در
کتابخانه
بازدید : 885162تاریخ درج : 1391/03/27
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
جلد ششم
مقدمه
Expand حرف شحرف ش
Expand حرف صحرف ص
Expand حرف طحرف ط
Expand حرف ظحرف ظ
Collapse حرف عحرف ع
عادت، صناعت، اتفاق
عادت
عادت و رسم و ترك عادت ناشی از عبادت
عاطفه ی اجتماعی، غمخوارگی، اهتمام به امور مسلمین
عاطفه ی اجتماعی- احسان، عدل، بغی (ظلم) یا ایثار، ادای حقوق، تجاوز به حقوق
عاطفه به فرزند
عاطفه ی اجتماعی
عاطفه ی اجتماعی- احبب للناس ما تحب لنفسك
عاطفه- عواطف اجتماعی
عاطفه ی اجتماعی- پنج چیزی كه اگر نباشد انسان قابل معاشرت نیست و پنج چیز كه اگر نباشد خوشی زندگی پیدا نمی شود (آداب معاشرت)
كفران و حق ناسپاسی (عاطفه ی اجتماعی)
عبادت و فلسفه ی آن
عبادت
عبادت احرار
یادداشت عبادت (ماهیت عبادت)
عبادت علی علیه السلام- توصیف ضرار از علی
عبادت تكوینی
عبادت بی روح
عبادت- اخلاص
عبادات- چرا اسلام عبادات را سرلوحه ی تعلیمات خود قرارداده است؟
فلسفه ی تشریع عبادات
عبادت و دعا
فلسفه و راز عبادت
حقیقت عبادت و دعا- سخن اینشتین و سخن اقبال
فلسفه و راز عبادت
عبادت
عبادت از نظر تربیت فردی و اجتماعی
یادداشت عبادات
عبادت- بازیافتن خود واقعی
عبادت، ذكر خدا، خلوت برای بازیافتن خود
عباسیان
عبده، شیخ محمد و نظریات اصلاحی اش
عثمان
عجب زاهد
عدل و جود
عدل
عدل- داد
آیات قرآن- عدل
عدل و توحید
عدل یا توازن
آثار عدل و ظلم
عدالت اجتماعی- شكایت از روزگار
عدالت
عدالت و حكومت
اصل عدالت در اسلام
عدالت اجتماعی در اسلام
عدالت اجتماعی
عدل الهی- منابع و مدارك
عمل- تجسم اعمال (عدل الهی)
عدل الهی- مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی
عدل الهی- چاپ هشتم
عدل الهی- سؤالات
عدل الهی- انقیاد و عناد ملاك ثواب و عقاب است
عدل الهی- مرگ
عدل الهی- تفاوتهای دنیا و آخرت
یادداشت عدل الهی
عدل الهی و شعرا
عدل
عدل الهی
عدل الهی- عمل، خلود
عدل الهی، چاپ سوم- شرور غایت بالعرض اند
عدل الهی
یادداشت عدل الهی
عدل الهی
عدل الهی به مفهوم حكیمانه
یادداشت مقدمه ی عدل الهی- چاپ دوم
عدوی
عرف و عادت
عزت نفس و اجتناب از نیم خورده ی دیگران
عزلت و انزوا
عزلت و خلوت
عزلت
عقل و علم یا علم مطبوع و علم مسموع
عقل و طمع- اجر رسالت و مزد تبلیغ در كار دین و تأثیرآن در انحراف
عقل و عشق
عقل و اسارت هوای نفس
عقل در قرآن- كافر مرتجع
عقل و جنون در قرآن
عقل- آنجا كه احمقی فضیلت می شود
عقل و مصلحت اندیشی یا جبن و ترس
داستان موسی و عابد كم عقل، مجازات به حسب عقل
عقل و دین
عقل یا كانون روشنایی، و دل یا كانون محركات، و تأثیرآنها در یكدیگر
عاقل و جاهل
عقل و نقش آن در اسلام
عقل- تعقل نوعی تجارت است- تجزیه پذیری عقل
رابطه ی عقل و تقوا
عقل- انسان كامل
علم
علم، خواندن و كتاب
علم، آموزش، فرهنگ
علم نه برای عمل- عالم بی عمل
مسئله ی تضاد علم و دین
علم- تعریف، حدود، فرق علم و فلسفه و دین
علم- تعلم زبان
علما و فقها
علم- تفقه
علم- قلم و كتابت
علم و جهل، خطر علم اندك، كمالی كه موجب عقب افتادگی می شود
علم ناقص
علم و علما
فریضه ی علم
قداست علم
علم و جهل و مضاعف بودن گناه عالم
علم و جهل
سؤال از عالم
طلب علم و سؤال علم
علم و علما
وسعت نظر اسلام در باب علم اخذ علم از غیر مسلمان
علم
علم و ایمان
عالم در میان جهان
علم- علم مفید
علم و یقین- تصدیق و تكذیب باید مبنای علمی و قطعی داشته باشد
علم- علم دین
عُمَر- كلام ابن ابی الحدید
عُمْر- وقت طلاست
قدر عمر و وقت و فرصت را دانستن
اغتنام عمر و فرصت
عمر و معاویه
عمر و فاطمه علیهاالسلام
عمر- سیره و سیاست او
عمر- خشونت عمر، فلاكت در جاهلیت، سختگیری بر عمّال
عمل و اصالت آن
عمل
عمل- تجسم اعمال
عمل- گریز از عمل
عمل در اسلام- اباحیت
عمل مؤمن باللّ?ه و آخرت، و قبول در آخرت
اصل عمل در اسلام
عمل خوب و بد و آثار آنها
عمل و كار و نقش آن در ساختن انسان
اصل عمل در اسلام- عمل یا سرزمین
بازگشت اثر عمل خوب و بد به انسان
عمل در اسلام- عقیده ی مرجئه و خوارج و معتزله و شیعه
عمل
عمل در اسلام
عمل و قول- محاكمه ی باز و بلبل
عهد و وفای به آن
عیب بینی
توجه به عیب خود از عیب دیگران
Expand حرف غحرف غ
Expand حرف فحرف ف
Expand حرف قحرف ق
Expand حرف كحرف ك
Expand حرف گحرف گ
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
1. مردم ما بالاخص روحانیین ما از علم عامه و سواد عمومی وحشت دارند و حال آنكه علم وحشت ندارد، جهل وحشت دارد و به این موضوع چسبیده اند كه:
چو علم آموختی از حرص آنگه ترس كاندر شب
چو دزدی با چراغ آید گزیده تر برد كالا
2. در مردم حس علاقه به مجهول هست و علتش فقط جهالت است. عالم، معلوم بیشتر در نظرش احترام و فخامت دارد و جاهل، مجهول.

3. عطف به نمره ی 1، ما نمی دانیم و حساب نكرده ایم كه جهالت چه بر سر مرد و زن ما آورده كه از كوچكترین صدمه ای كه از علم می بینیم، یعنی از بحرانی كه علم ایجاد می كند در یك مرحله ی انتقالی، اینقدر وحشت داریم. ما همین قدر [كه ] می بینیم یك جوان تحصیل كرده آنقدرها به اندازه ی یك جوان دهاتی تسلیم نیست، بالاخص تسلیم در برابر علما، وحشت می كنیم و حال آنكه هزارها
جلد ششم . ج6، ص: 333
صدمات دیگر در ناحیه ی جهل هست كه ما توجه نداریم.

4. رجوع شود به دفتر 87، ص 21، علت اینكه فضلای ما از ابراز فضل و هنر خودداری می كنند.

5. علت شیوع القاب زیاد، هیاكل مخصوص و نقاب زدن ها همه جهالت است.

6. راجع به اینكه حدیث معروفطلب العلم فریضة علی كل مسلم اختصاص به مردان دارد یا شامل زنها نیز هست، اولاً در بسیاری از نقلها در شیعه و سنی كلمه یمسلمةهم قید شده، مثل آنچه در نمره ی 17 خواهد آمد از بحار از غوالی اللآلی.

و ثانیاً كلمه ی «مسلم» اعم است از مرد و زن و مقصود خصوص مرد نیست، همان طوری كه مثلاً آنجا كه می فرماید: المسلم من سلم المسلمون من لسانه و یدهو یا آنجا كه می فرماید: المسلم اخ المسلمیا می فرماید: المسلمون تتكافؤ دمائهمیا آنجا كه می فرماید: من اصبح و لم یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم، اختصاص به مردان ندارد، زیرا لسان حدیث دلالت دارد كه حكم مربوط به مسلم بما هو مسلم است و مناط حكم اسلامیت و دخول در حوزه ی اسلام است و جنسیت دخالت ندارد، و یا می گوید: هو الذی بعث فی الامیین. . . كه اعم است از امیین و امیات، و بعد می فرماید: یتلوا علیهم ایاته و یزكیهم و یعلمهم الكتاب و الحكمة(رجوع شود به نمره ی 22) . و حتی اگر تعبیر به رجل نیز می بود و مثلاً این طور تعبیر شده بود: «طلب العلم فریضة علی كل رجل» باز به اصطلاح فقها الغاء خصوصیت می شد، نظیر اینكه مثلاً از امام سؤال می كنند: ما تقول فی رجل شك فی صلوته؟ و آنگاه امام حكم او را بیان می فرماید. می گویند در اینجا عرف الغاء خصوصیت می كند و هرچند ظاهر حكم اختصاص دارد به جنسیت مخصوص، اما عرف می داند حكم مربوط به مكلف است. در ما نحن فیه، تعبیر «مسلم» دارد كه در اینجا دو عنوان جمع شده: یكی عنوان مسلم بودن و یكی عنوان ذكور بودن، و عرف و لسان دلیل می فهمد كه مناط این حكم اسلام است نه جنسیت. بعلاوه، لسان دلیل طوری است كه ابا از
جلد ششم . ج6، ص: 334
اختصاص دارد. وقتی كه انسان زبان اسلام را در مورد جهل می بیند و مذمتهای جهل و جاهل را می بیند، می فهمد كه زیان جهل زیانی است كه استثناپذیر نیست و نمی توان گفت كه برای زن عیب ندارد كه در زیانهای عجیب جهل بماند، مثل اینكه می فرماید. . . (برای مذمت جهل، رجوع شود به نمره ی 22. ) 7. اینكه ما تعبیر به فریضه كردیم، معلوم است كه اقتباس است از حدیث معروف و مسلّم بین شیعه و سنی: طلب العلم فریضة علی كل مسلم. فرض در مقابل سنت است. راغب می گوید: فرض به معنی قطع است. سورة انزلناها و فرضناهاای اوجبنا العمل بها. مثل اینكه فرض به آن چیزها گفته می شود كه از قواعد و اصول اولیه ی دیانت است و من عنداللّه است، و سنت به چیزهایی گفته می شود كه «سَنَّها رسولُ اللّه» است و از همین جهت است كه فرض غیر جایزالترك و سنت جایزالترك است. كلمه ی «واجب» در اصطلاحات اولیه ی اسلام هست مثل كلمه ی فرض، كما اینكه در مقابل این دو كلمه كلمه ی «سنت» و شاید كلمه ی «ندب» نیز قدیمی باشد و اما كلمه ی «مستحب» اصطلاح مستحدثی است كه بعد در میان فقها حادث شده و الان من نمی دانم كه این كلمه از كی و به وسیله چه كسی وارد فقه شد.

راجع به كلمه ی فرض: نهج البلاغه ج. . . ، ص. . . : فرض اللّه الایمان تطهیراً من الشرك. در قرآن: سورة انزلناها و فرضناها، ایضاً: فریضة من اللّه، ایضاً حدیثفریضة عادلة، و راجع به كلمه ی وجوب ظاهراً در احادیث استصحاب هست و در حدیث معروف علم و رزق: الا و ان طلب العلم اوجب علیكم من طلب المال. 8. این خود یك مسئله ی اجتماعی است كه چرا با آن همه توصیه ها و تأكیدها كه در اسلام برای فریضه ی علم شد، مع ذلك این فریضه متروك ماند؟ بعضی گفته اند از آن جهت است كه همه ی توصیه های به علم به صورت توصیه به عالم و سفارش به عالم تفسیر شد، یعنی توصیه ی عمومی به علم به صورت توصیه ی عموم به عالم
جلد ششم . ج6، ص: 335
تفسیر شد.

البته ممكن است این یكی از جهات باشد، بلكه حتماً یكی از عوامل همین است ولی باید علت اصلی را وجود یك نوع ناهمواریها و دشواریها و پست و بلندی ها كه به عللی در جامعه ی اسلامی پیدا شد دانست كه امكان عملی شدن این توصیه ی عمومی را از بین برد، همان طوری كه الان به واسطه ی فقر عمومی و عدم وسایل آموزشهای ابتدایی- تا چه رسد به متوسطه و عالی- برای صدی شصت از كودكان ما امكان تحصیل نیست. در واقع علل مختلفی دست به دست هم داد تا این روز پدید آمد. یكی اینكه در فقه ما علم به صورت یك فریضه نظیر نماز و روزه و خمس و زكات و حج تلقی نشد. آنچه كه به صورت فریضه تلقی شد، مسلمین آن را حفظ كردند و به هر مشقتی بود عمل كردند. نماز را در هیچ حالی ترك نكردند. من خودم سراغ دارم كشاورزانی كه در آفتاب مرداد در حالی كه مشغول درو بودند روزه گرفتند و غش كردند و روزه ی خود را افطار نكردند، در حالی كه در بستر بیماری با مرگ دست به گریبان بودند از نماز خود غفلت نكردند. سفر حج با آن همه خطرات كه در قدیم بود و دسته های دزد صد نفری و دویست نفری به قافله ها می زدند و می كشتند و می بردند ولی همه ی اینها نتوانست جلو فریضه ی حج را بگیرد. از اقصی بلاد اسلامی برای انجام این فریضه حركت كردند در حالی كه واقعاً جهاد بود، یعنی مانند یك جنگ كه صدی پنجاه احتمال برنگشتن بود این سفر را تحمل كردند و همچنین خمس و زكات و غیر اینها. ولی در مورد علم، سفرهای علمی مانند سفر حج فرض شناخته نشد. علت این است كه در فقه ما از ردیف فرایض خارج شد، و من نمی دانم چرا و به چه علت فرض شناخته نشد؟ ! ظاهراً به این علت است كه علم را در لسان شارع مخصوص دانستند به یاد گرفتن مسائل شرعی، یعنی فریضه ی علم را مستقل ندانستند و گفتند مقصود از فریضه ی علم، دانستن سایر فرایض اسلامی است و دانستن آنها هم به دو نحو ممكن است: اجتهادی و تقلیدی، و علم
جلد ششم . ج6، ص: 336
تقلیدی خیلی ساده است، حتی احتیاج به سواد و قدرت خواندن هم ندارد، پس معنایطلب العلم فریضة علی كل مسلمعلم به معنای سواد و عالم شدن به علمی از علوم در دنیا نیست، بلكه فقط به معنای یاد گرفتن موارد ابتلا از مسائل و مطالب مربوط به سایر فریضه هاست از قبیل نماز و روزه و حج و خمس و زكات و به اصطلاح وجوب نفسی تهیّوئی دارد. پس فریضه ی علم به فرض نفسی تهیّوئی تفسیر شد، نه فرض نفسی مستقل.

ولی آیا وقت آن نرسیده است كه ما بدانیم كه- گرچه در غیر علم توحید- فریضه ی علم فریضه ی مقدسی است ولی اختصاص ندارد به اینكه مقدمه ی یاد گرفتن احكام شرعی باشد [1]. این فریضه، تنها عنوان مقدمه ی سایر فرایض را ندارد. اولاً آنچه در مذمت جهل رسیده است اختصاص ندارد به جهل در فرایض دینی، بلكه جهل و عدم تعمق و عدم قدرت تحلیل قضایای تكوینی و تاریخی است و با دانستن تقلیدی و حتی اجتهادی فرایض دینی، آن جهل رفع نمی شود. ثانیاً در قرآن امر به تدبر در خلقت شده و تدبر در تكوین بدون استعداد علمی و توانایی علمی میسر نیست. و ثالثاً امروز ما می بینیم كه جهان، علم را یك فریضه ی نفسی مستقل می شمارد و اگر هم آن را یك فریضه ی مقدّمی بداند تنها برای انجام فرایض دینی نیست، بلكه آن را مقدمه ی زندگانی خوب، مقدمه ی مبارزه با فقر، مقدمه ی مبارزه با بیماری، مقدمه ی عزت و استقلال، مقدمه ی داشتن یك اجتماع سالم، مقدمه ی برقراری عدالت اجتماعی، مقدمه ی دموكراسی، مقدمه ی علاقه به امور اجتماعی و امثال این امور می داند. نه تنها مقدمه است برای یاد گرفتن اجتهادی یا تقلیدی فرایض دیگر كه مثلاً در مسائل شك و سهو و طهارت و غیره مجتهد باشیم یا مقلد، بلكه برای اینكه توانایی عملی برای بسیاری از فرایض داشته باشیم، فرایضی كه نه احتیاج به اجتهاد دارد ونه احتیاج به تقلید؛ یعنی دانستن حكم آنها
جلد ششم . ج6، ص: 337
احتیاج به دانستن ندارد، زیرا بدیهی است ولی عمل به آنها احتیاج به علمها دارد. پس درست است كه علم، وجوب تهیّوئی دارد (لااقل در بعضی موارد) ولی این وجوب تهیّوئی در برخی موارد وجوب تهیّوئی برای یادگرفتن است و در برخی موارد وجوب تهیّوئی برای انجام وظیفه است و اما دانستن وظیفه چندان مهم نیست یا به هر حال معلوم است. پس علت اصلی عملی نشدن فریضه ی علم، طرز تفسیر فقهی مسئله است. در اینجا طرز تفسیر خطابی هم هست. در طرز تفسیر منبری و خطابه، تمام توصیه های علمی به صورت توصیه ها به نفع عالم تعبیر می شود.

پس مجموعاً این چند علت گفته شد:

الف. طرز تفسیر فقهی مسئله ب. طرز تفسیر منبری مسئله ج. وجود ناهمواریها در جامعه ی اسلامی كه عملاً تعلم عمومی را غیرممكن كرد.

9. آنچه در باب فضیلت و اهمیت علم و مذمت و زیان جهل رسیده ابا دارد از اینكه حمل بشود بر خصوص دانستن و ندانستن فرایض دینی، بلكه بسیاری از آنها باید حمل شود و یا صریح است بر اطلاع بر كون و نوامیس جهان و قدرت و تسلط بر جهان وطبیعت و كشف رموز تاریخ.

10. به عقیده ی ما درست نبوده كه از اول دایره ی علوم دینی را محدود كنند به علم به فرایض دینی و علومی كه مقدمه ی علم به فرایض دینی است و این یك ارزش اصطلاح را بیشتر ندارد، بلكه هر علمی كه مقدمه ی عمل به فرایض عینی یا كفایی دینی است باید جزء علوم دینیه شمرده شود. چرا مثلاً علم نحو و صرف و معانی بیان و منطق از علوم دینیه شمرده شود و علوم اقتصاد و اجتماع و روان شناسی و غیره كه ما را آماده ی انجام فرایض دینی می كند از علوم دینیه شمرده نشود و مصداق «و ان الملائكة لتضع اجنحتها لطالب العلم» شمرده نشود؟ آیا تعمق در اشعار عشقی و خمری جاهلیت یا دوره ی عباسی
جلد ششم . ج6، ص: 338
برای آشنا شدن به معارف اسلامی، علم دینی است و اما آشنا شدن به روان شناسی و علم اجتماع و حقوق و اقتصاد علم دینی نیست؟ و حال آنكه دو اثر بر آنها مترتب است: هم ما را در فهم معارف دینی كمك می كند و هم در انجام فرایض دینی به ما توانایی می دهد.

11. داستان آقای فرزان و مجلة العلم آقای سید هبة الدین شهرستانی.

12. در دنیای امروز علم و دانش جزء وظایف و فرایض نیست، بلكه جزء حقوق اولیه ی بشر به شمار می رود از قبیل تغذیه و بهداشت.

حق تعلیم و تربیت از حقوق اولیه ی بشر است [2] 13. در مقدمه ی كتاب مبارزه ی انسان با جهل می نویسد:

بر روی بیابانهای خشك و لم یزرع، درون شهرهای كثیف و محقر، انسانهای سالم و نیرومند به بار نمی آیند. رخوت ناشی از فقر، بیماری و جهل به ساكنان آن نواحی مجال كافی نمی دهد كه دهكده و شهرهای خود را آباد كنند. این تضاد فاحش (بین ملل مترقی در علم و صنعت و ملل عقب مانده) خار راه ایجاد تعادل بین المللی و حفظ صلح پایدار است.

و چقدر سخن نیشداری است این سخن و چقدر باید غیرت ما را تحریك كند.

14. رابطه ی علم و اقتصاد. ایضاً می گوید:

مسائل اجتماعی با یكدیگر ارتباط تام و مستقیم دارند. هرگز نمی توان بدون در دست داشتن وسایل مادی لازم در طریق بسط و توسعه ی آموزش و پرورش كامیاب شد، همچنان كه در یك كشور اتخاذ یك روش سیاسی مستقل بی آنكه بر یك
جلد ششم . ج6، ص: 339
اقتصاد نیرومند و تكامل یافته متكی باشد امكان ناپذیر است.

بنابراین وقتی می گویند كه در بعضی از كشورها بدون شائبه ی تظاهر به طور عمیق در زمینه ی مبارزه با بی سوادی و توسعه ی تعلیمات اساسی و اكابر یا مهمتر از آن درباره ی تعمیم آموزش ابتدایی كوشش همگانی صورت می گیرد، به معنای آن است كه مردمان آن نواحی به اهمیت نقشی كه در دنیای كنونی بر عهده دارند پی برده اند و می كوشند تا همراه با توسعه ی تعلیم و تربیت عمومی، مقدورات مالی اجتماع خود را نیز افزایش دهند و مبانی جدیدی برای اقتصاد خود بریزند.

مطلب درست است ولی اگر به سائقه ی دینْ مردم متحرك شوند، با ده یك بودجه ای كه از طریق عادی ممكن است باسواد شوند باسواد می شوند، به شرط اینكه یك فریضه ی دینی از طرف معلم و متعلم تلقی شود، مثلاً هر آخوند ده و هر پیشنماز شهر وظیفه ی خود بداند كه در تعلیمات عمومی كوشش كند و تارك علم را به منزله ی تارك یك فریضه ی دینی از قبیل روزه و نماز تلقی كند. در این وقت با نداشتن اقتصاد سالم توفیق خواهند یافت، یعنی قدرت دین تا حد زیادی جای قدرت پول را می گیرد.

ایضاً در مقدمه می نویسد:

نزدیك هفتاد درصد نفوس ایران را كشاورزان تشكیل می دهند و اكثریت عظیم قشرهای دهقانی ایران قادر به خواندن و نوشتن نیستند. وضع شهرهای ایران هم اندكی بهتر از این است. با توجه به اینكه فعلاً بیش از شصت درصد كودكانی كه می توانند قدم به آموزشگاهها گذارند وسایل آموزش ندارند، این حقیقت را روشن می سازد كه در آینده نیز میلیونها نفر به خیل بی سوادان خواهند پیوست و دهها سال دیگر نیز مشكلات تحصیلی مردم را باید از طریق شیوه های
جلد ششم . ج6، ص: 340
تعلیمات اساسی و تعلیمات اكابر حل كرد. در 1959 یك مجمع مهم فرهنگی مركب از نمایندگان كشورهای آسیایی تحت نظر یونسكو در كراچی (پاكستان) تشكیل یافت. نتیجه ی مذاكرات و مباحثات آن درباره ی توسعه ی تعلیمات ابتدایی در آن ممالك، به تنظیم و پیشنهاد طرحهای بیست ساله ای منجر شد.

تا آنجا كه اطلاع به دست آمده، حكومت هند از هم اكنون تمام همّ خود را به تهیه ی وسایل تحقق این هدف بزرگ صرف كرده و مبلغ هنگفتی نیز از محل اعتبار این طرح از یونسكو به دست آورده است.

معلوم می شود یونسكو علاوه بر فعالیتها پول هم خرج می كند و اگر در عمل خود توفیق یابد، بعد از بیست سال دیگر ملتهای آسیایی خود را زنده شده ی یونسكو خواهند دانست و یونسكو با عمل انسانی و قابل تقدیر و تقدیس خود محیی و زنده كننده ی توده ی مسلمان به شمار خواهد آمد. به حكم اینكهمن احیا ارضاً مواتاً فهو لهطبیعتاً ملت ما خود را از آنِ یونسكو خواهد دانست. در آن وقت مردم ما چه خواهند گفت؟ آیا طبق منطق عمل نخواهند گفت كه قرنها مسلمان بودیم و در جهالت بسر بردیم تا بالاخره مسیحیان آن سوی جهان دست دراز كردند و ما را از غرقاب جهالت نجات دادند؟ آیا الان وقت آن نرسیده است كه پیشوایان دینی ما یك جهاد سخت را علیه جهالت و بی سوادی آغاز كنند و از قاعده ی «الانسان رهین الاحسان» برای خودشان و اسلام استفاده كنند و ابتكار احیا را در دست گیرند؟ ! بعد می نویسد:

طرح بیست ساله ی تعلیمات ابتدایی در ایران نیز از جانب یونسكو به مقامات فرهنگی ایران سپرده شده است. مدت اجرای این طرح چهار دوره ی پنج ساله یعنی از 1960 تا 1980 در نظر گرفته شده است. این طرح براساس محاسبه ی منابع
جلد ششم . ج6، ص: 341
انسانی، وسایل مادی و مقدورات مالی تنظیم گردیده است.

ضمن آن پیش بینی شده كه جمعیت ایران طی مدت بیست سال از 21600000 نفر به 32100000 نفر درخواهد گذشت. از سال 1331 تا 1338 تعداد كودكانی كه به آموزشگاهها سپرده شده اند از 84865 نفر به 1335825 نفر بالغ شده است. البته این افزایش در خور توجه است و استقبال روزافزون مردم را به كسب دانش و فرهنگ می رساند.

تعداد كودكانی كه به حد نصاب مدرسه رفتن رسیده اند با رعایت سن و مدت تحصیل معمولاً در كشورهای آسیایی بیست درصد مجموع ساكنان هر كشور است [3]. بدین سبب در 1329 در ایران این نسبت /35 درصد بوده و در 1339 به /73 درصد رسیده است. اكنون برای آنكه نتایج كار راضی كننده باشد، برطبق این طرح آهنگ (كذا) پیشرفت تعلیمات ابتدایی در 1344 رقم /111 درصد و در 1349 رقم /149 درصد و 1354 رقم /187 درصد و در پایان مدت یعنی سال 1359 رقم /225 درصد را نشان خواهد داد. بنابراین تعداد شاگردان دبستانها در هر دوره ی پنج ساله بدین ترتیب خواهد بود. . .

. . . برای اجرای طرح مدت بیست سال با این ارقام سروكار خواهیم داشت. . . جمع این مخارج بالغ بر 18 هزار میلیون تومان می گردد. . . اگر بر این ارقام مخارج تعلیمات اكابر و تعلیمات اساسی را بیفزاییم بار دیگر متوجه خواهیم شد كه
جلد ششم . ج6، ص: 342
تهیه ی چنین مبالغ هنگفتی فقط در پناه یك اقتصاد توسعه یافته و نیرومند میسر تواند شد. پس معلوم می شود وظیفه ی سازمانهای فرهنگی كشور بسی دشوار است و یك اندیشه ی توانا، یك اراده ی خستگی ناپذیر و یك سازمان متناسب و شایسته كه همراهی و مشاركت قاطبه ی مردم ایران را جلب كند، قادر خواهد بود در مدت معینی بر موانع كار غلبه جوید.

البته اگر یك جهاد دینی در ایران در این راه آغاز گردد، بسیاری از مشكلات آسان خواهد شد و چون اجرای برنامه ی بالا از نظر یونسكو 18 هزار میلیون تومان خرج دارد و فرع بر این است كه ما اقتصادی سالم داشته باشیم و این خود تعلیق بر امر مشكوك الوقوع است، پس اجرای طرح یونسكو قطعیت ندارد. به هرحال بزرگترین وظیفه ها و در عین حال عالیترین فرصتها برای روحانیت پیدا شده كه عمل كند.

در صفحه ی 11 می نویسد:

96 درصد مردم افغانستان (در سال 1330 هجری) بی سواد هستند.

15. در طرح پیشنهادی سازمان یونسكو برای اجرای تعلیمات ابتدایی در ایران كه چاپ و منتشر شده، می نویسد:

در این گزارش طرحی كه برای تعلیمات ابتدایی عمومی و مجانی در آسیا تهیه گردیده بر مورد ایران تطبیق شده. . .

تكامل اقتصادی و اجتماعی اصولاً وابسته به تعلیماتی است كه به حد وسط كودكان داده می شود. لذا اجرای تعلیمات ابتدایی همگانی و مجانی امری بسیار فوری و فوتی است و به این مناسبت (ممالك آسیایی) هریك تصمیمات شجاعانه ای
جلد ششم . ج6، ص: 343
گرفته اند و در طول ده سال اخیر (1330- 1340) تعلیمات ابتدایی در این ناحیه ترقی قابل توجهی كرده است. . . برای انجام این تقاضای همگانی پیشنهاد شده است كه در امر تعلیمات عمومی جریان تحولی كه در ده سال اخیر وجود داشته است مضاعف شود و از هر مملكت این ناحیه خواسته شود كه یك سیستم تعلیمات ابتدایی عمومی و اجباری و مجانی را دست كم برای 7 سال تحصیلی در یك مهلت حداكثر 20 ساله (از 1340 تا 1360) به مرحله ی اجرا درآورند و این مهلت 20 ساله عموماً به عنوان مهلت مناسبی در تحولات اجتماعی و اقتصادی طویل المدة شناخته شده است. به خاطر رسیدن به این هدف اساسی است كه این طرح تهیه شده است.

از نظر من و هر علاقه مندی، این طرح و عملی شدن آن موجب مسرت است ولی من یك تأسف دارم و آن اینكه قاعده ی طبیعی است كهمن احیا ارضاً مواتاً فهو لهو همچنین «الانسان رهین الاحسان» و عاقبت این كار این خواهد شد كه ملت ما از آنِ یونسكو خواهد بود نه از آنِ اسلام، زیرا خود را زنده شده ی یونسكو می داند نه زنده شده ی اسلام و البته به غیرت اسلامی ما برمی خورد ولی حالا كه برمی خورد چه بكنیم؟ مانع این كار خیر بشویم یا اینكه راه صحیح این است كه در این كار خیر پیشقدم بشویم؟ البته راه دوم صحیح است. در آیه ی كریمه ی قرآن (سوره ی مائده، آیه ی 48) می فرماید:

و انزلنا الیك الكتاب بالحق مصدقاً لما بین یدیه من الكتاب و مهیمناً علیه فاحكم بینهم بما انزل اللّه و لاتتبع اهواء هم عما جاء ك من الحق لكل جعلنا منكم شرعة و منهاجاً ولو شاء اللّه لجعلكم امة واحدة و لكن لیبلوكم فی ما اتیكم فاستبقوا الخیرات الی اللّه مرجعكم جمیعاً فینبئكم بما كنتم فیه تختلفون.
جلد ششم . ج6، ص: 344
همان طوری كه در دفتر 89 گفتیم مثل این است كه این آیه اصالتی برای اختلافات قائل است و اختلافات را مفید می داند و زمینه ی آزمایشها و مسابقه ها می داند. كأنه در این آیه به ما می گوید كه به شما گفتیم به وسیله ی پیغمبر خودطلب العلم فریضة علی كل مسلمو شما را به این دستور مورد آزمایش قرار دادیم و آن وقت شما این فریضه را زمین گذاشتید و دیگران از آن سوی اقیانوسها آمدند و این مسابقه ی خیر را بردند و شما را پشت سر گذاشتند و اما شما تمام هنرتان این بود كه یك مشت رساله ی عملی و یك عده ی مخصوص كه همه ی تجهیزات آنها منحصر است به یك اجازه ی سهم امام و اخاذی بفرستید.

در صفحه ی 4 می نویسد:

چند مملكت (از ممالك كشورهای آسیایی) نیز هست كه حل مشكلات تعلیماتی آنها بسیار دشوار است. با اینهمه چون حكومتها و ملتهای این ممالك برای رسیدن به این هدفها مصمم می باشند، مسلماً این مشكلات را می توان حل كرد.

ان شاء اللّه كه ایران جزء آن چند مملكت نیست اما متأسفانه آن علاقه را ما در حكومت و ملت ایران نمی بینیم.

در صفحه ی 6 طرح پیشنهادی یونسكو طول مدت تحصیل اجباری را 8 سال و نسبت كودكان این دوره را با مجموع /192 درصد بیان می كند ولی می گوید مقدار جایی كه باید در مدارس پیش بینی شود بنا بر احتیاط باید 20 درصد در نظر گرفته شود.

در صفحه ی 10 می نویسد:

كتاب تعلیمات در دنیا نشان می دهد كه تعداد متوسط شاگردان هر آموزگار در سراسر دنیا با وجود اختلافاتی كه در نقاط مختلف هست در حدود 34 نفر است.
جلد ششم . ج6، ص: 345
بعد خود این طرح، حداكثر را 35 نفر ذكر می كند و می گوید از آن بیشتر موجب شلوغی و هرج و مرج می شود. بعد می گوید:

از پاسخی كه از طرف ایران بر پرسشنامه ی یونسكو داده شده برمی آید كه در وضع فعلی به هر آموزگار به طور متوسط 31 شاگرد می رسد.

بعد می گوید:

بنا بر فرضی كه گذشت (پاسخ ایران از وضع موجود) در سال 1340 باید جمعاً 54 هزار آموزگار مشغول به تدریس باشند و در سال 1345 این تعداد باید به 87100 برسد و در سال 1350 به 119000 و در سال 1355 به 158100 و در سال 1360 به 206500 و به این طریق در طول مدت بیست سال باید 151700 نفر به تعداد فعلی آموزگاران افزوده شود.

بعد با 5 درصد آموزگاران جدیدی كه جانشین گذشته ها- كه فوت شده اند یا بازنشسته شده اند و یا استعفا داده اند- می گردند، حساب می كند كه در پنج ساله ی اول در هر سالی تقریباً در حدود نه هزار الی ده هزار آموزگار جدید لازم است.

بعد در صفحه ی 12 به تخمین معلمین مورد احتیاج دانشسراها می پردازد، می گوید:

برای اینكه تعلیم و تربیت به طور صحیح اجرا شود لازم است كه تمام آموزگاران با شرایط صحیح برای كارآموزی تربیت شده باشند. از این نظر وضع و موقعیت فعلی در این ناحیه از دنیا چندان رضایت بخش نیست، زیرا كه فقط 27 درصد آموزگاران این ناحیه تربیت صحیح دانشسرایی دیده اند.
جلد ششم . ج6، ص: 346
بعد به شرح آمار و امور مورد نیاز می پردازد.

بعد در صفحه ی 14 به تخمین كارمندان اداری و بازرسان تربیتی مورد احتیاج می پردازد و می گوید:

معمولاً در كار تعلیم و تربیت نسبت یك كارمند اداری یا بازرسی به هر 5000 نفر شاگرد نسبت رضایت بخشی است.

آنگاه بر همین اساس احتیاجات را ذكر می كند. سپس در صفحه ی 15 می گوید:

اجرای چنین برنامه ای برای تعمیم واقعی تعلیمات ابتدایی و مجانی و اجباری (این سه خصوصیت را باید در نظر گرفت) مشكلات فراوانی را در زمینه بسیج و تربیت آموزگاران تازه و معلمان دانشسرا و اجراكنندگان و بازرسان تربیتی مورد احتیاج موجب خواهد شد. . . به این طریق موفقیت در مجموع این طرح در قلمرو گسترده وابسته به اجراكنندگان آن است كه به خدمت گمارده خواهند شد و نیز به تربیتی كه هریك از این افراد جدید برای ادای وظیفه ی خود دیده اند. بنابراین باید ترتیبی اتخاذ كرد كه در اجرای چنین برنامه ای قسمت اعظم همّ ما مصروف و متوجه همین دو مطلب باشد.

آنگاه در صفحه ی 15 به ذكر احتیاجات مادی برای اجرای طرح می پردازد و می گوید:

در این مقوله به مسائل زیر برمی خوریم:

1. ساختمان برای مدارس ابتدایی 2. ابزار و وسایل از میز و صندلی و ابزار تعلیم و تربیت برای مدارس ابتدایی
جلد ششم . ج6، ص: 347
3. كتابهای مورد احتیاج شاگردان و كتابهای مورد احتیاج آموزگاران 4. ساختمان و ابزار كار برای دانشسراها 5. خانه ی مسكونی برای آموزگاران سپس در مورد مدارس موجود و ابزار و وسایل در این نواحی اظهار تأسف می كند.

در صفحه ی 17 به ذكر پیش بینی های مالی می پردازد. در صفحه ی 18 می گوید:

پرسشنامه ی فوق الذكر نشان می دهد كه حقوق آموزگاران به صورتی نمایان در هر مملكتی از این ناحیه ی عالم با مملكت دیگر اختلاف دارد. در برخی از ممالك این ناحیه آموزگاران حقوق نسبتاً مكفی دارند، یعنی در حدود 40 تا 50 دلار (! ) آمریكایی حقوق ماهانه می گیرند. . . در ممالكی كه حقوق آموزگاران قلیل است، علاقه و هیجان بسیار برای افزایش حقوق آموزگاران نشان داده می شود تا بتوان به استخدام آموزگاران جدید توفیق یافت.

در صفحه ی 19 جمع كل مخارج مستمر مدارس ابتدایی- نه مخارج غیر مستمر- را به این صورت ذكر می كند: در پنج ساله ی اول 185 میلیون دلار و در پنج ساله ی دوم 324 و در پنج ساله ی سوم 530 و در پنج ساله ی چهارم 807 میلیون دلار كه جمعاً 1846 میلیون دلار می شود. و آنگاه جمع مخارج كادر اداری را در تمام دوره ی بیست ساله /9230 میلیون دلار آمریكایی ذكر می كند و جمع كل مخارج دانشسرایی را در 20 سال 850 میلیون دلار ذكر می كند (ص 21) و در صفحه ی 22 جمع كل مخارج ساختمان دبستانها را در ظرف 20 سال /1344 میلیون دلار آمریكایی و جمع كل مخارج غیر مستمر
جلد ششم . ج6، ص: 348
ابزار و وسایل را در 20 سال 55 میلیون دلار. بعد به ساختمان مخارج خانه برای آموزگاران اشاره می كند و جمعاً /4479 میلیون دلار است و جمع مخارج ساختمان دانشسراها ظرف 20 سال 39 میلیون دلار است. و در آخر صفحه ی 25 جمع كل را /239749 میلیون دلار ذكر می كند (و از قرار دلاری هشت تومان تقریباً نوزده میلیارد و صد و هفتاد و نه میلیون و نهصد و هشت هزار تومان علی الظاهر می شود) .

در صفحه ی 30 تحت عنوان «لزوم هماهنگی كامل تعلیمات ابتدایی با تعلیمات متوسطه و عالی» می گوید:

نمی توان از یاد برد كه تعلیمات ابتدایی به تنهایی نمی تواند تكامل بیابد. یك چنین گسترش و تحولی در تعلیمات ابتدایی نه تنها تعلیمات متوسط (و بلكه عالی) را به دنبال خود خواهد كشید و به تحول خواهد افكند، بلكه حتی لازم است كه تكیه گاه تحول تعلیمات ابتدایی تحول تعلیمات متوسطه باشد.

بعد در اطراف این مطلب توضیح می دهد كه تعلیمات متوسطه، هم دنباله ی تعلیمات ابتدایی است، زیرا خواه ناخواه گروه بیشتری به تعلیمات متوسطه رو خواهند آورد و هم تكیه گاه او خواهد بود، زیرا آموزگاران معمولاً باید متوسطه را دیده باشند. در صفحه ی 32 این طرح ختم می شود.

16. در كتاب مبارزه ی انسان با جهل، صفحه ی 24 می نویسد:

اعلامیه ی جهانی حقوق بشر حاكی است كه همه ی افراد حق دسترسی به وسایل تعلیم و تربیت دارند و تعلیمات ابتدایی اجباری و مجانی خواهد بود و تعلیمات فنی و عالی باید برای همه قابل وصول باشد.
جلد ششم . ج6، ص: 349
در صفحه ی 25:

در شهر بمبئی من كه مطالعات و تحقیقات خود را از آنجا آغاز كردم بنا به گفته ی مشار الیه از دو میلیون و نیم نفر ساكنان شهر فقط 18 درصد ایشان می توانستند اندكی بخوانند و بنویسند.

در صفحه ی 27:

كسانی كه در آن دیار (دهلی) بر ضد جهل می جنگند فعالیت خود را به نحو مطبوع و سودمندی دنبال می كنند و وضع تعلیماتی اجتماع خود را از وسایل تفریحی بهبود می بخشند. به همین جهت چهار باركش از نوع كوماندو تنها حامل لوازم تعلیم و تربیت نیستند، بلكه آنچه در بادی امر به نظر می رسد آن است كه این كاروان موتوریزه دارای تئاتر با سن و سایر لوازم مربوط به روشنایی و چراغهای الكتریكی و بلندگوها كه صفحات موسیقی محلی را پخش می كنند هست.

صفحه ی 29:

من مادرانی را دیدم (در هند) كه در حال تكان دادن كودك بر روی زانوی خویش، مشغول یاد گرفتن درس خود بودند و در همان موقع در طرف دیگر منزل حیوانات سر و صدا به راه انداخته بودند.

صفحه ی 32:

در سیلان فقط 32 درصد مردم بی سواد هستند در حالی كه این نسبت مجموعاً در نواحی جنوبی و جنوب شرقی آسیا 80
جلد ششم . ج6، ص: 350
درصد را نشان می دهد.

صفحه ی 35:

تعداد بی سوادان (در برمه) نسبتاً كم است و از 67 درصد تجاوز نمی كند.

صفحه ی 45:

من در تمام جزیره ی جاوه (اندونزی) این ابتكار عمل را كه مولود بهبود شرایط زندگی است ملاحظه كرده ام. فعالیتهای اجتماعی در آن سامان در حال توسعه است. آزادی سیاسی، تعمیم بهداشت، مبارزه علیه بی سوادی وضع درخشان یك كشور ثروتمند را نشان می دهد.

ایضاً صفحه ی 45:

تعداد معلمان آزموده در اندونزی قلیل است ولی سازمانهای آموزشی برای رفع این نقیصه هماهنگی و مجاهدت بسیار مبذول می دارند. كلیه ی كسانی كه «چیزی می دانند» اعم از كارمند دولت، پزشك، پزشكیار و خدمتگزاران، تمام اوقات فراغت خود را صرف باسواد كردن هموطنان خویش می سازند.

صفحه ی 46:

باید به این واقعیت توجه كرد كه دنیا واحد غیرقابل تجزیه است و در صورتی كه یكی از اجزای آن از مواهب طبیعی
جلد ششم . ج6، ص: 351
محروم بماند تعادل و آسایش عمومی به وجود نخواهد آمد.

از صفحه ی 50 كتاب به وضع آمریكای لاتین می پردازد.

صفحه ی 74:

هنگامی كه اسپانیولی ها سرزمین این بومیان (مكزیك) را تصرف كردند، پادشاه اسپانیا كشیشی را موسوم به «واسكودو كیروگا» برای اداره ی امور آن ناحیه گسیل داشت. این مرد روحانی كه بزودی در میان مردم به «تاتاواسكو» شهرت یافت، به تعلیم حرفه های مختلف به روستاییان پرداخت و بومیان آن تعلیمات را نسلاً بعد نسل به كار بستند.

از صفحه ی 81 به آفریقا می پردازد. در صفحه ی 108 می گوید:

در یك سرزمین مستعمره بیش از هر چیز این اشكال وجود دارد كه چگونه می توان بدین مقصود جامه ی عمل پوشاند بدون آنكه وانمود شود نسبت به بومیان فشار وارد می آید و بی آنكه سوء ظن و اتهام اغراض پنهانی امپریالیستی به اذهان راه یابد؟ بی شك بهتر است كه مأموران دولتی ابتكار این عمل را در دست گیرند. ممكن است در بادی امر اتخاذ چنین روشی معقول و منطقی به نظر نرسد اما دیری نمی پاید كه بومیان كه مستقیماً از ثمرات آن بهره مند می شوند، مزایای آن را خواهند شناخت و بالنتیجه به سوی میدان كار و عمل خواهند شتافت.

با وجود این، به آسانی [نمی توان ] بدگمانی و بدبینی بعضی از ملّیون افراطی را زایل ساخت. من در نیجریه اعتراض و انتقاد یكی از ملّیون را رسماً یادداشت كردم. به عقیده ی او تعلیمات اساسی، مكر و حیله ی تازه ی اروپاییان است تا بدان وسیله پس از تفویض قدرت سیاسی به بومیان چهره ی واقعی خود را بپوشانند
جلد ششم . ج6، ص: 352
و در نظر بومیان به منزله ی نیكوكاران حقیقی جلوه گر شوند.

17. احادیث وجوب طلب علم:

بحار، جلد 1، صفحه ی 179، حدیث 62 ضه:

قال امیرالمؤمنین علیه السلام: الشاخص فی طلب العلم كالمجاهد فی سبیل اللّه، ان طلب العلم فریضة علی كل مسلم.

مجلسی می گوید: المراد بالشخوص الخروج من البلد او الاعم منه و من الخروج من البیت.

ایضاً صفحه ی 179:

قال علیه السلام: لا علم كالتفكر و لا شرف كالعلم.

صفحه ی 177 غوالی اللآلی:

قال الصادق علیه السلام: لو علم الناس ما فی العلم لطلبوه و لو بسفك المهج و خوض اللجج.

ایضاً غوالی اللآلی:

قال النبی صلی الله علیه و آله: طلب العلم فریضة علی كل مسلم و مسلمة.

ایضاً غوالی:

اطلبوا العلم و لو بالصین.

ایضاً رجوع شود به محجة البیضاء، صفحه ی 21، جلد 1.
جلد ششم . ج6، ص: 353
18. آیات علم:

سوره ی طلاق، آیه ی 12:

اللّه الذی خلق سبع سموات و من الارض مثلهن یتنزل الامر بینهن لتعلموا ان اللّه علی كل شی ء قدیر و ان اللّه قد احاط بكل شی ء علماً.

اینقدر رابطه بین علم و خلقت و توحید است كه مثل این است كه خلقت اینها برای علم بشر به اینهاست و در نتیجه برای علم بشر به علم و حكمت باری تعالی است. ایضاً آیه یو قل رب زدنی علماً. در سوره ی «اقرأ» می فرماید:

اقرأ باسم ربك الذی خلق. خلق الانسان. . .

رجوع شود به بیان شهید در منیة المرید، محجة البیضاء صفحه ی 11.

19. عطف به نمره ی 17: محجة البیضاء (ص 24) ذیل حدیث معروف عن النبی صلی الله علیه و آله: طلب العلم فریضة علی كل مسلم: . . . یرفع اللّه تعالی به اقواماً فیجعلهم فی الخیر قادة تقتص آثارهم و یقتدی بفعالهم و ینتهی الی ارائهم. . . ان العلم حیوة القلوب من الجهل و ضیاء الابصار من الظلمة و قوة الابدان من الضعف، یبلغ بالعبد منازل الاخیار و مجالس الابرار و الدرجات العلی فی الاخرة و الاولی.

20. در محجة البیضاء، جلد 1، صفحه ی 43 بابی دارد فی العلم المحمود و المذموم و بیانی دارد تحت عنوان: «بیان العلم الذی هو فرض عین» . (البته همه نقل از غزالی است) . می گوید: در معنی حدیث طلب العلم فریضة. . . و حدیثاطلبوا العلم و لو بالصینبیست فرقه
جلد ششم . ج6، ص: 354
شده اند و هر فریقی آن را بر علم خودش منطبق كرده. متكلمین گفته اند كه مقصود علم كلام است و فقها گفته اند علم فقه است (اجتهاداً یا تقلیداً) . مفسرین و محدثین آن را علم تفسیر و علم حدیث دانسته اند و متصوفه گفته اند علم سیر و سلوك است. ابوطالب مكی گفته است كه علم به فرائض خمس است كه در حدیث معروف بنی الاسلام علی خمسآمده است. . . بعد در صفحه ی 47 علومی را كه فرض كفایی است ذكر می كند. خود غزالی علومی را كه واجب عینی هستند تقریباً با آنچه فقها و اخلاقیون می گویند یكی می داند.

اینها همگی درست گفته اند و در عین حال همه خطا كرده اند.

بیان غزالی از این جهت درست است كه ملاك وجوب را عروض حاجت می گیرد، گو اینكه در تشخیص حاجت كاملاً درست فكر نكرده است. اگر ملاك را حاجت بگیریم باید بگوییم كه امروز حاجتهایی پیدا شده كه در قدیم نبوده. اما اینكه در حاجت اشتباه كرده از آن جهت است كه فكر نكرده مقداری از طب و مقداری شناختن دواها برای همه ی مردم در همه ی زمانها واجب است. من خودم سراغ دارم بچه ای را كه به حوض افتاد و بعد [از] اینكه بچه بی نفس از حوض خارج شد بعد از یكی دوساعت دفن كردند ولی بعد گفتند اگر می توانستند تنفس مصنوعی بدهند بچه تلف نمی شد و حتی گفته شد بچه هنوز نمرده بود كه دفن شد. این گونه امور را نباید به عهده ی طبیب واگذاشت. شكیات را چرا واجب است انسان بداند؟ چون در معرض شكوك است. چرا صرف و نحو واجب است؟ چون مورد حاجت فقها و مفسرین و محدثین است. در زمان ما حاجتها خیلی فرق كرده است و قهراً علمهای واجب هم توسعه پیدا كرده است. پس واقعاً تكلیف جدیدی متوجه مسلمین شده كه در سابق نبود ولی در عین حال تشریعی صورت نگرفته است.

21. در توضیح قسمت بالا باید گفت كه علم چراغ است و به تعبیر خود قرآن شبیه نور است و بلكه عین نور است. در سوره ی زمر، آیه ی 9 می فرماید:
جلد ششم . ج6، ص: 355
قل هل یستوی الذین یعلمون و الذین لایعلمون انما یتذكر اولوا الالباب.

در سوره ی رعد، آیه ی 16 می فرماید:

قل هل یستوی الاعمی و البصیرام هل تستوی الظلمات و النور.

از همین تعبیر اگر ما از اولوا الالباب باشیم می توانیم بفهمیم كه چه علمی واجب است و چه علمی واجب نیست و آیا بر همه واجب است یا بر بعضی، زیرا چراغ برای دیدن اشیاء لازم است، علم هم برای به كار بردن امور لازم اعم از احكام یا موضوعات لازم است.

بدون علم نمی شود دین را شناخت و نمی شود به منظورهای دین و برنامه های وسیع اسلامی عمل كرد. بدون علم نمی شود خدا را شناخت. اگر معتقدیم كه اسلام برای مردم خیر دنیا و آخرت خواسته و اگر باور داریم كه آنچه كه محققین امروز می گویند كه استقلال اقتصادی یك كشور بدون اینكه عامه ی مردم عالم باشند و حرفه ها از قبیل زراعت و دامداری و باغداری و صنعت را بلد باشند میسر نیست و همچنین استقلال اجتماعی یك كشور بدون آنكه آن مردم به امور اجتماعی خود علاقه مند باشند و وظایف و حدود و حقوق خود را بشناسند میسر نیست، پس باید قبول كنیم كه طلب علم بر عموم مردم واجب است.

22. از آیاتی كه جهل را به لحن شدیدی مذمت كرده مثل آیه ی 199 از سوره ی اعراف كه می فرماید: خذ العفو و أمر بالعرف و اعرض عن الجاهلینو یا در انعام، آیه ی 35 می فرماید: فلاتكونن من الجاهلینیا در هود خطاب به نوح می فرماید: انی اعظك ان تكون من الجاهلینبه ضمیمه ی آیاتی كه علم را نور می خواند و می داند، می توان فهمید كه مطلوب بودن علم استثناپذیر نیست در مورد زن مثلاً. درست مثل این
جلد ششم . ج6، ص: 356
است كه بگوییم كه اسلام فقط مردها را مكلف كرده كه تقوا داشته باشند نه زنها را. علم و تقوا از نظر اسلام در ردیف یكدیگرند. در آیه ی معروف بعثت می فرماید:

یتلوا علیهم ایاته و یزكیهم و یعلمهم الكتاب و الحكمة.

همان طوری كهیزكیهمرا به قرینه ی صیغه ی مذكر نمی توان به مردها اختصاص داد، یعلمهم الكتاب و الحكمةرا نیز نمی توان اختصاص داد.

البته چیزی كه هست همان طوری كه همه ی مردها به حسب شئون مختلف زندگی از لحاظ نوع علم یك جور وظیفه ندارند، جنسیت نیز نوع علم مطلوب را عوض می كند. اساساً تمام جامعه را باید به منزله ی یك شخص فرض كرد و آنگاه حساب كرد كه وظیفه ی علمی مرد چیست و وظیفه ی علمی زن چیست. آیا می توان گفت كه ما قابله ی مسلمان زن، پزشك زنانه یا پرستار زنانه و یا خیاط زنانه و یا آشپز زنانه و غیر اینها لازم نداریم؟ اینكه نوع تكالیف اجتماعی زن با مرد فرق می كند یا نمی كند، مطلب دیگری است.

23. ملاك علم ممنوع همان است كه پیغمبر فرمود:

ذلك علم لایضر من جهله و لاینفع من علمه.

در اخبار ما به علم نافع، زیاد تعبیر شده است.

24. علم و دین: بعضی ها موضوع «چو علم آموختی از حرص آنگه ترس كاندر شب- چو دزدی با چراغ آید گزیده تر برد كالا» را بهانه كرده و به علم می تازند، در صورتی كه در عین اینكه علم بی ایمان را ما هم معتقدیم كه زیانها دارد ولی بسیاری از دزدیها كه به وسیله ی باسوادها می شود در اثر این است كه علم عمومیت ندارد.

25. این موضوع كه علم چراغ است ضمناً مفید این معنی است كه علم برای عمل است. همان طوری كه در دفتر 90 گفتیم مقدسترین
جلد ششم . ج6، ص: 357
همكاریها همكاری علم و عمل است و مدارس حرفه ای نمونه ای از این همكاری است.

26. همان طوری كه در دفتر 90 گفتیم علم و كار هر دو وظیفه ی عمومی و هر دو حق عمومی هستند نه اینكه علم حق بعضی و كار وظیفه ی بعضی باشد، نه اینكه مغز بعضی اندكی با علم و بازوی عده ی دیگر با كار ناآشنا باشد.

اینكه در اسلام می گوید علم اثر كار را بالا می برد شامل آثار كارهای صنعتی نیز هست، اختصاص به عبادات شرعی ندارد.

27. شعار دنیای امروز این است كه علم حق همه و كار هم وظیفه ی همه. در اسلام نیز همین طور است. اسلام می گوید عالمان بر كار خود بیفزایند و كارگران بر علم خود بیفزایند.

28. داستانی كه آقای فرزان نقل كرد.

29. رجوع شود به بحار، چاپ جدید، صفحه ی 162، آیات و اخبار دال بر حثّ طلب علم.

30. نتیجه ای كه از این بحث می خواهیم بگیریم امشب این است كه از اوجب واجبات، شركت در تعلیم عمومی است كه امروز تعلیمات اساسی گفته می شود و بلكه تأسیس دبیرستانها و مدارس حرفه ای و دانشگاهها و توسعه ی حوزه های علوم دینی و دیگر تفكیك نكردن در علوم دینی بین علمی و علمی. بلی، علم به خود دین غیر از علم دینی است. از نظر وسیع اسلام، همه ی علوم مفید برای مسلمانها علوم دینی است.

31. حدیثانما العلم ثلثة. . . در بحار، جلد 1، صفحه ی 211، حدیث معروف شخصی كه مردم را گرد خود جمع كرده بود و رسول اكرم وارد مسجد شد و پرسید: كیست؟ گفتند: علاّمه. فرمود: و ما العلاّمه؟ گفتند:

عالم به انساب عرب است و رسول اكرم فرمود: ذلك علم لایضر من جهله و لاینفع من علمه. بعد فرمود:

انما العلم ثلثة: آیة محكمة او فریضة عادلة او سنة قائمة و
جلد ششم . ج6، ص: 358
ماسواهن فضل.

ممكن است كسی این طور استفاده كند كه علم ممدوح در نظر اسلام منحصر است به همین سه علم و بلكه علم منحصر است به همین سه علم و غیر اینها علم نیست، فضل است. جواب این است كه در صدر این حدیث یك مقیاس كلی ذكر شده برای علم و آن این است كه جهل به آن زیان داشته باشد و علم به آن نافع باشد و در ذیل حصری هست. امر دایر است بین اینكه حصر ذیل را حقیقی بگیریم و صدر را تقیید كنیم و بین اینكه مقیاس كلی صدر را حفظ كنیم و حصر ذیل را اضافی و نسبی و به حسب حال و وظیفه ی مخصوص آن روز مسلمین بگیریم. در اینجا اول باید ببینیم مفاد ذیل و مقصود از سه قسم چیست.

معمولاً به حسب تقسیمی كه تقریباً از قرون اولیه ی اسلام شده كه علم دینی منحصر به سه قسم است: علوم اعتقادی و علوم اخلاقی و علوم فقهی و عملی، مفاد این حدیث را نیز بر همین سه مرتبه تطبیق كرده اند. مناط تقسیم علوم به سه قسم اعتقادی و خُلقی و عملی یك تقسیم فلسفی است بر مبنای سه مرتبه از مراتب نفس: مرتبه ی تعقل و مرتبه ی تجرد خیالی و مرتبه ی حسی یا مرتبه ی عقل و نفس و بدن، به این بیان كه مقصود از «آیة محكمة» آیات تكوینیه است و مقصود توحید است و توحید به عنوان نمونه از یكی از اصول دین ذكر شده. و مقصود از «فریضة عادلة» علم اخلاق است، زیرا منظور از فریضه فریضه ی عقلی است و كلمه ی عادله یعنی [آن فریضه ] حد وسط بین دو طرف افراط و تفریط است كه مبنای اخلاق سقراطی بر پرهیز از افراط و تفریط اِعمال قوای روحی و نفسانی است و از نظر اخلاق سقراطی تمام رذایل ناشی از افراط و تفریط اعمال قوای روحی است و هر فضیلت در حد وسط دو رذیله یا مجموعی از رذایل قرار گرفته است.

و اما از نظر مبنای ما در اخلاق، نظریه ی سقراطی چندان صحیح نیست و نمی توان اخلاق را بر این اصل تصحیح كرد، گذشته از آنكه حمل
جلد ششم . ج6، ص: 359
جمله ی «فریضة عادلة» بر این مقصد و مقصود توجیه بسیار بعیدی است. به هر حال گفته اند مقصود از «فریضة عادلة» اخلاق سویّ و معتدل است و مقصود از «سنة قائمة» هم احكام عملی است. پس پیغمبر فرمود: علم منحصر است به اصول عقاید و علم اخلاق و علم فقه و احكام.

ولی كوچكترین تأمل روشن می كند كه مقصود این نیست، بلكه مقصود از «آیة محكمة» فرا گرفتن و فهمیدن معانی آیات الهی و درك و فهم قرآن است، و مقصود از جمله ی «فریضة عادلة و سنة قائمة» تعلم فرایض و سنن از پیغمبر اكرم است. در حقیقت حدیث می خواهد بگوید علم منحصر است به تعلم آیات قرآن كه كلام خداست و تعلم دستورهای پیغمبر خدا كه منقسم می شود به فرایض و سنن. و چنانكه می دانیم اصطلاح واجب و مستحب و مخصوصاً اصطلاح مستحب یك اصطلاح مستحدثی است و در قدیم گفته می شد فریضه و سنت.

حالا كه معنی و مقصود حدیث معلوم شد، باید در مفاد حصر بحث كرد. اولاً این كلام متوجه حال آن روز مسلمین بوده و در آن روز كه اسلام تازه تشریع می شد، هم از نظر اسلام كه اولِ تشریعش بود و هم از نظر مسلمین كه ذهن بسیط و ساده ای داشتند، منحصراً وظیفه ی آنها از لحاظ تعلیم و تعلم این بود كه آیات خدا و دستورهای پیغمبر را مستقیماً فرا گیرند و بدانند و بفهمند كه در قرآن چه دستورهایی هست و در سنت چه دستورهایی هست. و در عین حال این حصر تقییدی در صدر حدیث وارد نمی كند كه اگر علمی به حال مسلمین نافع بود، همان نفعی كه مورد پسند اسلام است و اسلام آن را نفع می داند، آن علم نیست، زیرا حدیث وظیفه ی آن روز مسلمین را بیان می كند و همینكه مسلمین در درجه ی اول به كتاب خدا پی بردند و فرایض و سنن را یاد گرفتند، می دانند و می فهمند كه یكی از فرائض عادله فریضه ی علم است، علم نافع، علمی كه مسلمین را به هدفهای اسلامی آنها كمك می كند و به مسلم عزت می دهد.

پس نمی توان گفت كه غیر از علم تفسیر و حدیث در نظر اسلام
جلد ششم . ج6، ص: 360
علم نیست، فقه علم نیست، اصول علم نیست، كلام علم نیست، منطق علم نیست، فلسفه علم نیست، ریاضیات و فیزیك و هیئت و تشریح و وظایف الاعضا و علم النفس و علم الاخلاق علم نیست، بلكه در عین اینكه مفاد حدیث مورد بحث منحصراً علم تفسیر و حدیث است، به حسب مدلول مطابقی منافاتی ندارد با علوم دیگری كه از قرآن عنایت به آنها معلوم می شود، مثل علم به آیات آفاقی و آیات انفسی كه شامل علوم بسیاری از طبیعیات و علم النفس می شود و علم به رب و معرفة الرب و نهی از الحاد در اسماء اللّه كه شامل علوم عقلی الهی می شود، و یا علومی كه از حدیث عنایت به آنها استفاده می شود كه: علینا القاء الاصول و علیكم التفریع. (مقدمه ی سرائر ابن ادریس یا مقدمات حدائق) از اینجا مفاد آیه ی كریمه یهو الذی بعث فی الامیین رسولاً منهم یتلوا علیهم ایاته و یزكیهم و یعلمهم الكتاب و الحكمةنیز روشن می شود.

مقصود از تلاوت آیات علی الظاهر همان خواندن آیات قرآن است برای مردم و مقصود از تزكیه البته تزكیه ی نفس است كه پیغمبر واقعاً عملاً تربیت كرد و تطهیر كرد نفوس امّیین را، و مقصود ازیعلمهم الكتاباین است كه تفسیر می كند قرآن [را] و معانی آیات قرآن را برای مردم تشریح می كند، و مقصود از «تعلیم حكمت» بیانات حكیمانه ی شخص رسول اكرم است كه شامل پندها و نصایح و شاید شامل همه ی دستورهای آن حضرت بشود و حتی دستورهای فقهی و عملی آن حضرت هم هرچند تعبدی است اما عملاً كار حكمت عملی را می كند.

و اما اینكه بعضی تكلف كرده و خواسته اند سه جمله ی آیه را نیز بر قالب و قاعده و اندازه ی خودشان یعنی علوم اعتقادی و خُلقی و عملی تطبیق كنند، معلوم است كه رنج بیهوده كشیدن است. همان معنی ظاهر آیه خیلی جامعتر و كلی تر است از این توجیهات بلادلیل.

32. تعلیم نحو به ابی الاسود دئلی. از داستان تعلیم كردن
جلد ششم . ج6، ص: 361
امیرالمؤمنین علم نحو را به ابی الاسود دئلی [4]می توان فهمید كه اسلام چه اندازه عنایت دارد به سواد. وقتی كه دانستن دستور زبان لازم باشد، سواد داشتن عموم به طریق اولی فرض و واجب است.

مردم تا سواد نداشته باشند ممكن نیست دستور زبانی را یاد بگیرند، همان طوری كه امروز می بینیم كه مردمی عامی و بی سواد مسائل شك و سهو نماز را به هیچ نحو یاد نمی گیرند.

33. در شماره ی پنجم و ششم «نامه ی فرهنگ» (كه با هم منتشر شده) صفحه ی 28 مقاله ای تحت عنوان «تحول فرهنگ ایران» منتشر شده. در آن مقاله آغاز ورود فرهنگ جدید توسط امیركبیر و تأسیس دارالفنون و اساتید خارجی اتریشی و بعد توسعه ی دارالفنون و بعد تأسیس مدارسی از قبیل مدرسه ی سیاسی و مدرسه ی فلاحت و آمار دانش آموزان و دانشجویان را در خلال صد سال ذكر كرده. مقاله ی مفیدی است.

34. یكی از آثار علم این است كه مردم به مصلحت دین و دنیای خود در پرتو علم آگاه می شوند. در روایت معروف خطبه ی نماز جمعه كه وسائل در صفحه ی 457 از علل الشرایع و عیون اخبار الرضا نقل می كند، حضرت رضا از جمله وظایف خطیب را این می داند: و توقیفهم علی مصلحة دینهم و دنیاهم. این امر بدون علم و آگاهی امكان ندارد. مردم ما نمی دانند از دین چه دارند و از دنیا چه دارند، از منابع و ثروتهای عمومی خود بی خبرند. در سخنرانی آقای غفوری در جلسه ی ماهانه ی دینی تحت عنوان «انفال» به قسمتی از ثروتهای عمومی از قبیل جنگلها و معادن فیروزه و طلا و ذغال سنگ و نفت در ایران و نفت در سایر كشورهای اسلامی اشاره شده. مخصوصاً به این نكته باید توجه كرد كه ملتهای عالم خروار خروار مواد خام اولیه ی آهن و سرب و غیره را از كشور ما خارج می كنند و بعد با واحد كیلو و گاهی گرم به ما به قیمتهای گزاف می دهند.

جلد ششم . ج6، ص: 362
35. رجوع شود به ورقه های علم، خواندن كتاب.

36. در وصیت معروفی كه رسول اكرم به معاذ بن جبل فرمود و فریقین نقل كرده اند، می فرماید:

. . . و اتبع الموعظة [5]فانه أقوی لهم علی العمل بما یحب اللّه، ثم بُثَّ فیهم المعلمین. . .
[1] رجوع شود به نمره ی 20، كلاممحجة البیضاءاز غزالی.
[2] رجوع شود به نمره ی 24.
[3] ظاهراً مقصودش این است كه اطفالی كه در سنین مدارس ابتدایی هستند، یعنی از شش ساله تا دوازده ساله بیست درصد مجموع می باشند و اینكه می گوید در مجموع ساكنان كشورهای آسیایی، از این نظر است كه كشورهای آسیایی با كشورهای اروپایی از این جهت فرق می كنند كه در كشورهای آسیایی با ازدیاد موالید مبارزه نمی شود و جمعیت رو به افزایش است برخلاف كشورهای اروپایی كه رعایت تعادل را در مجموع می كنند و بر موالید نظارت دارند و علی الظاهر نسبت موالید در آنجا نسبت كمتری است.
[4] رجوع شود به جلد اوللغت نامه ی دهخدا.
[5] ظاهراً یعنی پی درپی موعظه كن.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است