در
کتابخانه
بازدید : 62151تاریخ درج : 1391/03/21
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
حكما از زمانهای بسیار قدیم گفته اند انسان مدنیّ بالطبع است، یعنی انسان طبیعتاً اجتماعی است. بعدها حكمای دیگر آمده اند و این جمله را شكافته اند كه مقصود از اینكه انسان طبیعتاً و ذاتاً اجتماعی است چیست؟ اگر مقصود این است كه انسان این فرق را با نباتات و حیوانات- البته بعضی حیوانات- دارد كه استعدادهایی كه در
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 247
انسان هست و كمالاتی كه برای انسان مترقّب است جز در پرتو زندگی اجتماعی میسر نمی شود و احتیاجات زندگی انسان جز با تمدن رفع شدنی نیست، البته مطلب درست است. و اما اگر مقصود این است كه زندگی اجتماعی امری است غریزی و طبیعی و قهری و بیرون از دایره ی انتخاب و اختیار، همان طوری كه بعضی حیوانات از قبیل زنبور عسل و موریانه و مورچه این طور هستند و به حسب غریزه طوری ساخته شده اند كه قهراً و به طور خودكار با هم زندگی می كنند و افراد مختلف آنها به طوری مقهور و مسخّر زندگانی اجتماعی و انجام وظیفه ی مخصوص به خود هستند كه عضو نسبت به روح پیكر مسخّر و مقهور است؛ اگر مقصود از اینكه انسان مدنیّ بالطبع است این است، این درست نیست، زندگی اجتماعی انسان این گونه نیست.

پس اگر مقصود این است كه انسان بدون اجتماع و به صورت انفراد قادر به ادامه ی زندگی نیست، بعلاوه در انسان نیازها و استعدادها نهفته است كه جز در پرتو زندگی اجتماعی به ظهور و فعلیت نمی رسد و این استعدادها و نیازها در متن خلقت انسان نهاده شده و همینها انسان را به سوی زندگی اجتماعی می راند و می خواند، البته مطلب درستی است، ولی این جهت با استقلال نسبی عقل و اراده ی فرد و انتخابی بودن آن منافات ندارد. پس می توانیم بگوییم زندگی اجتماعی انسان قراردادی و انتخابی است؛ انسان زندگی اجتماعی را برای خود به حكم عقل و اراده انتخاب و اختیار كرده است.
ژان ژاك روسو، دانشمند و مفكّر بزرگ اجتماعی قرون اخیر، كتابی نوشته به نام قرارداد اجتماعی مبنی بر همین نظریه كه زندگی اجتماعی انسان قراردادی است، با توافق و قرار به وجود آمده، قهری و غریزی نیست. هرچند نظریه ی روسو بر نفی اجتماعی بودن انسان به طور كلی، قابل قبول نیست، اما در اینكه انتخاب افراد نیز نقشی دارد از نظر ما سخنی نیست. فعلاً نمی خواهم به این مطلب كه مطلبی فلسفی است بپردازم.
غرضم این است كه در عین كمال مشابهت بین جامعه و پیكر، این فرق هم در كار است كه اعضای پیكر هر كدام محلی ثابت و مقامی معلوم و غیر قابل تخلّف و وظیفه ای معین و مشخص دارند و از آن تجاوز نمی كنند؛ برای هر كدام معین است كه چه عضوی باشد و چه مقامی داشته باشد و چه حق و وظیفه ای دارد، بر خلاف افراد اجتماع كه این طور نیستند. اعضای پیكر فقط حق عضویت خاصی را دارند كه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 248
هستند، اما افراد اجتماع حق هر گونه عضویتی را دارند و این حق به سبب فعالیت و لیاقت مشخص می شود. تكلیف افراد از نظر اینكه چه عضوی باشند و چه مقام و درجه ای داشته باشند و از نظر اینكه چه نوع شغل و خدمتی باید به اجتماع بكنند، به شكل غریزی و طبیعی معین نیست، فرد نسبت به جامعه مقام معین ندارد، میدان عمل فرد وسیع است، جلوش باز است، محدود به یك وظیفه ی خاص نیست، اختیار و انتخاب و آزادی و سلیقه و در نتیجه مقامها و شغلها و پستها قابل تعویض و تبدیل و تغییر است، اعضای پیكر اجتماع متبادل می شوند، جاها را عوض می كنند، قانون خلقت به پیشانی احدی ننوشته تو باید حتماً فلان عضو باشی، در فلان حد و مقام باشی، فلان وظیفه را انجام دهی، به پیشانی هیچ كس نوشته نشده تو باید فلان كار و فلان شغل را داشته باشی، آن یكی فلان كار و فلان شغل دیگر را، تو باید معلم باشی و آن یكی معمار و آ ن یكی نجار و آن یكی تاجر و آن یكی زارع و آن یكی طبیب و آن یكی داروساز و آن یكی مهندس برق و آن یكی مهندس ساختمان و غیره، آن طوری كه در پیشانی چشم و گوش و زبان و دست و پا نوشته شده كه باید چه چیزی باشند.
خلاصه اینكه در پیكر به طور طبیعی تقسیم كار شده و به طور طبیعی درجه بندی و به طور طبیعی جاها همه معین شده، اما در اجتماع این كار باید به دست خود بشر بشود، خودشان میان خودشان كارها را تقسیم و درجه بندی كنند.

میدان عمل هم برای همه وسیع است، همه انسانند، همه عقل دارند، همه اراده و اختیار دارند، همه برای خود شخصیت قائلند.
اینجاست كه سؤال دیگری پیش می آید و آن اینكه كارها را میان خود چه جور تقسیم كنند؟ وظیفه بندی ها و درجه بندی ها كه قهراً بالا و پایین و عالی و دانی دارد، بر چه اساسی صورت گیرد؟ افراد را روی چه ملاك و مبنایی در اجتماع جا بدهند؟ بشر از چه راهی وارد شود برای تقسیم كار و برای درجه بندی؟ آیا باید قرعه بكشند و با قرعه معین كنند؟ !
فقط یك راه هست و آن اینكه اكراه و اجباری در كار نباشد، همه را آزاد بگذارند و میدان زندگی شكل میدان مسابقه بلكه میدانهای مسابقه را پیدا كند، افراد مختلف همه حق شركت در مسابقه را داشته باشند، هر كسی متناسب با ذوق و استعداد خودش و متناسب با لیاقت و فعالیت خودش مقام و شغل و كاری را
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 249
حیازت كند.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است