این است كه در قرآن مسئله ای به نام «خود فراموشی» ، آنهم خودفراموشی مذموم
مطرح است. در مقابل، خودیادآوری است: ای انسان! خود را یاد بیاور.
خودیادآوری هم جز با خدایادآوری امكان ندارد، یعنی در منطق قرآن ایندو از
یكدیگر جدا نیست؛ خدا را در یاد داشتن، خود را در یاد داشتن نیز هست. این
حقیقتی است كه حقیقت عبادت بازیافتن و پیدا كردن «خود» است اما نه این خود
حیوانی بلكه آن خود حقیقی، خود ملكوتی. در عبادت و یاد خداست كه انسان
خود را پیدا می كند، خود را واقعا باز می یابد. تعبیری بسیار عالی دارد امیرالمؤمنین
علی علیه السلام، در غرر و درر آمُدی است، می فرماید:
عَجِبْتُ لِمَنْ یُنْشِدُ ضالَّتَهُ وَ قَدْ اَضَلَّ
نَفْسَهُ فَلایَطْلُ- بُها [1]من تعجب می كنم از مردمی كه وقتی چیزی را گم می كنند دستپاچه
دنبال گمشده شان هستند (انگشترش را گم می كند می گردد آن را پیدا كند، كتش را
گم می كند می گردد پیدا كند، الاغش را گم می كند می گردد پیدا كند) ، چطور اینها
خودشان را گم كرده اند ولی دنبال این نیستند كه خودشان را پیدا كنند؟ ! ای بیچاره
كه وقتی كتت را گم می كنی این همه دنبال این هستی كه از كجا بروم پیدایش كنم، و
از این و آن سراغ می گیری، ببین آیا خودت را پیدا كرده ای؟ اگر خودت را گم كرده
باشی از كه می خواهی سراغ بگیری؟ چرا دنبال پیدا كردن خودت نیستی؟ !
می فرماید جای شگفتی است.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 580
[1] - . غرر الحكم و درر الكلم، فصل 54، حدیث 18