در
کتابخانه
بازدید : 617921تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Collapse بخش اول: بحثهای مسجد ارك تهران بخش اول: بحثهای مسجد ارك تهران
Expand 1اخلاق چیست؟ 1اخلاق چیست؟
Expand 2فعل طبیعی و فعل اخلاقی 2فعل طبیعی و فعل اخلاقی
Expand 3نظریه عاطفی و نظریه فلاسفه اسلامی 3نظریه عاطفی و نظریه فلاسفه اسلامی
Expand 4نظریه وجدانی 4نظریه وجدانی
Expand 5نظریه زیبایی 5نظریه زیبایی
Expand 6نظریه پرستش 6نظریه پرستش
Expand 7اخلاق اسلامی 7اخلاق اسلامی
Expand 8خود و ناخود8خود و ناخود
Expand 9خودشناسی 9خودشناسی
Collapse 10بحرانهای معنوی و اخلاقی در عصر حاضر10بحرانهای معنوی و اخلاقی در عصر حاضر
Expand بخش دوم: تك سخنرانیهابخش دوم: تك سخنرانیها
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
اخیرا به عرفان توجه پیدا كرده اند از باب اینكه آن را فرهنگ انسانگرا می دانند.

نمی دانند كه اساس عرفان، خداآگاهی و تسلیم به خداست. می خواهند عرفان را از خدا جدا كنند و عرفان هم باشد. خیلی عجیب است! من در نوشته های امروز ایرانیها می بینم به عرفان گرایش پیدا كرده اند، عرفان منهای خدا و مذهب! این خیلی عجیب است! امكان ندارد. امام باقر فرمود: غَرِّبوا وَ شَرِّقوا. . . [1]به غرب عالم بروید، به شرق عالم بروید، آخرش باید بیایید اینجا زانو بزنید تا حقیقت را بفهمید.
این است كه آینده بشریت چاره ای ندارد جز تسلیم به ایمان، یعنی خداآگاهی مقرون به تسلیم و خضوع. بحرانهای حل ناشدنی و مشكلات امروز بشر، تمامْ بحرانهایی است معنوی و اخلاقی. ریشه اش در كجاست؟ فقدان ایمان. در گذشته بشر خیلی بحرانها داشت كه منشأش جهل و نادانی و فقدان علم بود ولی امروز
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 630
بحمداللّه این بال بشر خیلی رشد كرده. این یك بالش كه بال علم است خوب رشد كرده ولی آن بال دیگرش كه بال ایمان است همین جور مانده (و مرغ با یك بال نمی تواند پرواز كند) همان طور كه ایمان نیز در برخی محیطها رشد می كند ولی در محیط جهل و تعصّب برای بشر جز بدبختی چیز دیگری نمی آورد. قرآن تكیه اش روی هر دو اینهاست: بال علم و بال ایمان، و با این دو بال است كه مشكلات بشر آنچنان كه باید حل می شود.
قرآن گاهی از علم، جدا سخن می گوید و از ایمان جدا، مثل: وَ قالَ اَلَّذِینَ أُوتُوا اَلْعِلْمَ [2]. گاهی هم علم و ایمان را با یكدیگر توأم می كند: وَ قالَ اَلَّذِینَ أُوتُوا اَلْعِلْمَ وَ اَلْإِیمانَ [3]آنها كه هم از موهبت دانش و روشنایی و قدرتی كه دانش می دهد [برخوردارند و هم از موهبت ایمان. ] حدودی كه دانش به انسان روشنایی می دهد آن است كه فضای طبیعت را برای انسان روشن می كند، قدرت انسان را بر طبیعت افزایش و بسط می دهد و طبیعت را در اختیار انسان قرار می دهد. ولی ایمان دژی را فتح می كند كه آن دژ در قلمرو علم نیست و علم قادر به فتح آن دژ نیست. آن دژ درون خود انسان است، نفس انسان است.
در احادیث شیعه و سنی حدیثی است معتبر از پیغمبر اكرم، و پیغمبر حرفها را چه بجا می گوید! موقعیت را تشخیص می دهد كجا حرف حق خودش را بزند.

می خواهد مسئله مجاهده با نفس را مطرح كند، می گذارد یك روزی كه عده ای از اصحابش با غرور و افتخار از یك جنگ برگشته اند، می آید جلو به اینها آفرین می گوید، ولی اینچنین آفرین می گوید: مَرْحَبا بِقَوْمٍ قَضَوُا الْجِهادَ الاَْصْغَرَ وَ بَقِیَ عَلَیْهِمُ الْجِهادُ الاَْكْبَرُ آفرین بر گروهی كه جهاد كوچكتر را انجام داده اند و جهاد بزرگتر باقی مانده است. یا رسول اللّه! جهاد بزرگتر چیست؟ خیال كردند صحنه دیگری است نظیر آن جنگ. فرمود: جِهادُ النَّفْس [4]؛ یعنی اسلامِ من دو جهاد می خواهد: هم در جبهه بیرونْ جهاد با انسانهای طاغی و متمرّد، و هم جهاد با نفس؛ یكی به تنهایی كافی نیست. مولوی اینجا واقعا تابلو خوبی ساخته است در آن شعرهایش كه می گوید:
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 631
ای شهان كشتیم ما خصم برون
ماند خصمی زان بتر در اندرون
شاهدم این شعر است كه می گوید:
كشتن این، كار عقل و هوش نیست
شیر باطن سخره خرگوش نیست
خیال نكنید با فكر و عقل و فلسفه و علم بتوان دژ نفس را تسخیر كرد، ایمان می خواهد، از عقل و هوش كاری ساخته نیست.
این بود كه گفتم آن خطایی كه آقای توین بی می گوید، اختراع ماشین نیست.

آن خطا آزاد گذاشتن آز است. آزاد گذاشتن آز از كجا پیدا شد؟ از آنجا كه یگانه عامل دربند كننده آن را كه ایمان است از بشر گرفته اید. این است كه باید بازگردیم به ایمان، و راهی جز بازگشت به ایمان نداریم.
شب آخر جلسه ماست، دو سه كلمه ای هم ذكر مصیبت می كنم. توسلی به وجود مقدس صدّیقه طاهره (سلام اللّه علیها) می نماییم.
عواطف میان علی و زهرا از آن عواطف تاریخی جهان است:
كُ- نّا كَزَوْجِ حَمامَةٍ فی اَیْكَةٍ
مُتَنَعِّمَیْنِ بِصُحْبَةٍ وَ شَبابٍ [5]
می گوید: ما مثل یك جفت كبوتر بودیم، از یكدیگر نمی توانستیم جدا بشویم.

دیگر روزگار است، آمد میان ما جدایی انداخت. گاهی علی شب تاریك می رفت كنار قبرستان، از دور می ایستاد با زهرای محبوبش سخن می گفت، سلام می كرد، بعد خودش گله می كرد و بعد گله خودش را از زبان زهرا جواب می داد:
ما لی وَقَفْتُ عَلَی الْقُبورِ مُسَلِّما
قَبْرَ الْحَبیبِ وَ لَمْ یَرُدَّ جَوابی
چرا من ایستاده ام به قبر حبیبم سلام می كنم و او به من جواب نمی دهد؟ ! اَ حَبیبُ ما لَكَ لا تَرُدُّ جَوابَنا محبوب، حبیب! چرا جواب ما را نمی دهی؟ اَ نَسیتَ بَعْدی خُلَّةَ الاَْحْبابِ؟ آیا چون از پیش ما رفتی دوستی را فراموش كردی؟ دیگر ما در دل تو جایی نداریم؟ بعد خودش جواب می دهد:
قالَ الْحَبیبُ وَ كَیْفَ لی بِجَوابِكُمْ
وَ اَ نَا رَهینُ جَنادِلٍ وَ تُرابٍ [6]
حبیب به من پاسخ گفت: این چه انتظاری است كه از من داری؟ مگر نمی دانی كه من
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 632
در زیر خروارها خاك محبوس هستم؟ زهرا وصیت كرده بود: علی جان! مرا كه دفن كردی و روی قبرم را پوشاندی، زود از كنار قبر من نرو، مدتی بایست، این لحظه ای است كه من به تو نیاز دارم. علی به دست خودش زهرا را دفن می كند، با دست خود قبر محبوب را می پوشاند، خاكها را می ریزد و زمین را هموار و صاف می كند. لباسهایش همه غبارآلود شده است. گرد و غبارها را از لباسش می پراكند.

حالا نوبت این است كه یك مدتی همین جور بایستد. فَلَمّا نَفَضَ یَدَهُ مِنْ تُرابِ الْقَبْرِ هاجَ بِهِ الْحُزْنُ [7]یعنی از كارهایش كه فارغ شد یكمرتبه غم و اندوه ها بر قلب علی رو آورد. چه بكند؟ با كه حرف بزند؟ درد دل خودش را به كه بگوید؟ قبر پیغمبر نزدیك است. كسی بهتر از پیغمبر نیست. رو می كند به قبر مقدس پیغمبر: اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا رَسولَ اللّهِ عَنّی وَ عَنِ ابْنَتِكَ النّازِلَةِ فی جِوارِكَ وَ السَّریعَةِ اللِّحاقِ بِكَ، قَلَّ یا رَسولَ اللّهِ عَنْ صَفِیَّتِكَ صَبْری یا رسول اللّه! هم از طرف خودم و هم از طرف دخترت زهرا به شما سلام عرض می كنم، حال علی را اگر می پرسید صبر علی بسیار اندك شده است. بعد جمله ای می گوید: وَ سَتُ- نَبِّ- ئُكَ ابْنَتُكَ بِتَضافُرِ اُمَّتِكَ عَلی هَضْمِها [8]یا رسول اللّه! عن قریب دخترت به تو خواهد گفت كه امت تو بعد از تو با او چه رفتاری كردند.
و لا حول و لا قوّة الاّ باللّه العلی العظیم و صلّی اللّه علی محمّد و آله الطاهرین. باسمك العظیم الاعظم الاعزّ الاجلّ الاكرم یا اللّه. . .
خدایا دلهای ما را به نور ایمان منوّر بگردان، ما را خداآگاه و مؤمن واقعی قرار بده، دلهای ما را از اخلاق رذیله پاك بگردان، قلبهای ما را به اخلاق حسنه مزیّن بفرما، مسلمین را نصرت و پیروزی بر دشمنانشان عنایت بفرما، ما را با حقایق دین مقدس اسلام آشنا كن، قدردان اسلام و قرآن و پیغمبر و آل قرار بده، اموات ما مشمول عنایت و رحمت خود بفرما.
و عجّل فی فرج مولانا صاحب الزمان.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 633

[1] - . بحارالانوار، ج 46، باب 19، ص 335 با عبارت: شَرِّقا وَ غَرِّبا فَلا تَجِدانِ عِلْما صَحیحا اِلاّ شَیْئا خَرَجَ مِنْ عِنْدِنا.
[2] - . قصص/80
[3] - . روم/56
[4] - . وسائل الشیعه، ج /11ص 122
[5] - . دیوان منسوب به امیرالمؤمنین، ص 15 [با عبارت «مُتَمَتِّعَیْنِ بِصِحَّةٍ» ]
[6] - . الجُنّة العاصمة، ص 358
[7] - . بیت الاحزان، ص 155
[8] - . نهج البلاغه، خطبه 193، ص 651
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است