1. اینشتین در كتاب دنیایی كه من می بینم (ص 56) راجع به
نوعی عقیده و مذهب كه آن را نوع سوم می خواند (در مقابل مذهب
ترس و مذهب اخلاق) می گوید:
در این مذهب فرد به كوچكی آمال و هدفهای بشر پی می برد و
عظمت و جلالی را كه در ماورای امور و پدیده ها در طبیعت و
افكار تظاهر می نماید حس می كند. او وجود خود را یك نوع
زندان می پندارد، چنانكه می خواهد از قفس تن پرواز كند و
تمام هستی را یكباره به عنوان یك حقیقت واحد دریابد.
جلد ششم . ج6، ص: 191
در این سخن روح عبادت به معنی واقعی بیان شده است.
2. نهج البلاغه، خطبه ی 220:
ان اللّه تعالی جعل الذكر جلاء للقلوب. . . یتنسّمون بدعائه روح
التجاوز.
3. رجوع شود به ورقه های دعا، ایضاً ورقه های عبادت، ذكر
خدا، خلوت برای بازیافتن خود و ورقه های روح، خود واقعی و خود
خیالی.
4. اقبال، احیای فكر دینی، صفحه ی 104:
دامنه ی پرواز دینی برتر و بالاتر از دامنه ی پرواز فلسفی است. دین
تنها با تصور راضی نمی شود، در صدد آن است كه به معرفت
اصیل تری دست یابد و با مطلوب خویش اتحاد بیشتری پیدا
كند. عاملی كه به وسیله ی آن این اجتماع و اتحاد صورت
می گیرد، عمل عبادت یا نیایش است كه به نورانیت نفسانی
می انجامد.
هم او می گوید (ص 105) :
نیایش در اصل خود جنبه ی غریزی دارد. عمل نیایش به قصد
دست یافتن به معرفت، به تفكر شباهت دارد. ولی نیایش در
عالیترین صورت خود بیشتر و برتر از تفكر مجرد است. آن نیز
مانند تفكر یك فرایند مشاهده ی درونی یا مراقبه
(آسیمیلاسیون) است ولی فرایندهای مراقبه ای در نیایش به
یكدیگر نزدیكتر می شوند و نیرویی پیدا می كنند كه بر اندیشه ی
محض ناشناخته است.
در عمل تفكر، ذهن حقیقت و واقعیت را مشاهده و دنبال
جلد ششم . ج6، ص: 192
می كند.
تفكر، تماشای
حقیقت است
اما نیایش
شركت در
حیات حقیقت
است:
در نیایش از وظیفه ی جستجوی كلیتی كه گام آهسته
كرده است (كذا) دست برمی دارد و از اندیشه برتر و بالاتر
می رود و خود حقیقت و واقعیت را تسخیر می كند تا آگاهانه در
زندگی آن شركت جوید.
در این گفته هیچ سرّ و معمایی وجود ندارد. نیایش به عنوان
وسیله ی اشراق نفسانی، عملی حیاتی و متعارفی است كه به
وسیله ی آن جزیره ی كوچك شخصیت ما وضع خود را در كل
بزرگتری از حیات اكتشاف می كند.
5. رجوع شود به ورقه ی نظر دانشمندان درباره ی دین، سخن اریك
فروم.
6. احیای فكر دینی، صفحه ی 105:
ویلیام جیمز می گوید:
چنان محتمل به نظر می رسد كه با همه ی مخالفتهای علم، افراد
بشر تا پایان زمان به نماز و نیایش ادامه دهند مگر آنكه طبیعت
عقلی و فكری چنان تغییری پیدا كند كه هیچ یك از
دانسته های ما نتواند ما را به قبول آن رهبری كند.
انگیزه ی نیایش نتیجه ی ضروری این امر است كه در عین آنكه
درونی ترین قسمت از خودهای اختیاری و عملی هركس
خودی از نوع اجتماعی است، با وجود این، مصاحب كامل
خویش را تنها در جهان اندیشه می تواند پیدا كند. . . اغلب مردم
خواه به صورت پیوسته خواه تصادفی، در دل خود به آن رجوع
می كنند. حقیرترین فرد بر روی زمین با این توجه عالی، خود
را واقعی و با ارزش احساس می كند.
. . . احتمال دارد كه مردمان از لحاظ درجه ی تأثیرپذیری از
احساس یك ناظر درونی در وجودشان با یكدیگر اختلاف
داشته باشند. برای بعضی از مردم بیش از بعضی دیگر این
جلد ششم . ج6، ص: 193
توجه اساسی ترین قسمت خودآگاهی را تشكیل می دهد.
آنان كه بیشتر چنین هستند، محتملاً دینی ترین مردمانند. ولی
اطمینان دارم كه حتی آن كسان هم كه می گویند كه بكلی فاقد
آنند خود را فریب می دهند و حقیقتاً تا حدی دیندارند.
ماهیت عبادت
پرواز روح
است: