در
کتابخانه
بازدید : 67919تاریخ درج : 1391/03/21
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
یكی از فلاسفه ی معروف یونان قدیم مردی است به نام «اپیكور» . این مرد در سال 342 پیش از میلاد یعنی شش سال پس از مرگ افلاطون، در آتن تولد یافته است.

او در حكمت نظری پیرو ذیمقراطیس و طرفدار آتمیسم است، گو اینكه گفته می شود خود معترف به دینی كه از ذیمقراطیس دارد نیست؛ و در حكمت عملی لذتگراست، یعنی لذت را مساوی با خیر و خوبی می داند و وظیفه ی هركس را تحصیل لذت و فرار از رنج می داند.

اپیكور لذاتی را كه به دنبال خود رنج می آورند، سخت نكوهش می كند. به همین دلیل مخالف با عیّاشی و لذت پرستی به مفهوم دم غنیمت شماری است. ولی علی رغم نظریه ی او، در میان مردم گرایش به عیّاشی و دم غنیمت شماری به «اپیكوریسم» معروف شده است.

اپیكور لذات را به متحرك و ساكن، و یا فعال و منفعل تقسیم می كند. مقصودش از لذات متحرك یا فعال لذاتی است كه انسان در اثر گرایش و تحصیل چیزی به دست می آورد. این گونه لذات معمولاً ناشی از یك درد است و به دنبال خود نیز درد و رنج و لااقل فرسودگی و خستگی می آورد، مثل لذت غذا خوردن یا لذت جنسی یا لذت جاه و مقام. ولی لذت ساكن همان حالت آرامشی است كه از نبودن رنج پدید می آید، مثل لذت سلامت. اپیكور لذت ساكن را توصیه می كند نه لذت متحرك را.

اپیكور همواره به سادگی توصیه می كند و از این جهت فلسفه اش به فلسفه ی كلبیون نزدیك می شود. می گوید:

در حالی كه به آب و نان روز می گذارم، تنم از خوشی سرشار است و بر خوشیهای تجمل آمیز آب دهان می اندازم، نه به خاطر خود آن خوشیها
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 52
بلكه به خاطر سختیهایی كه در پی دارند [1] فلسفه ی اپیكور هرچند به نام فلسفه ی لذت معروف شده است ولی در حقیقتْ این فلسفه، فلسفه ی ضد رنج است؛ یعنی او خیر و فضیلت را در كم كردن رنج می داند.

بنابراین اینكه می گویند: او فضیلت را در حزم در جستجوی لذت می داند، باید گفت:

او فضیلت را در حزم در كاهش رنج می داند.

اپیكور می گوید:

بزرگترین خوبی حزم است. حزم حتی از فلسفه نیز گرانبهاتر است [2] در همه ی اینها توجه او به كاهش دادن رنجهاست. به همین دلیل به هیچ وجه نباید فلسفه ی او را فلسفه ی عیّاشی و دم غنیمت شماری دانست.

اپیكور در مسئله ی لذت و یا به تعبیر صحیح تر در مسئله ی دوری از رنج، توجهش به لذات و آلام جسمانی است و بس. او به لذات روحی از قبیل لذات حاصل از علم و تحقیق یا از خیر اخلاقی یا از عبادت عارفانه، توجه و بلكه آشنایی ندارد. او می گوید:

اگر من لذتهای چشایی و لذتهای عشق و لذتهای بینایی و شنوایی را كنار بگذارم، دیگر نمی دانم خوبی را چگونه تصور كنم. . . سرآغاز و سرچشمه ی همه ی خوبیها لذت شكم است؛ حتی حكمت و فرهنگ را باید راجع به آن دانست. . . لذت روح عبارت است از تفكر درباره ی لذتهای جسم، و یگانه امتیاز آن بر لذتهای جسم این است كه ما می توانیم به جای تفكر درباره ی رنج به تفكر درباره ی خوشی بپردازیم. بدین ترتیب بر لذتهای روحی بیش از لذتهای جسمی تسلط داریم [3]
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 53
این فلسفه مانند فلسفه ی كلبی یك فلسفه ی جامعه گریز و فردگراست، دعوت به گمنامی و گریز از اجتماع می كند، چون تنها به این وسیله است كه از پاره ای رنجها می توان در امان ماند.

در مجموع، در این فلسفه هیچ گونه ارزش معنوی و انسانی دیده نمی شود. فلسفه ی كلبی از این جهت بر این فلسفه ترجیح دارد كه لااقل بر عنصر آزادگی و غنای نفس تكیه دارد، هرچند تعبیری نارسا از آن دارد و به افراط كشیده می شود. ولی در فلسفه ی اپیكور هیچ عنصر متعالی دیده نمی شود و لهذا به همان معنی كه مكتب شك فاقد نظریه ی اخلاقی است، اپیكوریسم نیز فاقد نظریه ی اخلاقی است.

در باب فلسفه ی لذت از دو نظر می توان بحث كرد: یكی از نظر روان شناسی و یكی از نظر اخلاقی.

آنچه از نظر روان شناسی مطرح است این است كه آیا محرك اصلی انسان در همه ی كارها و غایت نهایی انسان از هر فعالیتی، لذت و یا فرار از الم است یا نه؟ بحث دلكشی است كه فعلاً مجال بحث در آن نیست، و تحقیق این است كه چنین نیست.

اما از جنبه ی اخلاقی، آنچه مطرح است این است كه آیا خیر و خوبی و فضیلت مساوی است با لذت؟ و به عبارت دیگر آیا آنچه ارزش ذاتی دارد لذت است یا نه؟ البته جواب این پرسش نیز منفی است.

این نكته را لازم است اضافه كنیم كه نظر به اینكه در عصر ما اپیكوریسم به مفهوم عامیانه و مبتذلش عملاً رایج شده است، عده ای می خواهند برخی بزرگان اندیشه و فلسفه و عرفان را منسوب به این مكتب نمایند، مثلاً خیام و یا حافظ را؛ مدعی هستند كه خیام و حتی حافظ مردانی لذت پرست، دم غنیمت شمار و لاابالی بوده اند. مخصوصاً درباره ی خیام عقیده ی بسیاری همین است.

آنچه مسلّم است این است كه خیام ریاضیدان فیلسوف چنین نبوده و چنین نمی اندیشیده است. از ظاهر اشعار منسوب به خیام همان مطلب پیدا شده است.

ولی از نظر محققان جای بسی تردید است كه اشعار معروف، متعلق به خیام ریاضیدان فیلسوف باشد. فرضاً هم این اشعار از او باشد، هرگز از زبان شعر نمی توان نظریه ی فلسفی شاعر را دریافت، خصوصاً كه اخیراً رساله هایی از خیام به دست آمده و چاپ شده كه اتفاقاً همان موضوعاتی را طرح كرده كه در اشعار منسوب به او مطرح است، ولی آنها را آن گونه حل كرده است و پاسخ گفته كه به قول
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 54
خودش استادش بوعلی حل كرده است.

درباره ی حافظ، مطلب از این هم واضح تر است. آشنایی مختصر با زبان حافظ و یك مراجعه ی كامل به تمام دیوان حافظ و مقایسه ی اشعار او با یكدیگر كه برخی مفسّر برخی دیگرند، مطلب را كاملاً روشن می كند.
[1] . تاریخ فلسفه ی غرب ، ج /1ص 473
[2] . همان، ص 477
[3] . همان، ص 475
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است