در
کتابخانه
بازدید : 74130تاریخ درج : 1391/03/21
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
1. از آیات قرآن برمی آید كه كعبه قدیمی ترین معبد جهان است [1]: اِنَّ اَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذی بِبَكَّةَ مُبارَكاً. رجوع شود به تفاسیر مفصل كه از جنبه ی تاریخی متعرض این مطلب شده اند [2]. آقای غفوری در سخنرانی كنگره ی حج می گوید:
به طوری كه نوشته اند از زمانهای قدیم هفت معبد بزرگ و عمومی وجود داشته كه در چین و هند و بلخ و صنعا و در قسمتهای شمالی و مركزی ایران فعلی بوده اند و از همه قدیمی تر همان كعبه است [3].
2. از آیات قرآن برمی آید كه این خانه، خانه ی پربركتی است و بناست كه منشأ خیرات و بركاتی برای اهل توحید و عدل یعنی مسلمین باشد، چنانكه در آیه ی پیش
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 64
ذكر شده است.
3. از آیات قرآن باز برمی آید كه این خانه و حریم آن محل امن و امان است. در كعبه و بلكه در حریم كعبه به نام حرم كسی حق تعرض به صید و هیچ شكاری تا چه رسد به انسان ندارد، كه آنجا بست كامل و آزادی و امنیت كامل و حریت بیان و عقیده ی كامل و عدم تعرض كامل برقرار است. این جهت كه بعضی امكنه مقدس است و پناهگاه، و اشخاصی در آنجا پناهنده می شوند مثل مجلس شورا و سنا و غیره و یا در قدیم مشاهد مشرفه و خانه ی علما، خود مطلبی است. به هرحال از یك نظر حرم حكم بست را دارد حتی نسبت به حیوانات. البته باید دید از نظر مجرمین قانونی چه حكمی دارد خصوصاً كسانی كه در خود حرم مرتكب موجبات حد و قصاص می شوند. در دعای ابراهیم نیز آمده است: رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً امِناً یا: اِجْعَلْ هذَا الْبَلَدَ امِناً و همچنین سوره ی بقره، آیه ی 125: وَ اِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثابَةً لِلنّاسِ وَ اَمْناً وَ اتَّخِذوا مِنْ مَقامِ اِبْراهیمَ. . . این خصوصیت حرم مؤید این است كه حرم باید متعلق به همه ی مسلمین باشد نه به دسته ی مخصوص كه در بند 5 گفته خواهد شد.
آقای غفوری می گوید:
امروز بشر احساس كرده كه احتیاج دارد به محلی كه محترم بوده و از نظر بین المللی محل دادرسی و كنفرانسهای جهانی و بالاخره مرجع رفع اختلافات بزرگ باشد. . . آیا این نكته را نباید مسلمین توجه داشته باشند كه چندین قرن قبل طرح صحیح یك مجمع دینی برای ایجاد وحدت در بین ایشان ریخته شده؟
4. خانه ی كعبه و ماه ذی الحجة وسیله ای است برای قیام امر مسلمین: جَعَلَ اللّهُ الْكَعْبَةَ الْبَیْتَ الْحَرامَ قِیاماً لِلنّاسِ وَ الشَّهْرَ الْحَرامَ وَ الْهَدْیَ وَ الْقَلائِدَ. . . در این آیه اثر اجتماعی حج و اعمال آن ذكر شده است، چنانكه در روایات نیز آمده است. كلمه ی «حرام» كه تكرار شده، فلسفه و مناط را ذكر می كند، یعنی داشتن چنین مكان محترمی نگهدارنده ی مسلمین است.
5. این خانه و بلكه حرم نباید مالك خصوصی داشته باشد، مال خداست یعنی مال همه است. همه ی حرم حكم مسجد را از این جهت دارد- نه از سایر جهات- لهذا
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 65
در ذیل این آیه: اِنَّ الَّذینَ كَفَروا وَ یَصُدّونَ عَنْ سَبیلِ اللّهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ الَّذی جَعَلْناهُ لِلنّاسِ [4] سَواءً الْعاكِفُ فیهِ وَ الْبادِ [5]، در حدیث وارد شده كه كسی حق ندارد مردم را مانع شود از ورود به مكه به عنوان اینكه اینجا شهر ما و وطن ما و مملكت ماست، و این آیه در وقتی نازل شد كه قریش مانع ورود مسلمانان به مكه شدند. و همچنین است آیه ی 34 انفال: وَ ما لَهُمْ اَلّا یُعَذِّبُهُمُ اللّهُ وَ هُمْ یَصُدّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ ما كانوا اَوْلِیاءَهُ. . . علی هذا كعبه و مسجد و بلكه حرم متعلق است به هركس كه اهل توحید و عبادت خدا و بر ملت ابراهیم باشد [6]. مثل این است كه از طرف ابراهیم این محل بر اهل توحید و عبادت خدای یگانه وقف شده است ولی وقف نیست، نوعی دیگر از ملكیت است خاص خود كه همان ملكیت بین المللی اسلامی است.
در نهج البلاغه مولی به قُثَم بن عباس كه عامل مكه بود نامه می نویسد:
اَمّا بَعْدُ، فَاَقِمْ لِلنّاسِ الْحَجَّ [7] وَ ذَكِّرْهُمْ بِاَیّامِ اللّهِ [8] وَ اجْلِسْ لَهُمُ الْعَصْرَیْنِ فَأَفْتِ الْمُسْتَفْتِیَ وَ عَلِّمِ الْجاهِلَ وَ ذاكِرِ الْعالِمَ وَ لایَكُنْ لَكَ اِلَی النّاسِ سَفیرٌ اِلّا لِسانُكَ وَ لا حاجِبٌ اِلّا وَجْهُكَ. . . وَ انْظُرْ اِلی مَا اجْتَمَعَ عِنْدَكَ مِنْ مالِ اللّهِ فَاصْرِفْهُ اِلی مَنْ قِبَلَكَ. . . وَ مُرْ اَهْلَ مَكَّةَ اَنْ لایَأْخُذوا مِنْ ساكِنٍ اَجْراً، فَاِنَّ اللّهَ سُبْحانَهُ یَقولُ: «سَواءً الْعاكِفُ فیهِ وَ الْبادِ» فَالْعاكِفُ: الْمُقیمُ بِهِ، وَ الْبادی:

الَّذی یَحُجُّ اِلَیْهِ مِنْ غَیْرِ اَهْلِهِ، وَفَّقَنَا اللّهُ وَ اِیّاكُمْ لِمَحابِّهِ. (
كتاب 67 نهج البلاغه)
[ اما بعد، مراسم حج را برای مردم بپا دار، و ایام اللّه (عبرتهای تاریخ) را به یادشان آر، و هر صبح و شام برای مراجعه ی آنان در مجلس عمومی بنشین،
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 66
به پرسش پرسش كننده پاسخ ده، و نادان را علم بیاموز، و با عالم مذاكره كن، و نباید میان تو و مردم پیام رسانی جز زبانت و دربانی جز چهره ات باشد. . . و به اموال الهی كه نزد تو جمع می گردد بنگر و آن را به عیالمندان و گرسنگانی كه نزد تو هستند به مصرف رسان. . . و به ساكنان مكه دستور ده كه از كسانی كه در خانه هاشان سكونت می كنند كرایه نگیرند، زیرا خدای سبحان می فرماید: «عاكف و بادی در این سرزمین یكسانند» . عاكف كسی است كه مقیم مكه است، و بادی كسی است كه اهل مكه نیست و به قصد حج آنجا می آید. خداوند ما و شما را به آنچه خود دوست دارد موفق سازد. ] [9]
هرچند در آیه ی قرآن به مسجدالحرام تعبیر شده ولی در قرآن كریم گاهی كلمه ی كعبه به خصوص بیت و گاهی شامل حریم بیت در تمام حرم می شود، مثل كلمه ی هَدْیاً بالِغَ الْكَعْبَةِ. و همچنین كلمه ی مسجدالحرام [10] گاهی شامل حریم آن یعنی تمام حرم می شود و علی هذا بعید نیست كه مقصود امام خصوصِ خانه های مكه نباشد، تمام حرم این حكم را دارد.
در احادیث ما وارد شده كه اول كسی كه برای خانه های مكه مصراعین قرار داد، معاویه بود:
وَ كانَ النّاسُ اذا قَدِموا مَكَّةَ نَزَلَ الْبادی عَلَی الْحاضِرِ حَتّی یَقْضِیَ حَوائِجَهُ. . . وَ كانَ اَوَّلُ مَنْ عَلَّقَ عَلی بابِهِ الْمِصراعَیْنِ مُعاوِیَةُ بْنُ اَبی سُفْیانَ وَ لَیْسَ یَنْبَغی لِاَحَدٍ اَنْ یَمْنَعَ الْحاجَّ شَیْئاً مِنَ الدّورِ وَ مَنازِلِها.
[ و مردم در گذشته چنان بودند كه چون به مكه می آمدند، مسافر بر مقیم وارد می شد تا حوایجش را برآورد. . . و اول كسی كه برای خانه ی خود دو لنگه در قرار داد معاویة بن ابی سفیان بود، و برای احدی از اهل مكه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 67
شایسته نیست كه حاجیان را از خانه ها و منازل آن باز دارد. ]
در صافی از علل نقل می كند:
لَمْ یَكُنْ یَنْبَغی اَنْ یوضَعَ عَلی دورِ مَكَّةَ اَبْوابٌ لِاَنَّ لِلْحُجّاجِ اَنْ یَنْزِلوا مَعَهُمْ فی دورِهِمْ فی ساحَةِ الدّارِ حَتّی یَقْضوا مَناسِكَهُمْ وَ اِنَّ اَوَّلَ مَنْ جَعَلَ لِدورِ مَكَّةَ اَبْواباً مُعاوِیَةُ.
[ سزاوار نبود كه برای خانه های مكه در قرار دهند، زیرا حاجیان حق دارند به حیاط خانه ی ساكنان مكه وارد شوند تا مراسم حج را به پایان برند. و اول كسی كه برای خانه های مكه در قرار داد معاویه بود. ]
معلوم می شود سعودیهای امروز كه خود را تابع قرآن معرفی می كنند، تابع معاویه اند مثل سایر قسمتهای استبدادی شان.
معلوم می شود نظر اسلام این بوده كه حرم شریف متعلق به همه ی مسلمین باشد.
در آیه ی كریمه ی سوره ی حج بعد از آیه ی بالا دارد:
وَ اِذْ بَوَّأْنا لِاِ بْراهیمَ مَكانَ الْبَیْتِ اَنْ لاتُشْرِكْ بی شَیْئاً وَ طَهِّرْ بَیْتِیَ لِلطّائِفینَ وَ الْقائِمینَ وَ الرُّكَّعِ السُّجودِ.
[ و یاد كن آنگاه كه جای خانه ی كعبه را برای ابراهیم مشخص كردیم (و به او گفتیم) كه چیزی را شریك من مساز، و خانه ی مرا برای طواف كنندگان و برپا ایستادگان (در نماز) و ركوع كنندگان سجده گزار پاكیزه ساز. ]
صافی از كافی و تهذیب نقل می كند:
فَیَنْبَغی لِلْعَبْدِ اَنْ لایَدْخُلَ مَكَّةَ اِلّا وَ هُوَ طاهِرٌ قَدْ غَسَلَ عَرَقَهُ وَ الْاَذی وَ تَطَهَّرَ.
[ پس شایسته است كه بنده داخل مكه نشود مگر آنكه پاكیزه باشد، به طوری كه عرق و آلودگیهای خود را شسته و خود را پاكیزه نموده باشد. ]
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 68
این حدیث منظور آقای بازرگان را تأیید می كند كه می گفت مقدمتاً برای پاكیزه نگاه داشتن آن لازم است محیط حرم و همچنین خود اشخاص پاكیزه باشند.
در آیه ی بعد دارد:
وَ اَذِّنْ فِی النّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتوكَ رِجالاً وَ عَلی كُلِّ ضامِرٍ یَأْتینَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمیقٍ.
[ و در میان مردم ندای حج در ده تا با پای پیاده و سوار بر شتران لاغر اندام كه از راههای دور و دراز می رسند نزد تو آیند. ]
بعضی از اهل ذوق و عرفان گفته اند اینكه در آیه دارد «یَأْتوكَ» (نزد تو بیایند) برای این است كه باید متوجه مقام ولایت ولی بود و از مجرای وجود او كسب فیض كرد. ولی ممكن است نظر به والی باشد كه باید رهبر و هادی و مرشدی داشته باشند، همان طور كه از صدر اسلام امارت حجاج یك سمت حكومتی بوده است.
در زمان ما كه اهل هر مملكتی یك نفر را به عنوان امیرالحاج می فرستند در حقیقت امیرالحاج نیست، رئیس هیئت سرپرستی است. امیرالحاج سرپرست همه ی حجاج است و وظیفه ی ارشاد و هدایت و موعظه و تبلیغ دارد و از همه مناسبتر شاید شخص شایسته ای است كه امارت خود مكه را دارد.
بعد در آیه دارد: لیَشْهَدوا مَنافِعَ لَهُمْ. در صافی دارد كه از حضرت صادق سؤال شد:

مَنافِعَ الدُّنْیا اَوْ مَنافِعَ الْآخِرَةِ؟ فَقالَ: اَلْكُلّ.
صافی
از عیون اخبار الرضا در همین موضوع، حدیث مفصل و جامعی نقل می كند.
صافی بعد از دو سه آیه در ذیل «وَ لْیَطَّوَّفوا بِالْبَیْتِ الْعَتیقِ» دارد:
وَ عَنِ الباقِرِ علیه السلام اَنَّهُ سُئِلَ لِمَ سَمَّی اللّهُ الْبَیْتَ الْعَتیقَ؟ قال: هُوَ بَیْتٌ حُرٌّ عَتیقٌ مِنَ النّاسِ لَمْ یَمْلِكْهُ اَحَدٌ.
[ از امام باقر سؤال شد: چرا خداوند خانه ی كعبه را عتیق نامیده است؟ فرمود: زیرا آن خانه ای است آزاد و رها از همه ی مردم، و هیچ كس مالك و صاحب آن نیست. ]
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 69
تعبیر به حریت و اینكه كسی مالك او نمی شود با توجه به اینكه حریم كعبه حكم كعبه را دارد، هم در امنیت (وَ اِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثابَةً لِلنّاسِ وَ اَمْناً) بدیهی است كه تنها خود خانه مأمن نیست، حرم مأمن است؛ و هم در قبله بودن كه قرآن دارد: فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ، بالضروره خود كعبه قبله است ولی مسجدالحرام هم خارج از قبله نیست، از میدان قبله خارج نیست. و همچنین مبارك بودن (اِنَّ اَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذی بِبَكَّةَ مُبارَكاً)این جهت نیز به تمام بلد بلكه به تمام حرم كشیده شده است. همچنین است موضوع حریت كعبه یعنی بین المللی اسلامی بودن آن.

بهترین تعبیر همان تعبیر حضرت باقر است و ما باید همیشه همان تعبیر را به كار ببریم.
6. آیاتی كه در قرآن درباره ی كعبه و حج وارد شده:
سوره ی بقره، آیه ی 125 و 126:
وَ اِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثابَةً لِلنّاسِ وَ اَمْناً وَ اتَّخِذوا مِنْ مَقامِ اِبْراهیمَ مُصَلًّی وَ عَهِدْنا اِلی اِبْراهیمَ وَ اِسْمعیلَ اَنْ طَهِّرا بَیْتِیَ لِلطّائِفینَ وَ الْعاكِفینَ وَ الرُّكَّعِ السُّجودِ. وَ اِذْ قالَ اِبْراهیمُ رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً امِناً. . .
[ و یاد كنید آنگاه كه این خانه را مرجع و پایگاه مردم و مكان امن ساختیم؛ و (گفتیم كه) از جایگاه ابراهیم جایی برای نماز قرار دهید (در آنجا نماز گزارید) و به ابراهیم و اسماعیل سفارش نمودیم كه خانه ی مرا برای طواف كنندگان و مجاوران حرم و ركوع و سجودكنندگان پاكیزه سازید. و آنگاه كه ابراهیم گفت: پروردگارا، اینجا را سرزمینی امن قرار ده، و از اهل آن هركه را به خدا و روز واپسین ایمان آورده از انواع میوه ها و دستاوردها روزی ده. خداوند فرمود: (با مؤمنان چنان كنم) و هركه كفر ورزد پس او را اندكی بهره مند كنم و آنگاه به عذاب دوزخش گرفتار سازم، و آن بد فرجام و جایگاهی است. ]
ایضاً سوره ی بقره، آیه ی 142: سَیَقولُ السُّفَهاءُ مِنَ النّاسِ ما وَلّیهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ الَّتی كانوا عَلَیْها. . . الی آخر آیات قبله. [بزودی مردمان نابخرد گویند: چه انگیزه ای آنان را از قبله ای كه داشتند رویگردان ساخت (از بیت المقدس به كعبه متوجه ساخت) ؟ بگو:

مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 70
مشرق و مغرب از آنِ خداست (هرجا را كه مصلحت بداند قبله می سازد و) هركه را خواهد به راه راست هدایت می كند. ]
ایضاً سوره ی بقره، آیه ی 196- 203:
وَ اَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلّهِ فَاِنْ اُحْصِرْتُمْ. . . اَلْحَجُّ اَشْهُرٌ مَعْلوماتٌ فَمَنْ فَرَضَ فیهِنَّ الْحَجَّ. . . لَیْسَ عَلَیْكُمْ جُناحٌ اَنْ تَبْتَغوا فَضْلاً مِنْ رَبِّكُمْ. . . ثُمَّ اَفیضوا مِنْ حَیْثُ اَفاضَ النّاسُ. . . فَاِذا قَضَیْتُمْ مَناسِكَكُمْ. . . فَمِنَ النّاسِ مَنْ یَقولُ رَبَّنا اتِنا فِی الدُّنْیا. . . وَ مِنْهُمْ مَنْ یَقولُ رَبَّنا اتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً. . . اُولئِكَ لَهُمْ نَصیبٌ مِمّا كَسَبوا. . . وَ اذْكُرُوا اللّهَ فی اَیّامٍ مَعْدوداتٍ.
[ و حج و عمره را تمام و كامل برای خدا به پایان برید، پس اگر محصور شدید هر قربانی كه میسر باشد (بكشید و از احرام درآیید) و سرهای خود را نتراشید تا آنكه قربانی به جایگاه خود (قربانگاه) برسد، پس اگر هریك از شما بیمار بود یا دردی در سر داشت (و نیاز به تراشیدن سر در حال احرام پیدا نمود سر را بتراشد) پس كفّاره ای دهد روزه باشد یا صدقه یا قربانی، و اگر ایمن بودید پس هركه با تقدیم عمره به سوی حج تمتّع می رود هر قربانی كه میسر باشد (بكشد) و هركه قربانی نیابد (یا نتواند) پس سه روز در ایام حج روزه بدارد و هفت روز هنگامی كه (به وطن) بازگشتید، این ده روز كامل است. این (حكم تمتّع) برای كسی است كه (خود و) خانواده اش ساكن مسجدالحرام (اهل مكه و اطراف آن) نباشند. و از خدا پروا كنید و بدانید كه خدا سخت كیفر است. (وقت) حج ماههای معلومی است، پس هركه در این ماهها [ با بستن احرام] حج را [ بر خود] واجب ساخت پس (بداند كه) بدزبانی و آمیزش و فسق (كارهای ناشایست و دروغ) و بگومگو در حج [ روا] نیست. و هركار نیكی كنید خدا آن را می داند، و توشه برگیرید كه بهترین توشه تقواست، و از من پروا كنید ای خردمندان. بر شما گناهی نیست كه فضل و بهره ای از پروردگارتان بجویید، پس چون از عرفات روانه شدید در مشعرالحرام (بمانید و) به ذكر خدا پردازید، و او را یاد كنید چنانكه راهتان نموده است، و همانا شما پیش از آن از گمرهان بودید. سپس از همان جا كه مردم روانه می شوند روانه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 71
شوید، و از خدا آمرزش بخواهید، كه خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است. پس چون اعمال و آداب حج را به پایان بردید خدا را آنچنان یاد كنید كه از پدران خود یاد می كنید یا بیشتر از آن، كه برخی از مردم گویند:

پروردگارا ما را در دنیا بهره ده، و در آخرت بهره ای نخواهند داشت. و برخی از آنها گویند: پروردگارا ما را در دنیا نیكی و در آخرت نیكی ده و از عذاب دوزخ نگاه دار. آنان از آنچه (یا به خاطر آنچه) به دست آورده اند بهره ای دارند، و خداوند زودحساب است. و در
[ شب و] روزهایی چند به ذكر خدا پردازید، پس هركه شتاب كند در دو روز (اعمال را انجام دهد) گناهی بر او نیست، و هركه تأخیر كند نیز گناهی بر او نیست، البته برای كسی كه (از محرمات احرام) پروا داشته است، و از خدا پروا كنید و بدانید كه به سوی او محشور می شوید. ]
ایضاً سوره ی آل عمران، آیه ی 96- 97:
اِنَّ اَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنّاس. . . فیهِ ایاتٌ بَیِّناتٌ مَقامُ اِبْراهیمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ امِناً وَ لِلّهِ عَلَی النّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ. . .
[ همانا نخستین خانه ای كه برای (اجتماع و عبادت) مردم قرار داده شد البته همان است كه در بكّه است و مبارك و مایه ی هدایت جهانیان است. در آن نشانه های روشنی است، (از جمله) مقام ابراهیم، و هركه به آن درآید در امان است، و حق خدا بر مردمان حج (زیارت) آن خانه است، بر هركه بتواند بدان راه بَرَد، و هركه (با ترك آن) كافر شود (بداند كه) خدا از جهانیان بی نیاز است. ]
ایضاً مائده، آیه ی 94- 97:
یا اَیُّهَا الَّذینَ امَنوا لَیَبْلُوَنَّكُمُ اللّهُ بِشَیْ ءٍ مِنَ الصَّیْدِ تَنالُهُ اَیْدیكُمْ. . . یا اَیُّهَا الَّذینَ امَنوا لاتَقُتُلوا الصَّیْدَ. . . اُحِلَّ لَكُمْ صَیْدُ الْبَحْرِ وَ طَعامُهُ. . . جَعَلَ اللّهُ الْكَعْبَةَ الْبَیْتَ الْحَرامَ قِیاماً لِلنّاسِ. . .
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 72
[ ای كسانی كه ایمان آورده اید، محققاً خداوند شما را به چیزی از صید (صید حیوانات خشكی در حال احرام) كه در دسترس و تیررس شما هستند می آزماید تا خداوند معلوم كند كسی را كه در نهان از او می ترسد.

پس هركس بعد از این (از حكم حق) تجاوز كند عذابی دردناك خواهد داشت. ای كسانی كه ایمان آورده اید در حال احرام صید نكشید، و هركه از روی عمد صید بكشد كیفرش آن است كه معادل آن حیوانی كه كشته از جنس چهارپایان- كه دو نفر عادل از خودتان به معادل بودن آن حكم كنند- قربانی كند، قربانی ای كه به كعبه رسد (در حرم ذبح یا نحر شود) یا كفّاره ای كه اطعام به چند مسكین است یا به همان اندازه روزه گرفتن، تا وبال كار خود را بچشد، خداوند از گذشته (با دادن كفّاره) در گذشت و هركه دوباره (به صید كردن) باز گردد (دیگر كفّاره ندارد، بلكه) خداوند از او انتقام می كشد، و خداوند توانمند و صاحب انتقام است. صید دریایی و خوردن آن برای شما حلال شد تا شما (مقیمان) و كاروانیان (در سفر) را توشه ای باشد، و تا در احرام هستید صید خشكی بر شما حرام است، و از خدایی كه به سوی او محشور می شوید پروا كنید. خداوند، كعبه، آن خانه ی محترم و شكوهمند را و همچنین ماه حرام و قربانی بی نشان و قربانی نشان دار را مایه ی برپایی و اداره ی امور مردم قرار داد؛ این برای آن است كه بدانید خداوند آنچه را در آسمانها و آنچه را در زمین است می داند و خدا به همه چیز داناست (پس هرچه به شما دستور می دهد به مصلحت شماست) .
]
ایضاً انفال، آیه ی 34- 35:
وَ ما لَهُمْ اَلّا یُعَذِّبُهُمُ اللّهُ وَ هُمْ یَصُدّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ [11] وَ ما كانوا اَوْلِیاءَهُ اِنْ اَوْلِیاؤُهُ اِلَّا الْمُتَّقونَ وَلكِنَّ اَكْثَرَهُمْ لایَعْلَمونَ. وَ ما كانَ صَلاتُهُمْ عِنْدَ الْبَیْتِ اِلّا مُكاءً وَ تَصْدِیَةً. . .
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 73
[ و (البته آنان سزاوار عذاب هستند) آنان را چیست كه خداوند عذابشان نكند با آنكه (مسلمانان را) از مسجدالحرام باز می دارند در حالی كه متولّیان آن نیستند؟ ! متولّیان آن جز پرواپیشگان نیستند، ولی بیشتر آنها نمی دانند. و نماز و عبادتشان در نزد خانه ی كعبه جز سوت كشیدن و كف زدن نیست! پس بچشید عذاب را به كیفر آنكه كفر می ورزیدید. ]
ایضاً سوره ی قصص، آیه ی 57- 59:
وَ قالوا اِنْ نَتَّبِعِ الْهُدی مَعَكَ نُتَخَطَّفْ مِنْ اَرْضِنا اَوَ لَمْ نُمَكِّنْ لَهُمْ حَرَماً امِناً. . .

وَ كَمْ اَهْلَكْنا مِنْ قَرْیَةٍ بَطِرَتْ مَعیشَتَها. . . وَ ما كانَ ربُّكَ مُهْلِكَ الْقُری حَتّی یَبْعَثَ فی اُمِّها رَسولاً. . .
[ و گفتند: اگر با تو پیرو هدایت شویم از سرزمین خود برچیده گردیم. آیا ما برای آنان حرمی امن فراهم نكردیم كه میوه های هرچیز به عنوان روزی ای از نزد ما بدان سو فراهم آورده می شود؟ ! (از این پس نیز می توانیم امنیت آنان را حفظ كنیم) ولی بیشترشان نمی دانند. و بسا شهرهایی را نابود كردیم كه مردمش در زندگانی خویش سرخوش بودند و سركشی كردند؛ و این خانه های (ویران) آنهاست كه پس از آنها جز اندكی مسكون نشده است (مسافران چند ساعتی در آن بار می اندازند) ، و ما خود وارث (آنها) شده ایم. و پروردگارت نابودكننده ی شهرها نبوده تا آنكه در مركز آنها پیامبری برانگیزد كه آیات ما را بر آنان بخواند، و ما نابودكننده ی شهرها نبودیم مگر آنكه مردمانش ستمكار بودند. ]
ایضاً سوره ی ابراهیم، آیه ی 35- 40:
وَ اِذْ قالَ اِبْراهیمُ رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً امِناً. . . رَبِّ اِنَّهُنَّ اَضْلَلْنَ كَثیراً مِنَ النّاسِ. . . رَبَّنا اِنّی اَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتی بِوادٍ. . . رَبَّنا اِنَّكَ تَعْلَمُ ما نُخْفی وَ ما نُعْلِنُ. . . اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذی وَهَبَ لی. . . رَبِّ اجْعَلْنی مُقیمَ الصَّلوةِ. . .
[ و (یاد آر) هنگامی كه ابراهیم گفت: پروردگارا، این شهر (مكه) را حرمی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 74
امن قرار ده و من و فرزندانم را از پرستش بتها بدور دار. پروردگارا، آن بتها موجب گمراهی بسیاری از مردم شده اند، پس هركه مرا پیروی كند از من است و هركه مرا نافرمانی كند همانا تو بسیار آمرزنده و مهربانی.

پروردگارا، من برخی از فرزندانم (اسماعیل و اولاد آینده ی او) را در دره ای خشك و بی گیاه نزد خانه ی محترم و پرشكوه تو جای دادم، پروردگارا برای آنكه نماز را بپا دارند، پس تو هم دلهای مردمی را چنان ساز كه به سوی آنان گراید، و از میوه ها (ی گوناگون سایر سرزمینها) روزی آنان كن، باشد كه سپاس گزارند. پروردگارا همانا تو می دانی آنچه را كه ما پنهان می داریم و آنچه را كه آشكار می كنیم، و هیچ چیزی در زمین و آسمان بر خدا پنهان نیست. سپاس و ستایش خدایی را كه به من در سر پیری اسماعیل و اسحاق را بخشید، همانا پروردگارم شنوای دعاست. پروردگارا مرا برپادارنده ی نماز گردان و از فرزندانم نیز، و پروردگارا دعای مرا بپذیر.
]
7. وسائل، جلد 2، صفحه ی 136، حدیث 15:
فِی العلل وَ عیون الاخبار بِاَسانیدَ تَأْتی عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شاذانَ عَنِ الرِّضا علیه السلام فی حَدیثٍ طَویلٍ قالَ: اِنَّما اُمِروا بِالْحَجِّ لِعِلَّةِ الْوِفادَةِ اِلَی اللّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ طَلَبِ الزِّیادَةِ وَ الْخُروجِ مِنْ كُلِّ مَا اقْتَرَفَ الْعَبْدُ تائِباً مِمّا مَضی مُسْتأْنِفاً لِما یَسْتَقْبِلُ مَعَ ما فیهِ مِنْ اِخراجِ الْاَمْوالِ وَ تَعَبِ الْاَبْدانِ وَ الْاِشْتِغالِ عَنِ الْاَهْلِ وَ الْوَلَدِ وَ حَظْرِ النَّفْسِ عَنِ اللَّذّاتِ شاخِصاً فِی الْحَرِّ وَ الْبَرْدِ ثابِتاً عَلی ذلِكَ دائِماً، مَعَ الْخُضوعِ وَ الْاِسْتِكانَةِ وَ التَّذَلُّلِ مَعَ ما فی ذلِكَ لِجَمیعِ الْخَلْقِ مِنَ الْمَنافِع لِجَمیعِ مَنْ فی شَرْقِ الْاَرْضِ وَ غَرْبِها وَ مَنْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ مِمَّنْ یَحُجُ وَ مِمِّنْ لایَحُجُّ مِنْ بَیْنِ تاجِرٍ وَ جاِلبٍ وَ بائِعٍ وَ مُشْتَرٍ وَ كاسِبٍ وَ مِسْكینٍ وَ مُكارٍ وَ فَقیرٍ وَ قَضاءِ حَوائِجِ اَهْلِ الْاَطْرافِ فِی الْمَواضِعِ الْمُمْكِنِ لَهُمُ الْاجْتِماعُ فیهِ مَعَ ما فیهِ مِنَ التَّفَقُّهِ وَ نَقْلِ اَخْبارِ الْاَئِمَّةِ فی كُلِّ صُقْعٍ وَ ناحِیَةٍ، كَما قالَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ: فَلَوْلا نَفَرَ مَنْ كُلِّ فِرْقَةٍ. . . وَ لِیَشْهَدوا مَنافِعَ لَهُمْ.
[ و در كتاب علل الشرایع و عیون اخبار الرضا به چند سند از فضل بن شاذان، از حضرت رضا علیه السلام در حدیثی طولانی روایت كرده كه فرمود:
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 75
مردم به گزاردن حج فرمان یافته اند تا بر خداوند وارد شوند و از او افزونی طلبند، و بنده از همه ی گناهانی كه كرده بیرون آید، و از گذشته ی خود توبه كند، و در آینده عمل را از سر گیرد. علاوه بر آن در حج هزینه ی اموال و رنج بدنها و دوری از زن و فرزند و محرومیت نفس از لذتها نهفته است، و آدمی در گرما و سرما رنج سفر می برد، و این حال در سراسر حج ادامه دارد و همراه با خضوع و دلشكستگی و خواری و زبونی به پیشگاه خداست. گذشته از این، در حج منافع همه ی مردم در شرق و غرب زمین و خشكی و دریا نهفته است، چه آنان كه حج می گزارند و چه آنان كه به حج نمی روند، از تاجر و واردكننده و فروشنده و خریدار و كاسب گرفته تا تهیدست و چاروادار و فقیر. و نیز در حج، حوایج مردم سرزمینهای مختلف در جاهایی كه امكان اجتماع برای آنان فراهم است برآورده می شود. و دیگر آنكه در حج فهم دین و نقل اخبار امامان برای مردم نواحی مختلف امكان پذیر است، چنانكه خدای بزرگ فرموده: پس چرا از هر فرقه گروهی كوچ نمی كنند تا دین را درست بیاموزند و چون به سوی قوم خود بازگشتند آنان را هشدار دهند؟ و فرموده: . . . تا شاهد منافعی برای خویش باشند. ]
ایضاً صفحه ی 137، حدیث 17:
عَنْ هِشامِ بْنِ الْحَكَمِ قالَ: سألْتُ اَباعَبْدِاللّهِ علیه السلام فَقُلْتُ: مَا الْعِلَّةُ الَّتی مِنْ اَجْلِها كُلِّفَ الْعِبادُ الْحَجَّ وَ الطَّوافَ بِالْبَیْتِ؟ فَقالَ: اِنَّ اللّهَ خَلَقَ الْخَلْقَ، اِلی اَنْ قالَ: وَ اَمَرَهُمْ بِما یَكونُ مِنْ اَمْرِ الطّاعَةِ فِی الدّینِ وَ مَصْلَحَتِهِمْ مِنْ اَمْرِ دُنْیاهُمْ فَجَعَلَ فیهِ الْاِجْتِماعَ مِنَ الشَّرْقِ وَ الْغَرْبِ لِیَتَعارَفوا وَ لِیَنْزِعَ كُلُّ قَوْمٍ مِنَ التِّجاراتِ مِنْ بَلَدٍ اِلی بَلَدٍ وَ لِیَنْتَفِعَ بَذلِكَ الْمُكاری وَ الْجَمّالُ وَ لِتُعْرَفَ آثارُ رَسولِ اللّهِ وَ تُعْرَفَ اَخْبارُهُ وَ یُذْكَرَ وَ لایُنْسی وَ لَوْكانَ كُلُّ قَوْمٍ اِنَّما یَتَكَلَّمونَ [12] عَلی بِلادِهِمْ وَ ما فیها هَلَكوا وَ خَرِبَتِ الْبِلادُ وَ سَقَطَتِ الْجَلَبُ وَ الْاَرْباحُ وَ عَمِیَتِ الْاَخْبارُ وَ لَمْ یَقِفوا(ظ) عَلی ذلِكَ. فَذلِكَ عِلَّةُ الْحَجِّ.
[ هشام بن الحكم گوید: از امام صادق علیه السلام پرسیدم: علت چیست كه بندگان
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 76
خدا مكلّف به حج و طواف خانه ی خدا شده اند؟ فرمود: خداوند خلایق را آفرید. . . و آنان را به كاری كه طاعت در دین و مصلحت امر دنیای آنهاست فرمان داد، و در حج اجتماع مردم را از شرق و غرب قرار داد تا یكدیگر را بشناسند، و هر قومی كالای تجاری خود را از شهری به شهر دیگر برد، و بدین وسیله چارواداران و شتربانان سود برند، و نیز آثار و اخبار رسول خدا صلی الله علیه و آله شناخته و گفتگو گردد و به فراموشی سپرده نشود. و اگر هر قومی فقط در سرزمین خود و در مورد آنچه مربوط به همان جاست سخن گویند (اتكا كنند) همه از بین می روند و شهرها ویران می گردد و صادرات و واردات و سودی صورت نمی گیرد و خبرها پوشیده می ماند و به هیچ یك از این منافع دست نمی یابند. این است علت حج. ]
ایضاً صفحه ی 137، باب 4، حدیث 2:
كانَ علِیٌّ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِ یَقولُ لِوُلْدِهِ: یا بَنِیَّ، اُنْظُروا بَیْتَ رَبِّكُمْ فَلایَخْلُوَنَّ مِنْكُمْ فَلاتُناظَروا.
[ علی علیه السلام به فرزندان خود می فرمود: فرزندان من! خانه ی پروردگارتان را در نظر داشته باشید و هرگز اجازه ندهید از وجود شما خالی باشد كه در آن صورت مهلت داده نمی شوید. ]
ایضاً حدیث 5:
عَنْ اَبی عَبْدِاللّهِ علیه السلام: لایَزالُ الدّینُ قائِماً ما قامَتِ الْكَعْبَةُ [13].
[ امام صادق علیه السلام فرمود: این دین پیوسته برپاست تا كعبه برپاست. ]
ایضاً حدیث 8:
عَنْ عَبْدِالرّحْمنِ بْنِ اَبی عَبْدِاللّهِ قالَ: قُلْتُ لِاَبی عَبْدِاللّهِ علیه السلام: اِنَّ ناساً مِنْ هؤُلاءِ
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 77
الْقُصّاصِ یَقولونَ: اِذا حَجَّ الرَّجُلُ حَجَّةً ثُمَّ تَصَدَّقَ وَ وَصَلَ كانَ خَیْراً لَهُ. فَقالَ: كَذَبوا، لَوْ فَعَلَ هذَا النّاسُ لَعُطِّلَ هذَا الْبَیْتُ، اِنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ جَعَلَ هذَا الْبَیْتَ قِیاماً لِلنّاس.
[ عبدالرحمن بن ابی عبداللّه گوید: به امام صادق علیه السلام گفتم: گروهی از این داستان سرایان گویند: هرگاه آدمی حج گزارد، سپس صدقه دهد و دیگر همین كار را ادامه دهد (پول حج را صدقه دهد و دیگر به حج نرود) برای او بهتر است. امام فرمود: دروغ می گویند، اگر مردم چنین كنند این خانه تعطیل می شود، در صورتی كه خداوند این خانه را سبب برپایی و اداره ی امور مردم قرار داده است. ]
وسائل، صفحه ی 138 بابی دارد تحت این عنوان: بابُ وُجوبِ اِجْبارِ الْوالِی النّاسَ عَلَی الْحَجِّ وَ زِیارَةِ الرَّسولِ وَ الْاِقامَةِ بِالْحَرَمَیْنِ كِفایَةً وَ وُجوبِ الْاِنْفاقِ عَلَیْهِمْ مِنْ بَیْتِ الْمالِ اِنْ لَمْ یَكُنْ لَهُمْ مالٌ.
از جمله این حدیث را نقل می كند:
عَنْ اَبی عَبْدِاللّهِ قالَ: لَوْ اَنَّ النّاسَ تَرَكُوا الْحَجَّ لَكانَ عَلَی الْوالی اَنْ یُجْبِرَهُمْ عَلی ذلِكَ وَ عَلَی الْمُقامِ عِنْدَهُ وَ لَوْ تَرَكوا زِیارَةَ النَّبِیِّ لَكانَ عَلَی الْوالی اَنْ یُجْبِرَهُمْ عَلی ذلِكَ وَ عَلَی الْمُقامِ عِنْدَهُ فَاِنْ لَمْ یَكُنْ لَهُمْ اَمْوالٌ اَنْفَقَ عَلَیْهِمْ مِنْ بَیْتِ مالِ الْمُسْلِمینَ.
[ امام صادق علیه السلام فرمود: اگر مردم حج را ترك كنند بر حاكم لازم است كه آنان را به رفتن حج و ماندن در كنار كعبه اجبار كند، و نیز اگر زیارت پیامبر صلی الله علیه و آله را ترك كنند بر حاكم لازم است كه آنان را به زیارت آن حضرت و ماندن در كنار قبر حضرتش وادار نماید، و اگر پول ندارند از بیت المال مسلمانان مخارج آنان را بپردازد. ]
ایضاً صفحه ی 139 حدیث محاجه ی امیر علیه السلام با خوارج در مورد امام و مقایسه ی امام با كعبه و نقل امیر حدیث «اَلْكَعْبَةُ تُؤْتی وَ لاتَأْتی» را.
ایضاً صفحه ی 142، باب 22، حدیث 8:
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 78
عَنْ اَبانِ بْنِ تَغْلِبٍ قالَ: قُلْتُ لِاَبی عَبْدِاللّه علیه السلام: جَعَلَ اللّهُ الْكَعْبَةَ الْبَیْتَ الْحَرامَ قِیاماً لِلنّاسِ. قالَ: جَعَلَهَا اللّهُ لِدینِهِمْ وَ مَعایِشِهِمْ.
[ اَبان بن تَغْلِب گوید: به امام صادق علیه السلام گفتم: معنی این آیه چیست:

خداوند، كعبه، این خانه ی شكوهمند را سبب برپایی و اداره ی امور مردم قرار داده است. فرمود: آن را برای منافع دین و معیشت آنان قرار داده است.
]
8. عطف به نمره ی 5، نقل شده از تواریخ و یا روایات كه منصور دوانیقی [14] می خواست مسجدالحرام را توسعه دهد و مردم راضی نمی شدند. از حضرت موسی بن جعفر علیه السلام سؤال شد. ایشان منعی ندانستند و گفتند: از مردم بپرسید آیا شما اول بودید و بعد در اینجا كعبه و مسجد آمد (مانند سایر مساجد و معابد) و یا اول كعبه و مسجد به وجود آمد و شما بر آن وارد شدید (قریب به این مضمون) ؟ این استدلال عجیبی است و انحصاراً در مورد كعبه صادق است، زیرا ابراهیم در یك وادی غیر ذی زرعی خانه ای برای عبادت بنا كرد و از روایات برمی آید كه آنجا را برای همه ی جهانیان از اهل توحید قرار داد و این مطلب به این صورت بیان شده كه ابراهیم روی بلندی رفت و مردم را آواز داد و این ندا به همه حتی به كسانی كه در اصلاب و ارحام بودند رسید [15].
به هر حال اینها همه قرینه است برای اینكه كعبه و حریم آن جنبه ی بین المللی اسلامی داشته باشد و برای آنجا كسی نباید ویزا و اجازه بگیرد، باید به منزله ی محل سازمان ملل اسلامی باشد. لزومی ندارد كه ما منتظر دولت واحد اسلامی باشیم. قبل از آن هم می شود از این خانه به عنوان مقر سازمان ملل اسلامی نظیر آنچه بلوكهای مختلف جهان سازمان ملل متفق بپا كرده اند، داشته باشیم. این سازمان باید قسمتهای مختلف از قبیل شورای امنیت، سازمان فرهنگی، سازمان بهداشتی و غیره داشته باشد.
9. لقطه در حرم با سایر لقطه ها فرق دارد- رجوع شود به فقه.
10. همان طوری كه در ضمن نامه ی حضرت امیر علیه السلام به قثم بن عباس ذكر شد،
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 79
لازم است حجاج همه ساله رهبر داشته باشند. در مروج الذهب مسعودی، آخر جلد دوم، نام امیرالحاج ها را از زمان رسالت تا سال تألیف كتاب ذكر كرده است. ظاهراً منصب نقابت طالبیین [16] كه پدر سیدمرتضی و بعضی دیگر داشته اند شامل این قسمت هم بوده است.
11. یكی از آثار حج جنبه ی اجتماعی و هماهنگی آن است. فرق است كه كسی به تنهایی برود مثلاً به عرفات برای دعا و یا با یك میلیون جمعیت باشد. در روح بشر خاصیت هماهنگی با جمع است كه از آن به «محاكات» تعبیر می كنند. اسلام از جنبه ی روانی به محیطهای مذهبی و معنوی كه موجب برانگیخته شدن احساسات مكتوم است، اهمیت می دهد. مسئله ی محاكات از نظر علمای اجتماع تنها جنبه ی فیزیكی دارد، نوعی عكس العمل است در طبیعت، اما باید به آن اضافه كرد جنبه ی روحی آن را كه استعدادی در روح هست و احتیاج دارد به بیداری. در آن وقت است كه گاهی قوّت این عكس العمل صدها برابر اصل عمل می شود: یَكادُ زَیْتُها یُضی ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ.
12. اثر حج در استقلال ممالك اسلامی و خلاصی از چنگال استعمار، همان طور كه در ورقه های مستقل راجع به اندونزی گفتیم.
13. فقط سه چیز است كه می تواند مسلمین را به هم مربوط كند و ملاك وحدت آنهاست: قرآن، رسول اكرم و سیرت و تاریخ آن حضرت، كعبه و حج. از اینجا می توان به عمق گفته ی معروف گلادستون پی برد كه معروف است گفته است:
مادامَ الْقُرْآنُ یُتْلی وَ مُحَمَّدٌ یُذْكَرُ وَ الْكَعْبَةُ یُحَجُّ فَالنَّصْرانِیَّةُ عَلی خَطَرٍ عَظیمٍ.
[ تا قرآن خوانده می شود و نام محمّد بر سر زبانهاست و حج كعبه گزارده می شود، نصرانیت در خطر بزرگی قرار دارد. ]
14. حج اولاً و بالذات واجب است و شرطش استطاعت نیست، به اصطلاح فقهی واجب كفایی است و مشروط به استطاعت افراد نیست و شاید بشود گفت واجب اجتماعی و حكومتی است و شرطش استطاعت افراد نیست. بلی، از نظر
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 80
افراد واجب عینی است و شرطش استطاعت است. پس در حقیقت واجب كفایی یا اجتماعی و حكومتی است. اگر بعضی افراد به قدر كفایت مستطیع شدند بر آنها واجب عینی می شود. اگر عمل كردند فبها، اگر عمل نكردند حاكم آنها را اجبار می كند بر این عمل. از قبیل نماز و روزه نیست كه از وظایف حاكم اجبار بر آنها نباشد. و اگر افراد مستطیعی پیدا نشدند، حاكم باید از بیت المال بودجه ی این كار را تأمین كند. صاحب وسائل تعبیر خوبی داشت كه در بند 7 گفته شد كه تعبیر به واجب كفایی كرده بود.
15. احرام، رمز دوركردن نشانها و افتخارهای وهمی و خیالی و عود به مفاخر واقعی است. احرام ارجاع به این فكر است كه ببین آیا غیر از كلاه نشان دیگری از مردی در تو هست؟ به قول سعدی در طیبات، صفحه ی 675:
ره طالبان و مردان كرم است و لطف و احسان
تو خود از نشان مردی مگر این كلاه داری
به چه خرمی و نازان گرو از تو برد هامان
اگرت شرف همین است كه مال و جاه داری
به در خدای قربی طلب ای ضعیف همت
كه نماند این تقرب كه به پادشاه داری
حج، رمز ریختن و شكستن تعینات و غلافها و حصارهای خیالی و اعتباری است. همه دور یك خانه طواف كردن، رمز هدف واحد و فكر و ایده ی واحد است.

همه با هم در یك صحرا وقوف كردن و یك نوع عمل كردن و با هم حركت كردن، رمز حركت در مسیر واحد و ثبات بر مبنا و اصل و مبدأ واحد است. جامعه باید اصول و مبادی ثابتی داشته باشد و در حدود آن اصول و مبادی حركت كند.
جامعه آنگاه در مسیر واحد حركت می كند كه هدف واحد داشته باشد و راه وصول به هدف را یك جور تشخیص داده باشد و بعلاوه عادت به نظم و انضباط و اطاعت از امر و فرمانده داشته باشد، و دیگر عدم سوءظن و وجود حسن تفاهم میان افراد است.
در قرآن می فرماید: ثُمَّ اَفیضوا مِنْ حَیْثُ اَفاضَ النّاسُ. در این آیه اولاً تعبیر به فیضان دارد، چون حجاج در آن صحرا مثل دریا موج می زنند. و بعد به قریش و اهل حُمْس می گوید: شما موقف خود را جدا نكنید. (آنها به عرفات نمی رفتند و در
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 81
مزدلفه كه ظاهراً مرتفع تر هم هست توقف می كردند. )
16. طواف مثل نماز است (اَلطَّوافُ بِالْبَیْتِ صَلوةٌ)، مانند نماز درس نظم و انضباط است. متوجه اطراف شدن و تمایل به این طرف و آن طرف و تكلم و خنده و گریه در آن ممنوع است (رجوع شود به فقه) . بعلاوه مطابق فقه شیعه به نحو خاصی باید شانه ی چپ همیشه متوجه كعبه باشد. حتی پیرمردترین افراد باید مقید به این انضباط باشد.
17. هروله بین صفا و مروه شكستن تكبر و تفرعن و رمز اجابت سریع و دویدن به دنبال مطلوب است، مبارزه با راه رفتن از روی مَرَح است: وَ لاتَمْشِ فِی الْاَرْضِ مَرَحاً اِنَّكَ لَنْ تَخْرِقَ الْاَرْضَ وَ لَنْ تَبْلُغَ الْجِبالَ طولاً. [ترجمه: و در زمین با ناز و خودپسندی راه مرو، كه خداوند هیچ خودپسند نازنده را دوست نمی دارد. ]
18. در فقه شیعه استقبال و استدبار كعبه در حال قضای حاجت روا نیست و این منتهای احترام به كعبه را می رساند.
19. به صورت حدیث نقل شده:
اِذا حَجَجْتَ بِمالٍ اَصْلُهُ سُحْتٌ فَما حَجَجْتَ وَلكِنْ حَجَّتِ الْبَعیرُ.
[ هرگاه با پولی به حج روی كه اصل آن از حرام به دست آمده باشد در واقع تو به حج نرفته ای بلكه شترت به حج رفته است. ]
حالا باید گفت: فَما حَجَجْتَ وَلكِنْ حَجَّتِ الْموتورُ، حَجَّتِ الطَّیّارَةُ وَ السَّیّارَةُ.

[ترجمه: تو به حج نرفته ای بلكه موتور و هواپیما و ماشین به حج رفته است. ]
سعدی در باب هفتم گلستان، حكایت 11 نظر به آیه ی فَمَنْ فَرَضَ فیهِنَّ الْحَجَّ فَلا رَفَثَ وَ لا فُسوقَ وَ لا جِدالَ فِی الْحَجِّ دارد، می گوید:
سالی نزاعی در پیادگان حجاج افتاده بود و داعی در آن سفر هم پیاده، انصاف در سر و روی هم فتادیم و داد فسوق و جدال بدادیم. كجاوه نشینی را شنیدم كه با عدیل خود می گفت: یاللعجب، پیاده ی عاج چو عرصه ی شطرنج بسر می برد فرزین می شود یعنی به از آن می گردد كه بود و پیادگان حاج بادیه بسر بردند و بتر شدند.
از من بگوی حاجی مردم گزای را
كو پوستین خلق به آزار می درد
حاجی تو نیستی، شتر است از برای آنك
بیچاره خار می خورد و بار می برد
حالا باید گفت: حاجی تو نیستی، موتور است از برای آنك بیچاره بنزین می خورد و بار می برد. شاعری هزل گو فرض كرده كه اگر شتر سجع مُهری برایش حكاكی شده بود، قاعدتاً می بایست چه باشد؟ در قدیم معمول بود كه مردم می رفتند پیش حكاكها برایشان مهر ثبت حك می كردند. گاهی حكاكها ذوق شعری داشتند و اسم شخص را ضمن شعری ذكر می كردند. علما معمولاً آیه یا ذكری در سجع مهر خود می آوردند، مثل: ذلِكَ فَضْلُ اللّهِ یُؤْتیهِ مَنْ یَشاءُ یا: اِنَّ فَتْحَ اللّهِ قَریبٌ. گاهی این سجع مهرها چیزهای خوشمزه ای از كار درمی آمد. گویند شخصی اسم خودش نورالدین و اسم پدرش نوراللّه و اسم مادرش نورالنساء بود و سجع مهری خواست.

حكاك ثبت كرد: خودم نور و بابام نور و ننه ام نور- اگر نوره كشم نورٌ علی نور.

دیگری به حكاك گفت: اسم پدرزنم در مهرم باشد (افتخارش به پدر زنش بود) و نام چهار سوره ی قرآن هم باشد. اسم خودش رضا قلی و اسم پدرزنش میرمبارك بود.

حكاك ثبت كرد: مزمّل و مدثّر، قل اوحی، تبارك- رضا قلی افشار داماد میرمبارك.
به هر حال شاعر هزل گو فرض كرده كه اگر شتر از حكاك سجع مهر بخواهد، جوابش این است:
گاه بارم خار باشد گاه دُر
یار حاجی عبده الراجی شتر
اما اكنون یار حاجی شتر نیست، موتور است. سجع مهر او این خواهد بود:
گاه بارم بمب باشد گاه دُر
یار حاجی عبده الراجی موتور
20. از جمله ی حضرت امیر خطاب به قثم كه فرمود: وَ ذَكِّرْهُمْ بِاَیّامِ اللّه یعنی آنها را موعظه كن و عبرتهای تاریخ را برای آنها بازگو كن، معلوم می شود در این سفر، در این وقوفات این استفاده ها باید بشود همان طوری كه رسول اكرم در حجة الوداع كه آخرین حج و از نظری اولین حج آن حضرت (بعد از فتح مكه و استقرار حكومت اسلامی) نیز بود همین طور عمل كرد. در آن سال رسول اكرم خودشان سمت امیرالحاج را داشتند. خطابه های مهم آن حضرت همانهاست كه در ایام حج ایراد
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 83
كرده. در آنجا یك نفر بازگوكننده بود كه كار بلندگو را انجام می داد. رجوع شود به جزوه ی آقای كمره ای در مورد این خطبه ها.
21. اولین امیرالحاج عتّاب بن اسید و سال بعد حضرت امیر بود. كار مهمی كه در آن سفر صورت گرفت، قرائت سوره ی برائت بود. رجوع شود به تاریخ برای تعیین كارهایی كه به وسیله ی آن حضرت در آن سفر صورت گرفت. به هر حال بهترین موقع خطابه ایام حج است، آنهم به وسیله ی سازمان رهبری حجاج. بهترین نشریه ها نیز باید در همین مكان و زمان منتشر شود.
22. رمی جمرات رمز اظهار تنفر است. گفته شده آنجا مقبره ی سه نفر از خائنین است كه در داستان فیل با دشمنان تبانی كرده و به دوستان خیانت كردند. چه مانعی دارد كه این اظهار تنفر هرسال به صورت زنده تری اجرا شود و خائنین روز، مجسمه یا تمثالشان نصب شود و مسلمین تمثال آنها را سنگباران كنند؟ البته این عمل وقتی خوب است كه حكومت واحد اسلامی تشكیل شود و یك خائن مسلّم كه به تصویب شورای رهبری اسلامی رسیده باشد انتخاب گردد.
23. صافی، ذیل آیه ی 125 از سوره ی بقره (اَنْ طَهِّرا بَیْتِیَ لِلطّائِفینَ وَ الْعاكِفینَ وَ الرُّكَّعِ السُّجودِ) :
القمی عَنِ الصّادِقِ علیه السلام: لَمّا بَنی اِبْراهیمُ علیه السلام الْبَیْتَ وَ حَجَّ النّاسُ شَكَتِ الْكَعْبَةُ اِلَی اللّهِ تَعالی ما تَلْقی مِنْ اَنْفاسِ الْمُشْرِكینَ، فَاَوْحَی اللّهُ تَعالی اِلَیْها: قِرّی كَعْبَتی فَاِنّی اَبْعَثُ فی اخِرِ الزَّمانِ قَوْماً یَتَنَظَّفونَ بِقُضْبانِ الشَّجَرِ وَ یَتَخَلَّلونَ.
وَ فِی العلل وَ العیاشی عَنْهُ علیه السلام اَنَّهُ سُئِلَ: اَیَغْتَسِلْنَ النِّساءُ اِذا اَتَیْنَ الْبَیْتَ؟ قالَ: نَعَمْ اِنَّ اللّهَ تَعالی یَقولُ: «طَهِّرا بَیْتِیَ لِلطّائِفینَ وَ الْعاكِفینَ وَ الرُّكَّعِ السُّجودِ» فَیَنْبَغی لِلْعَبْدِ اَنْ لایَدْخُلَ مَكَّةَ اِلّا وَ هُوَ طاهِرٌ قَدْ غَسَلَ عَرَقَهُ وَ الْاَذی وَ تَطَهَّرَ.
[ در تفسیر قمی از امام صادق علیه السلام روایت كرده كه: چون ابراهیم علیه السلام خانه ی كعبه را ساخت و مردم به حج رفتند، كعبه از (بوی گند) نَفَس مشركان به خداوند شكایت كرد، خداوند به آن وحی فرمود: كعبه ی من آرام باش، من در آخرالزمان قومی را برخواهم انگیخت كه با چوب درخت نظافت و خلال می كنند (و دیگر دهان و نَفَسشان بو نمی دهد) .
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 84
و در علل الشرایع و تفسیر عیاشی روایت است كه از آن حضرت پرسیدند:

آیا زنانی كه برای طواف كعبه می آیند باید غسل كنند؟ فرمود: آری، خدای متعال می فرماید: خانه ی مرا برای طواف كنندگان و مجاوران حرم و ركوع كنندگان سجده گزار پاكیزه سازند. پس سزاوار است كه بنده داخل حرم نشود مگر آنكه پاكیزه بوده، عرق و آلودگی خود را شسته و خود را نظافت كرده باشد.
]
24. آیا قربانی رمز چه كاری است؟ فقط به خاطر كمك به اهل حرم است كه می فرماید: وَ اَطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقیرَ یا: وَ اَطْعِمُوا الْقانِعَ وَ الْمُعْتَرَّ، یا رمز كشتن نفس حیوانی است، یا چیز دیگر؟
25. رجوع شود به داستان معروف ابن ابی العوجاء و عده ی دیگر از زنادقه كه عمل طواف مسلمانان را به مسخره می گرفتند و خطاب به حضرت صادق گفت: اِلی كَمْ تَدوسونَ هذَا الْبَیْدَرَ [17]؟
26. رجوع شود به ورقه های حج.
27. نهج البلاغه، خطبه ی 1:
وَ فَرَضَ عَلَیْكُمْ حَجَّ بَیْتِهِ الْحَرامِ الَّذی جَعَلَهُ قِبْلَةً لِلْاَنامِ، یَرِدونَهُ وُرودَ الْاَنْعامِ وَ یَأْلَهونَ اِلَیْهِ وُلوهَ الْحَمامِ وَ جَعَلَهُ سُبْحانَهُ عَلامَةً لِتَواضُعِهِمْ لِعَظَمَتِهِ وَ اِذْعانِهِمْ لِعِزَّتِهِ وَ اخْتارَ مِنْ خَلْقِهِ سُمّاعاً اَجابوا اِلَیْهِ دَعْوَتَهُ وَ صَدَّقوا كَلِمَتَهُ وَ وَقَفوا مَواقِفَ اَنْبِیائِهِ وَ تَشَبَّهوا بِمَلائِكَتِهِ الْمُطیفینَ [18] بِعَرْشِهِ، یُحْرِزونَ الْاَرْباحَ فی مَتْجَرِ عِبادَتِهِ وَ یَتَبادَرونَ عِنْدَ مَوْعِدِ مَغْفِرَتِهِ، جَعَلَهُ سُبْحانَهُ وَ تَعالی لِلْاِسْلامَ عَلَماً وَ لِلْعائِذینَ حَرَماً. فَرَضَ حَجَّهُ وَ اَوْجَبَ حَقَّهُ وَ كَتَبَ عَلَیْكُمْ
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 85
وِفادَتَهُ، فَقالَ سُبْحانَهُ: وَ لِلّهِ عَلَی النّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ اِلَیْهِ سَبیلاً وَ مَنْ كَفَرَ فَاِنَّ اللّهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعالَمینَ.
[و زیارت خانه ی محترم و شكوهمند خود را كه قبله ی مردم قرار داده بر شما واجب نمود، كه حاجیان مانند شتران تشنه ی به آب رسیده به آن در می آیند، و چون كبوتران مشتاق آشیانه به آن روی می آورند. و خدای سبحان حج را نشانه ی خاكساری بندگان در برابر عظمت او، و اعترافشان به عزت خداوندی اش قرار داد، و از میان آفریدگانش شنوندگانی را برگزید كه دعوتش را پاسخ گفتند و سخن او را تصدیق نمودند، و در جاهایی كه پیامبران او به عبادت برخاستند ایستادند، و شباهتی با فرشتگانی كه گرداگرد عرش می گردند پیدا نمودند، در تجارتخانه ی عبادت او سودها می جویند و به وعده گاه آمرزش او شتابان روی می آورند. خدای سبحان كعبه را نشانه ی اسلام و حرم امن پناهندگان قرار داد. زیارتش را واجب، رعایت حقش را لازم و رفتن به سویش را بر شما حتم گردانید، و فرمود: و حق خداوند بر مردم است بر آنان كه توانایی رفتن دارند كه زیارت آن خانه كنند، و هركه با نرفتن خود كفر ورزد بداند كه خداوند از همه ی جهانیان بی نیاز است. ]
28. نهج البلاغه، حكمت 252:
فَرَضَ اللّهُ الْایمانَ تَطْهیراً مِنَ الشِّرْكِ وَ الصَّلوةَ تَنْزیهاً عَنِ الْكِبْرِ وَ الزَّكوةَ تَسْبیباً لِلرِّزْقِ وَ الصِّیامَ ابْتِلاءً لِاِخْلاصِ الْخَلْقِ وَ الْحَجَّ تَقْرِبَةً [19] لِلدّینِ وَ الْجِهادَ عِزّاً لِلْاِسْلامِ وَ الْاَمْرَ بِالْمَعْروفِ مَصْلَحَةً لِلْعَوامِّ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْكَرِ رَدْعاً لِلسُّفَهاءِ وَ صِلَةَ الرَّحِمِ مَنْماةً لِلْعَدَد وَ الْقِصاصَ حَقْناً لِلدِّماءِ وَ اِقامَةَ الْحُدودِ اِعْظاماً لِلْمَحارِمِ وَ تَرْكَ شُرْبِ الْخَمْرِ تَحْصیناً لِلْعَقْلِ وَ مُجانَبَةَ السَّرِقَةِ ایجاباً لِلْعِفَّةِ وَ تَرْكَ الزِّنا تَحْصیناً لِلنَّسَبِ وَ تَرْكَ اللِّواطِ تَكْثیراً لِلنَّسْلِ وَ الشَّهاداتِ اسْتِظْهاراً عَلَی الْمُجاحَداتِ وَ تَرْكَ الْكَذِبِ تَشْریفاً لِلصِّدقِ وَ السَّلامَ اَماناً
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 86
مِنَ الْمَخاوِفِ وَ الْاَمانَةَ نِظاماً لِلْاُمَّةِ وَ الطّاعَةَ تَعْظیماً لِلْاِمامَةِ.
[خداوند ایمان را واجب كرد برای پاكسازی از شرك، و نماز را برای پیراستن از كبر، و زكات را برای فراهم آوردن اسباب روزیِ (بینوایان) ، و روزه را برای آزمایش اخلاص بندگان، و حج را برای تقویت دین، و جهاد را برای عزت اسلام، و امر به معروف را برای اصلاح عموم مردم، و نهی از منكر را برای بازداشتن نابخردان، و صله ی رحم را برای رشد و تكثیر شمار خویشان، و قصاص را برای پیشگیری از خونریزی، و اجرای حدود را برای بزرگنمایی حرامهای الهی، و ترك شرابخواری را برای حفاظت از عقلها، و دوری كردن از دزدی را برای رعایت عفّت، و ترك زنا را برای نگاهداری و سلامت نسبها، و ترك لواط را برای افزونی نسلها، و گواهیها را برای پشتیبانی از حقوق انكار شده، و ترك دروغ را برای شرافت بخشیدن به راستگویی، و سلام را برای ایمنی بخشیدن از امور هراس انگیز، و امانت را برای نظام یافتن افراد امت، و اطاعت را برای بزرگداشت مقام امامت. ]
29. نهج البلاغه، باب كتب، شماره ی 47 (وَ مِنْ وَصِیَّتِهِ لَهُ علیه السلام لِلْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ علیهما السلام لَمّا ضَرَبَهُ ابْنُ مُلْجَمٍ لَعَنَهُ اللّهُ) :
. . . وَ اللّهَ اللّهَ فِی الْقُرْآنِ لایَسْبِقُكُمْ بِالْعَمَلِ بِهِ غَیْرُكُمْ، وَ اللّهَ اللّهَ فِی الصَّلوةِ فَاِنَّها عَمودُ دینِكُمْ، وَ اللّهَ اللّهَ فی بَیْتِ رَبِّكُمْ لاتُخَلّوهُ ما بَقیتُمْ فَاِنَّهُ اِنْ تُرِكَ لَمْ تُناظَروا [20].
[. . . خدا را، خدا را درباره ی قرآن! مبادا دیگران بر عمل به آن بر شما پیش افتند. خدا را، خدا را درباره ی نماز كه آن ستون دین شماست. خدا را، خدا را درباره ی خانه ی پروردگارتان! تا زنده هستید آن را خالی نگذارید، كه اگر متروك گذاشته شود دیگر مهلت نیابید (و عزت و شوكت خویش را از دست می دهید) . ]
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 87
30. نهج البلاغه، خطبه ی 190:
اَلاتَرَوْنَ اَنَّ اللّهَ سُبْحانَهُ اخْتَبَرَ الْاَوَّلینَ مِنْ لَدُنْ آدَمَ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِ اِلَی الْآخِرینَ مِنْ هذَا الْعالَمِ بِاَحْجارٍ لاتَضُرُّ وَ لاتَنْفَعُ وَ لاتُبْصِرُ وَ لاتَسْمَعُ، فَجَعَلَها بَیْتَهُ الْحَرامَ الَّذی جَعَلَهُ لِلنّاسِ قِیاماً ثُمَّ وَضَعَهُ بِاَوْعَرِ بِقاعِ الْاَرْضِ حَجَراً وَ اَقَلِّ نَتائِقِ الْاَرْضِ مَدَراً وَ اَضْیَقِ بُطونِ الْاَوْدِیَةِ قُطْراً بَیْنَ جِبالٍ خَشِنَةٍ وَ رِمالٍ دَمِثَةٍ وَ عُیونٍ وَشِلَةٍ وَ قُرًی مُنْقَطِعَةٍ لایَزْكو بها خُفٌّ. . .
[آیا نمی بینید كه خدای سبحان همه ی پیشینیان را از زمان آدم- صلوات اللّه علیه- تا واپسین امت در این جهان، به سنگهایی (روی هم چیده) كه نه سود و زیانی می رسانند و نه می بینند و می شنوند آزمایش نمود؟ ! و آن را حرمتكده و خانه ی محترم و شكوهمند خویش ساخت «خانه ای كه آن را مایه ی برپایی و اداره ی امور مردم قرار داد» ، آنگاه آن را در سنگلاخ ترین سرزمینها و كم آبادی ترین منطقه ها و تنگ ترین دره ها، در میان كوههای سخت و شنزارهای نرم و چشمه های كم آب و روستاهای جدا از هم قرار داد، سرزمینی كه نه شتر و نه اسب و نه گاو و گوسفند در آن پرورش می یابد.
سپس آدم و فرزندان او را فرمان داد كه شانه های خود را به سوی آن گردانند و به سوی آن روی آورند. آنگاه این خانه محل سودآوری سفرها و بارانداز بارهای آنان شد، كه صاحبدلان از فلاتهای خشك و دور و دره های پست و عمیق و جزیره های جداجدای دریاها به سوی آن می شتابند، شانه های خود را با خواری و فروتنی در گرد آن می جنبانند، و لا اله گویان گرد آن می چرخند، و ژولیده مو و غبارآلود به سوی آن هروله می كنند، در حالی كه جامه های تن را دور افكنده و با رها ساختن و آرایش نكردن موها زیباییهای خود را زشت و بدنما ساخته اند. اینها همه به جهت آزمون بزرگ و امتحان سخت و آزمایش آشكار و پاكسازی بلیغی است كه خداوند آن را سبب رحمت و وسیله ی رسیدن به بهشتش قرار داده است.
و اگر خدای سبحان می خواست كه حرمتكده و مشعرهای بزرگ خود را در میان بوستانهای پر جویبار و دشتهای نرم و هموار، پر درخت با
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 88
میوه های در دسترس و بناهای انبوه و روستاهای بهم پیوسته و در میان گندمزارها با گندمهای درشت و پرمغز و باغهای سرسبز و زمینهای حاصلخیز حلقه وار و زمینهای پر آب و بوستانهای خرم و راههای آباد قرار دهد می توانست، اما مقدار پاداش به خاطر ضعف آزمون اندك می شد.
و اگر پی هایی كه آن خانه بر آن استوار است و سنگهایی كه خانه بر آنها بالا رفته است از زمرد سبز و یاقوت سرخ و گوهرهای رخشنده و تابان تشكیل می یافت، بی شك از فشار و حمله ی شك در سینه ها می كاست و وسوسه های سختكوشانه ی ابلیس را از دلها می زدود و هرگونه تلاطم شك و تردید را از مردم برطرف می ساخت؛ ولی خداوند بندگانش را به انواع سختیها می آزماید و به انواع كوششها به بندگی فرا می خواند و به انواع ناخوشایندیها امتحان می كند تا تكبر را از دلشان بیرون كند و خواری و فروتنی را در جانشان بنشاند و اینها را درهای گشوده به روی فضلش و اسباب آسان برای دستیابی به عفوش قرار دهد. ]
31. در نمره ی 28 از علی علیه السلام نقل كردیم: وَ الْحَجَّ تَقْوِیَةً لِلدّینِ. پس لااقل یكی از فلسفه های حج تقویت اسلام است. اكنون به چند مطلب باید اشاره كنیم:
مطلب اول اینكه بحث ما در درسهایی است كه از حج و برای حج باید یاد بگیریم. اینكه می گوییم درس است مقصود این است كه غیر از اعمال ظاهر و مناسك معروف، یك سلسله درسهای دیگر هم هست كه بعضی را برای حج و بعضی را از حج باید یاد بگیریم، زیرا اسلام به اعتراف تمام علمای اسلام [21] در همه ی دستورهای خود منظورهای عالی و مقدسی را در نظر گرفته است. ما یك سلسله درسهای مقدماتی است كه برای حج یعنی برای رسیدن به منظورهای اسلام از حج باید یاد بگیریم و یك سلسله درسهاست كه از حج باید بیاموزیم، حج باید معلم و ما باید متعلم باشیم. آن درسهایی كه ما باید برای حج بیاموزیم مقدماتی است برای رسیدن به منظورهای عالی اسلام از اجتماع عظیم حج و ما خود آن منظورها را از قرآن و سنت آموخته ایم، فقط باید مراقبت كنیم كه این منظورها واقعاً تأمین شود.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 89
اسلام، ما را یعنی ملل مختلف غیر مرتبط به یكدیگر را كه نه یك نژاد دارند و نه یك زبان و نه یك رنگ و نه یك حكومت و نه یك ملیت، در یك سرزمین با آمادگی روحی فوق العاده ای جمع كرده است. اجتماع قطعاً بی نظیری است، اجتماعی كه از لحاظ كمیت كم نظیر و شاید بی نظیر است و حدود 320000 از خارج و یك میلیون از خود كشور سعودی امسال (1387 قمری) آمده بودند. و اما از لحاظ كیفیت قطعاً بی نظیر است زیرا اولاً طبیعیِ طبیعی است، هیچ زوری پشت سر آن نیست، اجتماعی كه بر اساس مطامع نیست بلكه مطامع را پشت سر گذاشته اند، اجتماعی كه در آن انگیزه ی جنسی یا تفرج و تفنن وجود ندارد، حداكثر این است كه اخیراً از رنج آن كاسته اند، اجتماعی كه ولو موقتاً تفاخرات و منیّتها كنار گذاشته شده، همه با یك نوع فكر و یك نوع ذكر و یك نوع لباس و یك نوع عمل و در یك راه قدم برمی دارند. تا اینجا اسلام انجام داده، از آن به بعد یعنی استفاده از این اجتماع عظیم خالص با ماست.
خوب علی فرمود: تَقْوِیَةً لِلدّینِ. بدون شك خود همین اجتماع كه فقط افراد یكدیگر را می بینند در تقویت دین مؤثر است ولی كافی نیست.
تقویت اسلام یعنی چه؟ اسلام نیرو بگیرد یعنی چه؟ نیرو گرفتن اسلام به این است كه بر ایمان پیروان اسلام افزوده شود و عمل پیروان اسلام با اسلام انطباق پیدا كند و بر عدد پیروان اسلام افزوده شود. تقویت اسلام، دیگر به این است كه مسلمانان قویتر باشند و قویتر بودن آنها به این است كه پیوند اتحاد آنها محكمتر باشد.
پس برنامه ی تقویت اسلام در دو قسمت باید اجرا شود. قسمت اول در این است كه برنامه ها و نشریه ها و تعلیمات در ایام حج داده شود، از فرصت حج استفاده شود و به نشر حقایق اسلامی پرداخته شود، از راه مواعظ روحیه ی مردم برای عمل به اسلام آماده شود كه مردمی كه برمی گردند با آمادگی بهتری برگردند [22]. البته این گونه كارها حتماً باید با همكاری دولت حجاز صورت گیرد. اصلاحاتی كه از لحاظ امور مربوط به حج باید صورت بگیرد جزء این قسمت است.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 90
قسمت دوم مربوط است به تقویت پیوند مسلمانان و نزدیك كردن روابط آنها با یكدیگر كه: یا اَیُّهَا الَّذینَ امَنُوا اصْبِروا وَ صابِروا وَ رابِطوا وَ اتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحونَ.
قرآن آنجا را محل صلح و صفا و امن و بست قرار داده: وَ اِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثابَةً لِلنّاسِ وَ اَمْناً. این محل را محل حرام (مانند ماههای حرام در جاهلیت) قرار داده كه در اینجا باید اسلحه را به زمین بگذارند، حس اذیت و آزار را كنار گذارند، صید حرم نكنند، گیاه حرم را نكَنند، تا چه رسد به اینكه خون انسانی را در حرم بریزند.

اسلام خواسته به این وسیله محیط صلح و امنیت و صفا به وجود بیاورد.
اتحاد مسلمانان در دو ناحیه است. یكی در نواحی سیاسی است كه وظیفه ی دولتهاست و به ملتها مربوط نیست، حرف او را هم نمی توان زد زیرا جایی است كه جبرئیل را پر بسوزد. منافع خارجی در این است كه كنگره ی سیاسی اسلامی و به قول خود اعراب مؤتمر اسلامی تشكیل نشود.
اما از آن جهت كه مربوط به ملتهاست، باید دیوارهای سوء تفاهم ها را خراب كرد. این مهمترین وظیفه ای است كه در این راه یعنی راه تقویت دین به واسطه ی محكم كردن پیوند اتحاد مسلمانان باید انجام داد.
متأسفانه مسلمانان دچار تفرق مذهبی زیاد هستند. بالاتر از خود تفرق مذهبی، سوء تفاهم هایی است كه در این زمینه وجود دارد. در اینجا دو مطلب است.

یك مطلب اینكه آیا ممكن است اقدامی بشود كه یك وحدت مذهبی به وجود بیاید؟ این عملی نیست، لااقل به این زودیها عملی نیست. ما خودمان كه شیعه هستیم هنوز نتوانسته ایم در امر تقلید، وحدت به وجود بیاوریم و كاری بكنیم كه مجتهدین شورای فتوایی تشكیل دهند و در هر زمانی مردم یك رساله ی عملی بیشتر نداشته باشند، آنوقت توقع داریم كه حنفی و شافعی و مالكی و حنبلی و وهابی و زیدی همه بیایند شیعه ی اثنی عشری بشوند؟ ولی مطلب دیگر این است كه آیا این اختلافات مذهبی مانع وحدت اسلامی و اخوت اسلامی است؟ آیا مانع این است كه همه ی مسلمانها با یكدیگر احساس برادری بكنند بعد از آنكه قرآنشان یكی است، پیغمبرشان یكی است، احادیث پیغمبر را همه قبول دارند و مداركی در دست است كه احادیث اهل بیت را اهل تسنن هم باید قبول كنند. مرحوم آیت اللّه بروجردی و مرحوم شیخ عبدالمجید سلیم، مفتی اعظم مصر، توافق كرده بودند بر این اساس كه اهل تشیع احادیث معتبر اهل تسنن را بپذیرند و البته از قدیم می پذیرفته اند، فقط در
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 91
كتب حدیثشان وارد كنند و آنها هم به موجب حدیث اِنّی تارِكٌ فیكُمُ الثَّقَلَیْنِ: كتِابَ اللّهِ وَ عِتْرَتی احادیث اهل بیت را بپذیرند. و همینها بود كه مقدمات فقه مقارن را در مصر به وجود آورد.
آنچه به دروغ موجب سوءتفاهم شده، مانع نزدیك شدن مسلمانان به یكدیگر است نه خود مذاهب.
خوشبختانه ما شیعیان نماز با آنها را صحیح می دانیم و تبعیت را در نماز و در حج جایز و لازم و كافی می دانیم. اعمال بعضی شیعه بسیار مایه ی تأسف است.
اگر شیعه ای به حج می رود كه از نزدیك به جای زیارت پیغمبر خلفا را لعن كند، باید به حج نرود.
یكی از كارهایی كه باید كرد ترك مباحثه و مجادله ی مذهبی است و خوشبختانه در قرآن این مباحثه ها نهی شده: فَلا رَفَثَ وَ لا فُسوقَ وَ لا جِدالَ فِی الْحَجِّ. بعضی خوششان می آید كه بروند آنجا مباحثه كنند. بیچاره ها نمی دانند كه بحث و جدل و كتاب بحثی و جدلی كاری پیش نمی برد. از الغدیر كاری در میان آنها ساخته نیست، ولی از اصل الشیعه و اصولها و از مختصر النافع ساخته است. از پخش صحیفه ی سجادیه و خلاف شیخ طوسی، تذكره علامه، تفسیر مجمع البیان و اخیراً تفسیر المیزان در میان آنها كار ساخته است، همچنین است جامع السعادات در اخلاق، اخلاق ناصری (البته ترجمه ی عربی آن) ، كتابهای تاریخی تحقیقی، كتابهایی كه مباحث اجتماعی اسلام در آنها نوشته شده اگر ترجمه شود و در دسترس گذاشته شود.
ما این را باید بدانیم كه در این عصر از هر عصر دیگر، مسلمانان بیشتر به اتحاد و رفع اختلاف احتیاج دارند. ما شیعیان این افتخار را داریم كه علی علیه السلام بزرگترین گذشتها و فداكاریها را در زمینه ی خلافت انجام داد، در نهایت خلوص نیت با رقبای خود همكاری و همگامی كرد، یعنی مصلحت اسلام را بالاترین مصلحتها دانست.
من خودم اثر اقدامات مثبت را در رفع سوءتفاهم دیدم. شیخ عطیه سالم، استاد دانشگاه اسلامی مدینه، از شیعه فقط دو كتاب خوانده بود: اصل الشیعه و مختصر النافع، و در مورد سجده بر مهر اعتراف می كرد كه شیعه كار خلافی نمی كند.
به عقیده ی من از جمله درسهایی كه برای حج باید آموخت و از جمله كارهایی كه قبلاً برای حج باید انجام داد این است كه هر حاجی آقا و حاجیه خانمی كه می خواهد به حج برود قبلاً لااقل یك ماه یك كلاس ِ تهیه ببیند، یعنی باید یك
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 92
كلاس تهیه ی حج قبلاً تشكیل بشود تا حاجی از روی بصیرت برود.
از جمله كارهایی كه از نظر حج بالخصوص باید آموخت و انجام داد، ترویج زبانهای اسلامی است. این برای اتحاد مسلمانان فوق العاده ضرورت دارد. ما می گوییم زبانهای اسلامی؛ اسلام از یك نظر زبان مخصوص ندارد، یعنی زبانی كه مروج آن زبان باشد. از نظر دیگر زبان عربی چون زبان قرآن و عبادات است، لازم است بر هر مسلمانی كه با این زبان كم و بیش آشنا باشد. از نظر دیگر، ما هر زبانی كه با آن زبان آثار اسلامی مهمی به وجود آمده آن را زبان اسلامی می دانیم، علی هذا زبان فارسی و تركی و اردو نیز بالخصوص زبان فارسی یك زبان اسلامی است.
مثنوی، سعدی، حافظ، نظامی، كیمیای سعادت، جامی و غیره اینها همه شاهكارهای اسلامی است و مولود اسلام است، بیش از آنكه به ایران تعلق داشته باشد به اسلام تعلق دارد.
موضوع بوسیدن ضریح و حجرالاسود و ممانعت وهابیها را به شكلی باید حل كرد. نه اینها باید آنقدر اصرار داشته باشند به بوسیدن و نه آنها باید اینقدر امتناع كنند. كفر است، شرك است یعنی چه؟
اما قسمت اول- كه بیان آن به تأخیر افتاد- یعنی تقویت دین از طریق به كار بردن تدابیر و اقداماتی برای ترویج خود دین، برای تبلیغ دین، برای هماهنگ كردن تبلیغات دینی؛ اینجا خوب است به طور نمونه عمل شخص رسول اكرم را در حجةالوداع ذكر كنیم.
از این نظر این سفر باید اولاً سفر تفقه باشد، یعنی سفر فهم عمیق دین. این در وقتی است كه برنامه های تعلیماتی عمیق و وسیعی در نماز جمعه ها، در غیر نماز جمعه، در مسجدالنبی و مسجدالحرام و عرفات و منی اجرا شود، نه مثل وضع حاضر و طرز عملی كه سعودیها می كنند. قبلاً حدیث حضرت رضا را چنین نقل كردیم:
. . . مَعَ ما فیهِ مِنَ التَّفَقُّهِ وَ نَقْلِ اَخْبارِ الْاَئِمَّةِ فی كُلِّ صُقْعٍ وَ ناحِیَةٍ، كَما قالَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ: فَلَوْلا نَفَرَ مَنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهوا فِی الدّینِ وَ لِیُنْذِروا قَوْمَهُمْ. . . .
[. . . و دیگر آنكه در حج فهم دین و نقل اخبار امامان برای مردم نواحی مختلف امكان پذیر است، چنانكه خدای بزرگ فرموده: پس چرا از هر
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 93
فرقه گروهی كوچ نمی كنند تا دین را درست بیاموزند و چون به سوی قوم خود بازگشتند آنان را هشدار دهند. . . ]
اگر توجه به این نكته ی روانی داشته باشیم كه مسافر خصوصاً چنین مسافری حالت آمادگی عجیبی برای الهام گیری دارد، جزئیات به خاطرش می ماند و به ذهنش ثبت می شود، اهمیت مطلب را درك می كنیم.
علی علیه السلام به قثم فرمود: وَ ذَكِّرْهُمْ بِاَیّامِ اللّهِ عبرتها و نكات آموزنده ی تاریخ را به مردم تعلیم كن. این خود تفقه در دین است. ما در ورقه های تفقه در دین گفته ایم یكی از مراتب تفقه در دین شناختن هدفهای اسلامی است.
زیارت پیغمبر از لواحق لاینفك حج است، حتی واجب كفایی است كه مردم به زیارت پیغمبر اكرم بروند. در آنجاست كه با معرفی كردن مواقف و مقامات و آثار رسول اكرم باید تاریخ اسلام را به نحو آموزنده ای به مردم تعلیم كرد، همان طور كه حضرت صادق به هشام بن الحكم فرمود:
فَجَعَلَ فیهِ الْاِجْتِماعَ مِنَ الشَّرْقِ وَ الْغَرْبِ لِیَتَعارَفوا وَ لِیَنْزِعَ كُلُّ قَوْمٍ مِنَ التِّجاراتِ مِنْ بَلَدٍ اِلی بَلَدٍ. . . وَ لِتُعْرَفَ آثارُ رَسولِ اللّهِ وَ تُعْرَفَ اَخْبارُهُ وَ یُذْكَرَ وَ لایُنْسی . . .
[ و در حج اجتماع مردم را از شرق و غرب قرار داد تا یكدیگر را بشناسند و هر قومی كالای تجاری خود را از شهری به شهر دیگر برد. . . و نیز آثار و اخبار رسول خدا صلی الله علیه و آله شناخته و گفتگو گردد و به فراموشی سپرده نشود. . . ]
علی هذا برنامه های حساب شده ای (و شاید وسیله ی فیلمها و راهنماها) باید برای احد و بدر و كوه حرا و غار ثور و غیره ترتیب داد.
این نكته باید گفته شود كه ایرانیها در گذشته توانسته اند شایستگی خود را برای رهبری معنوی عالم اسلام نشان بدهند. اكنون نیز اگر اشتباه فعلی را رها كنند و به جای بازگشت به چهارهزار سال پیش و جدا كردن خود از عالم اسلام روابط خود را با ملل مسلمان محكمتر كنند، صد درصد به نفع ایران است زیرا زمینه بسیار خوب است. از طرفی آمادگی روحی در روشنفكران مسلمان- كه تاریخ اسلام را
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 94
مملو از نام ایران و ایرانی می بینند- احترامی از ایران و ایرانی در دل آنها ایجاد كرده است كه فوق العاده است، و از طرف دیگر در حال حاضر نیز مانند گذشته مفكرین اسلامی ایران عمیق تر از سایر مفكرین فكر می كنند.
اما درسهایی كه از حج باید یاد بگیریم یك سلسله درسهای عملی است، به عبارت دیگر یك برنامه ی تربیتی اسلامی است.
این نكته را باید متوجه باشیم كه تربیت اسلامی تفاوتش با سایر تربیتها یكی در این است كه اساس همه ی تربیتها را توحید قرار داده و كار را از نیت و اخلاص شروع كرده است و همین جهت است كه اگر عمل، خوب اجرا شود اثر چندین برابر دارد. تمرین و عمل به طور كلی در همه ی كارها مؤثر است، چه تمرین مثبت و چه منفی، اما آن وقت اثر قاطع دارد كه به نام خدا و برای خدا و با حضور قلب و اخلاص باشد.
عمل حج از احرام شروع می شود. احرام [23] یعنی چه و برای چه است؟
در نهایه ابن اثیر، ماده ی حرم، حدیثی نقل می كند به این مضمون: كُلُّ مُسْلِمٍ عَنْ مُسْلِمٍ مُحْرِمٌ. بعد می گوید:
یُقالُ اِنَّهُ لَمُحْرِمٌ عَنْكَ اَیْ یُحْرُمُ أذاكَ عَلَیْه. وَ یُقالُ مُسْلِمٌ مُحْرِمٌ وَ هُوَ الَّذی لَمْ یُحِلَّ مِنْ نَفْسِهِ شَیْئاً یوقِعُ بِهِ، یُریدُ اَنَّ الْمُسْلِمَ مُعْتَصِمٌ بِالْاِسْلامِ مُمْتَنِعٌ بِحُرْمَتِهِ مِمَّنْ اَرادَهُ اَوْ اَرادَ مالَهُ. وَ مِنْهُ حَدیثُ عُمَرَ: اَلصِّیامُ اِحْرامٌ، لِاجْتِنابِ الصّائِمِ ما یَثْلِمُ صَوْمَهُ. وَ یُقالُ لِلصّائِمِ مُحْرِمٌ. وَ مِنْهُ قَوْلُ الرّاعی:
قَتَلُوا ابْنَ عَفّانَ الْخَلیفَةَ مُحْرِماً
وَ دَعا فَلَمْ اَرَ مِثْلَهُ مَخْذولا
. . . وَ الْاِحْرامُ مُصْدَرُ اَحْرَمَ الرَّجُلُ یُحْرِمُ اِحْراماً اِذا اَهَلَّ بِالْحَجِّ اَوْ بِالْعُمْرَةِ وَ باشَرَ اَسْبابَهُما وَ شُروطَهُما مِنْ خَلْعِ الْمَخیطِ وَ اجْتِنابِ الْاَشْیاءِ الَّتی مَنَعَهُ الشَّرْعُ مِنْها كَالطّیبِ وَ النِّكاحِ وَ الصَّیْدِ وَ غَیْرِ ذلِكَ. وَ الْاَصْلُ فیهِ الْمَنْعُ فَكَأنَّ الْمُحْرِمَ مُمْتَنِعٌ مِنْ هذِهِ الْاَشْیاءِ.
[ گویند «او مُحرم از توست» یعنی حرام است آزار دادن تو بر او. و گویند «مسلمان مُحرم» و او كسی است كه چیزی از خود را حلال نكرده تا سبب
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 95
هتك او شود. منظور این است كه مسلمان با اسلام آوردن حفظ می شود و به جهت حرمتی كه پیدا می كند از آزار دیگران و اینكه بخواهند مال او را ببرند در امان است. و از همین معنی است حدیث عمر: «روزه احرام است» زیرا روزه دار از چیزی كه در روزه اش رخنه ایجاد كند اجتناب می ورزد. و به روزه دار مُحرم گویند. و از همین معنی است قول راعی:
عثمان بن عَفّان خلیفه را كشتند در حالی كه چیزی را حلال نكرده بود كه سبب هتك او شود، و دیگران را به یاری فراخواند ولی كسی را مثل او تنها و بی یاور ندیدم.
. . . و احرام مصدر احرم الرجل یحرم احراماً است و آن وقتی است كه حاجی صدا را به تلبیه برای حج یا عمره بلند كند و به اسباب و شروط آنها عمل كند مانند درآوردن لباس دوخته از تن و پرهیز از چیزهایی كه شرع از آنها در حال احرام منع نموده مانند بوی خوش و ازدواج و صید و دیگر چیزها. و اصل احرام به معنی منع است. گویا محرم خود را از این چیزها باز می دارد.
]
در احرام چند نكته است: یكی اینكه انسان در مدت معینی یك سلسله كارهای حلال را بر خود حرام می كند؛ از این جهت مثل روزه است، تمرین تقواست.
انسان چاره ای ندارد از اینكه در همه ی عمر در حال احرام بسر برد و محرم باشد.

تحمل بعضی محرومیتها برای رسیدن به سعادت لازم است. هر رژیم تربیتی را كه شما در دنیا پیدا كنید بر اساس لاقیدی مطلق و بی باكی و بی ارادگی نیست، بالاخره یك سلسله چیزها را تحریم می كند.
نكته ی دوم اموری است كه تحریم شده و حس مقاومت در برابر آنها تقویت شده از قبیل صید، مباشرت زن، اذیت و آزار حیوانها بلكه تحمل اذیت آنها، بوی خوش، نگاه در آیینه، پوشیدن لباس دوخته، دروغ گفتن و فحش دادن و جدال كردن، زینت كردن، پوشیدن سر برای مرد و پوشیدن صورت برای زن.
در [تحریم ] صید حس شكارچی گری را از انسان می خواهد بگیرد، حس آزار را از انسان می گیرد، قدرت تحمل اذیت و قدرت حلم به انسان می دهد، مقاومت در مقابل میل جنسی می دهد، ترك استظلال و ترك نازپروردگی می دهد.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 96
نكته ی سوم درباره ی لباس است: لباسی در منتهای سادگی و بی رنگی و بی نشانی [24]، محو رنگها و شكلهای لباسها، برای یك مدت موقت هم كه شده همه ی مردم از درجه دار و غیر درجه دار، نشان دار و غیر نشان دار، نوپوش و كهنه پوش، آن كه اقلاً دویست تومان داده یك كت و شلوار برایش دوخته اند و آن كه بیست تومان داده و قبایی برایش دوخته اند، همه را در یك لباس ساده جمع كرده.
گاهی اتفاق می افتد كه افرادی را در یك مجمع واحد دعوت می كنند و می خواهند همه را در یك لباس حاضر كنند، آقایان با فلان لباس و خانمها با فلان لباس. بیچاره برای شركت در یك مجلس باید پانصدتومان خرج كند. خدا مردم را دعوت كرده با یك لباس رسمی به حضور بیایند، آن ساده ترین و بی رنگ و شكل ترین آنها را انتخاب كرده است. آنچه بشر می كند دل پایین تر را به جای دل بالاتر می برد و مملو از حسرت و آرزو و انتقام می كند، اما آنچه خدا می كند دل بالاتر را به جای دل پایین تر می برد و در او ایجاد تواضع می كند.
اسلام با این وسیله و شكل، یكرنگی و وحدت ایجاد می كند. یك مطلب و یك سؤال هست: آیا لباس در روحیه هم مؤثر است؟ البته مؤثر است. انسان لباسی پوشیده باشد كه از لباس همه ی مردم بالاتر یا پایین تر باشد در روحش اثر دارد. بالا و پایین داشتن مجلس در روحیه مؤثر است، لهذا پیغمبر گرد می نشست و دستور می داد گرد بنشینند. مساوات در لباس، مساوات در روح ایجاد می كند به شرط آنكه به صورت الغاء تشریفات باشد مثل لباس احرام. لباس را اسلام خواسته واحد باشد برای توحید مسلمانان و به قول كاشف الغطاء: بُنِیَ الْاِسْلامُ عَلی كَلِمَتَیْنِ: كَلِمَةُ التَّوْحیدِ وَ تَوْحیدُ الْكَلِمَةِ. ولی این لباس واحد را به صورت یك تشریفات خاص به وجود نیاورده، به صورت الغاء تشریفات به وجود آورده است، آنهم به صورت ساده ترین شكل.
وای ازتشریفات، چقدر فاصله ها را همین تشریفات لباسی و نشانه ها به وجود آورده است.
احرام ساده ی اسلامی رمز «اِنَّ اَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللّهِ اَتْقیكُمْ» است. چه خوب گفته
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 97
سعدی:
ره طالبان و مردان كرم است و لطف و احسان
تو خود از نشان مردی مگر این كلاه داری
به چه خرمی و نازان، گرو از تو برد هامان
اگرت شرف همین است كه مال و جاه داری
به در خدای قربی طلب ای ضعیف همت
كه نماند این تقرب كه به پادشاه داری
چقدر كار غلطی است این تشریفاتی كه اخیراً بعضی كاروانها به صورت تبعیض به وجود آورده اند، دو برابر پول می دهند كه در آنجا كاخ اختصاصی و ماشین اختصاصی داشته باشند.
آیه ی قرآنی مربوط به احرام این آیه است:
اَلْحَجُّ اَشْهُرٌ مَعْلوماتٌ فَمَنْ فَرَضَ فیهِنَّ الْحَجَّ فَلا رَفَثَ وَ لا فُسوقَ وَ لا جِدالَ فِی الْحَجِّ وَ ما تَفْعَلوا مِنْ خَیْرٍ یَعْلَمْهُ اللّهُ وَ تَزَوَّدوا فَاِنَّ خَیْرَ الزّادِ التَّقْوی وَ اتَّقونِ یا اُولِی الْاَ لْبابِ.
[(وقت) حج ماههای معلومی است (شوال، ذوالقعده و ذوالحجه) پس هركه در این ماهها (با بستن احرام) حج را (برخود) واجب ساخت پس (بداند كه) بد زبانی و آمیزش جنسی و فسق (كارهای ناشایست و دروغ) و بگومگو در حج روا نیست. و هركه كار نیكی كند خدا آن را می داند. و توشه برگیرید كه بهترین توشه تقواست، و از من پروا كنید ای خردمندان. ]
از این آیه به خوبی می توان فهمید كه حكمت احرام مانند حكمت روزه، به وجود آوردن روح تقواست.
فقیه، جلد 2، صفحه ی 127:
عَنْ سُلَیْمانَ بْنِ جَعْفَرٍ، قالَ سَألْتُ اَبَاالْحَسَنِ علیه السلام. . . فَقالَ: . . . اِنَّما جُعِلَ السَّعْیُ بَیْنَ الصَّفا وَ الْمَرْوَةِ لِاَنَّ الشَّیْطانَ تَراءی لِاِبْراهیمَ علیه السلام فِی الْوادی فَسَعی وَ هُوَ
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 98
مَنازِلُ الشَّیاطینِ وَ اِنَّما صارَ الْمَسْعی اَحَبَّ الْبِقاعِ اِلَی اللّهِ عَزَّوَجَلَّ لِاَنَّهُ یَذِلُّ فیهِ كُلُّ جَبّارٍ. . .
[ سلیمان بن جعفر گوید: از امام رضا علیه السلام درباره ی فلسفه ی احكام حج پرسیدم.

فرمود: . . . سعی میان صفا و مروه به این جهت قرار داده شده كه شیطان در وادی حج در نظر ابراهیم علیه السلام آشكار شد. پس ابراهیم در آن جا كه منازل شیاطین است سعی نمود. و محل سعی از آن جهت محبوب ترین سرزمینها نزد خداوند گشته كه در آنجا هر جباری ذلیل و سركوب می شود.
]
صفحه ی 128 [25]:
وَ اِنَّما صُیِّرَ الْمَوْقِفُ بِالْمَشْعَرِ [26] وَ لَمْ یُصَیَّرْ بِالْحَرَمِ لِاَنَّ الْكَعْبَةَ بَیْتُ اللّهِ وَ الْحَرَمَ حِجابُهُ وَ الْمَشْعَرَ [27] بابُهُ، فَلَمّا قَصَدَهُ الزّائِرونَ اَوْقَفَهُمْ بِالْبابِ یَتَضَرَّعونَ حَتّی اَذِنَ لَهُمْ بِالدُّخولِ ثُمَّ اَوْقَفَهُمْ بِالْحِجابِ الثّانی وَ هُوَ مُزْدَلِفَةُ، فَلَمّا نَظَرَ اِلی طولِ تَضَرُّعِهِمْ اَمَرَهُمْ بِهِ تَقْریبَ قُرْبانِهِمْ (لَنْ یَنالَ اللّهَ لُحومُها وَ لا دِماؤُها وَلكِنْ یَنالُهُ التَّقْوی مِنْكُمْ) فَلَمّا قَرَّبوا قُرْبانَهُمْ وَ قَضَوْا تَفَثَهُمْ وَ تَطَهَّروا مِنَ الذُّنوبِ الَّتی كانَتْ لَهُمْ حِجاباً دونَهُ اَمَرَهُمْ بِالزِّیارَةِ عَلی طَهارَةٍ. وَ اِنَّما كُرِهَ الصِّیامُ فی اَیّامِ التَّشْریقِ لِاَنَّ الْقَوْمَ زُوّارُ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ هُمْ فی ضِیافَتِهِ وَ لایَنْبَغی لِضَیْفٍ اَنْ یَصومَ عِنْدَ مَنْ زارَهُ وَ اَضافَهُ. . .
[ و بدین جهت موقف در مشعر (عرفات) قرار داده شده نه در حرم، كه كعبه خانه ی خداست و حرم حجاب او و مشعر درِ خانه ی اوست. چون زایران خدا به حج می آیند خداوند آنان را بر درگاه خود نگاه می دارد كه ناله و زاری كنند تا اذن دخول یابند، سپس آنان را در حجاب دوم كه مزدلفه است نگاه می دارد، و چون به طول ناله و زاری آنان نگرد به آنان فرمان می دهد كه قربانی كنند (كه البته گوشت و خون آن به خدا نمی رسد بلكه تقوای شما به او می رسد) و چون قربانی كردند و آلودگیهای خود را برطرف ساختند و
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 99
گناهانی را كه حجاب آنان از دیدار خدا شده بودند پاك شدند آنان را امر به زیارت با طهارت می نماید. و روزه در ایام تشریق از این رو ناخوشایند است كه حاجیان زایران خدا هستند و در مهمانی خدا بسر می برند، و سزاوار نیست كه مهمان در خانه ی میزبان روزه بدارد. ]
صفحه ی 129:
وَ قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله: اِنَّما جَعَلَ اللّهُ هذَا الْاَضْحی لِتَشْبَعَ مَساكینُكُمْ مِنَ اللَّحْمِ، فَأطْعِموهُمْ.
[ و رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: خداوند قربانی را قرار داد تا نیازمندان شما شكمی سیر از گوشت بخورند، پس آنان را اطعام كنید. ]
صفحه ی 295:
وَ قالَ الصّادِقُ علیه السلام: كُنّا نَنْهَی النّاسَ عَنْ اِخْراجِ لُحومِ الْاَضاحِیِّ مِنْ مِنی بَعْدَ ثَلاثٍ لِقِلَّةِ اللَّحْمِ وَ كَثْرَةِ النّاسِ فَاَمَّا الْیَوْمَ فَقَدْ كَثُرَ اللَّحْمُ وَ قَلَّ النّاسُ فَلا بَأْسَ بِاِخْراجِهِ.
[ و امام صادق علیه السلام فرمود: ما مردم را از بیرون بردن گوشت قربانی از منی تا سه روز نهی می كردیم زیرا گوشت اندك و مردم فراوان بودند، اما امروز گوشت فراوان و مردم اندكند، پس بیرون بردن آن مانعی ندارد. ]
صفحه ی 162:
كانَ ابْنُ اَبِی الْعَوْجاءِ مِنْ تَلامِذَةِ الْحَسَنِ الْبَصْرِیِّ فَانْحَرَفَ عَنِ التَّوْحیدِ فَقیلَ لَهُ: تَرَكْتَ مَذْهَبَ صاحِبِكَ وَ دَخَلْتَ فی ما لا اَصْلَ لَهُ وَ لا حَقیقَةَ. فَقالَ: اِنَّ صاحِبی كانَ مِخْلَطاً كانَ یَقولُ طَوْراً بِالْقَدَرِ وَ طَوْراً بِالْجَبْرِ وَ ما اَعْلَمُهُ اعْتَقَدَ مَذْهَباً دامَ عَلَیْهِ. قالَ (الرّاوی) وَ دَخَلَ مَكَّةَ تَمَرُّداً وَ اِنْكاراً عَلی مَنْ یَحُجُّ وَ كانَ یَكْرَهُ الْعُلَماءُ مُسائَلَتَهُ اِیّاهُمْ وَ مُجالَسَتَهُ لَهُمْ لِخُبْثِ لِسانِهِ وَ فَسادِ ضَمیرِهِ.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 100
فَاَتی جَعْفَرَبْنَ مُحَمَّدٍ علیهما السلام فَجَلَسَ اِلَیْهِ فی جَماعَةٍ مِنْ نُظَرائِهِ، ثُمَّ قالَ لَهُ: اِنَّ الْمَجالِسَ اَماناتٌ وَ لابُدَّ لِكُلِّ مَنْ لَهُ سُعالٌ اَنْ یَسْعُلَ، اَفَتَأْذَنُ فِی الْكَلامِ؟ فَقالَ: تَكَلَّمْ. فَقالَ: اِلی كَمْ تَدوسونَ هذَا الْبَیْدَرَ وَ تَلوذونَ بِهذَا الْحَجَرِ وَ تَعْبُدونَ هذَا الْبَیْتَ الْمَرْفوعَ بِالطّوبِ وَ الْمَدَرِ وَ تُهَرْوِلونَ حَوْلَهُ هَرْوَلَةَ الْبَعیرِ اِذا نَفَرَ مَنْ فَكَّرَ فی هذا اَوْ قَدَّرَ عَلِمَ اَنَّ هذا فِعْلٌ اَسَّسَهُ غَیْرُ حَكیمٍ وَ لا ذی نَظَرٍ، فَقُلْ فَاِنَّكَ رَأْسُ هذَا الْاَمْرِ وَ سَنامُهُ وَ اَبوكَ اُسُّهُ وَ نِظامُهُ.
فَقالَ اَبوعَبْدِاللّهِ علیه السلام:
اِنَّ مَنْ اَضَّلَهُ اللّهُ وَ اَعْمی قَلْبَهُ اسْتَوْخَمَ الْحَقَّ فَلَمْ یَسْتَعْذِبْهُ وَ صارَ الشَّیْطانُ وَلِیَّهُ یورِدُهُ مَناهِلَ الْهَلَكَةِ [ ثُمَّ لایُصْدِرُهُ] وَ هذا بَیْتٌ اسْتَعْبَدَ اللّهُ بِهِ خَلْقَهُ لِیَخْتَبِرَ طاعَتَهُمْ فی اِتْیانِهِ فَحَثَّهُمْ عَلی تَعْظیمِهِ وَ زِیارَتِهِ وَ جَعَلَهُ مَحَلَّ اَنْبِیائِهِ وَ قِبْلَةَ الْمُصَلّینَ لَهُ فَهُوَ شُعْبَةٌ مِنْ رِضْوانِهِ وَ طَریقٌ یُؤَدّی اِلی غُفْرانِهِ مَنْصوبٌ عَلَی اسْتِواءِ الْكَمالِ وَ مُجْتَمَعِ الْعَظَمَةِ وَ الْجَلالِ خَلَقَهُ اللّهُ قَبْلَ دَحْوِ الْاَرْضِ بِألْفَیْ عامٍ وَ اَحَقُّ مَنْ اُطیعَ فیما اَمَرَ وَ انْتُهِیَ عَمّا نَهی عَنْهُ وَ زَجَرَ اللّهُ الْمُنْشِئُ لِلْاَرْواحِ وَ الصُّوَرِ [28].
فَقالَ ابْنُ اَبِی الْعَوْجاءِ: ذَكَرْتَ یا اَباعَبْدِاللّهِ فَأحَلْتَ عَلی غائِبٍ.
فَقالَ اَبوعَبْدِاللّهِ علیه السلام:
وَیْلَكَ وَ كَیْفَ یَكونُ غائِباً مَنْ هُوَ مَعَ خَلْقِهِ شاهِدٌ وَ اِلَیْهِمْ اَقْرَبُ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ، یَسْمَعُ كَلامَهُمْ وَ یَری اَشْخاصَهُمْ وَ یَعْلَمُ اَسْرارَهُمْ وَ اِنَّما الَْمخْلوقُ الَّذی اِذَا انْتَقَلَ عَنْ مَكانٍ اشْتَغَلَ بِهِ مَكانٌ وَ خَلا مِنْهُ مَكانٌ فَلایَدْری فِی الْمَكانِ الَّذی صارَ اِلَیْهِ ما حَدَثَ فِی الْمَكانِ الَّذی كانَ فیهِ، فَاَمَّا اللّهُ الْعَظیمُ الشَّأْنِ الْمَلِكُ الدَّیّانُ فَاِنَّهُ لایَخْلو مِنْهُ مَكانٌ وَ لایَشْتَغِلُ بِهِ مَكانٌ وَ لایَكونُ اِلی مَكانٍ اَقْرَبَ مِنْهُ اِلی مَكانٍ، وَ الَّذی بَعَثَهُ بِالْآیاتِ الْمُحْكَمَةِ وَ الْبَراهینِ الْواضِحَةِ وَ اَیَّدَهُ بِنَصْرِهِ وَ اخْتارَهُ لِتَبْلیغِ رِسالاتِهِ صَدَّقْنا قَوْلَهُ بِاَنَّ رَبَّهُ بَعَثَهُ وَ كَلَّمَهُ.
فَقامَ ابْنُ اَبِی الْعَوْجاءِ فَقالَ لِاَصْحابِهِ: مَنْ اَلْقانی فی بَحْرِ هذا؟ سَألْتُكُمْ اَنْ تَلْتَمِسوا اِلَیَّ خَمْرَةً فَاَلْقَیْتُمونی عَلی جَمْرَةٍ. فَقالوا: ما كُنْتَ فی مَجْلِسِهِ اِلّا حَقیراً. فَقالَ: اِنَّهُ ابْنُ مَنْ حَلَقَ رُؤوسَ مَنْ تَرَوْنَ.
[ ابن ابی العوجاء از شاگردان حسن بصری بود سپس از اعتقاد به توحید
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 101
دست برداشت. به او گفتند: مذهب رفیقت را رها كردی و در چیزی كه اصل و حقیقتی ندارد درآمدی! گفت: رفیق من آشفته است، گاهی معتقد به قدر و آزادی اختیار است و گاهی جبری مسلك، و او را استوار بر یك مذهب نمی بینم.
راوی گفت: ابن ابی العوجاء از روی سركشی و انكار بر كسانی كه حج می گزارند داخل مكه شد و عالمان دینی از گفتگو و همنشینی با او كراهت داشتند زیرا بسیار بد زبان و بدطینت بود. پس نزد امام صادق علیه السلام آمد و در میان گروهی از همفكران خود در خدمت آن حضرت نشست و گفت:

مجالس امانت است (سخنان باید در همین جا دفن شود) و هركه را سرفه گرفته است باید سرفه كند، آیا اجازه می دهی سخن گویم؟ فرمود: بگو.

گفت: تا كی این خرمن گاه را می كوبید و به این سنگ التجا می آورید و این خانه ای را كه از آجر و سنگ و گل بالا رفته می پرستید و چون شتران رمیده دور آن هروله می كنید؟ ! در صورتی كه هركه در این باره بیندیشد و فكر خود را به كار برد پی می برد كه این كاری است كه یك غیر حكیم و بی فكر آن را بنیاد نهاده است. اكنون پاسخ ده، زیرا تو رأس و قله ی این دین هستی و پدرت اساس و نظام آن بوده است.
امام صادق علیه السلام فرمود: كسی كه خداوند او را گمراه نموده و چشم دلش را كور كرده است حق را ثقیل می یابد و حق به كامش شیرین نمی آید، و شیطان اختیاردار او می شود و وی را در آبشخوارهای هلاكت درآورده و بیرون نخواهد آورد. این خانه ای است كه خداوند خلق خویش را به واسطه ی آن به بندگی خود فراخوانده تا اطاعت آنان را با رفتن به سوی آن بیازماید، از این رو آنان را به تعظیم و زیارت این خانه واداشته و آن را محل پیامبران خود و قبله ی نمازگزاران قرار داده است، بدین جهت این خانه شاخه ای از خشنودی خداوند و راهی به سوی آمرزش اوست، و بر هیئت كمال و مجتمع عظمت و جلال برپا شده است، خداوند این خانه را دوهزارسال پیش از گسترده شدن زمین آفرید، و شایسته ترین كس به این كه در اوامر و نواهی خود اطاعت شود خداوندی است كه پدیدآرنده ی ارواح و صورتهاست.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 102
ابن ابی العوجاء گفت: ای اباعبداللّه سخن گفتی و به چیز غایب و نادیده حواله كردی.
امام صادق علیه السلام فرمود: وای بر تو، چگونه غایب است كسی كه شاهد خلق خویش است و به آنان از رگ گردن نزدیكتر است، سخنشان را می شنود، خودشان را می بیند و اسرارشان را می داند؟ ! این مخلوق است كه هرگاه از جایی انتقال یابد یك جا از او پر می شود و جای دیگر از او خالی می ماند، و در جایی كه تازه رفته از جایی كه قبلاً در آن بوده بی خبر است. اما خدای عظیم الشأن، آن فرمانروای جزادهنده هیچ جایی از او خالی نیست و هیچ جایی هم از او پر نیست، و هیچ جایی از جایی دیگر به او نزدیكتر نیست، و آن كسی كه خداوند او را با نشانه های محكم و براهین روشن برانگیخت و او را به یاری خود تأیید نمود و برای پیام گزاری خویش برگزید، ما سخن او را در این باره تصدیق می كنیم كه پروردگارش او را برانگیخته و با او سخن گفته است.
ابن ابی العوجاء برخاست و به یارانش گفت: چه كسی مرا در دریای این مرد درافكند؟ من از شما خواستم كه برایم شرابی سرخوش كننده فراهم آورید و شما مرا در شعله ی آتش افكندید! گفتند: راستی كه در مجلس او بسیار حقیر می نمودی! گفت: او فرزند كسی است كه سرهای این كسانی را كه می بینید تراشیده است! (یعنی آنقدر بر آنان نفوذ كلام دارد كه با آن كه سر تراشیدن در عرب ننگ است، به دستور او سرها تراشیده اند. )
]
خلاصه ی حدیث بالا و همچنین بیان نهج البلاغه كه قبلاً نقل كردیم این است كه خداوند به این وسیله می خواهد تسلیم و تعبد بنده را ظاهر كند.
این مسئله را باید طرح كرد كه درست است كه هر دستوری مصلحتی دارد كه عقل احیاناً در می یابد، ولی آیا اگر انسان دستوری را فقط به حكم تعبد و تسلیم بجا آورد اقرب به عبودیت است یا اگر حكمت آن را بفهمد؟ البته اگر به حكم تعبد و تسلیم بجا آورد و حكمت را احاله كند به امر او، قطعاً اقرب به تعبد و تسلیم است.
اساساً یكی از رموز حج تسلیم تعبدی است و داستان ابراهیم و ذبح اسماعیل (ابراهیم پدر حج است) خود نشانه ای از این تسلیم مطلق است.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 103
فقیه، جلد 2، صفحه ی 179:
عَنْ اَبی عَبْدِاللّهِ علیه السلام: كانَ اَبی یَقولُ: ما یُعْبَأُ بِمَنْ یَؤُمُّ هذَا الْبَیْتَ اِذا لَمْ یَكُنْ فیهِ ثَلاثُ خِصالٍ: خُلُقٌ یُخالِقُ بِهِ مَنْ صَحِبَهُ [29] وَ حِلْمٌ یَمْلِكُ بِهِ غَضَبَهُ وَ وَرَعٌ یَحْجُزُهُ عَنْ مَحارِمِ اللّهِ.
[ امام صادق علیه السلام فرمود: پدرم می فرمود: كسی كه به زیارت این خانه می آید اگر سه خصلت در او نباشد ارزش و اهمیتی نزد خدا ندارد: اخلاق خوشی كه با آن با همنشینانش معاشرت كند، و بردباری ای كه با آن خشم خود را كنترل نماید، و پرهیزكاری ای كه او را از حرامهای الهی باز دارد. ]
وسائل، جلد 2، صفحه ی 139:
احتجاج طَبَرْسی عَنْ اَمیرِالْمُؤْمِنینَ علیه السلام فِی احْتِجاجِهِ عَلَی الْخَوارِجِ قالَ: وَ اَمّا قَوْلُكُمْ اِنّی كُنْتُ وَصِیّاً فَضَیَّعْتُ الْوَصِیَّةَ فَاَنْتُمْ كَفَرْتُمْ وَ قَدَّمْتُمْ عَلَیَّ وَ اَزَلْتُمُ الْاَمْرَ عَنّی وَ لَیْسَ عَلَی الْاَوْصِیاءِ الدُّعاءُ اِلی اَنْفُسِهِمْ، اِنَّما یَبْعَثُ اللّهُ الْاَنْبِیاءَ علیهم السلام فَیَدْعونَ اِلی اَنْفُسِهِمْ وَ (اَمَّا خ) الْوَصِیُّ فَمَدْلولٌ عَلَیْهِ مُسْتَغْنٍ عَنِ الدُّعاءِ اِلی نَفْسِهِ وَ قَدْ قالَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ: وَ لِلّهِ عَلَی النّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ اِلَیْهِ سَبیلاً. وَ لَوْ تَرَكَ النّاسُ الْحَجَّ لَمْ یَكُنِ الْبَیْتُ لِیُكْفَرَ [ بِتَرْكِهِمْ اِیّاهُ] وَلكِنْ كانوا یَكْفُرونَ بِتَرْكِهِمْ اِیّاهُ لِاَنَّ اللّهَ قَدْ نَصَبَهُ لَكُمْ عَلَماً وَ كَذلِكَ نَصَبَنی عَلَماً حَیْثُ قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله: یا عَلِیُّ، اَنْتَ مِنّی بِمَنْزِلَةِ الْكَعْبَةِ تُؤْتی وَ لاتَأْتی.
[ در كتاب احتجاج طبرسی در ضمن احتجاج امیرمؤمنان علیه السلام با خوارج آمده است كه فرمود: اما اینكه گفتید من وصی رسول خدا صلی الله علیه و آله بودم و (با سكوت و خانه نشینی خود) وصیت را تباه كردم؛ بدانید این شما بودید كه كافر شدید و دیگران را بر من مقدم داشتید و كار را از دست من بیرون بردید؛ و بر اوصیا لازم نیست كه مردم را به سوی خود دعوت كنند (بلكه مردم باید خود طبق وصیت پیامبرشان نزد اوصیا بروند) ؛ خداوند
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 104
پیامبران علیهم السلام را برمی انگیزد و آنان را به سوی خود دعوت می كنند. اما وصی معرفی شده است و بی نیاز است از این كه به سوی خود دعوت نماید، چنانكه خداوند فرموده: «حق خدا بر مردم است بر آنان كه توانایی رفتن دارند كه خانه ی خدا را زیارت كنند» ، حال اگر مردم حج را ترك كردند این خانه ی خدا نیست كه با ترك كردن آنها كافر شده باشد بلكه آنان با ترك خانه ی خدا كافر شده اند، زیرا خداوند آن خانه را برای شما به عنوان نشانه ای نصب كرده است. همچنین خداوند مرا به عنوان نشانه ای نصب كرده است آنجا كه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ای علی، تو به منزله ی كعبه هستی كه باید به زیارت آن رفت نه آنكه كعبه به زیارت كسی رود. ]
این خود تعبیری است درباره ی كعبه كه به منزله ی پرچم مقدسی است [30] ولی از سنگ نه از پارچه، مثل یك پرچم احترام و تقدس دارد، مثل یك پرچم در میدان جنگ همه باید گرد او جمع شوند، مثل یك پرچم تا او برپاست لشكر ایستاده و مقاومت می كند و اگر خوابید پشت سپاه و اردو می شكند: لایَزالُ الدّینُ قائِماً ما قامَتِ الْكَعْبَةُ.
یكی از درسهایی كه از حج باید بیاموزیم، مبارزه با تفاخرات قومی و ملی و نژادی و گرد آمدن و توجه به اصول واحد معنوی است: تَعالَوْا اِلی كَلِمَةٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَكُمْ اَنْ لانَعْبُدَ اِلَّا اللّهَ. . .
در قرآن كریم، سوره ی بقره، آیه ی 198- 200 این طور می فرماید:
. . . فَاِذا اَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفاتٍ فَاذْكُرُوا اللّهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرامِ وَ اذْكُروهُ كَما هَدیكُمْ وَ اِنْ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلِهِ لِمَنَ الضّالّینَ. ثُمَّ اَفیضوا مِنْ حَیْثُ اَفاضَ النّاسُ وَ اسْتَغْفِرُوا اللّهَ اِنَّ اللّهَ غَفورٌ رَحیمٌ. فَاِذا قَضَیْتُمْ مَناسِكَكُمْ فَاذْكُرُوا اللّهَ كَذِكرِكُمْ اباءَكُمْ اَوْ اَشَدَّ ذِكْراً.
[ پس چون از عرفات روانه شدید در مشعرالحرام (بمانید و) به ذكر خدا
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 105
پردازید، و او را یاد كنید چنانكه راهتان نموده است، و همانا شما پیش از آن از گمراهان بودید. سپس از همان جا كه مردم روانه می شوند روانه شوید، و از خدا آمرزش بخواهید، كه خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است. پس چون اعمال و آداب حج را به پایان بردید خدا را آنچنان یاد كنید كه از پدران خود یاد می كنید یا بیشتر از آن. ]
در كافی، جلد 4، صفحه ی 516:
عَنْ اَبی عَبْدِاللّهِ علیه السلام فی قَوْلِ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ: «وَ اذْكُرُوا اللّهَ فی اَیّامٍ مَعْدوداتٍ» قالَ: هِیَ اَیّامُ التَّشْریقِ، كانوا اِذا اَقاموا بِمِنی بَعْدَ النَّحْرِ تَفاخَروا فَقالَ الرَّجُلُ مِنْهُمْ كانَ اَبی یَفْعَلُ كَذا وَ كَذا، فَقالَ اللّهُ جَلَّ ثَناؤُهُ: فَاِذا اَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفاتٍ. . .
[ امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه: «و خدا را در روزهایی چند یاد كنید» فرمود: منظور ایام تشریق است، در جاهلیت وقتی در منی پس از مراسم قربانی اقامت داشتند به تفاخر با یكدیگر می پرداختند و یكی می گفت:

پدرم چنین و چنان می كرد (و دیگری نیز همین طور) . از این رو خداوند فرمود: هرگاه از عرفات سرازیر شدید و به منی آمدید خدا را در آنجا یاد كنید مثل یادی كه از پدرانتان می كنید بلكه بیشتر از آن. . .
]
در پاورقی كافی می گوید:
رُوِیَ عَنِ الْباقِرِ علیه السلام: اِنَّهُمْ اِذا كانوا فَرِغوا مِنَ الْحَجِّ یَجْتَمِعونَ هُناكَ وَ یَعُدّونَ مَفاخِرَ آبائِهِمْ وَ مَآثِرَهُمْ وَ یَذْكُرونَ اَیّامَهُمُ الْقَدیمَةَ وَ اَیادِیَهُمُ الْجَسیمَةَ، فَاَمَرَهُمُ اللّهُ سُبْحانَهُ اَنْ یَذْكُروهُ مَكانَ ذِكْرِهِمْ آباءَهُمْ فی هذَا الْمَوْضِعِ.
[ از امام باقر علیه السلام روایت است كه فرمود: آنان وقتی از حج فارغ می شدند در آن مكان جمع می شدند و به ذكر مفاخر و مآثر پدران خود می پرداختند و زدوخوردهای گذشته و بخششهای بزرگ آنان را یاد می كردند، خدای سبحان به آنان دستور داد كه در آن مكان به جای پدرانشان او را یاد كنند. ]
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 106
این مطلب امروز بسیار مورد اهمیت است. در جاهلیت قرن بیستم تحت نفوذ استعمار، قومیتها و ملیتها تا حد زیادی تحریك می شود و این سبب تفرقه ی مسلمانان است. فرقی كه هست اعراب با مقیاس قبیله و امروز با مقیاس نژاد و ملت، تفاخر جاهلی می كنند. ما در مقاله ی «ایران و اسلام» در این باره بحث كردیم.
در كشاف می گوید: بازار عكاظ و ذی المجاز و. . . بعد از ایام حج تشكیل می شد.
در حج دو مسئله است كه از مشكلات و بلكه به نظر بعضی از نقاط ضعف حج شمرده می شود: قربانی، تعظیم سنگ و غیره.
از نظر اول، این عمل یك ظلم و آزار است و نمی تواند مقرِّب باشد و از قضا اسم قربانی به آن داده اند. آیا می توان كسی را شكنجه كرد به قصد قربت؟
میازار موری كه دانه كش است
كه جان دارد و جان شیرین خوش است
قطع نظر از آزار و اذیت، چه رابطه ای میان رضای خدا و ریختن خون یك حیوان است؟ مگر خداوند- العیاذ باللّه- خونخوار است و از اینكه ببیند خون حیوانی ریخته می شود مسرور و خوشحال می شود؟ بعلاوه، چنانكه گفتیم ظلم و آزار و تعذیب است و مبعِّد است.
ایراد دیگر به قربانی این است كه یادگار توحش است. در قدیم در ادیان وثنی و بت پرستی مذبحهایی بوده است و مردم برای رضای بتها قربانی می كرده اند و خیال می كرده اند آن بتها از آن گوشتها استفاده می كنند و ظاهراً گوشتهای آن حیوانات را نمی خورده اند و لااقل خون آنها را كه برای خودشان خوراكی بوده به سر و صورت بتها می مالیده اند.
اما جواب: راجع به این قسمت كه چه فایده ای بر ریختن خون مترتب می شود، این در صورتی صحیح است كه هدف از قربانی و كفّارات (كه اختصاصاً در باب حج، همه از نوع گوسفند یا شتر كشتن است الّا نادراً) فقط ریختن خون باشد. دلیلی ندارد كه صرف ریختن خون مقرّب باشد، زیرا عملی مقرّب است كه رضای خدا در آن باشد و رضای خدا در این است كه انسان به كمال فردی و اجتماعی خود برسد.

صرف ریختن خون نه به كمال فردی انسان كمك می كند و نه به كمال اجتماعی او.

ولی اگر هدف اصلی اطعام و انفاق باشد، همان طوری كه در سایر كفّارات هست (و البته اطعام و انفاقی است دسته جمعی و به صورت خاص، یعنی به صورت اطعام
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 107
گوشت و اینكه هر انسانی یك حیوانی را بكشد و مصداق اَطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقیر واقع شود) آن ایراد وارد نیست. و البته یك نكته هست و آن اینكه منافات ندارد كه ضمناً این عمل دسته جمعی، احیاء و زنده كردن خاطره ای از قهرمان توحید حضرت ابراهیم باشد. به او امر شد عزیز و نور چشم خود را در راه خدا قربانی كند و فدا نماید و او حاضر شد. بعد به او گفته شد: مقصود فقط تسلیم بود، گوسفندی به جای فرزند قربانی كن. این گوسفند فدا كردن تجدید آن خاطره است و تعظیم آن قهرمان است.
ولی همان طوری كه در حدیث نبوی نقل كردیم، فرمود:
اِنَّما جَعَلَ اللّهُ هذَا الْاَضْحی لِتَشْبَعَ مَساكینُكُمْ مِنَ اللَّحْمِ فَأطْعِموهُمْ.
[ و رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: خداوند قربانی را قرار داد تا نیازمندان شما شكمی سیر از گوشت بخورند، پس آنان را اطعام كنید. ]
و سرّ اینكه روز عید قربان عید است، این است كه دراین روز رسم فرزندكشی منسوخ شد. داستان عبدالمطلب و عبداللّه ظاهراً از مجعولات تاریخ باشد كه عبدالمطلب نذر كرد كه اگر خدا ده پسر به او بدهد یكی را قربانی كند الی آخره.
قرآن رسمهایی از بت پرستان درباره ی حیوانات نقل می كند، آنجا كه می گوید:
ما جَعَلَ اللّهُ مِنْ بَحیرَةٍ وَ لا سائِبَةٍ وَ لا وَصیلَةٍ وَ لا حامٍ.
رجوع شود به تفسیر المنار.
اما از نظر دوم یعنی تعظیم و تكریم احجار و بیت و غیره، می گویند طواف گرد یك خانه ی سنگی و استلام و تبرك به حجرالاسود بقایایی از شرك است كه در اسلام باقی مانده است، اسلام هم نتوانست توحید خالص بیاورد و الّا می بایست حج را به طور كلی منسوخ كند، حج به طور كلی از بقایای شرك است كه در اسلام باقی مانده است.
اتفاقاً قضیه برعكس است. قرآن حج را یادگار ابراهیم و ابراهیم را پدر حج و دشمن بت پرستی می داند: وَاجْنُبْنی وَ بَنِیَّ اَنْ نَعْبُدَ اَلْاَصْنامَ. ابراهیم نیز بت شكن بود: تَاللّهِ
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 108
لَاَكیدَنَّ اَصْنامَكُمْ. . . فَجَعَلَهُمْ جُذاذاً اِلّا كَبیراً لَهُمْ. . . قرآن مخصوصاً مراسم حج را به عنوان شعایر الهی یاد می كند و این آیه: ذلِكَ وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللّهِ فَاِنَّها مِنْ تَقْوَی الْقُلوبِ در خلال آیات حج وارد شده است.
ما در ورقه های عبادت و ورقه های توحید در عبادت و ورقه های اقسام توحید گفته ایم كه فرق است میان تعظیم و پرستش. اسلام تعظیم و تواضع را جایز می داند و پرستش را منع می كند. فرق میان پرستش و تعظیم این است كه پرستش نوعی تقدیس و تنزیه و تسبیح و تحمید است، و گفتیم تسبیح و تحمید و تنزیه از جمیع نقایص و همچنین تكبیر مختص خداست، زیرا كاملِ منزه از همه ی نقایص خداست و آن كه سپاس مطلق به اوست و اكبر و اعظم مطلق خداست. سجود و ركوع از لحاظ هیئت جسمانی عبادت نیست، از آن لحاظ عبادت است كه حالتی است كه اختصاص داده شده برای تسبیح و تكبیر. لهذا در سجود می گوییم: «سُبْحانَ رَبِّیَ الْاَعْلی وَ بِحَمْدِه» و در ركوع می گوییم: «سُبْحانَ رَبِّیَ الْعَظیمِ وَ بِحَمْدِه» ، در موقع رفع رأس می گوییم: «اَللّهُ اَكْبَر» و در حال قیام می گوییم: «اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمین» و یا «سُبْحانَ اللّهِ وَ الْحَمْدُ لِلّهِ وَ لا اِلهَ اِلَّا اللّهُ وَ اللّهُ اَكْبَر» .
تقدیس منحصراً باید برای خدا باشد و یا به خاطر امر خدا. اگر چیزی را به خاطر یك شعار و عنوان یك شعار تقدیس كردیم (نه تسبیح كه برای غیر خدا جایز نیست) مثل احترامی كه به پرچم و علامتهای ملی می گزارند، در واقع احترام به او نیست، احترام به آن فكر و عقیده ای است كه این پرچم نماینده ی اوست. این است كه جنبه ی شعاریت پیدا می كند.
پس در اینجا دو مطلب گفته شد: یكی اینكه ملاك پرستش، تسبیح و تكبیر و تحمید است كه جز درباره ی كمال مطلق جایز نیست و امكان ندارد خدا اجازه بدهد غیر او تسبیح و تكبیر و تحمید شود. اما سجود و ركوع از لحاظ هیئت جسمانی عبادت نیست و هیچ عملی عبادت ذاتی نیست.
مطلب دیگر اینكه در میان همه ی ملل معمول است كه شعایری را تقدیس و تعظیم می كنند و از این كار هدفی دارند. اسلام هم شعایری دارد و به نص قرآن، كعبه و حج از شعایر است. در صفحات پیش گفتیم كه كعبه به عنوان «عَلَم» خوانده شده است.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 109

[1] . البته معبد توحید، زیرا از نظر قرآن توحید بر شرك مقدم است. توحید از شرك متطوّر نشده، بلكه شرك انحرافی است از توحید.
[2] . در سوره ی حج، آیه ی 29 و آیه ی 33 از كعبه به «بیت العتیق» یاد شده. ممكن است مقصود خانه ی كهنه ی قدیمی باشد و ممكن است مقصود خانه ی آزاد باشد كه: لایَمْلِكُهُ اَحَدٌ، چنانكه در روایتی از امام باقر روایت شده (تفسیر صافی) .
[3] . رجوع شود به كتاب اسرار حج و كتاب قبله كمره ای.
[4] . مخصوصاً این جهت كه راجع به حج همه جا كلمه ی «ناس» تكرار شده: لِلّهِ عَلَی النّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ. . . وَاِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثابَةً لِلنّاسِ. . . اِنَّ اَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ. . . جَعَلْناهُ لِلنّاسِ سَواءً الْعاكِفُ. . . جَعَلَ اللّهُ الْكَعْبَةَ الْبَیْتَ الْحَرامَ قِیاماً لِلنّاسِ. . .
[5] . در این آیه صریحاً می گوید این خانه را ما برای مردم قرار داده ایم. این خانه كه خانه ی خداست، خانه ی مردم است.
[6] . رجوع شود به المیزان، ج 3 / ص 393، داستان مسئله پرسیدن مهدی عباسی از امام كاظم.
[7] . مثل اینكه او را مأمور می كند كه ضمناً امارت حجاج را به عهده بگیرد.
[8] . امیرالحاج وظیفه دارد كه تنها شاخص رسمی و ریاستی نباشد، تاریخ را بر مردم عرضه بدارد، آنها را موعظه كند و به مصالحشان ارشاد نماید، گذشته را به یاد آنها بیاورد.
[9] . این گونه ترجمه ها كه داخل كروشه قرار گرفته اند از ناشر است.
[10] . فقها در مسئله ی اقسام حج و اینكه حج تمتع بركسی واجب است كه 48 میل از مكه دور باشد به آیه یذلِكَ لِمَنْ لَمْ یَكُنْ اَهْلُهُ حاضِرِی الْمَسْجِدِ الْحَرامِ به كمك اخباری كه در ذیل وارد شده، تمسك كرده اند. علی هذا بعید نیست كه حریم كعبه از حرم هم وسیعتر است، 48*48 میل است، یعنی همان حدی است كه ماوراء آن حج تمتع است. رجوع شود به عروة، فصل اقسام حج.
[11] . اینجا عنایت است به اینكه مسجدالحرام مال كسی نیست، حرّ و آزاد است.
[12] . یَتَّكِلونَ (ظ)
[13] . ظاهراً این حدیث نظر دارد به آیه ی كریمه ی جَعَلَ اللّهُ الْكَعْبَةَ الْبَیْتَ الْحَرامَ قِیاماً لِلنّاسِ.
[14] . ظاهراً مهدی بوده نه منصور. رجوع شود به المیزان، ج 3 / ص 393.
[15] . رجوع شود به صافی، سوره ی حج، ذیل آیه ی كریمه ی وَ اَذِّنْ فِی النّاس بِالْحَجِّ یَأْتوكَ. . .
[16] . رجوع شود به الاحكام السلطانیة.
[17] . الكنی و الالقاب، ذیل احوال ابن ابی العوجاء.
[18] .
عاشقان در سیل تند افتاده اند
بر قضای عشق دل بنهاده اند
همچو سنگ آسیا اندر مدار
روز و شب گردان و نالان بی قرار
ما دو نوع حركت داریم: حركت مستقیم و حركت دَوَرانی. حركت دورانی علامت و نماینده ی جاذبه و عشق است، برعكس آنچه قدما تصور می كردند.
[19] . تَقْوِیَةً (خ)
[20] . اَیْ لایُنْظَرُ اِلَیْكُمْ بِالْكَرامَةِ لا مِنَ اللّهِ وَ لا مِنَ النّاسِ لِاِهْمالِكُمْ فَرْضَ دینِكُمْ- عبده
[21] . منكرین فعلاً منقرض شده اند.
[22] . همان كاری كه رسول اكرم كرد كه از این مواقف برای تعلیم و تربیت مسلمانان به طرز مؤثری استفاده كرد.
[23] . رجوع شود به ورقه ی حج، فلسفه ی احرام.
[24] . و به قول كتاب الحج و العمرة فی الفقه الاسلامی، در آنجا فوارق غنا و فقر و جنس و لون و زبان ولغت ذوب می شود و وحدت لباس و شكل نشانه ی وحدت كلمه و وحدت فكر و وحدت عقیده است.
[25] . نظیر این روایت در كافی، جلد 4، صفحه. . . از حضرت امیر علیه السلام روایت شده، رجوع شود.
[26] و 3. ظاهر غلط نسخه باشد و صحیح «عرفات» است- رجوع شود.
[28] . در اینجا امام عبارت را مسجّع كرده به همان سجعی كه سائل به آن می نازید.
[29] . داستان امام زین العابدین و خدمت در سفر حج.
[30] . در خطبه ی حضرت امیر كه قبلاً نقل كردیم (خطبه ی اول نهج البلاغه) فرمود: جَعَلَهُ سُبْحانَهُ وَ تَعالی لِلْاِسْلامِ عَلَماً وَ لِلْعائِذینَ حَرَماً.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است