در
کتابخانه
بازدید : 71356تاریخ درج : 1391/03/21
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
در آخر سخن، قسمتهایی جزئی از كارهای شخصی و سخت گیریهایی كه بر خودش در این موضوع می كرد عرض می كنم. علی علیه السلام به هیچ وجه حاضر نبود نه خودش و نه كس دیگر از بستگانش و یارانش از عنوان خلافت سوء استفاده كنند؛ حتی گاهی سوء استفاده هم حساب نمی شد، فی الجمله اولویتی به شمار می رفت، آنهم اولویتی كه دیگران درباره ی او قائل می شدند نه خودش. اگر به بازار می رفت كه چیزی بخرد كوشش می كرد كسی را پیدا كند كه او را نشناسد كه او خلیفه امیرالمؤمنین است، برای آنكه مبادا ملاحظه ی او را بكند و بین او و دیگران فرق بگذارد. همین قدر هم حاضر نبود از عنوان خودش استفاده كند.
مناصب اجتماعی از نظر كسی كه واقعاً وظیفه ی خودش را انجام دهد و نخواهد
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 237
از عنوان خودش استفاده كند نباید گفت حق است، باید گفت تكلیف است. فرق است بین حق و تكلیف. حق یعنی استفاده و بهره، تكلیف یعنی وظیفه. اگر ما سوء استفاده ها را از مناصب اجتماعی بگیریم آنوقت می بینیم نمی توانیم عنوان حق به آنها بدهیم، باید عنوان تكلیف به آنها بدهیم. آنوقت است كه اگر بخواهیم درباره ی بعضی مناصب بحث كنیم كه آیا شامل فلان دسته و فلان صنف می شود، باید بگوییم آیا این تكلیف شامل آنها هست یا نیست؟ نه اینكه آیا این حق به آنها می رسد یا خیر؟ صورت مسئله بكلی عوض می شود. مثلاً می گوییم «سربازی» تكلیف است نه حق، لهذا می گوییم سرباز وظیفه، نمی گوییم حق سربازی. اگر بنا شود از عناوین سوء استفاده نشود و خالص عمل شود، معلوم می شود همه ی اینها تكلیف است نه حق. شرایط تكلیف هم غیر از شرایط حق است. برای علی كه هیچ گونه سوء استفاده ای از خلافت نمی كرد، خلافت و حكومت تكلیف بود نه حق. اگر بنا شود از تكلیف و وظیفه ای استفاده های نامشروع بشود، هر تكلیفی را می شود به غلط نام حق رویش گذاشت. اگر نماز خواندن- كه صد درصد تكلیف است- مورد سوء استفاده واقع شود و منبع درآمد زندگی كسی بشود، از نظر آن شخص استفاده جو نماز خواندن یا امامت جماعت حق است نه تكلیف، بزرگترین حقها هم ممكن است باشد، اما حقیقت این طور نیست.
وقتی علیّ مرتضی علیه السلام را می بینیم حتی حاضر نیست اینقدر از عنوان خود استفاده كند كه وقتی چیزی می خواهد بخرد از كسی می خرد كه او را نشناسد، مبادا به احترام مقام خلافت به او ارزانتر بفروشد، باید بگوییم حتی خلافت هم تكلیف است نه حق، چه تكلیفی كه بالاتر از آن تكلیفی نیست! از تكلیف هم بالاتر است، ریاضت است.
در روزهای گرم می آمد بیرون دارالاماره و در سایه می نشست، مبادا مراجعه كننده ای بیاید و در آن هوای گرم به او دسترسی پیدا نكند. این در واقع ریاضت بود، پرمشقت ترین تكلیفها بود.
در نامه ای به قثم بن عباس كه از طرف خودش والی حجاز بود می نویسد:
وَ اجْلِسْ لَهُمُ الْعَصْرَیْنِ، فأفْتِ الْمُسْتَفْتِیَ، وَ عَلِّمِ الْجاهِلَ، وَ ذاكِرِ الْعالِمَ، و
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 238
لایَكُنْ لَكَ اِلَی النّاسِ سَفیرٌ اِلّا لِسانُكَ، وَ لا حاجِبٌ اِلّا وَجْهُكَ [1].
در هر بامداد و شام ساعتی برای رسیدگی به امور رعیت معین كن و به سؤالات آنها شخصاً جواب ده و نادان و گمراهشان را متوجه ساز، با دانشمندان در تماس باش و جز زبانت واسطه ای بین خود و مردم قرار مده و جز چهره ات حاجبی.
به مالك اشتر می نویسد:
وَ اجْعَلْ لِذَوِی الْحاجاتِ مِنْكَ قِسْماً تُفَرِّغُ لَهُمْ فیهِ شَخْصَكَ، وَ تَجْلِسُ لَهُمْ مَجْلِساً عامّاً فَتَتَواضَعُ فیهِ لِلّهِ الَّذی خَلَقَكَ، وَ تُقْعِدُ عَنْهُمْ جُنْدَكَ وَ أعْوانَكَ مِنْ أحْراسِكَ وَ شُرَطِكَ حَتّی یُكَلِّمَكَ مُتَكَلِّمُهُمْ غَیْرَ مُتَعْتَعٍ، فَاِنّی سَمِعْتُ رَسولَ اللّهِ صَلَّی اللّهُ علیه وَ آلِهِ یَقولُ فی غَیْرِ مَوْطِنٍ: لَنْ تُقَدَّسَ اُمَّةٌ حَتّی یُؤْخَذَ لِلضَّعیفِ فیها حَقُّهُ مِنَ الْقَوِیِّ غَیْرَ مُتَعْتَعٍ [2].
برای ارباب رجوع وقتی مقرر كن و خود شخصاً به گرفتاریهایشان برس و برای این موضوع مجلسی عمومی تشكیل ده و در آن مجلس برای خدایت كه تو را آفریده و این مقام داده فروتنی كن، و در این موقع ارتش و مأموران و پاسبانان را از جلو چشم مردم دور كن تا بدون پروا و هراس با تو سخن گویند، زیرا مكرر از رسول خدا شنیدم كه می فرمود: هرگز ملتی به قداست و پاكی نخواهد رسید مگر آنكه در میان آنها حق ضعفا از اقویا و نیرومندان بدون لكنت و پروا گرفته شود.
باز درباره ی منع احتجاب می نویسد:
فَلا تُطَوِّلَنَّ احْتِجابَكَ عَنْ رَعِیَّتِكَ فَإنَّ احْتِجابَ الْوُلاةِ عَنِ الرَّعِیَّةِ شُعْبَةٌ مِنَ
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 239
الضِّیقِ [3].
خود را از رعیت، زیاد در پنهان مدار كه این پنهان داشتن، خود نوعی فشار و تنگی است.
سعدی در همین مضمون در بوستان می گوید:
تو كی بشنوی ناله ی دادخواه
به كیوان برت كلّه ی خوابگاه
چنان خسب كآید فغانت به گوش
اگر دادخواهی برآرد خروش
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 240
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 241
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 242
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 243

[1] . نهج البلاغه، نامه ی 67.
[2] . نهج البلاغه، نامه ی 53.
[3] . همان.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است