در قرآن كریم از قول بغیر علم نهی شده. قول بغیر علم یك نوع
شهادت زور و ندیده درباره ی حقایق است. در قرآن حتی سؤال بغیر
علم هم نهی شده. معلوم می شود خود سؤال هم با اینكه برای رفع
جهل است، حدی از علم می خواهد.
مَثَلی از قدیم گفته اند: لو سكت الجاهل لارتفع الخلاف. این مثل
می رساند كه تا چه اندازه اختلافات از قول بغیر علم و پیروی از ظن و
گمان پیدا شده.
قرآن می گوید:
و لاتقف ما لیس لك به علم. . .
در شماره ی 170 مجله ی یغما (شهریور 1341) ، مقاله ی مجتبی
مینوی، از قابوسنامه عنصرالمعالی نقل می كند:
در حكایت شنیدم كه به روزگار خسرو، اندر وقت وزارت
بزرجمهر رسولی آمد از روم. خسرو بنشست چنانكه رسم
ملوك عجم بود و رسول را بار داد و می خواست كه بارنامه كند
كه مرا وزیر داناست. در پیش رسول با وزیر گفت: ای فلان،
جلد ششم . ج6، ص: 365
همه چیزها كه در عالم است تو دانی؟ بزرجمهر گفت: من
ندانم ای خدایگان جهان. خسرو از آن سخن طیره شد و از
رسول خجل گشت. پرسید كه پس همه چیز كه داند؟ بزرجمهر
گفت: همه چیز همگنان كذا (همگان) دانند و همگان هنوز از
مادر نزاده اند.
در همان شماره مثالهایی در این باب درباره ی اشتقاق سازی هایی
كه قدیم برای اسماء اشخاص یا اماكن می كرده اند، با مدرك نقل
می كند كه خالی از لطف نیست.