در الكنی و الالقاب، ذیل اسم العرجی به مناسبت این شعر
معروف عرجی: «اضاعونی وای فتی اضاعوا- لیوم كریهة و سداد
ثغر» الی اخره، داستانی از اصمعی و یك نفر كنّاس نقل می كند كه آن
كنّاس كنّاسی را بر احتیاج و كلاّشی و كاسه لیسی ترجیح می دهد.
ایضاً در نامه ی دانشوران، ذیل احوال بوعلی سینا داستان عبور
بوعلی به كنّاسی [را] نقل می كند كه با خود این شعر را زمزمه می كرد:
گرامی داشتم ای نفس از آنت
كه آسان بگذرد بردل جهانت
بوعلی نزدیك رفت و گفت (در حالی كه وزیر بود و با دبدبه
می رفت) : واقعاً كه از این بهتر نمی شود نفس را گرامی داشت كه تو
داشتی. كنّاس جواب داد: نان از شغل خسیس خوردن به كه زیر بار
منّت رئیس رفتن.