اسلام دو پیوند با اقتصاد دارد: مستقیم و غیر مستقیم. پیوند مستقیم اسلام با
اقتصاد از آن جهت است كه مستقیماً یك سلسله مقررات اقتصادی درباره مالكیت،
مبادلات، مالیاتها، حجرها، ارث، هبات و صدقات، وقف، مجازاتهای مالی یا
مجازاتهایی در زمینه ثروت و غیره دارد.
اسلام كتاب البیع، كتاب الاجاره، كتاب الوكاله، كتاب الرهن، كتاب الارث،
كتاب الهبه، كتاب الوقف دارد.
و از طرف دیگر می دانیم اصل
«نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْضٍ» - همان طور كه قرآن
كریم می فرماید- مطرود است. علیهذا یا باید اسلام را دربست بپذیریم و یا باید
دربست رد كنیم.
پیوند غیر مستقیم اسلام با اقتصاد از طریق اخلاق است. در این جهت برخی
مذاهب دیگر نیز كم و بیش چنین می باشند. اسلام مردم را توصیه می كند به امانت،
عفت، عدالت، احسان، ایثار؛ منع دزدی، خیانت، رشوه. همه اینها در زمینه ثروت
است و یا قسمتی از قلمرو این مفاهیم، ثروت است. تا حدود مسائل اقتصادی
روشن نشود حدود عدالت و امانت و عفت و احسان و همچنین حدود دزدی و
خیانت و رشوه روشن نمی شود.