در كتاب نظر متفكران اسلامی درباره ی طبیعت (پاورقی ص 10)
می گوید:
اهمیت عقل و انعكاس و سایه ی آن در ذهن افراد بشر كه همان
استدلال باشد، یكی از نكات مهمی است كه اسلام و مسیحیت
را از یكدیگر متمایز می كند. مسیحیت در واقع یك نوع طریق
عشق و محبت است و حقایق آن همیشه به صورت اسرار در
پرده ی خفا قرار گرفته و از چشم مؤمن پوشیده است، در حالی
كه اسلام یك طریق علم و عرفان است و هدف غایی آن آگاهی
و علم و اشراق است تا درجه ای كه انسان بتواند حقایق
ملكوتی را مستقیماً مشاهده كند. به این دلیل در حالی كه در
مسیحیت مسئله ی اصلی همیشه حفظ حدود ایمان بوده است از
تهاجم قوای استدلالی و فكری انسان، مسئله ی اساسی اسلام
از میان برداشتن موانعی است كه قوای شهوانی و نفس امّاره در
راه عقل قرار داده و عین القلب را از مشاهده ی حقایق عالم
مجردات و معرفت به واقعیت مطلق محروم می دارد.
جلد ششم . ج6، ص: 316
در عین حال، خود این بیان تا اندازه ای رنگ مسیحی دارد،
یعنی از اینكه بگوید دعوت به مطالعه و تفكر در جهان دارد اندكی
پرهیز دارد! !