شعری از سعدی و همچنین آیه ای از قرآن را برای شما می خوانم. شعر سعدی این
است:
ترحم بر پلنگ تیزدندان
ستمكاری بود بر گوسفندان
ترحم به پلنگ درنده یا یك گرگ، ستم به گوسفند است؛ یعنی وقتی می خواهند
گرگی را كه صدها گوسفند را دریده است بگیرند و بكشند، اگر كسی حس ترحمش
برانگیخته شود، باید بداند كه این ترحم مساوی قساوت نسبت به گوسفندان است.
این البته مَثَل است. مقصودش این است كه ترحم نسبت به انسان ظالم ستمگر،
قساوت نسبت به انسانهای زیردست محروم است، و آدمهای ضعیف نسبت به
ستمگران ترحم می ورزند.
آیه ی قرآن درباره ی زانی و زانیه است، درباره ی مرد و زنی كه زنا می كنند. اگر مرد
زن داری زنا كند، مجازات او در اسلام سنگسار كردن است و اگر زن شوهرداری زنا
كند، مجازات او نیز سنگسار كردن است. قرآن می گوید اینها را مجازات كنید
وَ لْیَشْهَدْ عَذابَهُما طائِفَةٌ مِنَ اَلْمُؤْمِنِینَ و حتماً گروهی از مؤمنین حاضر باشند و در مراسم
اعدام آنان شركت كنند. اینجا جایی است كه نفوس ضعیف كه مصالح عالیه ی اجتماع
را در نظر نمی گیرند، چه بسا وقتی ببینند دو انسان دارند اعدام می شوند عواطفشان
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 274
تحریك شود و بگویند: چه خوب است به اینها رحم كنید و این كار را نكنید. قرآن
می گوید:
وَ لا تَأْخُذْكُمْ بِهِما رَأْفَةٌ فِی دِینِ اَللّهِ [1]اینجا موقع مجازات الهی است و قانون
الهی بر اساس مصالح عالی و كلی بشریت تنظیم شده است و جای رأفت و دلرحمی
نیست. این رأفت، قساوت نسبت به اجتماع است.
عین همین مطلب، امروز خیلی مطرح است كه بسیاری از افراد پیدا می شوند و
می گویند: مجازات اعدام یعنی چه؟ مجازات اعدام، غیرانسانی است؛ یعنی جانی
هر جنایتی را مرتكب شد، نباید اعدام شود. اینها سخن خود را چگونه توجیه
می كنند و چه تحلیلی می كنند؟ می گویند: جانی را باید اصلاح كرد.
عجب مغالطه ی بزرگی! شك ندارد كه انسانها را باید اصلاح كرد، ولی قبل از آنكه
مرتكب جنایت شوند باید اصلاح كرد و نگذاشت كه از آنها جنایتی سر بزند. اما در
جامعه یا تربیت به قدر كافی وجود ندارد و نه تنها عوامل اصلاح وجود ندارد بلكه
عوامل فساد و افساد وجود دارد، و یا فرضاً عوامل اصلاح به قدر كافی وجود دارد
ولی همیشه عناصر منحرفی هستند كه علی رغم عوامل اصلاحی دست به جنایت
می زنند؛ برای اینها چه فكری باید كرد؟ همین قدر كه مجازات اعدام الغاء شود، آن
جانیهای بالقوّه ی اصلاح نشده- كه چون عوامل تربیتی وجود ندارد و یا فرضاً وجود
دارد و كافی نیست اصلاح نشده اند- و یك عده جانی بالفطره ای كه به هر شكلی
روح جنایت در آنها هست [دست به جنایت می زنند. ] ما امروز به بهانه ی اینكه جانی
را باید اصلاح كرد، به این معنا كه بگذار جانی جنایت كند و بعد كه جنایت كرد
برویم او را اصلاح كنیم، داریم به همه ی جانیهای بالقوّه چراغ سبز می دهیم و بلكه این
كار ما تشویق جانی به جنایت است. جانی پیش خود می گوید: جامعه تا به حال به
فكر اصلاح من نبود و من بچه كه بودم پدرم مرا تربیت و اصلاح نكرد، بعد هم كه
بزرگ شدم كسی مرا اصلاح نكرد؛ برویم جنایت كنیم تا ما را زندان ببرند، بلكه در
زندان ما را تربیت و اصلاح كنند و در آنجا آدم بشویم؛ پس یك جنایتی بكنیم تا
مقدمه ی اصلاح كردنمان باشد! .
دیگری می گوید: یعنی چه كه دست دزد را باید برید؟ ! این عمل، غیرانسانی
است و دل انسان به رحم می آید. آدمهایی كه شعاع دیدشان كوتاه است، این حرف
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 275
را می زنند. شما به صفحات حوادث روزنامه ها نگاه كنید و این صفحات را بخوانید
و ببینید در اثر دزدی نه فقط اموال زیادی ربوده می شود بلكه چقدر جنایتها و
آدم كشی ها واقع می شود. اگر مجازات دزد در جای خودش صورت گیرد و دزد
مطمئن باشد و یقین داشته باشد كه اگر دزدی كند و به چنگال پلیس و قانون بیفتد،
این چهار انگشتش را قطع می كنند و تا آخر عمر داغ این جنایت روی بدنش هست
[هرگز دزدی نمی كند. ] به خدا اگر چند دزد و بلكه یك دزد این گونه مجازات شود،
اصلاً درِ دزدی بسته می شود.
حاجیهایی كه در پنجاه شصت سال پیش مكه رفته اند می دانند و كسانی كه
خودشان در آن موقع نرفته اند شاید شنیده باشند كه در عربستان وضع دزدی به چه
صورت بوده است. در آن زمان كه اتومبیل و هواپیما نبود، قافله های حجاج با شتر و
امثال آن حركت می كردند و با اینكه مسلّح می شدند و افراد نظامی همراه خود
می بردند، از دو هزار نفر كمتر جرأت نمی كردند كه این راهها را طی كنند. با همه ی این
احوال سالی نبود كه شنیده نشود كه حرامیها به قافله های حجاج شبیخون زدند و
چقدر آدم كشتند و چقدر اموال مردم را بردند و چقدر از خود آنها كشته شدند، ولی
این جور كشته شدن ها چون روی حساب احتمالات است جلو دزدی كسی را
نمی گیرد. شاید سالی صدها دزد و صدها حاجی كشته می شدند ولی اثری نداشت.
دولت سعودی لااقل همین یك كارش در دنیا خوب بود- حال به اینكه هزار كار بد
دارد، من كاری ندارم- و یكی دو سال این كار را كرد، یعنی انگشت دزد را برید.
دزدی را به عرفات یا منی و یا جای دیگری كه همه ی حجاج بودند (
وَ لْیَشْهَدْ عَذابَهُما
طائِفَةٌ مِنَ اَلْمُؤْمِنِینَ ) آوردند و دست او را بریدند و بار دیگر این كار را تكرار كردند.
یكدفعه دیدند آن حرامیان و عده ی دیگری كه به علت گرسنگی
[2]زیاد دست به
دزدی می زدند، این عمل را ترك كردند و اساساً دزدی از بین رفت. مردم دیدند كه
در همان سرزمین، بار و چمدان حاجی می افتد و چندین روز می گذرد و احدی
جرأت نمی كند به آن دست بزند یا با پایش آن را تكان دهد و در آخر كار، صاحبش
پیدا می شود. این برای آن است كه مجازاتی در جای خودش صورت می گیرد. قرآن
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 276
می گوید:
وَ لا تَأْخُذْكُمْ بِهِما رَأْفَةٌ فِی دِینِ اَللّهِ. .
پس این نوع رأفتها، دل سوختن ها و ترحمها، ترحمهایی غیرمنطقی است؛ یعنی
قساوتهایی است به صورت ترحم و به عبارت دیگر این نوع ترحم، ترحم در یك
مورد و قساوت در موارد دیگر است. این نوع ترحمها را نباید [مانند ایستادگی در
برابر شهوات و امیال نفسانی، نوعی قدرت ] به حساب آورد.
بنابراین، مكتب قدرت- كه دائماً دم از قدرت می زند و می گوید مرد برتر و
انسان كامل باید از قدرت كامل بهره مند باشد و نقاط ضعف وجود خود را مسدود
كرده باشد- گذشته از اینكه سایر ارزشهای انسان را نشناخته است، خود قدرت را
هم نشناخته و معنی قدرت را نفهمیده و حقیقت قدرت را ندانسته است
[1] نور/2: [
وَ لا تَأْخُذْكُمْ بِهِما رَأْفَةٌ فِی دِینِ اَللّهِ. . . وَ لْیَشْهَدْ عَذابَهُما طائِفَةٌ مِنَ اَلْمُؤْمِنِینَ. ]
[2] هنوز هم در عربستان آن گرسنه ها در جایی كه باید گرسنه باشند گرسنه هستند؛ شاهزاده های
سعودی هستند كه پولدارند.