خطر علم دو چیز است: غرور و جمود. ممكن است جمود ناشی
از غرور باشد. غرور علمی غیر از ایجاد خودخواهی و تكبر و تحقیر
دیگران، ممكن است سبب شود كه انسان علم خود را- كه قطره ای
است از دریای حقیقت و پرتوی است از خورشید حقیقت- تمام علم
بداند، یعنی انسان از محدودیت دایره ی روشنایی علم غافل می شود و
می پندارد آنچه را چراغ برای او روشن كرده است تمام جهان است،
مثل كسی كه خیال كند فقط تا آنجا خبر وجود دارد كه چراغ او نشان
می دهد و بس. از اینجا جمود و ركود پیدا می شود و جلو تحقیق
گرفته می شود.
جلد ششم . ج6، ص: 331
روح علمی غیر
از علم است:
خاصیت واقعی علم یعنی روح علمی این است كه نگذارد انسان
تصدیق بیجا یا انكار بیجا بكند، نه اینكه موجب غرور و جمود بشود
و الاّ یك مثقال علم یك خروار جهالت به وجود می آورد و همین
كمال موجب نقص و عقب افتادگی می گردد كه بی علم از باعلمی كه
روح علمی نداشته باشد جلو می افتد.
خطر [برای ]
مورچه ی بالدار
از مورچه ی
بی بال بیشتر
است:
همچنان كه می گویند
مورچه های بالدار از مورچه های بی بال بیشتر در خطرند و بی بالها
شانس بقا و ادامه ی وجود بیشتر دارند، چون بالدارها احیاناً بدون
توجه به بادهای تند پرواز می كنند و باد تند ناگهان می آید و آنها را به
دریا می ریزد.
در اینجا باید مسئله ی نسبیت علم مطرح شود. داستان فیل كه
مولوی آورده است مناسب بحث است.