در
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
حالا علی با چه كسی باید بجنگد؟ با یك كسی كه ماسك اسلام به چهره زده و جامه ی اسلام پوشیده است، با یك كسی كه همواره دم از اسلام می زند، با یك مردی- به تعبیر پیغمبر اكرم- مُنافِقِ الْجَنانِ عالِمِ اللِّسانِ یَقولُ ما تَعْرِفونَ وَ یَفْعَلُ ما تُنْكِرونَ. این است كه كار علی را مشكل می كند. اكابر اصحاب امیرالمؤمنین در جنگیدن با اینها شك می كردند، می گفتند چطور ما با مردمی بجنگیم كه اهل قبله هستند، مثل ما نماز می خوانند، مثل ما روزه می گیرند، مثل ما قرآن می خوانند، مثل ما زكات می دهند،
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 196
مثل ما فریضه ی حج را انجام می دهند! ربیع بن خُثیم- همین خواجه ربیع كه مقبره ی او در مشهد است و مردم به زیارت او می روند- از زهّاد و عبّاد و از شیعیان امیرالمؤمنین است اما یك شیعه ی كم بصیرتی، خیلی عابد بود اما كم بصیرت. با یك عده ای می آمدند خدمت امیرالمؤمنین: «یا اَمیرَالْمُؤْمِنینَ! اِنّا شَكَكْنا فی هذَا الْقِتالِ» حقیقت این است كه ما شك داریم با اینها بجنگیم. از طرفی هم نمی خواهیم از تو جدا بشویم، به ما یك مأموریت دیگری غیر از جنگیدن با اینها بده. این بود كه امیرالمؤمنین به او مأموریت یك سرحد را داد. گفت بسیار خوب، آنجا با كافران می جنگیم خیالمان راحت است، ولی اینجا با مسلمین باید بجنگیم، شك داریم و در دل ما وسوسه است. مردی مثل ربیع بن خثیم چنین می گوید.
افراد دیگری حتی مثل هاشم بن عتبة بن مرقال در ركاب علی بودند ولی دستشان می لرزید.
البته در این میان مردمی هم بودند با بصیرت كامل. در رأس آنها جناب عمار بن یاسر بود. عمار می جنگید و می گفت دیروز بر تنزیل قرآن جنگیدیم امروز بر تأویل قرآن می جنگیم. وقتی كه پرچم معاویه با شعارهای ظاهری قرآن نمایان شد، عمار گفت شهادت می دهم كه میان این پرچمها و پرچمهایی كه در بدر و احد با آنها جنگیدیم هیچ تفاوتی نیست. این مرد وزنه ای بود در سپاه امیرالمؤمنین. وقتی كه عمار شهید شد عده ای بیشتر ایمان پیدا كردند چون عمار كسی بود كه همه روایتی را درباره ی او می دانستند و این روایت میان همه ی اصحاب پیغمبر و تابعین و مردم كوفه و شام متواتر بود. در روزی كه مسجد مدینه را می ساختند و پیغمبر اكرم تازه به مدینه آمده بودند و عمار تازه از مكه آمده بود، عمار به سبب آن شوق و شور و ایمانی كه داشت در سنگ كشی برای بالا بردن دیوار مسجد دو برابر دیگران سنگ برمی داشت. عرق كرده و خسته بود و در عین حال شعار می داد و شعر می خواند و می آمد. پیغمبر اكرم نگاهی به او كردند و تبسمی نمودند، بعد فرمودند: وَیْحَكَ یا عَمّارُ تَقْتُلُكَ الْفِئَةُ الْباغِیَةُ خوشا به حال تو ای عمار كه گروه سركش تو را می كشند، اشاره به آیه ی قرآن: وَ اِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلوا فَاَصْلِحوا بَیْنَهُما فَاِنْ بَغَتْ اِحْدیهُما عَلَی الْاُخْری فَقاتِلُوا الَّتی تَبْغی حَتّی تَفی ءَ اِلی اَمْرِ اللّه [1]. معنایش این بود كه پیغمبر از آینده خبر داد كه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 197
در آینده میان دو دسته از مسلمین جنگ می شود و یك دسته سركش است و باید آن دسته ی دیگر را علیه این دسته ی سركش حمایت كرد. عمار كه كشته شد آنهایی كه شك داشتند گفتند امروز بر ما یقین شد كه معاویه بر باطل است و علی بر حق. هاشم بن عتبة بن مرقال یكی از كسانی بود كه بعد از شهادت جناب عمار دیدند كه حملاتش شدید شد، رفت تا كشته شد.
پس ببینید كار علی تا كجاست! علی با مردمی طرف است كه اكثریتشان جاهل و نادانند و یك اقلیت منافق و دورو.

[1] . حجرات / 9.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است