در
کتابخانه
بازدید : 488046تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Collapse انسان معیوب و انسان سالم انسان معیوب و انسان سالم
Expand لزوم هماهنگی در رشد ارزشهای انسانی لزوم هماهنگی در رشد ارزشهای انسانی
Expand درد انسان از دیدگاههای مختلف درد انسان از دیدگاههای مختلف
Expand درد خداجویی در انسان درد خداجویی در انسان
Expand اجمال نظریات مكاتب مختلف درباره ی انسان كامل اجمال نظریات مكاتب مختلف درباره ی انسان كامل
Expand انسان كامل از دیدگاه مكتب عقل انسان كامل از دیدگاه مكتب عقل
Expand انسان كامل از دیدگاه مكتب عرفان و تصوف انسان كامل از دیدگاه مكتب عرفان و تصوف
Expand نقد و بررسی مكتب عرفان (1) نقد و بررسی مكتب عرفان (1)
Expand نقد و بررسی مكتب عرفان (2) نقد و بررسی مكتب عرفان (2)
Expand نقد و بررسی نظریه ی مكتب قدرت (1) نقد و بررسی نظریه ی مكتب قدرت (1)
Expand نقد و بررسی نظریه ی مكتب قدرت (2) نقد و بررسی نظریه ی مكتب قدرت (2)
Expand نقد وبررسی نظریه ی مكتب سوسیالیسم نقد وبررسی نظریه ی مكتب سوسیالیسم
Expand نقد وبررسی نظریه ی مكتب اگزیستانسیالیسم نقد وبررسی نظریه ی مكتب اگزیستانسیالیسم
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
آیا انسان سالم و انسان معیوب هم داریم؟ سلامت و عیب گاهی مربوط به تن انسان است. شكی نیست كه بعضی انسانها از نظر جسمی سالمند و بعضی معیوب و مریض، مثلاً نقص عضوی دارند: نابینا، كر و یا افلیج هستند و امثال اینها. ولی اینها مربوط به شخص انسان است. هیچ توجه دارید كه اگر انسانی كور باشد، كر باشد، افلیج باشد، بدشكل باشد، كوتاه قد باشد، شما اینها را برای او از نظر فضیلت و شخصیت و انسانیت نقصی نمی شمارید؟ مثلاً سقراط، فیلسوف یونان كه او را به اصطلاح تالی تلو پیغمبران حساب می كنند، یكی از بدشكل ترین مردم دنیا بود ولی هیچ كس بدشكلی را برای سقراط به عنوان یك انسان عیب نمی گیرد. یا مثلاً ابوالعلاء معرّی [1]و طه حسین [2]كور بوده اند؛ آیا این كوری- كه نقصی در جسم و شخص این افراد است- به عنوان یك نقص در شخصیت این افراد شمرده می شود؟ نه، اینچنین 32
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 101
نیست. این مطلب دلیل بر این است كه انسان دو چیز دارد: شخصی دارد و شخصیتی، تنی دارد و روحی، جسمی دارد و روانی. حساب روان از حساب جسم جداست. این كسانی كه خیال می كنند روان انسان صددرصد تابعی از جسم اوست، اشتباهشان همین جاست. اساساً آیا روان انسان می تواند بیمار باشد در حالی كه جسم او سالم است؟ این خودش یك مسئله ای است. بنا بر نظر كسانی كه منكر اصالت روح هستند و تمام خواص روحی را اثر مستقیم و بلاواسطه ی سلسله ی اعصاب انسان می دانند، اساساً روان حكمی ندارد، همه چیز تابع جسم است؛ اگر روان بیمار باشد، حتماً جسم بیمار شده كه روان بیمار است و بیماری روانی همان بیماری جسمی است.

خوشبختانه امروز بیشتر این مطلب ثابت شده است كه ممكن است انسان از نظر جسم، از نظر تعداد گلبولهای سفید و قرمز خون، ویتامینها و از نظر متابولیسم [3] بدن و حتی از نظر اعصاب، سالمِ سالم باشد و در عین حال از نظر روانی بیمار باشد.

چطور بیمار باشد؟ مثلاً به قول امروزیها عقده ی روانی داشته باشد. واقعاً علم امروز به آدمی كه عقده ی روانی دارد، «بیمار» می گوید؛ یعنی در دستگاه روانی او اختلال پیدا شده است بدون اینكه اختلالی در دستگاه جسمی او پدید آمده باشد و لهذا این نوع بیماریها را از راه جسم [نمی توان درمان كرد، یعنی ] راه معالجه ی این بیماران روانی دواهای مادی نیست [4]، مثل كسی كه دارای عقده ی روانی تكبر است. امروز ثابت شده است كه تكبر واقعاً بیماری است، واقعاً اختلال روحی و روانی است. ولی آیا می شود یك دارو برای تكبر در داروخانه پیدا كرد؟ آیا می شود انسان یك قرص بخورد و تكبرش از بین برود و تبدیل به یك انسان متواضع شود؟ آیا می شود به یك انسان قسیّ القلب و جلاّد (مثل شمر بن ذی الجوشن) یك آمپول بزنند و یا یك قرص بدهند تا تبدیل به یك انسان عطوف، مهربان و باشفقت و رحمت شود؟ نه، معالجه برای او هست ولی معالجه ی او راه دیگری دارد.

حتی گاهی بیماری جسمی از راه روانی معالجه می شود، همچنان كه گاهی بیماری روانی از راه جسم معالجه می شود. مثلاً یك بیماری واقعاً جسمی است ولی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 102
با یك سلسله تلقینها و تقویتهای روحی- كه این هم خودش داستانی دارد و یك مسئله ی عجیبی است- [معالجه می شود. این مطلب ] جزء دلایل قاطع بر این است كه واقعاً انسان موجودی است مركّب از تن و روان، و روان انسان از تن استقلال دارد و یك تابع مطلق از تن نیست، همچنان كه تن تابع مطلق از روان نیست، ایندو در یكدیگر اثر دارند. به قول حكما: اَلنَّفْسُ وَ الْبَدَنُ یَتَعاكَسانِ ایجاباً وَ اِعْداداً بدن در روان اثر می گذارد و روان در بدن، و بدن كار مستقل از روان انجام می دهد و روان هم كار مستقل از تن انجام می دهد. این خودش دلیل بر این است كه دستگاه روانی انسان، خود یك دستگاه مستقل است.

ما در صحبت از انسان كامل قبل از اینكه وارد اصل بحث شویم، سخن از انسان سالم و انسان معیوب آوردیم. این مقدمه لازم بود [تا روشن شود كه مقصود ما] عیب و سلامت مربوط به جسم نیست؛ نمی خواهیم بحث پزشكی كنیم كه انسانی صددرصد سالم است كه اگر برود چكاپ كند معلوم می شود همه ی جهازات بدنش سالم است، این بحث به ما مربوط نیست، ما اساساً به بدن كاری نداریم.

پس واقعاً ممكن است انسان از نظر روانی بیمار و معیوب باشد، همچنان كه ممكن است از این نظر سالم باشد. قرآن این اصل را پذیرفته است، می فرماید: فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اَللّهُ مَرَضاً [5]در دل و روحشان بیماری است. نمی فرماید مثلاً چشمشان بیمار است. قلبی كه قرآن می گوید غیر از قلب پزشكی ای است كه [برای درمان آن ] لازم است به طبیب قلب مراجعه كنیم. «قلب» در قرآن یعنی همان روح و روان انسان. درباره ی قرآن می فرماید: وَ نُنَزِّلُ مِنَ اَلْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ [6] ما قرآن را شفا و رحمت برای مؤمنین فرستادیم. قرآن شفای مؤمنین است.

امیرالمؤمنین می فرماید: اَلا وَ اِنَّ مِنَ الْبَلاءِ الْفاقَة از جمله بلایا و شداید فقر است، وَ اَشَدُّ مِنَ الْفاقَةِ مَرَضُ الْبَدَنِ و از فقر بدتر، مریضی بدن است، وَ اَشَدُّ مِنْ مَرَضِ الْبَدَنِ مَرَضُ الْقَلْبِ [7]و از بیماری تن بدتر و شدیدتر، بیماری دل و قلب انسان است.

یكی از برنامه های قرآن، ساختن انسان سالم است و ماقبل از آنكه بخواهیم این توقع را داشته باشیم كه انسان كامل باشیم یا به انسان كامل نزدیك باشیم، باید
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 103
خود را از این نظر كه اساساً انسان سالم یا انسان معیوب هستیم، [بشناسیم. ]
[1] [احمد بن عبداللّه بن سلیمان، شاعر و لغوی معروف عرب كه در چهارسالگی به سبب آبله نابینا شد. ]
[2] [ادیب و محقق معاصر مصری كه در سن سه سالگی نابینا گردید. ]
[3] [به معنای سوخت و ساز. ]
[4] البته بعضی از بیماریهای روانی هست كه مربوط به اختلالات جسمی است، مثل كسانی كه به واسطه ی ضعف اعصاب دچار ترس و وحشت می شوند. مقصود من برخی از بیماریهای روانی است.
[5] بقره/10
[6] اسراء/82
[7] نهج البلاغه ، حكمت 388
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است