در میان متكلمین از صدر اسلام این بحث بوده كه آیا عمل ركن
ایمان است یا نه؟ خوارج عمل را جزئی از ایمان می دانستند و به
همین دلیل خلفای اموی را به دلیل فسقشان كافر می دانستند و به
شدت می جنگیدند. مرجئه درست برعكس معتقد بودند كه ایمان امر
قلبی است و عمل در ایمان دخالتی ندارد. بالاتر اینكه گفتند عمل در
سعادت نیز دخالت ندارد. گفتند: لایضر مع الایمان معصیة كما لاینفع
مع الكفر طاعة. رجوع شود به فجرالاسلام، فصل آخر: القدریة و
المعتزله. زید بن علی به نقل فجرالاسلام، صفحه ی 293 درباره ی آنها
گفت: و هذا النظر اطمع الفساق فی عفو اللّه. و البته بعضی از جهّال
شیعه نیز كه راجع به ولایت و محبت اهل بیت همین مطلب را گفته اند
كه: حب علی حسنة لایضر معها سیئة، همین تأثیر را در اجتماع
كرده اند، یعنی: اطمعوا الفساق فی عفو اللّه. مرجئه به نقل فجرالاسلام
عملاً مؤید امویها بودند و خلافت آنها را صحیح می دانستند و لهذا با
انقراض امویها منقرض شدند. فجرالاسلام نقل می كند (ص 301) :
جلد ششم . ج6، ص: 382
و یحدثنا (الاغانی) ان شیعیاً و مرجئاً اختصما و احتكما الی
اول من یطلع علیهما فطلع «الدلال» فقالا له: ایهما خیر: الشیعی
ام المرجئ؟ فقال: لا ادری الاّ ان اعلای شیعی و اسفلی مرجئ.
(یرید ان عقله و هواه مع علیّ و شهواته مع المرجئة لانها لاتكفر
بالذنوب)
از اینجا معلوم می شود كه بعضی از شیعیان امروز، اعلای آنها
تابع اسفلشان شده و اعلی و اسفلشان مرجئ است.