1. اگر عدل را به برقراری موازنه تعریف كنیم، پس باید اختلاف
وجود داشته باشد. مثلاً در دنیا اگر دو بلوك قوی بوده باشد و میان
آنها توازن و تعادل برقرار باشد، بهتر امنیت و آسایش هست تا اینكه
همه ی نیروها یك نیرو باشد و به یك طرف بچربد و موازنه بهم بخورد.
علی علیه السلام شخصیت موزون بود، چون جامع صفات متضاد بود.
2. مزاج را نمی توان تعریف كرد اما این قدر هست كه تعادل و
توازنی به وجود می آید. حكما در باب مزاج جز آنكه بگویند استعداد
خاص، تعبیری ندارند.
3. رجوع به قصة الفلسفة الیونانیة صفحه ی 104 و 210 و به
شناخت زیبایی صفحه ی 104- 124
4. رجوع شود به جامع السعادات جلد 1، صفحه ی 77 راجع به
اینكه عدالت را كل الفضائل می دانند و می گویند عدالت تناسب است،
و تناسب وحدت و هماهنگی است، پس مرجع عدالت تجمع اضداد و
جمع متخالفات و جلوگیری از آشفتگیها و جزر و مدهای نامتناسب
است. انسان كامل با فرشته فرق می كند. انسان از آن جهت انسان
كامل است كه یك نظم و هماهنگی و موسیقی مخصوص در همه ی
وجودش حكمفرماست.
5. مباحث عدالت: الف. تعریف عدالت، ب. اقسام عدالت:
روحی، جسمی و مزاجی، اجتماعی، ج. موجبات عدالت اجتماعی از
قانون خوب و حسن اجرای مجریان و شعور عمومی، د. آثار عدالت
از تعادل فكری و اخلاقی و عملی و آسایش روحی.
جلد ششم . ج6، ص: 227
6. آیا مواد غذایی كه به همه ی بدن می رسد به طور مساوی
می رسد یا به طور متعادل؟
7. در صافی ذیل آیه ی
و السماء رفعها و وضع المیزانمی گوید: ای
بالعدل كما قال صلی الله علیه و آله
: بالعدل قامت السموات و الارض.
در مفردات راغب نیز ذیل ماده ی عدل می گوید: و روی:
بالعدل
قامت السموات و الارض.
8. عدل توازن است، نه تساوی. توازن مستلزم اختلافاتی است.
اختلافی كه در طبیعت میان زن و مرد است در دو قسمت است: یكی
اینكه زن پرورش دهنده ی نسل است، زن كشتزار است
(نساؤكم حرث
لكم)، حرث بودن مستلزم بارداری و شیردادن و پرستاری است.
دیگر اینكه زن جسماً و روحاً لطیف و رقیق آفریده شده است،
عواطف زن با عواطف مرد متفاوت است
[1]. بزرگترین آرزوی زن
این است كه از لحاظ جمال و زینت مورد تحسین واقع شود.
خودآرایی و تجلی، طبیعت اوّلی زن است؛ مصداق
كنت كنزاً مخفیاً
فاحببت ان اعرفاست.
9. گفتیم عدالت به یك معنی رعایت مساوات است اما در
شرایط مساوی، یعنی لازمه ی رعایت توازن این است كه دو چیز را در
شرایط مساویِ مساوی قرار دهیم.
آیه ی
و لاتتمنوا ما فضل اللّه به بعضكم علی بعضتسلیم شدن به
اختلافهای طبیعی است.
10. در ظهر صفحه ی 19 زن در اسلام گفتیم دو عنصر مساوی با
هم تركیب نمی شوند و دو قطب همنام یكدیگر را طرد می كنند، یعنی
توازن و وحدت و هماهنگی پیدا نمی شود. در فیزیك می گویند:
حركت از اختلاف سطح پیدا می شود. اگر مستمع و گوینده در سطح
واحد باشند سخن جریان پیدا نمی كند. آب از سربالایی به سراشیبی
می آید. پس باید آنچه را یكی دارد دیگری نداشته باشد و آنچه
جلد ششم . ج6، ص: 228
دیگری دارد او نداشته باشد تا هر دو به هم محتاج بشوند و یكدیگر
را جذب كنند. دو نفر مرد كه هركدام دارای كمالی باشند علیحده و
هركدام كمال دیگری را درك كند و به او محتاج باشد، بیشتر با
یكدیگر انس می گیرند تا دو نفری كه از هر حیث با هم مساوی
هستند. دو برادر با اینكه یكدیگر را زیاد دوست دارند و به سرنوشت
هم علاقه مندند، از مصاحبت و رفاقت یكدیگر آنقدر لذت نمی برند
كه از مصاحبت با بیگانه لذت می برند. سرّ مطلب همین است كه دو
نفر برادر دارای كالای مشابه و صفات مشابهند و دو نفر بیگانه دارای
كالای مختلف و هركدام خریدار كالای دیگری است. جهان جهانِ
خرید و فروش و استمتاع اشیاء از یكدیگر است، گاهی به صورت
تنازع بقا گاهی به صورت تعاون بقا.
11. یكی از مظاهر توازن و اختلاف، تسلط جسمانی مرد بر زن
و تسلط قلبی زن بر مرد است. به عبارت دیگر مرد قوّت بازو دارد و
زن قوه ی جمال، و این هر دو از عوامل نه گانه ی ارسطویی سعادتند.
12. عدل و توازن، هم مساوی است با وحدت و تركیب و
امتزاج و انجذاب و هم با جمال و زیبایی. در نتیجه ی وحدت قوّت پیدا
می شود. از لحاظ جمال و جذب و انجذاب، عدل روحی جمال خُلقی
می آورد و عدل جسمی و توازن جسمی جمال جسمی. نمی شود با
فرمول، جمال را معین كرد و یا تعلیل كرد كه چرا مثلاً خوب است كمر
باریك و شانه پهن و سینه جلو باشد.
13. عدل و توازن مثل خود جمال «یُدرك و لایوصف» است.
14. یكی از آثار اختلاف، تنوع و تفنن و كثرت است، یكی دیگر
تركیب و جمال است. جهان چون خط و خال و چشم و ابروست. . .
15. اینها در كتابهای خود می نویسند: گیرم در طبیعت بین زن و
مرد اختلاف است، ما كه نباید این اختلاف را دامن بزنیم. اینها خیال
كرده اند كه این اختلاف از قبیل توسری زدن طبیعت است، از قبیل
این است كه یكی در طبیعت شل یا كور آفریده شده است كه ما باید
كوتاهی و قصور طبیعت را جبران كنیم نه اینكه ما هم با طبیعت
جلد ششم . ج6، ص: 229
همكاری كنیم و این اختلاف را دامن بزنیم. اینها نمی دانند این
اختلاف روی یك هدف كلی است، از قبیل نقص و توسری خوردن و
انحراف نیست. در این جور اختلافها باید از طبیعت الهام گرفت و
پیروی كرد و الاّ توسری خوردن از طبیعت است.
زیرا در طبیعت بین هدف و وسیله ارتباط است و نقص جنس
اناث در بعضی دفاعیات به خاطر این است كه آن وسیله به مرد داده
شده. اگر زن بخواهد قائم مقام مرد بشود، طبیعت ناچار او را صفات
خشنه ی مردی می دهد. زن سربازی رفته نمی تواند زن بماند. در مجله ی
اطلاعات ماهانه، شماره. . . تاریخ. . . نوشته بود: زن اگر كار مردی
انجام دهد مورد تحسین هست اما هیچ مردی دیگر به چشم یك زن
محبوب و به عنوان همسری او را نمی خواهد. یك مرد رغبت نمی كند
كه ژاندارك را در بغل بگیرد.
اگر زنها كار مردها را بكنند و مردها كار زنها را، تدریجاً صفات
مردی به آن زنها و صفات زنی طبیعی به این مردها منتقل می شود، نه
تنها در خلق و خوی بلكه در جسم و تن، همان طوری كه مرغی كه
مدتی كار خروس بكند شبیه خروس می شود و خروسی كه كار مرغ
بكند شبیه مرغ می شود.
16. گفتیم عدالت اقتضا می كند كه پاره ای اختلافات طبیعی را به
رسمیت بشناسیم، یعنی مبنای تفاوت در مقررات قرار دهیم. عدالت
مساوات نیست. مساوات لازمه ی عدالت است اما نه در همه جا، بلكه
در شرایط مساوی. باید دید اختلاف در طبیعت چیست و هدف آن
چیست. یك وقت اختلاف در پوست است، هدف این اختلاف
مقاومت در برابر گرماست. یك وقت اختلاف مربوط به عوامل
سطحی و منطقه ای و جغرافیایی نیست، مربوط به تصادف نیست،
مربوط است به هدفهای اصلی طبیعت و حیات مثل تفاوت مرد و زن.
17. عدالت مستلزم مساوات است در شرایط مساوی، نه مطلقاً.
لهذا مجازات عالم با جاهل متفاوت است. در اسلام مجازات مرد و
زن در برخی موارد مثل ارتداد و روزه خوری متفاوت است. در قرآن
جلد ششم . ج6، ص: 230
مجازات زنان پیغمبر را با سایر مجازاتها متفاوت وضع كرده و این
مخالف با عدالت نیست. پاداش مختلفی كه به دو شاگرد
متفاوت الاستعداد داده می شود مساوات نیست ولی عدالت هست.
18. عطف به نمره ی 15 در باب عدل و توازن، اول باید [دید] آیا
طبیعت و خلقت درباره زن ظلم كرده است؟ آیا اختلافی كه میان زن
و مرد در طبیعت هست ظلم به زن است یا ظلم نیست؟ عدالت كه
بالعدل قامت السموات والارضاین نیست كه اختلاف وجود نداشته
باشد و در نتیجه كمال وجود نداشته باشد.
[1] رقت عواطف زن برای بچه داری و شوهرداری و كارهایی نظیر پرستاری
است.