خطبا و فصحا تا می توانستند راجع به بدی قمار خصوصاً برای زنها گفتند و نوشتند، ولی مثل همین حرفهای خودمانی مانند گردو روی گنبد سُر خورد و پایین افتاد و به جایی نرسید، تا آنكه شهردار محل به فكر افتاد یكی دوتا باشگاه و نمایشگاه هنری زنانه دایر كند و سرگرمیهای مناسب در آنجا فراهم نماید، از قبیل نمایش بچه های چاق و تندرست
مجموعه آثار شهید مطهری . ج20، ص: 206
و جایزه دادن به مادران كاردان، و از قبیل كارهای دستی و غیره، كه هركدام برنامه و ترتیبات خاصی داشت و مردم را سرِ ذوق می آورد. دو سه سالی از این جریان گذشت كه زنهای آن شهر بكلی قمار را فراموش كردند.

این را می گویند چاره عملی و تدبیر عملی. این، معنای دخالت دادن منطق و تدبیر است در مبارزه با منكرات. اگر آنها می خواستند به موعظه ها و خطابه های كشیشان و مقاله ها و روزنامه ها قناعت كنند می بایست برای همیشه بنشینند و مثل ما بگویند:

گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من
آنچه البته به جایی نرسد فریاد است
از قدیم در میان ما معروف است كه زنها زیاد غیبت می كنند. الان هم زنهای قدیمی و محجّبه در عین اینكه اهل نماز و روزه و مسجد و عبادت هستند زیاد غیبت می كنند، چرا؟ زیرا محیط خانوادگی قدیمی ما با آن سبكی كه بود طوری است كه زن بیچاره اگر غیبت نكند حرف دیگر و كار دیگر ندارد. اهل علم و معرفت و كتاب كه نیست. اهل هنر و كاردستی و صنعت كه نیست. در حال فراغت از زحمات خانه سرگرمی دیگری ندارد جز اینكه دور هم جمع شوند و غیبت كنند.

روح بالاخره غذا می خواهد. وقتی غذای صحیح نرسید، از گوشت مرده تغذیه می كند: أَ یُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ یَأْكُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتاً [1]. در حدیث راجع به غیبت وارد شده كه:

«اَلْغَیْبَةُ اِدامُ كِلابِ النّارِ [2]» غیبت خورش سگهای جهنم است. ما تاكنون هرچه خواسته ایم جلوی این عمل را بگیریم از راه موعظه و زبان بوده، در فكر چاره عملی و تدبیر منطقی نبوده ایم، قهراً بلااثر مانده، بعد به جای آنكه خودمان و طرز عمل خودمان را متهم نماییم زنهای بیچاره را متهم كرده ایم كه جنس آنها چنین و چنان است.

همچنین امروز در محیط زنهای متجدد و فرنگی مآب ما بیماری دیگری وجود دارد و آن بیماری هوسبازی و ولو بودن در حاشیه خیابانها و پیروی مفرط از مدپرستی و اسراف و تجمل است به طوری كه در اخبار روزنامه ها می خوانیم كه اروپاییان اعتراف دارند كه در این امور زنهای ایرانی در جهان درجه اول اند. این را
مجموعه آثار شهید مطهری . ج20، ص: 207
هم می خواهیم با زبان و موعظه و یا ملامت و طعنه علاج كنیم و البته با این وسائل چاره پذیر نیست. اگر روزی توفیق پیدا كنیم كه عملاً در فكر چاره جویی بیفتیم و منطق را در امر به معروف و نهی از منكر دخالت دهیم همه این مشكلات به خوبی و آسانی حل می شود.

اگر می خواهید بدانید كه در متن دستورات اسلامی به دخالت دادن منطق در امر به معروف و نهی از منكر توجه شده، به این نكته توجه كنید: فقها عموماً به استناد اخبار و احادیث گفته اند كه یكی از شرایط امر به معروف و نهی از منكر احتمال تأثیر است.

احتمال اثر یعنی احتمال نتیجه دادن. هر حكمی مصلحتی دارد: نماز مصلحتی دارد، روزه مصلحتی دارد، وضو مصلحتی، امر به معروف و نهی از منكر هم مصلحتی دارد. مصلحت این كار این است كه طرف به سخن یا عمل ما ترتیب اثر بدهد. پس معنای احتمال تأثیر این است كه احتمال بدهی مصلحت تشریع این حكم بر سخن یا عمل تو مترتب بشود.

حال از شما سؤال می كنم كه چرا در مورد نماز نگفته اند اگر احتمال می دهی این نماز در تو اثر داشته باشد و آن مصلحتی كه در نماز هست مترتب می شود بخوان، و اگر احتمال نمی دهی نخوان؟ و همچنین درباره وضو و روزه و حج و غیره.

برای اینكه آنها تعبدی محض می باشند. ما نمی توانیم عقل خودمان را در كیفیت آنها و در اینكه باید بكنیم یا نباید بكنیم و چه جور بكنیم دخالت بدهیم. ولی امر به معروف و نهی از منكر از كارهایی است كه ساختمان و كیفیت ترتیب آن و اینكه در كجا مفید است و به چه شكل مفید است و مؤثر است و بهتر ثمر می دهد و بار می دهد و نتیجه می دهد، همه را شارع در اختیار عقل ما و فكر ما و منطق ما گذاشته است.

عرض كردم صاحب جواهر هم می گوید: در همه موارد یگانه چیزی را كه باید در نظر گرفت این است كه به چه نحو و به چه شكل و با چه كیفیت و چه وسیله به هدف و مقصود نزدیك می شویم.

اگر این مطلب را خوب بفهمیم طرز فكر ما در فهم اخبار و احادیث امر به معروف و نهی از منكر عوض می شود و بسیاری از تعارضهایی كه خیال می كنیم بین ادلّه این اصل در بعضی خصوصیات وجود دارد مرتفع می شود. فعلاً نمی توانم بیش از این در اطراف این مطلب صحبت بكنم زیرا وقت گذشته است.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج20، ص: 208
خلاصه اینكه اگر ما راستی می خواهیم این اصل فراموش شده را زنده كنیم باید مكتبی و روشی به وجود آوریم عملی (نه زبانی فقط) و در عین حال اجتماعی (نه انفرادی) و در عین حال منطقی و مبتنی بر اصول علمی علم النفسی و اجتماعی. در این وقت است كه صد درصد امید موفقیت هست.

این نكته را هم بگویم در خاتمه عرایضم: غالباً وقتی كه اسم امر به معروف و نهی از منكر برده می شود گفته می شود: ای آقا! مگر می گذارند؟ ! مگر می شود امر به معروف و نهی از منكر كرد؟ ! موانع زیادی هست.

من برعكس معتقدم كه یگانه چیزی كه در هیچ زمانی ممكن نیست به طور كلی جلو آن را گرفت و هیچ قدرتی نمی تواند بكلی از او جلوگیری كند همین امر به معروف و نهی از منكر است. البته اگر مقصود از امر به معروف و نهی از منكر تنها گفتن و جنجال كردن و بعد هم اعمال زور و فشار باشد ممكن است موانعی پیش بیاید، ولی عرض كردم اساس امر به معروف و نهی از منكر نیكوكاری است. مگر ممكن است كسی بخواهد از خودگذشتگی كند و خود را در خدمت خلق خدا قرار دهد، بخواهد خودش خوب باشد و به مردم خوبی كند و آنگاه قدرتی بتواند جلو خوبی خود او یا خوبی كردن او را بگیرد؟ ! مگر می شود به مردم گفت خوب نباشید و به مردم خوبی نكنید؟ ! .

به هر حال این است اصل مقدس امر به معروف و نهی از منكر، و آن بود و هست طرز مواجهه ما با این اصل مقدس كه كار به اینجا كشیده كه نه تنها در جامعه ما متروك شده، در افكار ما نیز مسخ شده و تغییر شكل داده است.

راستی هیچ تاكنون در اطراف این مسئله فكر كرده اید كه چرا ما در تاریخ اسلام از هر طبقه ای شخصیتهای مبرّز داشته ایم: ادبای بزرگ داشته ایم، حكمای بزرگ داشته ایم، فقهای بزرگ داشته ایم، شعرای بزرگ داشته ایم، وعاظ و خطبای بزرگ داشته ایم و كُتّاب و نویسندگان بزرگ داشته ایم، منجمین و ریاضیون بزرگ داشته ایم، سیاستمداران بزرگ داشته ایم، صنعتگران و هنرمندان بزرگ داشته ایم ولی مصلحین نداشته ایم و از این جهت ما خیلی فقیریم. البته كم و بیش «مصلح» در میان ما ظهور كرده اما نه آن اندازه كه انتظار می رود، با اینكه ما اصلی در اسلام داریم به نام اصل امر به معروف و نهی از منكر. این اصل می بایست مصلحین زیادی به وجود آورده باشد. البته نباید انتظار داشت كه به همان اندازه كه مثلاً ادیب یا
مجموعه آثار شهید مطهری . ج20، ص: 209
حكیم یا فقیه یا منجم و ریاضیدان داشته ایم می بایست مصلح اجتماعی و دینی داشته باشیم. «مصلح» یك نبوغ و شخصیت و عمق نظر و دوراندیشی و گذشت دیگری لازم دارد و قهراً عزیزالوجودتر و قلیل الوجودتر است، ولی فكر می كنم به همان نسبت هم كه بسنجیم باز نداشته ایم، چرا؟ این سؤالی است كه فعلاً برای من مقدور نیست كه بتوانم جوابی به آن بدهم.

اینقدر مصلح نداشته ایم و سخن از اصلاح كمتر شنیده ایم كه فكر نمی كنیم این هم یك شأن بزرگی است و شایسته مردان بزرگ است. اگر به ما بگویند امیرالمؤمنین یا سیدالشهداء سلام اللّه علیهما مردی بود حكیم، همه معنای این كلمه را می فهمیم و این را مدحی برای آن حضرت می شماریم، و همچنین است اگر بگویند مردی بود فقیه وعارف به احكام الهی، یا بگویند مردی بود خطیب و فصیح و بلیغ. ولی اگر بگویند مصلح بود، چیزی از این كلمه نمی فهمیم و چندان به نظر ما مهم نمی آید، در صورتی كه از همه شئون بالاتر همین است و خودشان هم همین اسم و همین شأن را برای خود پسندیده اند.

علی علیه السلام می فرماید:

«اَللّهُمَّ اِنَّكَ تَعْلَمُ اَنَّهُ لَمْ یَكُنِ الَّذی كانَ مِنّا مُنافَسَةً فی سُلْطانٍ وَ لاَالِْتماسَ شَیْ ءٍ مِنْ فُضولِ الْحُطامِ وَ لكِنْ لِنَرُدَّ الْمَعالِمَ مِنْ دینِكَ وَ نُظْهِرَ الْاِصْلاحَ فی بِلادِكَ، فَیَأْمَنَ الْمَظْلومونَ مِنْ عِبادِكَ وَ تُقامَ الْمُعَطَّلَةُ مِنْ حُدودِكَ [3]» .

خدایا تو می دانی من نه در پی ریاست و زعامت و حكومتم و نه طالب مال و ثروت دنیا؛ من فقط مردی مصلح می باشم، می خواهم نشانه های ازبین رفته ی دین را برگردانم و در بلاد تو اصلاحی به عمل آورم تا ستمدیدگان در امان قرار گیرند و حدود تو جاری شود.

سیدالشهداء سلام اللّه علیه در وصیتی كه هنگام حركت نوشت و به برادرش محمد بن حنفیّه داد می نویسد:

مجموعه آثار شهید مطهری . ج20، ص: 210
اِنّی ماخَرَجْتُ اَشِراً وَ لا بَطِراً وَ لا مُفْسِداً وَ لا ظالِماً، اِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْاِصْلاحِ فی اُمَّةِ جَدّی [4] من برای هوا و هوس قیام نكردم. من مردی اخلالگر و ستمگر نیستم.

فلسفه قیام من و نهضت من اصلاح طلبی است. من مردی مصلح می باشم.


[1] حجرات/12
[2] بحارالانوار ، ج /75ص 246
[3] نهج البلاغه ، خطبه 129
[4] مقتل خوارزمی، ج /1ص 188
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است