1. اشكالی كه مطرح نشده در كتاب این است كه در ابتدای كتاب
گفتیم كه عادل به معنی دادگر عبارت است از دخالت در كار نیروهای
جلد ششم . ج6، ص: 283
زیردست در جهت اجرای عدالت و ترك بی تفاوتی.
اكنون می گوییم ممكن است كسی بگوید: در جهان نوعی
به خود واگذاشتگی و تفویض میان عاملها، و نوعی بی تفاوتی از
طرف كارگزار اصلی هستی دیده می شود. اقویا ضعفا را می خورند و
از طرف خداوند، ضعفا حمایت نمی شوند. جهان ما جهان آكل و
مأكول است. به قول مولوی: جمله عالم آكل و مأكول دان (رجوع
شود) . اشكالی كه در كتاب كلیات فلسفه ترجمه ی آقای دكتر مجتبوی و
كتاب درسهای تاریخ ویل دورانت، فصل مربوط به دین و (ظاهراً)
كتاب جهان بینی علمی راسل و سایر كتب به حكمت بالغه و رحمت
عامه می شود از همین راه است، می گویند: صفحه ی طبیعت رنگین
است، چرا خداوند دلش نمی سوزد؟ چرا به جهان نظام بهتری كه قوی
ضعیف را پامال نكند نمی دهد؟ چرا دادگری نمی كند؟ چرا جهان و
عوامل جهان را به خود واگذاشته؟ پس اصل تسخیر و تدبیر كجا
رفت؟ اصل «ایصال كل ممكن لغایة» كجا رفت؟ اصل «نعم الحكم
للّه» ، اصل «هو احكم الحاكمین» كجا رفت؟