در
کتابخانه
بازدید : 886071تاریخ درج : 1391/03/27
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
جلد ششم
مقدمه
Expand حرف شحرف ش
Expand حرف صحرف ص
Expand حرف طحرف ط
Expand حرف ظحرف ظ
Collapse حرف عحرف ع
عادت، صناعت، اتفاق
عادت
عادت و رسم و ترك عادت ناشی از عبادت
عاطفه ی اجتماعی، غمخوارگی، اهتمام به امور مسلمین
عاطفه ی اجتماعی- احسان، عدل، بغی (ظلم) یا ایثار، ادای حقوق، تجاوز به حقوق
عاطفه به فرزند
عاطفه ی اجتماعی
عاطفه ی اجتماعی- احبب للناس ما تحب لنفسك
عاطفه- عواطف اجتماعی
عاطفه ی اجتماعی- پنج چیزی كه اگر نباشد انسان قابل معاشرت نیست و پنج چیز كه اگر نباشد خوشی زندگی پیدا نمی شود (آداب معاشرت)
كفران و حق ناسپاسی (عاطفه ی اجتماعی)
عبادت و فلسفه ی آن
عبادت
عبادت احرار
یادداشت عبادت (ماهیت عبادت)
عبادت علی علیه السلام- توصیف ضرار از علی
عبادت تكوینی
عبادت بی روح
عبادت- اخلاص
عبادات- چرا اسلام عبادات را سرلوحه ی تعلیمات خود قرارداده است؟
فلسفه ی تشریع عبادات
عبادت و دعا
فلسفه و راز عبادت
حقیقت عبادت و دعا- سخن اینشتین و سخن اقبال
فلسفه و راز عبادت
عبادت
عبادت از نظر تربیت فردی و اجتماعی
یادداشت عبادات
عبادت- بازیافتن خود واقعی
عبادت، ذكر خدا، خلوت برای بازیافتن خود
عباسیان
عبده، شیخ محمد و نظریات اصلاحی اش
عثمان
عجب زاهد
عدل و جود
عدل
عدل- داد
آیات قرآن- عدل
عدل و توحید
عدل یا توازن
آثار عدل و ظلم
عدالت اجتماعی- شكایت از روزگار
عدالت
عدالت و حكومت
اصل عدالت در اسلام
عدالت اجتماعی در اسلام
عدالت اجتماعی
عدل الهی- منابع و مدارك
عمل- تجسم اعمال (عدل الهی)
عدل الهی- مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی
عدل الهی- چاپ هشتم
عدل الهی- سؤالات
عدل الهی- انقیاد و عناد ملاك ثواب و عقاب است
عدل الهی- مرگ
عدل الهی- تفاوتهای دنیا و آخرت
یادداشت عدل الهی
عدل الهی و شعرا
عدل
عدل الهی
عدل الهی- عمل، خلود
عدل الهی، چاپ سوم- شرور غایت بالعرض اند
عدل الهی
یادداشت عدل الهی
عدل الهی
عدل الهی به مفهوم حكیمانه
یادداشت مقدمه ی عدل الهی- چاپ دوم
عدوی
عرف و عادت
عزت نفس و اجتناب از نیم خورده ی دیگران
عزلت و انزوا
عزلت و خلوت
عزلت
عقل و علم یا علم مطبوع و علم مسموع
عقل و طمع- اجر رسالت و مزد تبلیغ در كار دین و تأثیرآن در انحراف
عقل و عشق
عقل و اسارت هوای نفس
عقل در قرآن- كافر مرتجع
عقل و جنون در قرآن
عقل- آنجا كه احمقی فضیلت می شود
عقل و مصلحت اندیشی یا جبن و ترس
داستان موسی و عابد كم عقل، مجازات به حسب عقل
عقل و دین
عقل یا كانون روشنایی، و دل یا كانون محركات، و تأثیرآنها در یكدیگر
عاقل و جاهل
عقل و نقش آن در اسلام
عقل- تعقل نوعی تجارت است- تجزیه پذیری عقل
رابطه ی عقل و تقوا
عقل- انسان كامل
علم
علم، خواندن و كتاب
علم، آموزش، فرهنگ
علم نه برای عمل- عالم بی عمل
مسئله ی تضاد علم و دین
علم- تعریف، حدود، فرق علم و فلسفه و دین
علم- تعلم زبان
علما و فقها
علم- تفقه
علم- قلم و كتابت
علم و جهل، خطر علم اندك، كمالی كه موجب عقب افتادگی می شود
علم ناقص
علم و علما
فریضه ی علم
قداست علم
علم و جهل و مضاعف بودن گناه عالم
علم و جهل
سؤال از عالم
طلب علم و سؤال علم
علم و علما
وسعت نظر اسلام در باب علم اخذ علم از غیر مسلمان
علم
علم و ایمان
عالم در میان جهان
علم- علم مفید
علم و یقین- تصدیق و تكذیب باید مبنای علمی و قطعی داشته باشد
علم- علم دین
عُمَر- كلام ابن ابی الحدید
عُمْر- وقت طلاست
قدر عمر و وقت و فرصت را دانستن
اغتنام عمر و فرصت
عمر و معاویه
عمر و فاطمه علیهاالسلام
عمر- سیره و سیاست او
عمر- خشونت عمر، فلاكت در جاهلیت، سختگیری بر عمّال
عمل و اصالت آن
عمل
عمل- تجسم اعمال
عمل- گریز از عمل
عمل در اسلام- اباحیت
عمل مؤمن باللّ?ه و آخرت، و قبول در آخرت
اصل عمل در اسلام
عمل خوب و بد و آثار آنها
عمل و كار و نقش آن در ساختن انسان
اصل عمل در اسلام- عمل یا سرزمین
بازگشت اثر عمل خوب و بد به انسان
عمل در اسلام- عقیده ی مرجئه و خوارج و معتزله و شیعه
عمل
عمل در اسلام
عمل و قول- محاكمه ی باز و بلبل
عهد و وفای به آن
عیب بینی
توجه به عیب خود از عیب دیگران
Expand حرف غحرف غ
Expand حرف فحرف ف
Expand حرف قحرف ق
Expand حرف كحرف ك
Expand حرف گحرف گ
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
1. عدالت مطلق عبارت است از اعطاء حق به ذی حق اما مساوات و توازن و غیره مربوط است به عدالت اجتماعی، یعنی عدالتی كه افراد بشر از آن جهت كه اجتماع دارند باید داشته باشند.

2. عدالت اجتماعی به معنی رعایت مساوات در جعل قانون و در اجرای آن است، نه به معنی اینكه در عمل كاری بكنیم كه همه ی افراد در یك سطح بمانند و در یك درجه از مواهب خلقت استفاده كنند. به عبارت دیگر عبارت از این نیست كه: «كار به قدر طاقت و خرج به قدر احتیاج» ، بلكه عدالت اجتماعی از لحاظ وضع قانون عبارت است از اینكه قانون برای همه ی افراد امكانات مساوی برای پیشرفت و استفاده و سیر مدارج ترقی قائل شود و برای افراد به بهانه های غیر طبیعی مانع ایجاد نكند [1]و عدالت اجتماعی از لحاظ اجرا و عمل- كه وظیفه ی دولتهاست- این است كه دولت در عمل برای افراد تبعیض و تفاوت قائل نشود.

3. ممكن است سوسیالیستها كه طرفدار كار به قدر طاقت و خرج به قدر احتیاج می باشند، بگویند مگر نه این است كه خود شما می گویید اجتماع باید بر مبنای تعاون بقا باشد نه تنازع؟ اسلام نیز مساعی خود را صرف این می كند كه اجتماع بر پایه ی تعاون بچرخد نه تنازع، و با موجبات تنازع بقا می جنگد. مالكیت فردی از آن جهت منشأ همه ی مظالم است كه مبدأ تنازع بقا می شود، و تنازع بقا محكوم است.

جلد ششم . ج6، ص: 254
به عبارت دیگر، تنازع بقا لازمه ی زندگی حیوانی است كه قوی ضعیف را می خورد و خود باقی می ماند اما انسان كه می گویید بالطبع اجتماعی و تعاونی است و لااقل برای بقای خود ناچار است به تعاون، پس باید ریشه ی تنازع بقا را كه مالكیت فردی است از بین برد.

جنگها و كشمكشها و خونریزیها و شكم سفره كردن ها و در نتیجه احتیاج به محاكم و دادگستری، همه از تنازع بقا سرچشمه می گیرد و تنازع بقا از مالكیت فردی. پس ریشه ی تنازع را كه مالكیت است باید از میان برداشت تا بشر راحت و آسوده بشود و زندگی اجتماعی را به معنی واقعی داشته باشد.

جواب این است: تنازع بقا به معنی كوشش در عقب زدن یكدیگر و تخریب و تجاوز به حقوق یكدیگر و اینكه مساعی افراد علیه یكدیگر به كار رود، محكوم است اما مسابقه ی بقا یعنی كوشش هر فرد برای پیشرفت خود نه برای عقب راندن دیگری، با تعاون منافات ندارد. اجتماع نباید میدان تنازع بقا باشد اما باید میدان مسابقه ی بقا باشد. در مسابقات علمی و ورزشی اخلال در عمل دیگران درست نیست اما كوشش برای تقویت خود ممدوح است.

به عبارت دیگر، لازمه ی مالكیت فردی اگر براساس عدالت یعنی وجوب انجام كار برای همه یكسان و ایجاد شرایط مساعد زندگی برای همه یكسان و رفع موانع برای همه یكسان باشد و هم مجازات و دادگستری برای همه یكسان باشد، به عبارت دیگر تكالیف و حقوق و مجازاتها برای همه در قانون و در عمل یكسان باشد تنازع بقا نیست، تسابق بقاست. هر كسی كوشش می كند در راه خود پیشتر برود نه اینكه راه را بر دیگری ببندد كما اینكه نفی مالكیت فردی نیز زمینه ی تنازع بقا را از میان نمی برد، زیرا منافع بشر محدود به مالكیت امور اقتصادی نیست [2] 4. میان پیكر و اجتماع تشابه هایی هست ولی یك تفاوت
جلد ششم . ج6، ص: 255
اساسی هم هست و آن اینكه پیكر میدان آزاد مسابقه ی عمل نیست، اعضا اراده ی مستقل و عقل ندارند، قدرت تخطی و تجاوز به حقوق یكدیگر ندارند، اما اجتماع از این نظر با پیكر متفاوت است.

5. گفتیم كه اسلام عدالت را به معنی ایجاد امكانات مساوی قانونی و اجرای قانون به طور مساوی می پذیرد. حالا باید ببینیم اسلام در این زمینه چه گامهایی برداشته است. اولاً در اسلام هیچ گونه اثری از تبعیض در وضع قوانین دیده نمی شود. ثانیاً با چیزهایی كه به عنوان مانع قانونی یا شبه قانونی یعنی عادت در اجتماع بود، اقدامات قانونی و اقدامات عملی وسیعی كرد.

اسلام حقوق اجتماعی یعنی مالكیت، آزادی، تعلم و تحصیل، اكتساب هنر و صنعت، اشغال مقامات اجتماعی و نظامی را برای همه علی السویه قرار داده است؛ مانند اجتماعات اریستوكراسی نیست كه از این لحاظها تبعیض قائل شود. اسلام كار و خدمت به اجتماع را وظیفه ی تمام افراد دانسته است. پیغمبر و امامها كار می كردند: ملعون من القی كلّه علی الناس. مجازاتها را برای همه علی السویه قرار داده است. مردم را از لحاظ حقوق قضایی علی السویه قرار داده است (داستان جبلة بن الایهم. داستان پسر عمرو عاص و جمله ی عمر: متی استعبدتم الناس و قد ولدنهم امهاتهم احراراً) . اسلام از لحاظ مناصب دینی، یعنی مقام افتاء و قضاء و امارت و پیشنمازی و فرماندهی و صفوف اول و آخر جماعت امتیازی قائل نیست مگر از نظر فضیلت یعنی علم و تقوا و مجاهدت و عمل و لیاقت ذاتی.

مظاهر عدم تبعیض در اسلام:

اسلام تصور و توهم امتیاز نژادی كه در اعراب نسبت به غیر اعراب و در قریش نسبت به غیر قریش و در سفیدها نسبت به سیاهها بود، هم قانوناً و هم عملاً از بین برد. اسلام گفت العربیة لسان ناطق، فكر زبان و ملیت را از میان برد، فاصله ی عبد و غیر عبد و حتی مرد و زن را در غیر آن جهت كه طبیعی بود از میان برد.

مظالم گاهی به صورت یك سلسله موانع و شرایط قانونی جلوه می كند و رنگ ظلم بودن را از دست می دهد، و گاهی به صورت علنی
جلد ششم . ج6، ص: 256
یعنی اِعمال تبعیض برخلاف قانون موجود جلوه می كند.

6. كان رسول اللّه یقسم لحظاته بین اصحابه. داستان «قف بجانب خصمك یا ابا الحسن» . داستان مردی كه دعوایی داشت و مهمان حضرت امیر علیه السلام شد. رسول اكرم و علی علیه السلام اجازه نمی دادند كه كسی پیاده در ركابشان حركت كند. رسول اكرم در مجالس حلقه وار می نشست، با فقرا همغذا می شد. لو دعانی كراع الی كراع لاجبته. داستان نامه ی علی علیه السلام به عثمان بن حنیف. داستان ربیع بن زیاد و جمله یان اللّه فرض علی ائمة العدل ان یقدروا انفسهم بضعفة الناس. در اسلام تنابز به القاب و همچنین القاب دروغین نهی شده است. اسلام در اجرای قانون جزایی میان افراد تبعیض قائل نمی شود. موضوع تسویه در عطا و تأثیر آن در آشفتگی اوضاع امیرالمؤمنین در زمان خلافت.

همه ی اینها مساعی اسلام در راه عدالت به معنی از بین بردن موانع قانونی مساوات و یا موانع عملی آن به شمار می رود.

ایضاً داستان: ان اللّه یكره من عبده ان یراه متمیزاً بین اصحابه. علی علیه السلام شخصاً در زمان خلافت به بازار نمی رفت، برای آنكه مردم به اختیار خود هم تفاوت و تبعیضی در قیمتها قائل نشوند. نه تنها خودش از عنوان خود سوء استفاده نمی كرد، این مقدار استفاده های قهری را هم جلو می گرفت.

7. در اسلام، هم از عدالت و هم از مساوات زیاد اسم برده شده است: . . . لیقوم الناس بالقسط. . . ان اللّه یأمر بالعدل و الاحسان. . . و لایتخذ بعضنا بعضاً. . . الناس كأسنان المشط. . . ایها الناس! ان ربكم واحد و ان اباكم واحد، كلكم لآدم و آدم من تراب. اما این مساواتها همه به معنی ای است كه گفته شد.

8. بدعتها در زمان خلفای اموی، كلمه ی موالی، تفضیل قریش بر غیر قریش، غیره 9. واللّه لو وجدته قد تزوج به النساء- ابن ابی الحدید و بیست گفتار 10. عدالت تنها لغو امتیازات عرفی و لفظی و گفتن كلمه ی «رفیق» - مثلاً- نیست. داستان رفاقت شتر و گرگ.
جلد ششم . ج6، ص: 257
11. احتیاج عدالت به بیداری شعور عمومی و نقصی كه از این جهت در صدر اسلام بود.

12. سعدی می گوید:
وقتی افتاد فتنه ای در شام
هركس از گوشه ای فرا رفتند
پسران وزیر ناقص عقل
به گدایی به روستا رفتند
روستازادگان دانشمند
به وزیری پادشا رفتند
سعدی این جریان را مولود فتنه ای یعنی خراب شدن وضع اجتماع آن روز می داند، اما اجتماعْ آنوقت بر مبنای صحیحی قرار می گیرد كه همیشه این طور باشد.

13. تتمه ی نمره ی 3 كه در صفحه ی 254 ذكر شد: مالكیت پستها و به دست گرفتن قدرتهای اجتماعی و به دست آوردن شهرتها و افتخارها و قهرمانیها و مالكیت زنها و معشوقه ها، خود زمینه ی بسیار مهم دیگری برای تنازع بقاست. لهذا می بینیم در كشورهای به اصطلاح سوسیالیستی همیشه به شكل خشونت آمیزتری رقابت و تنازع وجود دارد. بعلاوه، درست است كه زندگی اجتماعی زندگی تعاونی است، تعاون به معنی اینكه هركسی وظیفه ی خود را انجام دهد با مالكیت فردی منافات ندارد، بلكه مالكیت فردی مشوق این گونه تعاونهاست. هركسی در عین اینكه به سائقه ی منافع فردی كار می كند، چون وظیفه ی اجتماعی خود را انجام می دهد به جامعه عملاً خدمت می كند. اما تعاون به مفهوم عالی و عاطفی خود به مفهوم آن [است ] كه انسان آنوقت انسان است كه نه تنها از حدود تنازع بقا و زندگی درندگان گذشته باشد، بلكه از حدود زندگی عادلانه ی حیوانات اجتماعی نیز گذشته باشد و با نیروی عواطف و محبتها ایثار كند و خدمت و فداكاری انجام دهد. احتیاج به محبت كردن به دیگران و خدمت به آنها و ایثار آنها و همچنین احتیاج به محبت و عواطف دیدن از مردم یكی از حوایج طبیعی و اجتماعی انسان است و فرع بر مالكیت فردی است. اگر مالكیت فردی را از میان ببریم، زمینه ی این گونه فعالیتهای انسانی و زمینه ی بروز این گونه استعدادها را بكلی از
جلد ششم . ج6، ص: 258
میان برده ایم و این به عقیده ی من جنایت بزرگی است بر بشریت.

سوسیالیستها نام تعاونهای عاطفی اسلامی را سیاست استرحامی و صدقه سری گذاشته اند و مدعی هستند كه ضمانت اجرایی ندارد. ولی آنها توجه ندارند كه اولاً اسلام آن اندازه كه لازم است از نظر عدالت اقدامات وسیع كرده است و ضمانت اجرایی هم دارد، و اما این قسمت مافوق عدالت است و ضمانت اجرایی آن را منتفی می كند.

عقیده ی غزالی كه در باب. . . نقل كردیم از تفسیر طنطاوی این است كه روح اسلام این است كه زندگی اجتماعی باشد اما اختیاری نه اجباری. در حدیث است كه امام صادق فرمود: ایمان حقیقی آنوقت است كه مؤمنین دست به جیب یكدیگر مثل جیب خودشان بكنند و طرف احساس ناراحتی نكند. اگر قانون اجباراً محصول كار همه را برای همه تقسیم كند، دیگر عاطفه و تعاون عاطفی و فداكاری معنی ندارد، همان طوری كه فداكاری سربازی آنگاه سربازی و فداكاری [محسوب ] می شود كه سرباز از روی شور و احساسات و میل به خدمت به همنوعان سربازی و فداكاری كند، اما سربازی كه فی المثل او را در صف جلو فرستاده اند ولی پشت سرش توپخانه و مسلسل هست كه به محض اینكه دستور فرمانده را تخلف كند همان جا به مسلسل بسته می شود و كشته شدن خود را در بازگشتن، قطعی و در حمله و پایداری احتمالی می داند و قهراً پایداری می كند، این عمل را نمی توان سربازی و فداكاری نامید. لهذا خیلی تفاوت است میان اصحاب طارق بن زیاد كه فرمانده یعنی خود طارق كشتیها و آذوقه های آنها را سوخت و آنها بالاجبار كوشیدند تا فاتح شدند و میان اصحاب امام حسین كه شب عاشورا به آنها اطمینان داد از ناحیه ی دشمن تأمین اند، از ناحیه ی خودش هم بیعت را از آنها برداشته است، با اطمینان به اینكه فردا صد درصد كشته می شوند. بلكه تفاوت میان اینها از زمین تا آسمان است. سرباز حقیقی و فداكار، اینها بودند. این بود كه خود حضرت فرمود: من مثل اینها سراغ ندارم.

به هر حال بهترین دلیل سوسیالیستها و نزدیكترین منطق آنها به
جلد ششم . ج6، ص: 259
منطق اسلام و منطق فلسفه ی قدیم برای اثبات مالكیت اشتراكی همین است كه گفتیم و جوابش هم همان بود كه گفته شد. البته سوسیالیستهایی كه به اصطلاح خودشان سوسیالیسم خود را علمی می دانند یعنی ماركس و انگلس و پیروان آنها و به جبر تاریخ متوسل و متمسك می شوند، منطق دیگری دارند [3] 14. از آنچه درباره ی اقدامات اسلام در تأمین عدالت اجتماعی گفته شد، معلوم شد كه اقدامات اسلام در این زمینه در دو قسمت است. یكی در قسمت قانونی و ایجاد امكانات مساوی قانونی برای همه، زیرا اسلام مالكیت، آزادی، حق اشغال مقامات قضایی و حكومتی و نظامی و دینی و حق تعلیم و تعلم و كسب هنر و صنعت و انتخاب شغل و حرفه را برای همه علی السویه قرار داده است و مانند اجتماعات اریستوكراسی تبعیض و تفاوتی از این نظر قائل نشده است. كار و انجام وظیفه ی خدمت به اجتماع را هم بدون استثنا بر همه لازم و واجب شمرده است. كار فقط وظیفه ی فقیر و برای رفع نیازمندی مادی نیست، یك وظیفه ی اجتماعی و انسانی است. پس تكلیف شامل همه علی السویه است، چه تكالیف عبادی و چه غیر عبادی، و همچنین در مجازات نیز فرقی و تفاوتی قائل نشده است. پس اسلام، هم از لحاظ حقوق برای همه امكانات مساوی قائل شده است و هم از لحاظ تكالیف همه را متساویاً مكلف كرده است و هم از لحاظ مجازات همه را در یك صف قرار داده است.

و اما از لحاظ اجرا كافی است كه زمانی را كه رسول خدا متصدی امور بود و همچنین زمان خلافت علی علیه السلام را و بلكه زمان ابوبكر و عمر بن الخطاب و عمر بن عبدالعزیز را در نظر بگیریم و قضایا و حوادثی كه در این زمانها پیدا شده، در نظر بگیریم. خواهیم دید كه اسلام تا چه اندازه عدالت اجتماعی را اجرا كرده است و نمونه هایی در نمره های 5 و 6 ذكر كردیم.

اصل امر به معروف و نهی از منكر:

15. اسلام برای برقراری عدالت اجتماعی علاوه بر ایمان، از دو
جلد ششم . ج6، ص: 260
اصل دیگر هم استفاده كرده است: یكی امر به معروف و نهی از منكر، و یكی دیگر مجازاتها و قوانین جزایی. البته اینها علاوه بر تشویقی است كه اسلام به استیفای حقوق و قیام علیه ظالمین و اتحاد در برابر آنها كرده است.

16. راجع به اینكه ایمان پشتوانه ی همه ی اصول اخلاقی و روحی بشر است و اینكه اخلاق بدون ایمان مثل اسكناس بدون پشتوانه است، رجوع شود به ورقه های توحید- اول الدین معرفته و ورقه های دین بهترین سرمایه ی زندگی است و به ورقه های فلسفه ی نماز راجع به اینكه نماز و مسجد پشتوانه ی آزادی و امنیت و عدالت و مساوات و صلح و همزیستی است؛ پشتوانه ی شهرداری خوب، شهربانی خوب، دادگستری خوب، ارتش خوب، اجتماع خوب، بازار خوب، تجارت خوب است. از آنچه در آنجا گفته شد و از آنچه مجموعاً در اینجا و در ورقه های عدالت اجتماعی گفتیم معلوم شد كه بشر در دو ركنی كه در زندگی اجتماعی به آنها نیازمند است یعنی قانون و دیگر اخلاق، نیازمند به ایمان است و ایمان، هم پشتوانه ی اخلاق است و هم پشتوانه ی قانون. این هر دو بدون ایمان مانند اسكناس نشرشده ی بدون پشتوانه است، اعتبار ندارد. دین، هم منطق عدالت است و هم منطق اخلاق.

برای تتمه ی این مطلب و اینكه در اسلام ایمان و قانون عدالت با یكدیگر توأم است، از ایمان به عنوان پشتوانه ی قانون استفاده می شده است، و اینكه چرا به كارهای شهرداری و شهربانی احتساب می گفته اند، و اینكه چرا در گفته ی امثال سعدی نفوذ خاصی است و در گفته های امروزی نیست، و اینكه نفوذ ایمان در اجرای عدالت و قانون بود كه خود مجرم را به پای خود برای مجازات می كشاند و با آنكه حاكم او را رد می كرد او اصرار داشت به مجازات و می گفت:

«طهّرنی» ، و اینكه عدالت اجتماعی اسلام علت اصلی نفوذ عمیق اسلام در ملل مغلوب بود، و پاره ای مطالب دیگر رجوع شود به ورقه های عدالت اجتماعی.
[1] و همچنین كار را وظیفه ی واجب همه بداند نه تنها وظیفه ی فقرا. به عبارت دیگر عدالت اجتماعی عبارت است از ایجاد شرایط برای همه یكسان و رفع موانع برای همه یكسان.
[2] رجوع شود به نمره ی 13.
[3] رجوع شود به ورقه های اسلام و سرمایه داری و سوسیالیسم.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است