در
کتابخانه
بازدید : 27670تاریخ درج : 1391/03/21
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
جواب هر دو سؤال آن وقت معلوم می شود كه فلسفه ی بلایا و شداید و سختیها و اثر آنها در وجود آدمی معلوم شود؛ معلوم شود كه به حكم قانون و ناموس خلقت، بسیاری از كمالات است كه جز در مواجهه با سختیها و شداید، جز در نتیجه ی تصادمها و اصطكاكهای سخت، جز در میدان مبارزه و پنجه نرم كردن با حوادث، جز در روبرو شدن با بلایا و مصائب حاصل نمی شود.

نه این است كه اثر شداید و سختیها تنها ظاهر شدن و نمایان شدن گوهر واقعی است، به این معنی كه هركس یك گوهر واقعی دارد كه رویش پوشیده است، مانند یك معدنی است در زیر خاك و اثر شداید فقط این است كه آنچه در زیر خاك است نمایان می شود، اثر دیگر ندارد؛ نه، این طور نیست، بالاتر است. شداید و سختیها و ابتلائات اثر تكمیل كردن و تبدیل كردن و عوض كردن دارد، كیمیاست، فلزی را به فلز دیگر تبدیل می كند، سازنده است، از موجودی موجود دیگر می سازد؛ از ضعیف، قوی و از پست، عالی و از خام، پخته به وجود می آورد، خاصیت تصفیه و تخلیص دارد، كدورتها و زنگارها را می زداید، خاصیت تهییج و تحریك دارد، هوشیاری و حساسیت به وجود می آورد، ضعف و سستی را از بین می برد.

پس این گونه امور را نباید قهر و خشم شمرد؛ لطف است در شكل قهر، خیر است در صورت شر، نعمت است در مظهر نقمت.

ای جفای تو ز راحت خوبتر
و انتقام تو ز جان محبوبتر
نار تو این است، نورت چون بود؟
ماتم این، تا خود كه سورت چون بود؟
از حلاوتها كه دارد جور تو
وز لطافت كس نیابد غور تو
عاشقم بر لطف و بر قهرش به جد
ای عجب من عاشق این هر دو ضد
در این میان، عنصرهای قابل، حداكثر استفاده را از این لطفهای قهرنما و نعمتهای نقمت صورت می برند. این گونه اشخاص مایه دار نه تنها از شداید موجود بهره می برند، یك نوع حالت ماجراجویی نسبت به شداید در آنها هست، به استقبال شداید می روند، برای خود شداید می آفرینند.

مولوی برای عنصرهای قابل كه از سختیها كمال می یابند و رشد می كنند و نیرومندتر می گردند مثلی می آورد، می گوید:
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 752
هست حیوانی كه نامش اسغر است
كو به زخم چوب زفت و لمتر [1]است
تا كه چوبش می زنی به می شود
او ز زخم چوب فربه می شود
نفس مؤمن اسغری آمد یقین
كو به زخم رنج، زفت است و سمین
زین سبب بر انبیا رنج و شكست
از همه خلق جهان افزونتر است
تا ز جانها جانشان شد زفت تر
كه ندیدند آن بلا قومی دگر
مثال دیگری ذكر می كند؛ افراد سختی كشیده را تشبیه می كند به پوست دباغی شده، می گوید:

پوست از دارو بلاكش می شود
چون ادیم طائفی خوش می شود
گر نه تلخ و تیز مالیدی در او
گنده گشتی ناخوش و ناپاك بو
آدمی را نیز چون آن پوست دان
از رطوبتها شده زشت و گران
تلخ و تیز و مالش بسیار ده
تا شود پاك و لطیف و با فره
ور نمی تانی رضا ده ای عیار
كه خدا رنجت دهد بی اختیار
كه بلای دوست تطهیر شماست
علم او بالای تدبیر شماست
پس جواب سؤال اول كه چگونه خداوند دوستانش را دچار بلایا می كند، معلوم شد.
[1] [یعنی درشت تر و فربه تر. ]
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است