در دو جلسه ی گذشته درباره ی دو اصل هجرت و جهاد- كه در اسلام وجود دارد و در
قرآن كریم مكرر ایندو توأم با یكدیگر ذكر شده اند- بحثهایی ایراد شد. بحث امروز
ما متمّم بحثهای قبلی است و درباره ی ارزش ایندو در تربیت و تكمیل روح انسان از
جنبه ی اخلاقی و احیاناً از جنبه ی اجتماعی صحبت می كنیم. قبلاً تعبیر خاصی را كه در
شكل افراطی، از هجرت و جهاد شده است بیان كردیم و حقیقت را توضیح دادیم.
ما اگر بخواهیم روح هجرت و جهاد را در همه ی جبهه ها، اعمّ از مادی و معنوی
به دست آوریم می بینیم هجرت یعنی جدا شدن، خود را جدا كردن از آنچه به انسان
چسبیده یا انسان خود را به آن چسبانده است، و جهاد یعنی درگیری، چه جهاد با
دشمن و چه جهاد با نفس.
هجرت و جهاد دو چیزی هستند كه اگر نباشند، برای انسان جز زبونی و اسارت
چیزی باقی نمی ماند. یعنی انسان آن وقت به معنی حقیقی انسان است كه زبونِ آنچه
به او احاطه پیدا كرده و به او چسبیده است یا خودش خود را به آن چسبانده، نباشد.
و الاّ اگر انسان، زبونِ محیط مادی و یا زبون محیط معنوی ای باشد كه در آن زیست
می كند، انسان آزاد به معنی واقعی نیست، انسانی اسیر و زبون و بیچاره است.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 606