در
کتابخانه
بازدید : 421154تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
خداشناسی، مبنای انسانیت
خداشناسی، پایه و اساس دین
دین، پشتوانه ی سعادت
بردگان و آزادگان
یاد خدا، تنها مایه ی آرامش جان
دین، یگانه رام كننده ی نفس امّاره
راه سعادت
اركان سعادت بشر
ایمان و عمل صالح
خواری معصیت و عزت طاعت
ارزش سرمایه ی عمر
دنیا، مزرعه ی آخرت
انسان، مربی خود
محاسبه ی نفس
ظلم به نفس
توبه
استغناء و بی نیازی، حافظ كرامت آدمی
ساده زیستی و پرهیز از تكلّف
حق و تكلیف
خصوصیات حق از نظر علی علیه السلام
دشمنان عقل
تقوا و روشن بینی
روحیه ی سالم
آرزوهای دراز
مرگ در نظر مردان خدا
سرمایه ی خُلق نیك
قلب سلیم
تأثیر كار در تهذیب اخلاق
لزوم همگامی كار و دانش
صبر و ظفر
اختیار، امتیاز بزرگ انسان
نعمت زبان و نطق
تأثیر عمل در هدایت بشر
روح اجتماعی مؤمن
رعایت جنبه های معنوی و اخلاقی در انفاق
فقر روحی و فكری
فقر معنوی
تعصب باطل
خطر تحریف در اسناد دینی
تأثیر گناه و معاشرت با بدان در سیاه دلی
تعارفهای دروغین
Expand نظر دین درباره ی دنیا نظر دین درباره ی دنیا
حقیقت زهد
حقوق مردم بر یكدیگر
دوران خلافت امیرالمؤمنین علی علیه السلام
تربیت علی علیه السلام- مقام نهج البلاغه
روش سیاسی علی علیه السلام
موجبات كاهش تأثیر تعلیمات دین
موجبات كاهش تأثیر تعلیمات دین
راه نیل به آسایش
غریزه فضیلت دوستی و كمال پرستی
ثمرات تعلیمات و قیامهای رجال دین
اغتنام فرصتها
[تكوین پایه های اعمال انسان به وسیله تربیت ]
توسعه فكر، پایه اول تربیت
Expand اثر انحراف فكری در توحید اثر انحراف فكری در توحید
استقلال فكر
حكومت عقل
فطریات بشر
خاندان نبوت و رسالت، حافظ اسلام
هدایت قلب
معرفت دنیای درون
[نهضت حسینی، معرّف دستور موقعیت شناسی اسلام ]
تأثیر روحیه در عمل
آنچه بر مردمی وارد می شود متناسب با روحیات آنهاست
هر چیز، ظاهری دارد و باطنی
ظهور هدایت بعد از ضلالت
Expand عشق الهی عشق الهی
آلایش و بی آلایشی در عقل و فكر
آثار به هم خوردن تعادل اجتماع
حسد
مالكیت نفس و تسلط بر خویشتن
غذای روح
توبه و انابه
خالق جهان و جهانیان
آثار ایمان به خدا
مأموریت پیغمبران خدا
پیغمبر اسلام
علی بن ابی طالب
فریضه علم
Expand كار در اسلام كار در اسلام
انسان به كسب اخلاق خوب نیازمند است
علل مفاسد اخلاق
قدرشناسی وقت و زمان
نظم و مهارت در استفاده از وقت و نیرو
نماز
روزه
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم.

الحمد للّه رب العالمین، بارئ الخلائق اجمعین و الصلاة و السلام علی عبد اللّه و رسوله و حبیبه و صفیّه محمد و آله الطاهرین، اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم.

وَ ما جَعَلْنا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِكَ اَلْخُلْدَ أَ فَإِنْ مِتَّ فَهُمُ اَلْخالِدُونَ [1].

مطابق مشهور، امشب، هم شب رحلت رسول اكرم (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) است و هم شب شهادت سبط گرامی اش امام دوم حضرت مجتبی (سلام اللّه علیه) . از این رو به عموم [مستمعین ] محترم تسلیت عرض می كنم. عرایض امشب من راجع به موجباتی است كه تأثیر تعلیمات دین را در نفوس مردم كم می كند و از نفوذ آنها می كاهد. البته شناختن این امور مثل شناختن نوع بیماریهای جسمی لازم و واجب است. تا بیماری شناخته نشود معالجه اش ممكن نیست، و تا موانع تأثیر تعلیمات دین در روحیه و نفوس مردم شناخته نشود نمی توان از بركات دین استفاده كرد.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 270
همه می دانیم كه یكی از مسائلی كه مورد اعجاب محققین و مورخین جهان است، شدت و سرعت تأثیر دین مبین اسلام است در عصری كه ظهور كرد؛ هم به سرعت و در مدت كم نفوذ كرد و هم تأثیرش عمیق و شدید بود كه انقلابها و تحولهای سیاسی و فرهنگی كه بعدها پیش آمد نتوانست آن را متزلزل كند. رسول خدا از دنیا رفت در حالی كه مردم فوج فوج با كمال میل و رغبت به دین خدا وارد می شدند(یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اَللّهِ أَفْواجاً) [2]. ولی تدریجاً از تأثیر شدید آن كاسته شد. وقتی كه زمان خودمان را با زمان رسول اكرم مقایسه می كنیم می بینیم از حیث تحت تأثیر واقع شدن مردم نسبت به دین، تفاوت از زمین تا آسمان است. این هم به نوبه ی خود مسئله ای است، یك مسئله ی مهم اجتماعی است. این تفاوت علتی دارد. آن علت چیست؟ .

می دانیم بعضی ها پیش خود این طور خیال می كنند و این مسئله را این طور حل می كنند كه علت این است كه عصر دین تدریجاً منقضی می شود. در آن عصر و آن عهد كه تأثیر تعلیمات دین زیاد بود، روح عصر و زمان آن طور تعلیمات را ایجاب می كرد ولی حالا روح عصر و زمان طوری دیگر ایجاب می كند، و ایجاب می كند كه آن تعلیمات تدریجاً از بین برود و چیز دیگر جای آن را بگیرد. این جواب ممكن است در نظر افرادی كه دین را به منزله ی ابزاری از ابزارهای زندگی فرض می كنند كه هر روز جای خود را به ابزاری بهتر و كاملتر می دهد، پسندیده باشد. ولی اصولاً عرض می كنم كه دین جزو متن زندگی و اساس روح زندگی است نه جزو ابزار زندگی كه قابل تعویض و تبدیل به چیز دیگر باشد. امروز محققین بزرگ كه در اعماق روح بشر دقیق شده اند و هم زندگی اجتماعی بشر را تحت مطالعه و آزمایش درآورده اند این معنا بر آنها روشن شده كه دین جزو سرشت آدمی است، روگرداندن بشر از دین جنبه ی موقت و استثنایی دارد. فعلاً نمی خواهم در اطراف این موضوع كلام را بسط دهم. و هم می دانم طرز فكر یك عده ی دیگر از مردم كه بعضی از آنها خودشان معتقد و متدین هستند این است كه علت كم شدن تأثیر دین در این عصر مثلاً این است كه بشر طبعاً میل به شهوت و آزادی دارد و دین برخلاف مقتضای میل و رغبت طبیعی انسان است، برای انسان قید و محدودیت است. تا وقتی كه وسیله ی اِعمال شهوات و عیاشی فراهم نیست مردم به سوی دین
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 271
می گروند و دل خود را با معانی و افكار دینی خوش می كنند و همینكه وسیله فراهم شد، به دنبال همان چیزی می روند كه مقتضای طبیعت و میل و رغبتشان است. در زمانهای سابق مثل زمان حضرت رسول وسیله ی خوشی و شهوترانی فراهم نبود، طبعاً مردم به سوی دین می آمدند(یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اَللّهِ أَفْواجاً) ، حالا وسایل فراهم است طبعاً انحراف پیدا می كنند (یَخْرُجونَ مِنْ دینِ اللّهِ اَفْواجاً! ) .

این جواب هم ناصواب و ناتمام است. البته شبهه ای نیست كه فراهم بودن و فراهم نبودن وسایل شهوات، بی تأثیر نیست كه انسان را از خدا غافل كند و او را نسبت به وظیفه و تكلیفی كه خداوند معین فرموده لاقید و لاابالی نماید. ولی این تعبیر صحیح نیست كه دین مطلقاً مخالف میل و رغبت است، قید و محدودیت است؛ اگر مخالف یك میل و یك رغبت است با یك میل و یك رغبت دیگر هماهنگی دارد، اگر از یك نظر قید و محدودیت است از نظر دیگر آزادی و حرّیت است.

در سخنرانیهایی كه در هفته ی گذشته ایراد كردم، در اطراف این موضوع بحثی كردم و گفتم كه توجه به امور معنوی را نمی توان ناچیز گرفت و آن را عكس العمل محرومیتها و ناكامیهای مادی دانست، و به عبارت دیگر نمی توان گفت مورد استعمال و به كار زدن امور معنوی وقتی است كه انسان در رنج محرومیتهای مادی بسر می برد و از معنویات به عنوان یك مسكّن استفاده می كند؛ علت این امر چیزهای دیگر است. اجازه می خواهم قبلاً مقدمه ی مختصری عرض كنم. در قرآن كریم تعبیر «حجاب» و یا «غلاف» برای دلها و روحها زیاد آمده است:

وَ إِذا قَرَأْتَ اَلْقُرْآنَ جَعَلْنا بَیْنَكَ وَ بَیْنَ اَلَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجاباً مَسْتُوراً [3].

وَ مِنْهُمْ مَنْ یَسْتَمِعُ إِلَیْكَ وَ جَعَلْنا عَلی قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ یَفْقَهُوهُ وَ فِی آذانِهِمْ وَقْراً [4].

وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُكِّرَ بِآیاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْها وَ نَسِیَ ما قَدَّمَتْ یَداهُ إِنّا
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 272
جَعَلْنا عَلی قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ یَفْقَهُوهُ وَ فِی آذانِهِمْ وَقْراً [5].

واقعاً هم می بینیم كه گاهی حالتی در دل پیدا می شود كه حالت رقّت و خشوع نسبت به حق از میان می رود، انسان مظالم فجیع مرتكب می شود و متأثر نمی شود، مواعظ و نصایح تأثیر نمی كند، در اثر تكرار ارتكاب جرم و گناه قسوت قلب پیدا می شود، و یا انسان در اثر تعصب حالتی در روحش پیدا می شود كه سخن حق را نمی پذیرد به این معنی كه پرده ی تعصب اجازه ی ورود به دل و تصور و تصدیق نمی دهد. یك سلسله حالات كه به منزله ی پرده ها و حجابها و غلافهای روحی است زیاد است. همان طوری كه قسوت و تعصب دیوار و پرده است، خیال و وهم به نوبه ی خود یك دیوار و پرده ی ضخیم دیگری است. در اطراف این آخری توضیحی می دهم و برای آن مثالی عرض می كنم.

یكی از اشكالاتی كه قریش به پیغمبر اكرم می كردند و در نظر آنها آن اشكال مانع بود كه دعوت آن حضرت را بپذیرند این بود كه می گفتند كه این چگونه پیغمبری است كه مثل دیگران غذا می خورد، مثل دیگران در كوچه ها و بازارها راه می رود، بشری است مانند دیگران. همینها كه این حرفها را می زدند خودشان فرزند ابراهیم بودند و خود را بر دین ابراهیم می دانستند و ابراهیم را پیغمبر خدا می دانستند. این اشكالات برای آنها از آنجا پیدا شده بود كه تدریجاً برای ابراهیم از خزانه ی خیال و وهم خود سیمایی ساخته بودند كه با یك بشر چندان قابل تطبیق نبود. از رسول خدا انتظار داشتند مثل آن ابراهیم باشد كه آنها در خیال و وهم خود ساخته اند. آنها ابراهیم را در عالم خیال در پشت ابرها و آسمانها قرار داده بودند؛ به خیال خود او را بالا برده بودند ولی در واقع او را پست كرده بودند و از واقعیت احوال و كمالات ابراهیم كوچكترین خبری نداشتند. بنابراین نمی توانستند باور كنند كه رسول اكرم كه در قالب یك بشر در جلو آنها ظاهر است، احیا كننده ی ملت و طریقه ی ابراهیم باشد؛ یعنی آن سیمای دروغین كه آنها از وهم و خیال خود ساخته بودند یك دیوار و سد و مانعی بود و به تعبیر قرآن حجاب و پرده ای بود بین آنها و درك حقیقت. آدم جاهل كه از درك حقیقت محروم است همیشه می خواهد با
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 273
قلاّب جهل و وهم، خود را با اشیاء مربوط كند و به همین جهت فاصله اش با حقیقت زیادتر می شود و همین باعث می شود كه از عمل، از استفاده از حقیقت محروم می ماند. به عبارت دیگر بعضی از مردم میل دارند هر چیزی را از نزدیك ببینند و از نزدیك مشاهده كنند و بعضی دیگر میل دارند از دور ببینند و از دور مشاهده كنند.

این میل به از نزدیك دیدن و میل به از دور دیدن واقعاً دو میل مختلف است كه در افراد هست. میل به از نزدیك دیدن وقتی است كه آدمی علاقه مند است كه یك چیز را با چشم خود درست ببیند و یا از روی قرائن و دلایل، آن چیز را مطالعه كند و درباره ی آن قضاوت كند. و اما میل به از دور دیدن این است كه قوّه ی خیال و واهمه بر انسان مسلط است و میل دارد چشمها را بهم بگذارد و نبیند، میل دارد دور بایستد و شبح مبهمی ببیند و در اطرافش خیالپردازی كند. باور می كنید كه در نظر بسیاری از مردم، مجهول و مبهم و تاریك، عظمت و فخامت و ابّهت بیشتری دارد از معلوم و روشن، هرچند آن امر معلوم در ذات خود عظیم و فخیم و باجلالت باشد؟ ! اگر بخواهند یك چیز مورد علاقه ی خود را عظیم بشمارند، دور از او می ایستند و او را از خود دور نگه می دارند كه نبینند و نفهمند و مبهم ببینند و آنوقت به خیال بپردازند.

مردمی یافت می شوند علاقه مند به قرآن، ولی دوست نمی دارند عظمت اعجازآمیز این كتاب مقدس را از نزدیك ببینند، در آیات روشن این كتاب مقدس تدبّر و تفكر كنند. عظمت این كتاب در نظر آنها این است كه آن را در پشت ابرها و بالای آسمانها قرار بدهند و بگویند قابل فهمیدن نیست، كسی حق مطالعه و تدبّر در آن را ندارد، فقط ائمه ی اطهار (علیهم السلام) حق دارند به قرآن نزدیك گردند؛ یعنی در نظر اینها قرآن هنگامی عظمت دارد كه مجهول و مبهم باشد. نام این عادت را می توان میل به حركت در تاریكی و یا خفّاش منشی گذاشت. قرآن كریم می فرماید:

أَ وَ مَنْ كانَ مَیْتاً فَأَحْیَیْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً یَمْشِی بِهِ فِی اَلنّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِی اَلظُّلُماتِ لَیْسَ بِخارِجٍ مِنْها [6].

آیا آن كه ما او را زنده كردیم و برای او نوری قرار دادیم كه در روشنی آن نور- كه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 274
نور عقل و علم و فهم و بصیرت است- در میان مردم حركت می كند و هر چیزی را در روشنی می بیند، روشن بین و حقیقت بین است، مانند آن كسی است كه در تاریكی راه می رود، در تاریكی جهالت؛ خودش را با قلاّب جهل و با قلاّب خیال و واهمه با اشیاء مربوط می كند؛ آیا ایندو مانند یكدیگرند؟ البته نه. پس می بینیم كه یك عده میل دارند خود را با قلاّب جهل با قرآن مربوط كنند؛ میل به از دور دیدن دارند به بهانه ی اینكه فقط ائمه ی اطهار هستند كه حق نزدیك شدن به قرآن را دارند، در صورتی كه خود ائمه ی اطهار همیشه مردم را به تدبّر و تفكر در قرآن دعوت می كرده اند و بعلاوه می گفته اند سخنانی كه مردم از ما نقل و روایت می كنند شما آنها را بر قرآن عرضه بدارید و قرآن را مقیاس قرار دهید، اگر دیدید با قرآن تطبیق نمی كند بدانید كه گفته ی ما نیست و به ما بسته اند. ببینید! این فكر و این خیال كه كسی حق تدبّر در قرآن ندارد، یك دیوار و یك حجاب ضخیمی است بین قرآن و صاحب آن فكر، و مانع تأثیر و نفوذ این كتاب كریم است در دل او، درست نظیر آنچه درباره ی اهل جاهلیت فرمود:

وَ إِذا قَرَأْتَ اَلْقُرْآنَ جَعَلْنا بَیْنَكَ وَ بَیْنَ اَلَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجاباً مَسْتُوراً [7].

هرگز در صدر اسلام مردم این طور فكر نمی كردند كه قرآن كتاب آسمانی ماست ولی ما فقط حق تلاوت داریم نه حق تدبّر و استفاده ی مستقیم.

همچنین اگر طرز تفكر ما درباره ی رسول اكرم شبیه طرز تفكر اهل جاهلیت باشد درباره ی ابراهیم خلیل اللّه، یعنی در عالم خیال خود او را بالای ابرها و آسمانها قرار بدهیم، دیگر ممكن نیست از سیره و عمل و طرز سلوك اجتماعی او استفاده كنیم، دیگر عملاً این آیه ی كریمه ی قرآن منسوخ است:

لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِی رَسُولِ اَللّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ یَرْجُوا اَللّهَ وَ اَلْیَوْمَ اَلْآخِرَ [8].

مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 275
یعنی یك حجابی هم به ضخامت دیوار چین بین ما و بین رسول اكرم واقع می شود، هرگز تعلیمات عملی او سرمشق زندگی واقع نمی شود و هرگز در اطراف آن فكر نمی كنیم تا بهره مند شویم، زیرا او در روی این زمین زندگی نمی كرده است و از نظام ما و مدار ما خارج بوده است، و حال آنكه او از بشریت به پیغمبری رسید و به همین دلیل كه با جنبه ی بشری و ناسوتی واجد جنبه های بسیار ارجمند عِلوی و ملكوتی بود از فرشتگان گوی سبقت برد؛ چون بشر است می تواند معلم و هادی و راهنمای بشر باشد. قرآن می فرماید: اگر فرضاً فرشته ای را مأمور رسالت می كردیم باز می بایست در صورت بشر و كسوت بشر درآید تا مردم او را مقیاس خود قرار دهند و كار خود را از او قیاس بگیرند [9]. اما ما به موجب همان میل به از دور دیدن، با یك جمله ی «كار پاكان را قیاس از خود مگیر» فاصله ای عظیم بین خود و مشعل هدایت انبیا و اولیا قرار می دهیم. گوینده ی آن شعر كه می گوید: «كار پاكان را قیاس از خود مگیر» مقصود دیگری دارد كه درست است؛ او می گوید خودت را مقیاس پاكان قرار نده و خیال نكن كه حالات تو همه نمونه ای است از همه ی افراد، پس به دلیل آنكه در تو نواقص و معایبی هست در همه ی افراد بشر هست، خیال نكن همه مانند تو خودخواه و خودپرست هستند، حاكم مطلق بر وجود آنها هم طمع و شهوت و هواست، احتمال بده كسانی باشند از بشر در حدی عالیتر و مقامی ارجمندتر، دارای روح و فكری بلندتر و عواطف و احساساتی راقی تر و لطیف تر، آنها از آنچه تو گرفتار آنها هستی آزادند. این بیت را مثنوی در داستان «بقال و طوطی» آورده كه بقالی طوطی ای داشت كه با سخن آن طوطی مأنوس بود، در نبودن او آن طوطی نگهبان دكانش بود:

بود بقالی مر او را طوطی ای
خوش نوا و سبز و گویا طوطی ای
بر دكان بودی نگهبان دكان
نكته گفتی با همه سوداگران
روزی بقال رفته بود و از قضا موشی پیدا شد. گربه ای كه آنجا حاضر بود، برای گرفتن موش جَستن كرد. طوطی از ترس، خودش را از طرفی به طرف دیگر پرتاب كرد؛ شیشه ی روغن بادام ریخت. بقال كه آمد، دید روغن بادام ها ریخته و پر و بال طوطی هم چرب است. به سر طوطی زد. پرهای روی سر طوطی ریخت و سرش
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 276
طاس شد. طوطی ناراحت شد و زبان از گفتار بست. بعد مرد بقال هرچه كرد كه طوطی را به سخن بیاورد ممكن نشد. از عمل خودش پشیمان شد، تا آنكه روزی در فكر فرو رفته بود كه چه كند طوطی را به زبان آورد. مرد ژنده پوشی كه از قضا سر او هم طاس بود آمد از آنجا بگذرد. چشم طوطی كه به او افتاد دید سر آن درویش مثل سر خودش طاس است و بی مو، یكمرتبه به سخن درآمد:

طوطی اندر گفت آمد در زبان
بانگ بر درویش بر زد كای فلان
از چه ای كَل با كلان آمیختی
تو مگر از شیشه روغن ریختی
خیال كرد علت اینكه سر آن درویش هم طاس است این است كه از شیشه روغن ریخته و با مشت به سرش زده اند موها ریخته. به او گفت: حتماً تو هم روزی مثل من شیشه ی روغن بادام را ریخته ای و اربابت با مشت به سرت زده كه موهای سرت ریخته. كار آن مرد درویش را از كار خودش قیاس گرفت:

از قیاسش خنده آمد خلق را
كو چو خود پنداشت صاحب دلق را
كار پاكان را قیاس از خود مگیر
گرچه باشد در نوشتن شیر شیر
مقصودم این است كه فرق است بین اینكه بگوییم درباره ی پاكان و اولیای خدا از روی وجود خودت قضاوت نكن و كار آنها را از خود قیاس نگیر، و بین آنكه بگوییم حساب آنها بكلی جداست و آنها را مقیاس و سرمشق قرار نده. قرآن كریم می گوید:

لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِی رَسُولِ اَللّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ یَرْجُوا اَللّهَ وَ اَلْیَوْمَ اَلْآخِرَ وَ ذَكَرَ اَللّهَ كَثِیراً. .

امیرالمؤمنین (سلام اللّه علیه) می فرماید:

اَلا وَ اِنَّ لِكُلِّ مَأْمومٍ اِماماً یَقْتَدی بِهِ وَ یَسْتَضی ءُ بِنورِ عِلْمِهِ. . . اَلا وَ اِنَّكُمْ لاتَقْدِرونَ عَلی ذلِكَ وَلكِنْ اَعینونی بِوَرَعٍ وَ اجْتِهادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدادٍ [10].

مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 277
پس معلوم می شود یك علت اینكه تأثیر دین در نفوس كم شده این است كه مردم بین خودشان و قرآن و رسول اكرم حجابی و دیواری از جهل و خیال قرار داده اند و آن دیوار است كه جلو نفوذ دین را گرفته است. این دیوار برطرف شدنی است، می شود كاری كرد كه این دیوار فرو ریزد و البته این یكی از علل و موجبات است. ان شاء اللّه فردا شب هم در اطراف همین موضوع صحبت خواهم كرد.

و السلام علیكم و رحمة اللّه و بركاته
[1] . انبیاء/34
[2] . نصر/2
[3] . اسراء/45
[4] . انعام/25
[5] . كهف/57
[6] . انعام/122
[7] . اسراء/45
[8] . احزاب/21
[9] . انعام/9
[10] . نهج البلاغه ، نامه ی 45
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است