]
بسم اللّه الرحمن الرحیم
انسان در ناحیه روح و ضمیر عینا مانند بدن محتاج به تغذّی است. اگر به بدن غذا
نرسد لاغر می شود و اگر مدتی نرسیدن غذا ادامه پیدا كند، بدن می میرد و از بین
می رود. اگر به روح نیز غذا نرسد لاغر و ناتوان می شود و اگر نرسیدن غذا برای
همیشه ادامه پیدا كند، روح می میرد. غذای روح البته از جنس گندم و برنج و روغن
نیست، غذای روح علم و عشق و امید و ایمان است. اشتباه اصلی فرزند آدم كه در
جست و جوی سعادت جان به لب رسانیده همین است كه تشنگی و احتیاج روح را
می خواهد با سیر كردن جسم و بدن تأمین كند، یعنی جست و جوی امر محالی را
می كند. درست مثل این است كه یك نفر گرسنه باشد و برای سیر شدن او به یك نفر
دیگر نان بدهیم:
گر خورد نان این، نگردد سیر آن
ور كشد بار این، نگردد آن گران
آری، آنچه احتیاج روح را رفع می كند و به او قوّت و نیرو می بخشد، آرامش و
اطمینان می دهد، ماده و مادیات نیست، معنویات است.
قرآن كریم می فرماید: آیا آن كس كه مرده بود و ما او را زنده گردانیدیم و برای
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 402
او نوری قرار دادیم كه با آن نور در میان مردم راه می رود و با آنها معاشرت می كند،
مانند كسی است كه در ظلمات به سر می برد و هرگز از آن ظلمات خارج نمی شود
[1]؟
مقصود قرآن از این جمله كه «برخی مرده بودند و ما آنها را زنده گرداندیم» این
نیست كه بدن یك عده مردم مرده بود و از حركت افتاده بود و ما دومرتبه به آن جان
دادیم، بلكه مقصود دلهای مرده است كه با روح ایمان زنده شده است. ایمان تولید
عشق و حرارت و امید می كند ولی نه عشق مجازی، بلكه عشق حقیقی یعنی عشق
به مبدأ كل عالم كه معدن خیرات و منبع همه جمالها و زیباییها و كمالهاست:
عشقهایی كز پی رنگی بود
عشق نبود عاقبت ننگی بود
عشق آن زنده گزین كو باقی است
وز شراب جانفزایت ساقی است
عشق آن بگزین كه جمله انبیا
یافتند از عشق او كار و كیا
عشق زنده در روان و در بصر
هر دمی باشد ز غنچه تازه تر
تو مگو ما را بدان شه بار نیست
با كریمان كارها دشوار نیست
باری، روح و ضمیر انسان ظرفیتی است كه اقتضای پرشدن دارد و از آنچه در
او ریخته می شود تغذی می كند و از این حیث، ظرفیت روح مانند ظرفیت جهاز
هاضمه است كه از آنچه از راه حلق وارد می شود تغذی می كند و به بدن نیرو
می رساند، با این تفاوت كه ظرفیت روح طوری است كه نامحدود است.
آنچه در ظرف روح جای می گیرد علم و امید و ایمان و محبت است. انسان
نمی تواند از راه پر كردن ظرفیت شكم و از راه به دست آوردن مقامات ظاهری و
بالاخره از راه مادیات روح خود را راضی و خشنود سازد، یعنی حالتی را به وجود
آورد كه صد در صد از زندگی راضی باشد و به زندگی علاقه مند و دلگرم باشد، زیرا
مایه دلگرمی روح این امور نیست.
برای بعضی از مردم موجب تعجب می شود وقتی كه می شنوند كه فلان مرد یا
فلان زن كه تمام وسایل زندگی برای آنها فراهم است و دیگران آرزوی داشتن
زندگی مانند زندگی آنها را دارند، از وضع خود ناراحتند، دائما در تشویش و نگرانی
و ناراحتی به سر می برند و حتی بعضی از آنها تصمیم به عمل ضد عقل و ضد دین و
ضد شرافت كه اسمش خودكشی است می گیرند؛ تعجب می كنند كه چرا اینها
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 403
ناراضی اند، مگر دیوانه شده اند؟ ! ولی برای یك نفر عالم معرفه الروحی و
روان شناس هیچ تعجب و شگفتی نیست، زیرا نتیجه پرداختن به لذات مادی و بدنی
و واگذاشتن جنبه های احتیاج روحی جز این نیست.
بدون شك هر كس كه دلش به شعله ایمان گرم نیست و از برق امید روشن
نیست و به زینت علم و اطلاع مزیّن نیست، نمی تواند واقعا خوشبخت و راضی
باشد.
اپیكور از دانشمندان بنام جهان است كه در قرن چهارم قبل از میلاد می زیسته
و در فلسفه زندگی نظریه خاصی دارد. اپیكور اصل زندگی را لذت می داند، یعنی
مقیاس خوبی و بدی را لذت می داند و می گوید: فقط آن چیزی خوب است كه لذت
بیشتری تولید كند، و همین نظریه وی در باب لذت سبب شده است كه عیاشی را
اپیكوری نام نهاده اند.
این دانشمند در عین حال اظهار عقیده می كند كه تنها با عیاشیهای حاصل از
می و معشوق و بازی و تفریح نمی توان به لذت كامل رسید؛ لذت كامل آنوقتی به
انسان دست می دهد كه ظرفیت روح اشباع شود و ظرفیت روح با علم و كمال و
عزت و مناعت اشباع می شود.
لهذا اپیكور شخصا از دنبال گیری عیاشی و شهوترانی احتراز داشت و در
گوشه ای با تفكر در معضلات علمی و معاشرت با یك عده دوستان و رفقای همفكر
و همعقیده به سر می برد. مولوی می گوید:
راه لذت از درون دان نز برون
احمقی دان جُستن از قصر و حصون
آن یكی در كنج زندان مست و شاد
وان دگر در باغ، ترش و بی مراد
قصر چیزی نیست ویران كن بدن
گنج در ویرانه است ای میر من
آن نمی بینی كه در بزم شراب
مست آنگه خوش شود كو شد خراب
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 404
[