در
کتابخانه
بازدید : 190691تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand مقدمه: نظری به اقتصاد اسلامی مقدمه: نظری به اقتصاد اسلامی
Expand تعریف اقتصاد و مفاهیم اقتصادی تعریف اقتصاد و مفاهیم اقتصادی
ثروت یا مال
Expand مالكیت از نظر فلسفی مالكیت از نظر فلسفی
Expand ارزش اضافی ارزش اضافی
Expand سرمایه داری و سوسیالیسم از دیدگاه اسلام سرمایه داری و سوسیالیسم از دیدگاه اسلام
شركت از نظر فقه اسلام
Collapse رساله های اقتصادی رساله های اقتصادی
Expand یادداشت اسلام و اقتصادنظری به نظام اقتصادی اسلام یادداشت اسلام و اقتصادنظری به نظام اقتصادی اسلام
قرآن و اقتصاد
پول و مال
یادداشت نظری به نظام اقتصادی اسلام
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
راجع به انفال و فلسفه آن قبلاً بحث كردیم؛ اما اینكه انفال چیست؟ .

1. «الارض التی لم یوجف علیها بخیل و لا ركاب سواء انجلی عنها اهلها او اسلموها للمسلمین طوعاً» .

2. الارض الموات، خواه آنكه در اراضی مفتوحة عنوة باشد یا غیر آن. اشكالی كه هست در اراضی محیاة مفتوحة عنوة است اگر به حالت موات درآید كه آیا جزء انفال می شود و به ولیّ امر تعلق می گیرد یا به حالت اولیه باقی است و به عموم مسلمین تعلق دارد؟ در وسیلة النجاة شقّ دوم را انتخاب می كند.

3. «سیف [1]البحار و شطوط الانهار بل كلّ ارض لا ربّ لها و ان لم تكن مواتاً بل كانت» «قابلة للانتفاع بها من غیر كلفةٍ كالجزیرة التی تخرج فی دجلة و الفرات و نحوهما. » .

4. «رؤس الجبال و ما یكون بها من النبات و الاشجار و الاحجار و نحوها و بطون الاودیة و الآجام و هی الاراضی الملتفّة بالقصب او المملوّة من سائر الاشجار. . . » .

5. «ما كان للملوك من قطایع و صفایا. » (مقصود این است كه مختصات پادشاهانی كه مغلوب اسلام می شوند جزء انفال است. ولی همان طوری كه در شرایع تصریح می كند مشروط به این است كه معلوم الغصبیة و معلوم المالك نباشد. )
مجموعه آثار شهید مطهری . ج20، ص: 513
6. «صفو الغنیمة كفرس جواد و ثوب مرتفع و جاریة حسناء و سیف قاطع و درع فاخر. » (مقصود این است كه اشیاء قیمتی غنیمت میان سربازان تقسیم نمی شود و در اختیار ولیّ امر قرار می گیرد. بدیهی است كه اشیاء قیمتی اگر به افراد و سربازها تعلق گیرد یا موجب تنازع می شود و یا مانند فرش كاخ مدائن كه از نفایس بوده است تكه تكه و تقسیم و ضایع می شود. ) .

7. ارث من لا وارثَ له. .

8. «المعادن التی لم یكن لمالك خاصّ تبعاً للارض او بالاحیاء. » (حدود تبعیت را ذكر نكرده اند. بدیهی است كه معادن زیرزمینی كه از حدود تصرفات معمولی در زمین خارج است مانند نفت كه در عمق سه هزار متری واقع است تابع زمین نیست. ) .

در وسیلة النجاة باب انفال، پس از ذكر مواد بالا می گوید:

الظاهر اباحة جمیع الانفال للشیعة فی زمن الغیبة علی وجه یجری علیها حكم الملك من غیر فرق بین الغنیّ منهم و الفقیر. نعم، الاحوط ان لم تكن اقوی اعتبار الفقر فی ارث من لا وارث له. بل الاحوط تقسیمه فی فقراء بلده و احوط من ذلك ان لم یكن اقوی ایصاله الی نائب الغیبة، كما انّ الاقوی حصول الملك لغیر الشیعی ایضاً بحیازة ما فی الانفال من العشب و الحشیش و الحطب و غیرها بل و حصول الملك لهم ایضاً للموات بسبب الاحیاء كالشیعی.

اینجا بار دیگر اهمیت مسئله حكومت و ولایت از یك طرف و كوتاهی نظر فقهای شیعه از طرف دیگر ظاهر می شود. چگونه ممكن است غیبت امام سبب شود این فلسفه بزرگ معطل بماند و اراضی انفال حكم اموال شخصی و منقول را پیدا كند؟ ! .

آیا از اخبار احیاء موات كه می فرماید: «مَنْ اَحْیا اَرْضاً مَواتاً فَهِیَ لَهُ» می توان فهمید كه اراضی موات كه جزء انفال است (لااقل در زمان غیبت) ملك احیا كننده می شود؟ به نظر ما نه، زیرا اولاً این اخبار از رسول اكرم است و ممكن نیست ناظر به
مجموعه آثار شهید مطهری . ج20، ص: 514
خصوص زمان غیبت باشد، و ثانیاً مفاد «هی له» بیش از اختصاص و اولویت نمی فهماند، خصوصاً كه در بعضی اخبار احیاء موات وارد شده كه احیاء كننده باید خراج بپردازد. خراج پرداختن با مالكیت شخصی جور در نمی آید. و ثالثاً بعید نیست كه تصرفات خرید و مالكانه احیاكنندگان اراضی موات یا كسانی كه از زمینهای محیاة به آنها رسیده است یعنی از قطایع ملوك یا اراضی صلح به آنها رسیده، تصرفات مالكانه آنها به اجازه امام باشد نه اینكه ملك طلق آنهاست.

در كتاب اسلام و مالكیت صفحه 158- 160 فیئ را با انفال دوتا ذكر می كند و احیاناً در صفحه 158 فیئ را با اراضی مفتوحة عنوة یكی ذكر می كند، اما به نظر می رسد كه اشتباه است؛ فیئ جزء انفال است. دلیل فیئ آیه 7 از سوره حشر است: ما أَفاءَ اَللّهُ عَلی رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ اَلْقُری فَلِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی اَلْقُرْبی وَ اَلْیَتامی وَ اَلْمَساكِینِ وَ اِبْنِ اَلسَّبِیلِ كَیْ لا یَكُونَ دُولَةً بَیْنَ اَلْأَغْنِیاءِ مِنْكُمْ. . .
[1] السیف (بكسر السین) ساحل البحر او كل ساحلٍ. الجمع: السیاف ( المنجد ) .
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است