در
کتابخانه
بازدید : 152125تاریخ درج : 1391/03/21
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
درس گذشته به این موضوع اختصاص یافت كه منبع و ریشه ی اصلی عرفان كجاست؟ آیا در تعلیمات اسلامی و زندگی عملی رسول اكرم و ائمه ی اطهار چیزهایی كه بتواند از جنبه ی نظری الهام بخش یك سلسله معانی لطیف و دقیق عرفانی باشد و از نظر عملی به وجود آورنده ی یك نشاط روحانی و یك سلسله جوششها و جنبشهای عرفانی و معنوی بشود وجود دارد یا نه؟ پاسخ این پرسش مثبت بود.

اكنون دنباله ی این بحث را ادامه می دهیم.

معارف اصیل اسلامی و زندگی سرشار از معنویت و تجلّیات روحانی پیشوایان اسلامی كه الهام بخش معنویتی عمیق در جهان اسلام بوده است، منحصر به آنچه اصطلاحاً به نام عرفان یا تصوف خوانده و شناخته می شود نیست. بحث درباره ی شاخه ای از معارف اسلامی كه این نام را ندارد، از محل بحث این درسها خارج است.

ما بحث خود را درباره ی همان شاخه ای ادامه می دهیم كه اصطلاحاً به نام عرفان یا تصوف خوانده می شود، و بدیهی است كه حوصله ی این درسها اجازه نمی دهد كه به نقد و تحقیق بپردازیم.

ما در اینجا كوشش می كنیم كه از جنبه ی فرهنگی جریانی را كه در این شاخه ها
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 45
رخ داده است آنچنان كه بوده است منعكس سازیم. چنین مناسب می بینیم كه برای آشنایی ابتدایی، اول به تاریخ ساده ی عرفان و تصوف از صدر اسلام لااقل تا قرن دهم هجری اشاره كنیم و سپس مسائل عرفان را تا حدودی كه در اینجا میسر است مطرح سازیم و در آخر كار به تحلیل علمی و ریشه یابی آنها بپردازیم.

آنچه مسلّم است این است كه در صدر اسلام، لااقل در قرن اول هجری، گروهی به نام عارف یا صوفی در میان مسلمین وجود نداشته است. نام «صوفی» در قرن دوم هجری پیدا شده است. می گویند اولین كسی كه به این نام خوانده شده است ابوهاشم صوفی كوفی است كه در قرن دوم هجری می زیسته است و هم اوست كه برای اولین بار در رمله ی فلسطین صومعه ای (خانقاه) برای عبادت گروهی از عُبّاد و زُهّاد مسلمین ساخت [1]. تاریخ دقیق وفات ابوهاشم معلوم نیست. ابوهاشم استاد سفیان ثوری متوفّی در 161 بوده است.

ابوالقاسم قشیری كه خود از مشاهیر عرفا و صوفیه است، می گوید: این نام قبل از سال 200 هجری پیدا شده است. نیكلسون نیز می گوید: این نام در اواخر قرن دوم هجری پیدا شده است. از روایتی كه در كتاب المعیشة كافی ، جلد پنجم آمده است ظاهر می شود كه در زمان امام صادق علیه السلام گروهی (سفیان ثوری و عده ای دیگر) در همان زمان یعنی در نیمه ی اول قرن دوم هجری به این نام خوانده می شده اند.

اگر ابوهاشم كوفی اولین كسی باشد كه به این نام خوانده شده باشد و او استاد سفیان ثوری متوفّی در سال 161 هجری هم بوده است، پس در نیمه ی اول قرن دوم هجری این نام معروف شده بوده است نه در اواخر قرن دوم (آنچنان كه نیكلسون و دیگران گفته اند) و ظاهراً شبهه ای نیست كه وجه تسمیه ی صوفیه به این نام پشمینه پوشی آنها بوده است [2] صوفیه به دلیل زهد و اعراض از دنیا، از پوشیدن لباسهای نرم اجتناب
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 46
می كردند و مخصوصاً لباسهای درشت پشمین می پوشیدند.

اما اینكه از چه وقت این گروه خود را «عارف» خوانده اند، باز اطلاع دقیقی نداریم. قدر مسلّم این است و از كلماتی كه از سَریّ سَقَطی متوفّی در 243 هجری نقل شده است [3]معلوم می شود كه در قرن سوم هجری این اصطلاح، شایع و رایج بوده است. ولی در كتاب اَللُّمَع ابونصر سراج طوسی- كه از متون معتبر عرفان و تصوف است- جمله ای از سفیان ثوری نقل می كند كه می رساند در حدود نیمه ی اول قرن دوم این اصطلاح پیدا شده بوده است [4] به هر حال در قرن اول هجری گروهی به نام صوفی وجود نداشته است. این نام در قرن دوم پیدا شده است، و ظاهراً در همین قرن این جماعت به صورت یك گروه خاص درآمدند نه در قرن سوم (آنچنان كه عقیده ی بعضی است) [5] در قرن اول هجری هرچند گروهی خاص به نام عارف یا صوفی یا نام دیگر وجود نداشته است ولی این دلیل نمی شود كه خیار صحابه صرفاً مردمی زاهد و عابد بوده اند و همه در یك درجه از ایمان ساده می زیسته اند و فاقد حیات معنوی بوده اند (آنچنان كه معمولاً غربیان و غربزدگان ادعا می كنند) .

شاید بعضی از نیكان صحابه جز زهد و عبادت چیزی نداشته اند ولی گروهی از یك حیات معنوی نیرومند برخوردار بوده اند. آنها نیز همه در یك درجه نبوده اند.

حتی سلمان و ابوذر در یك درجه از ایمان نیستند. سلمان ظرفیتی از ایمان دارد كه برای ابوذر قابل تحمل نیست.

در احادیث، زیاد این مضمون رسیده است:

لَوْ عَلِمَ اَبوذَرٍ ما فی قَلْبِ سَلْمانَ لَقَتَلَهُ [6].

اگر ابوذر آنچه را كه در قلب سلمان است می دانست، او را (كافر می دانست و) می كشت.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 47
اكنون به ذكر طبقات عرفا و متصوفه از قرن دوم تا قرن دهم می پردازیم
[1] تاریخ تصوف در اسلام ، تألیف دكتر قاسم غنی، ص 19. در همین كتاب، ص 44 از كتاب صوفیه و فقراء ابن تیمیه نقل می كند كه اول كسی كه دِیر كوچكی برای صوفیه ساخت، بعضی از پیروان عبدالواحد بن زید بودند. عبدالواحد از اصحاب حسن بصری است. اگر ابوهاشم صوفی از پیروان عبدالواحد باشد، تناقضی میان این دو نقل نیست.
[2] صوف پشم.
[3] تذكرة الاولیاء شیخ عطار
[4] اللّمع ، ص 427
[5] دكتر غنی، تاریخ تصوف در اسلام.
[6] سفینة البحار محدث قمی، ماده ی سلم.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است