در
کتابخانه
بازدید : 190703تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Collapse مقدمه: نظری به اقتصاد اسلامی مقدمه: نظری به اقتصاد اسلامی
Expand تعریف اقتصاد و مفاهیم اقتصادی تعریف اقتصاد و مفاهیم اقتصادی
ثروت یا مال
Expand مالكیت از نظر فلسفی مالكیت از نظر فلسفی
Expand ارزش اضافی ارزش اضافی
Expand سرمایه داری و سوسیالیسم از دیدگاه اسلام سرمایه داری و سوسیالیسم از دیدگاه اسلام
شركت از نظر فقه اسلام
Expand رساله های اقتصادی رساله های اقتصادی
Expand یادداشت اسلام و اقتصادنظری به نظام اقتصادی اسلام یادداشت اسلام و اقتصادنظری به نظام اقتصادی اسلام
قرآن و اقتصاد
پول و مال
یادداشت نظری به نظام اقتصادی اسلام
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
یكی از اصول اولیه اقتصاد سالم حیات و قابلیت رشد و نموّ ثروت است، همان طوری كه از شرایط اولیه یك اجتماع سالم اقتصاد سالم است. اقتصاد سالم یعنی اقتصاد قائم به ذات و بی عیب و غیرقائم به غیر. جامعه باید بنیه اقتصادی سالمی داشته باشد، مبتلا به كم خونی اقتصادی نباشد و اگرنه، مانند یك مریض كم خون و یا مریضی كه دستگاه قلب و جهاز دمویّه اش خراب است همیشه مریض خواهد بود. گمان نمی رود هیچ عالم و بلكه هیچ عاقلی منكر لزوم و ضرورت اقتصاد سالم باشد. از نظر اسلام هدفهای اسلامی بدون اقتصاد سالم غیرقابل تأمین است. اسلام می خواهد كه غیر مسلمان در مسلمان تسلط و نفوذ نداشته باشد. این هدف هنگامی میسر است كه ملت مسلمان در اقتصاد نیازمند نباشد و دستش به طرف غیر مسلمان دراز نباشد، والا نیازمندی ملازم است با اسارت و بردگی ولو آنكه اسم بردگی در كار نباشد. هر ملتی كه از لحاظ اقتصاد دستش به طرف ملت دیگر دراز باشد اسیر و برده او است و اعتباری به تعارفهای دیپلماسی معمولی نیست. به قول نهرو: .

ملتی مستقل است كه جهش اقتصادی داشته باشد.

علی علیه السلام می فرماید: .

«اِحْتَجْ اِلی مَنْ شِئْتَ تَكُنْ اَسیرَهُ، اِسْتَغْنِ عَمَّنْ شِئْتَ تَكُنْ نَظیرَهُ، اَحْسِنْ اِلی مَنْ شِئْتَ تَكُنْ اَمیرَهُ [1]» .

[محتاج هركه شوی اسیر او خواهی بود؛ بی نیاز از هركه گردی با او برابر خواهی شد؛ و هركه را مورد نیكی و احسان خود قرار دهی فرمانروای او خواهی شد. ] .

اگر ملتی كمك خواست و ملتی دیگر كمك داد خواه ناخواه اوّلی برده و دومی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج20، ص: 406
آقاست. چقدر جهالت و حماقت است كه آدمی ارزش سلامت بنیه اقتصادی را درنیابد و نفهمد اقتصاد مستقل، از شرایط حیات ملی است. این یك مطلب.

مطلب دیگر اینكه اسلام همواره روش وسط و معتدل را پیش می گیرد و این جهت ناشی از جنبه همه جانبه بودن اسلام است. دو روش افراطی و تفریطی به چشم می خورد. یكی اساساً ارزش سلامت بنیه اقتصادی را درك نمی كند و طرفدار فقر است و خیال می كند همین طور كه فقر برای فرد عیب نیست برای جامعه هم عیب نیست. اولاً برای فرد هم به یك معنی عیب است و اگر هم برای فرد عیب نباشد برای اجتماع عیب است. و دیگری كه به ارزش اقتصاد پی برده است دیگر همه چیز را فراموش می كند و معتقد است منبع درآمد تمایلات بشر است و هر چیزی كه تقاضایش وجود داشت و میل به خرید آن در مردم بود و پول درآور بود باید عرضه داشت؛ تقاضا علت تامّه جواز عرضه است ولو اینكه عرضه ی مواد مهلك یا مضعف جامعه باشد. جامعه ای بیماری بادبادك و اسباب بازی و لوازم تجملی دارد، مانند مریضی كه اشتهای چیزی دارد كه برایش مضر است. جامعه ای بیماری اتومبیل دارد، مانند بیمار مستسقی یا طفل مبتلا به قی و اسهال كه تقاضای آب دارد و صاحب آن فقط به دلیل اینكه در مقابل این آب پول داده می شود مرتب آب می دهد و جیب خود را از پول پر می كند. بالاتر اینكه تقاضای كاذب به وجود می آورد؛ هروئین می سازد و راه درآمد هنگفت به وجود می آورد و مرتب هروئینی می سازد؛ به دلاّل می گوید: از هر ده نفر مبتلا به اندازه یك نفر متعلق به شخص خودت، از هرچه فروش كردی ده یك مال خودت. ولی اسلام مكاسب محرّمه دارد، قبل از هر مسئله ای در مكاسب، مكاسب محرّمه را عنوان می كند؛ فروختن بت و صلیب را حتی به غیرمسلمانان تحریم می كند، فروختن شراب و آلات قمار و وسائل گمراهی را مطلقاً تحریم می كند، فروش كتب ضلال را تحریم می كند، بیع سلاح للاعداء را تحریم می كند. اسلام تدلیس ماشطه و مجسمه سازی، ساختن و فروختن ظرف طلا و نقره، شعر هجائی و مدحی، غش، لغو و لهو، قمار، قیادت، قیافه، كهانت، مَدْح مَن لایستحق المدح، نجش، اعانت ظالمین، ولایت از قبل جائر، هجاء مؤمن، اكتساب به واجبات، و. . . را تحریم می كند. از همه اینها [آشكار می شود كه ] تز اسلام این است:

منبع درآمد تمایلات و خواسته های مردم نباید باشد، مصالح عمومی باید باشد.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج20، ص: 407
به تعبیر فقها خرید و فروش چیزی جایز است كه «منفعت محلَّله مقصوده» داشته باشد. این اقتصاد اقتصادی است واقع بینانه و مرتبط به اخلاق و تربیت بشر. پس در عین اینكه اسلام طرفدار ازدیاد ثروت است و ثروت را وسیله تأمین هدفهای عالی خود می داند، به همین دلیل كه هدف، عالیتر از خود ثروت است راه درآمد را تمایلات و تقاضا نمی داند، مصلحت را راه می داند. اما در اقتصاد جدید این گونه محدودیتها وجود ندارد، خصوصاً اقتصاد سرمایه داری. از صادراتشان می توان حقیقت را فهمید كه از مملكتهای نیازمند مثل ایران چه می برند و چه تحویل می دهند.

مطلب سوم این است كه همان طور كه نباید از هر راهی به دنبال ثروت بود، نباید سیستم اقتصادی به شكلی باشد كه رشد و نموّ را متوقف و فلج كند و جلوگیری نماید. از جمله چیزهایی كه مانع رشد است، به عقیده ما تز «كار به قدر استعداد و مخارج به قدر احتیاج» است كه لازمه اش اشتراك مردم در منافع یكدیگر است. این چند عیب دارد: اولاً برخلاف فطرت و طبیعت است. پیوستگی طبیعی افراد بشر به حد اجزاء یك پیكر نیست. ثانیاً این خود نوعی استثمار است. ثالثاً جلوی فعالیت و نشاط را می گیرد. بشر آنگاه نشاط كار پیدا می كند كه بداند نتیجه كارش به خودش برمی گردد. چرا اداریها اهل سَنبل اند؟ به قولی مرض اداره دارند؟ چون ایمان كه ندارد و درآمدش و ترقیاتش هیچ كدام با فعالیتش بستگی ندارد؛ برعكس، درآمدش با انجام كارهای غیرمشروع از باندبازی و حقه بازی و رشوه مالی و احیاناً العیاذ باللّه رشوه ناموسی است.

خوشا به حال اجتماعی كه سیستم اقتصادیش به شكلی باشد كه راه درآمد منحصر باشد به فعالیت، و آثار فعالیت فرد هم مخصوص خودش باشد. بدا به حال اجتماعی كه كار در آن اجتماع صرف نمی كند اما بورس بازی و كارهای غیرتولیدی و كارهای انحرافی در آن صرف بكند [2]و بالاخره فعالیت مفید و سالم راه درآمد نباشد؛ و نیز بدا به حال اجتماعی كه هرچند راه درآمد غیرمشروع را بسته است اما راه درآمد مشروع را از نظر شخصی نیز باز نگذاشته و تز «كار به قدر استعداد و خرج به قدر احتیاج» را پیش كشیده است. جَلَّ الاسلام كه هم طرفدار مالكیت
مجموعه آثار شهید مطهری . ج20، ص: 408
اختصاصی است و هم تربیت ایمانی دارد و راه درآمد غیر مشروع را بسته است.

ما هیچ احتیاجی نداریم به تزی كه از آن سوی دیوار آهنین یا از ماوراء بحار برای ما بیاورند، تز اسلام كافی است. ما باید به طور قطع بدانیم كه از راه مشروع صد پارچه ملك درست نمی شود. در حدیث است كه: «ده هزار درهم از راه مشروع جمع نمی شود» [3]. البته این، نسبت به زندگی آن روز است؛ مقصود این است كه همیشه درآمد مشروع حد معینی دارد و بالاتر از آن از راه مشروع به دست نمی آید؛ نه اینكه اگر به دست آمد باید از او گرفت. غلطترین تزها تحدید مالكیت است. ما سر جوال را ول كرده ایم و اصل «مِنْ أَیْنَ لَكَ هذا» را فراموش كرده ایم و از راه تحدید و اشتراك می خواهیم وارد شویم. تز «مِنْ أَیْنَ لَكَ هذا» كه تز عمر است از تز تحدید مالكیت یا اشتراك بسیار ارجمندتر است [4].

***.

خلاصه و كلاسه مطلب اینكه: اسلام طرفدار تقویت بنیه اقتصادی است اما نه به عنوان اینكه اقتصاد خود هدف است یا تنها هدف است، بلكه به عنوان اینكه هدفهای اسلامی بدون اقتصاد سالم و نیروی مستقل اقتصادی میسر نیست؛ اما اسلام اقتصاد را یك ركن از اركان حیات اجتماعی می داند، لهذا به خاطر اقتصاد به سایر اركان ضربه و لطمه نمی زند. اسلام طرفدار این نظریه كه سرچشمه درآمد تقاضاها و تمایلات است نیست، بلكه معتقد است باید تمایلات با مصالح عالی و همه جانبه بشریت تطبیق بكند، از این رو فصل مهمی در اسلام هست به نام «مكاسب محرّمه» .

درآمد مشروع از نظر اسلام یعنی درآمدی كه از طرفی محصول فعالیت شخص باشد یا لااقل جنبه استثمار نداشته باشد، و از طرف دیگر از لحاظ مصرف، قابلیت مصرف شدن مشروع و مفید داشته باشد و به اصطلاح فقها جنس مورد معامله دارای «منفعت محلَّله مقصوده» باشد؛ به عبارت سوسیالیستها هدف منافع اجتماع باشد نه پركردن جیب شخص.


[1] غررالحكم، چاپ دانشگاه تهران، ج /2ص 584
[2] این جهت مربوط است به فرهنگ و دادگستری و ایمان.
[3] وسائل الشیعه جلد12، كتاب التجارة، باب 8، ص 21، به نقل از تهذیب ج /2ص 100
[4] رجوع شود به عبقریّة عمر عقّاد.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است