در
کتابخانه
بازدید : 885834تاریخ درج : 1391/03/27
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
جلد ششم
مقدمه
Expand حرف شحرف ش
Expand حرف صحرف ص
Expand حرف طحرف ط
Expand حرف ظحرف ظ
Expand حرف عحرف ع
Expand حرف غحرف غ
Expand حرف فحرف ف
Expand حرف قحرف ق
Collapse حرف كحرف ك
كار و تربیت، كار و اشتغال علمی
كار و شغل و شرافت آن
كار و فكر
كار
كار و آثار آن
كار هر نوع كاری باشد، از بیكاری و احتیاج به مردم بهتر است
كار در اسلام
یادداشت كتاب سوزی اسكندریه
كتابخانه ی اسكندریه- مدارك
كتابخانه ی اسكندریه- شبلی نعمان
كتاب و كتاب سوزی
ادله ی كتاب سوزی در ایران
كتاب سوزی های جهان- مدارك
ایران قبل از اسلام- كتابها
كتاب سوزی ایران
كتاب در قرن اول هجری
اسلام و كتابت
كتاب سوزی اسكندریه و یا ایران
اولین كتاب سوزی
كتاب سوزی
اوستا- آیا اسكندر اوستا را سوخت؟
كتابت و كتاب سوزی در ایران ساسانی
كتابهای ایرانی قدیم كه به عربی برگردانده شد
كتابت در صدر اسلام
كتاب و كتاب خواندن
كتابت در اسلام
كتاب
كتابها
كتاب
كذّابین و وضّاعین، طبقات و انگیزه های آنها
كذّابین و وضّاعین- مدارك
كذّابین و وضّاعین حدیث
كذّابین و وضّاعین
كرامت نفس، محور اصلی اخلاق اسلامی
كرامت نفس
كرامت- آزادگی
كرامت نفس و تواضع
كرامت نفس
كرامت نفس- ملاك اخلاق و ملاك انسانیت
كرامت نفس- احساس شخصیت یا ایمان به خود
كعبه- عدم جواز بیع و اجاره ی خانه های مكه
كعبه
كعبه- مركزیت در اجتماع
كعبه و نقش اجتماعی آن
كلاه شرعی
كلمه لوگوس
كمال و نقص
كمونیسم
كواكبی- عبدالرحمن
Expand حرف گحرف گ
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
.

كعبه قدیمی ترین معبد جهان:

1. از آیات قرآن برمی آید كه كعبه قدیمی ترین معبد جهان است [1]: ان اول بیت وضع للناس للذی ببكة مباركاً. رجوع شود به
جلد ششم . ج6، ص: 507
تفاسیر مفصل كه از جنبه ی تاریخی متعرض این مطلب شده اند [2] آقای غفوری در سخنرانی كنگره ی حج می گوید:

به طوری كه نوشته اند از زمانهای قدیم هفت معبد بزرگ و عمومی وجود داشته كه در چین و هند و بلخ و صنعا و در قسمتهای شمالی و مركزی ایران فعلی بوده اند و از همه قدیمی تر همان كعبه است [3].

پربركت بودن كعبه (تأثیر عموم در آن بودن):

2. از آیات قرآن برمی آید كه این خانه، خانه ی پربركتی است و بناست كه منشأ خیرات و بركاتی برای اهل توحید و عدل یعنی مسلمین باشد، چنانكه در آیه ی پیش ذكر شده است.

محل امن و امان بودن این خانه:

3. از آیات قرآن باز برمی آید كه این خانه و حریم آن محل امن و امان است. در كعبه و بلكه در حریم كعبه به نام حرم كسی حق تعرض به صید و هیچ شكاری تا چه رسد به انسان ندارد، كه آنجا بست كامل و آزادی و امنیت كامل و حریت بیان و عقیده ی كامل و عدم تعرض كامل برقرار است.

بست و پناهگاه:

این جهت كه بعضی امكنه مقدس است و پناهگاه، و اشخاصی در آنجا پناهنده می شوند مثل مجلس شورا و سنا و غیره و یا در قدیم مشاهد مشرفه و خانه ی علما، خود مطلبی است. به هرحال از یك نظر حرم حكم بست را دارد حتی نسبت به حیوانات. البته باید دید از نظر مجرمین قانونی چه حكمی [دارد] خصوصاً كسانی كه در خود حرم مرتكب موجبات حد و قصاص می شوند. در دعای ابراهیم نیز آمده است: رب اجعل هذا بلداً امناًیا: اجعل هذا البلد امناًو همچنین سوره ی بقره، آیه ی 125: و اذ جعلنا البیت مثابة للناس و امناً و اتخذوا من مقام ابراهیم. . .

وحدت اسلامی در حج:

این خصوصیت حرم مؤید این است كه حرم
جلد ششم . ج6، ص: 508
باید متعلق به همه ی مسلمین باشد نه به دسته ی مخصوص كه در بند 5 گفته خواهد شد.

آقای غفوری می گوید:

امروز بشر احساس كرده كه احتیاج دارد به محلی كه محترم بوده و از نظر بین المللی محل دادرسی و كنفرانسهای جهانی و بالاخره مرجع رفع اختلافات بزرگ باشد. . . آیا این نكته را نباید مسلمین توجه داشته باشند كه چندین قرن قبل طرح صحیح یك مجمع دینی برای ایجاد وحدت در بین ایشان ریخته شده؟ .

كعبه نگهدارنده ی مسلمین است:

4. خانه ی كعبه و ماه ذی الحجة وسیله ای است برای قیام امر مسلمین: جعل اللّه الكعبة البیت الحرام قیاماً للناس و الشهر الحرام و الهدی و القلائد. . . در این آیه اثر اجتماعی حج و اعمال آن ذكر شده است، چنانكه در روایات نیز آمده است. رجوع شود به بند. . .

حرمت و لزوم تعظیم:

كلمه ی «حرام» كه تكرار شده، فلسفه و مناط را ذكر می كند، یعنی داشتن چنین مكان محترمی نگهدارنده ی مسلمین است.

عمومی بودن و اختصاصی نبودن آن:

5. این خانه و بلكه حرم نباید مالك خصوصی داشته باشد، مال خداست یعنی مال همه است. همه ی حرم حكم مسجد را از این جهت دارد (نه از سایر جهات) ، لهذا در ذیل این آیه: ان الذین كفروا و یصدون عن سبیل اللّه و المسجد الحرام الذی جعلناه للناس [4]سواء العاكف فیه و الباد [5]، در حدیث وارد شده كه كسی حق ندارد مردم را مانع شود از ورود به مكه به عنوان اینكه اینجا شهر ما و وطن ما و مملكت
جلد ششم . ج6، ص: 509
ماست، و این آیه در وقتی نازل شد كه قریش مانع ورود مسلمانان به مكه شدند. و همچنین است آیه ی 34 انفال: و ما لهم الاّ یعذبهم اللّه و هم یصدون عن المسجد الحرام و ما كانوا اولیائه. . . علیهذا كعبه و مسجد و بلكه حرم متعلق است به هركس كه اهل توحید و عبادت خدا و بر ملت ابراهیم باشد [6]. مثل این است كه از طرف ابراهیم این محل بر اهل توحید و عبادت خدای یگانه وقف شده است ولی وقف نیست، نوعی دیگر از ملكیت است خاص خود كه همان ملكیت بین المللی اسلامی است.

در نهج البلاغه مولی به قثم بن عباس كه عامل مكه بود نامه می نویسد:

نامه ی مولی به قثم بن عباس:

اما بعد، فاقم للناس الحج [7]و ذكرهم بایام اللّه [8]و اجلس لهم العصرین فأفت المستفتی و علّم الجاهل و ذاكر العالم و لایكن لك الی الناس سفیر الاّ لسانك و لا حاجب الاّ وجهك. . . و انظر الی ما اجتمع عندك من مال اللّه فاصرفه الی من قبلك. . .

و مر اهل مكة ان لایأخذوا من ساكن اجراً، فان اللّه سبحانه یقول: «سواء العاكف فیه و الباد» فالعاكف: المقیم به، و البادی:

الذی یحج الیه من غیر اهله، وفقنا اللّه و ایاكم لمحابّه (كتاب 67نهج البلاغه).

اطلاق كعبه به حرم:

هرچند در آیه ی قرآن به مسجدالحرام تعبیر شده ولی در قرآن كریم گاهی كلمه ی كعبه به خصوص بیت و گاهی شامل حریم بیت در
جلد ششم . ج6، ص: 510
تمام حرم می شود، مثل كلمه یهدیاً بالغ الكعبة. و همچنین كلمه ی مسجدالحرام [9]گاهی شامل حریم آن یعنی تمام حرم می شود و علیهذا بعید نیست كه مقصود امام خصوصِ خانه های مكه نباشد، تمام حرم این حكم را دارد چنانكه در صفحه ی 512 نیز بحث خواهد شد.

معاویه اول كسی بود كه با عمومی بودن مكه مبارزه كرد:

در احادیث ما وارد شده كه اول كسی كه برای خانه های مكه مصراعین قرار داد، معاویه بود:

و كان الناس اذا قدموا مكة نزل البادی علی الحاضر حتی یقضی حوائجه. . . و كان اول من علق علی بابه المصراعین معاویة بن ابی سفیان و لیس ینبغی لاحد ان یمنع الحاج شیئاً من الدور و منازلها.

در صافی از علل نقل می كند:

لم یكن ینبغی ان یوضع علی دور مكة ابواب لان للحاج ان ینزلوا معهم فی دورهم فی ساحة الدار حتی یقضوا مناسكهم و ان اول من جعل لدور مكة ابواباً معاویة.

معلوم می شود سعودیهای امروز كه خود را تابع قرآن معرفی می كنند، تابع معاویه اند مثل سایر قسمتهای استبدادی شان.

معلوم می شود نظر اسلام این بوده كه حرم شریف متعلق به همه ی مسلمین باشد.

در آیه ی كریمه ی سوره ی حج بعد از آیه ی بالا دارد:

جلد ششم . ج6، ص: 511
و اذ بوأنا لابراهیم مكان البیت ان لاتشرك بی شیئاً و طهر بیتی للطائفین و القائمین و الركع السجود.

صافی از كافی و تهذیب نقل می كند:

نظافت:

فینبغی للعبد ان لایدخل مكة الاّ و هو طاهر قد غسل عرقه و الاذی و تطهر.

این حدیث منظور آقای بازرگان را تأیید می كند كه می گفت مقدمتاً برای پاكیزه نگاه داشتن آن لازم است محیط حرم و همچنین خود اشخاص پاكیزه باشند.

در آیه ی بعد دارد:

و اذن فی الناس بالحج یأتوك رجالاً و علی كل ضامر یأتین من كل فج عمیق.

والی و امیرالحاج:

بعضی از اهل ذوق و عرفان گفته اند اینكه در آیه دارد «یأتوك» (نزد تو بیایند) برای این است كه باید متوجه مقام ولایت ولی بود و از مجرای وجود او كسب فیض كرد. ولی ممكن است نظر به والی باشد كه باید رهبر و هادی و مرشدی داشته باشند، همان طور كه از صدر اسلام امارت حجاج یك سمت حكومتی بوده است.

در زمان ما كه اهل هر مملكتی یك نفر را به عنوان امیرالحاج می فرستند در حقیقت امیرالحاج نیست، رئیس هیئت سرپرستی است. امیرالحاج سرپرست همه ی حجاج است و وظیفه ی ارشاد و هدایت و موعظه و تبلیغ دارد و از همه مناسبتر شاید شخص شایسته ای است كه امارت خود مكه را دارد.

منافع اعم است از منافع دنیوی و اخروی:

بعد در آیه دارد: لیشهدوا منافع لهم. در صافی دارد كه از حضرت صادق سؤال شد: منافع الدنیا او منافع الاخرة؟ فقال: الكل.
جلد ششم . ج6، ص: 512
صافی از عیون اخبار الرضا در همین موضوع، حدیث مفصل و جامعی نقل می كند- رجوع شود.

صافی بعد از دو سه آیه در ذیل «و لیطّوّفوا بالبیت العتیق» دارد:

حرّ و آزاد بودن كعبه:

و عن الباقر علیه السلام انه سئل لم سمی اللّه البیت العتیق؟ قال: هو بیت حرّ عتیق من الناس لم یملكه احد.

حریت و عدم مملوكیت كعبه و محل امن بودن و قبله بودن و مبارك بودن، شامل حریم كعبه نیز می شود:

تعبیر به حریت و اینكه كسی مالك او نمی شود با توجه به اینكه حریم كعبه حكم كعبه را دارد، هم در امنیت(و اذ جعلنا البیت مثابة للناس و امناً)بدیهی است كه تنها خود خانه مأمن نیست، حرم مأمن است، و هم در قبله بودن كه قرآن دارد: فولّ وجهك شطر المسجد الحرام، بالضروره خود كعبه قبله است ولی مسجدالحرام هم خارج از قبله نیست، از میدان قبله خارج نیست. و همچنین مبارك بودن(ان اول بیت وضع للناس للذی ببكة مباركاً)؛ این جهت نیز به تمام بلد بلكه به تمام حرم كشیده شده است. همچنین است موضوع حریت كعبه یعنی بین المللیِ اسلامی بودن آن. بهترین تعبیر همان تعبیر حضرت باقر است و ما باید همیشه همان تعبیر را به كار ببریم.

آیات مربوط به حج و كعبه:

6. آیاتی كه در قرآن درباره ی كعبه و حج وارد شده:

سوره ی بقره، آیه ی 125 و 126:

و اذ جعلنا البیت مثابة للناس و امناً و اتخذوا من مقام ابراهیم مصلی و عهدنا الی ابراهیم و اسمعیل ان طهرا بیتی للطائفین و العاكفین و الركع السجود. و اذ قال ابراهیم رب اجعل هذا بلداً امنا. . .

ایضاً سوره ی بقره، آیه ی 142: سیقول السفهاء من الناس ما ولیهم عن قبلتهم التی كانوا علیها. . . الی آخر آیات قبله.

ایضاً سوره ی بقره، آیه ی 196- 203:
جلد ششم . ج6، ص: 513
و اتموا الحج و العمرة للّه فان احصرتم. . . الحج اشهر معلومات فمن فرض فیهن الحج. . . لیس علیكم جناح ان تبتغوا فضلاً من ربكم. . . ثم افیضوا من حیث افاض الناس. . . فاذا قضیتم مناسككم. . . فمن الناس من یقول ربنا اتنا فی الدنیا. . . و منهم من یقول ربنا اتنا فی الدنیا حسنة. . . اولئك لهم نصیب مما كسبوا. . . و اذكروا اللّه فی ایام معدودات.

ایضاً سوره ی آل عمران، آیه ی 96- 97:

ان اول بیت وضع للناس. . . فیه ایات بینات مقام ابراهیم و من دخله كان امنا و للّه علی الناس حج البیت. . .

ایضاً مائده، آیه ی 94- 97:

یا ایها الذین امنوا لیبلونكم اللّه بشی ء من الصید تناله ایدیكم. . .

یا ایها الذین امنوا لاتقتلوا الصید. . . احل لكم صید البحر و طعامه. . . جعل اللّه الكعبة البیت الحرام قیاماً للناس. . .

ایضاً انفال، آیه ی 34- 35:

و ما لهم الاّ یعذبهم اللّه و هم یصدون عن المسجد الحرام [10]و ما كانوا اولیائه ان اولیاؤه الاّ المتقون ولكن اكثرهم لایعلمون. و ما كان صلوتهم عند البیت الاّ مكاء و تصدیة. . .

ایضاً سوره ی قصص، آیه ی 57- 59:

جلد ششم . ج6، ص: 514
و قالوا ان نتبع الهدی معك نتخطف من ارضنا او لم نمكن لهم حرماً امناً. . . و كم اهلكنا من قریة بطرت معیشتها. . . و ما كان ربك مهلك القری حتی یبعث فی امها رسولاً. . .

ایضاً سوره ی ابراهیم، آیه ی 35- 40:

و اذ قال ابراهیم رب اجعل هذا البلد امناً. . . رب انهن اضللن كثیراً من الناس. . . ربنا انی اسكنت من ذریتی بواد. . . ربنا انك تعلم ما نخفی و ما نعلن. . . الحمد للّه الذی وهب لی. . . رب اجعلنی مقیم الصلوة. . .

7. وسائل، جلد 2، صفحه ی 136، حدیث 15:

فلسفه های حج از زبان امام هشتم علیه السلام از توبه و ریاضت تفقه:

فی العلل و عیون الاخبار باسانید تأتی عن الفضل بن شاذان عن الرضا علیه السلام فی حدیث طویل قال: انما امروا بالحج لعلة الوفادة الی اللّه عزوجل و طلب الزیادة و الخروج من كل ما اقترف العبد تائباً مما مضی مستأنفاً لما یستقبل مع ما فیه من اخراج الاموال و تعب الابدان و الاشتغال عن الاهل و الولد و حظر النفس عن اللذات شاخصاً فی الحر و البرد ثابتاً علی ذلك دائماً، مع الخضوع و الاستكانة و التذلل مع ما فی ذلك لجمیع الخلق من المنافع لجمیع من فی شرق الارض و غربها و من فی البر و البحر ممن یحج و ممن لایحج من بین تاجر و جالب و بایع و مشتر و كاسب و مسكین و مكار و فقیر و قضاء حوائج اهل الاطراف فی المواضع الممكن لهم الاجتماع فیه مع ما فیه من التفقه و نقل اخبار الائمة فی كل صقع و ناحیة كما قال اللّه عزوجل: فلولا نفر من كل فرقة. . . و «لیشهدوا منافع لهم» .

ایضاً صفحه ی 137، حدیث 17:
جلد ششم . ج6، ص: 515
آشنایی و شناسایی و وحدت مسلمین:

عن هشام بن الحكم قال: سألت اباعبداللّه علیه السلام فقلت: ما العلة التی من اجلها كلف العباد الحج و الطواف بالبیت؟ فقال: ان اللّه خلق الخلق، الی ان قال: و امرهم بما یكون من امر الطاعة فی الدین و مصلحتهم من امر دنیاهم فجعل فیه الاجتماع من الشرق و الغرب لیتعارفوا و لینزع كل قوم من التجارات من بلد الی بلد.

فایده ی سفر:

و لینتفع بذلك المكاری و الجمّال و لتعرف اثار رسول اللّه و تعرف اخباره و یذكر و لاینسی و لوكان كل قوم انما یتكلمون [11]علی بلادهم و ما فیها هلكوا و خربت البلاد و سقطت الجلب و الارباح و عمیت الاخبار و لم یقفواظ علی ذلك.

فذلك علة الحج.

ایضاً صفحه ی 137، باب 4، حدیث 2:

نباید كعبه خالی بماند:

كان علیّ صلوات اللّه علیه یقول لولده: یا بنیّ، انظروا بیت ربكم فلایخلونّ منكم فلاتناظروا.

ایضاً حدیث 5:

عن ابی عبداللّه علیه السلام: لایزال الدین قائماً ما قامت الكعبة [12] ایضاً حدیث 8:

عدم جواز تعطیل بیت:

عن عبدالرحمن بن ابی عبداللّه قال: قلت لابی عبداللّه علیه السلام: ان ناساً من هؤلاء القصّاص یقولون: اذا حج الرجل حجة ثم تصدق و وصل كان خیراً له. فقال: كذبوا، لو فعل هذا الناس لعطل هذا
جلد ششم . ج6، ص: 516
البیت، ان اللّه عزوجل جعل هذا البیت قیاماً للناس.

وجوب كفایی و لزوم الزام والی:

وسائل، صفحه ی 138 بابی دارد تحت این عنوان: باب وجوب اجبار الوالی الناس علی الحج و زیارة الرسول و الاقامة بالحرمین كفایة و وجوب الانفاق علیهم من بیت المال ان لم یكن لهم مال.

از جمله این حدیث را نقل می كند:

عن ابی عبداللّه قال: لو ان الناس تركوا الحج لكان علی الوالی ان یجبرهم علی ذلك و علی المقام عنده و لو تركوا زیارة النبی لكان علی الوالی ان یجبرهم علی ذلك و علی المقام عنده فان لم یكن لهم اموال انفق علیهم من بیت مال المسلمین.

الكعبة یؤتی و لایأتی:

ایضاً صفحه ی 139 حدیث محاجه ی امیر علیه السلام با خوارج در مورد امام و مقایسه ی امام با كعبه و نقل امیر حدیث «الكعبة یؤتی و لایأتی» را.

ایضاً صفحه ی 142، باب 22، حدیث 8:

فایده ی دینی و دنیوی كعبه و حج:

عن ابان بن تغلب قال: قلت لابی عبداللّه علیه السلام: جعل اللّه الكعبة البیت الحرام قیاماً للناس. قال: جعلها اللّه لدینهم و معایشهم.

8. عطف به نمره ی 5، نقل شده از تواریخ و یا روایات كه منصور دوانیقی [13]می خواست مسجدالحرام را توسعه دهد و مردم راضی نمی شدند. از حضرت موسی بن جعفر علیه السلام سؤال شد. ایشان منعی ندانستند و گفتند: از مردم بپرسید آیا شما اول بودید و بعد در اینجا كعبه و مسجد آمد (مانند سایر مساجد و معابد) و یا اول كعبه و مسجد به وجود آمد و شما بر آن وارد شدید (قریب به این مضمون) ؟ این استدلال عجیبی است و انحصاراً در مورد كعبه صادق است، زیرا
جلد ششم . ج6، ص: 517
ابراهیم در یك وادی غیر ذی زرعی خانه ای برای عبادت بنا كرد و از روایات برمی آید كه آنجا را برای همه ی جهانیان از اهل توحید قرار داد و این مطلب به این صورت بیان شده كه ابراهیم روی بلندی رفت و مردم را آواز داد و این ندا به همه حتی به كسانی كه در اصلاب و ارحام بودند رسید [14].

لزوم مقر سازمان بین الملل اسلامی بودن كعبه:

به هر حال اینها همه قرینه است برای اینكه كعبه و حریم آن جنبه ی بین المللی اسلامی داشته باشد و برای آنجا كسی نباید ویزا و اجازه بگیرد، باید به منزله ی محل سازمان ملل اسلامی باشد. لزومی ندارد كه ما منتظر دولت واحد اسلامی باشیم. قبل از آن هم می شود از این خانه به عنوان مقر سازمان ملل اسلامی نظیر آنچه بلوكهای مختلف جهان سازمان ملل متفق بپا كرده اند، داشته باشیم. این سازمان باید قسمتهای مختلف از قبیل شورای امنیت، سازمان فرهنگی، سازمان بهداشتی و غیره داشته باشد.

9. لقطه در حرم با سایر لقطه ها فرق دارد- رجوع شود به فقه.

امیرالحاج و رهبر:

10. همان طوری كه در ضمن نامه ی حضرت امیر علیه السلام به قثم بن عباس ذكر شد، لازم است حجاج همه ساله رهبر داشته باشند. در مروج الذهب مسعودی، آخر جلد دوم، نام امیرالحاج ها را از زمان رسالت تا سال تألیف كتاب ذكر كرده است. ظاهراً منصب نقابت طالبیین [15]كه پدر سیدمرتضی و بعضی دیگر داشته اند شامل این قسمت هم بوده است.

اصل اجتماع و محاكات:

11. یكی از آثار حج جنبه ی اجتماعی و هماهنگی آن است. فرق است كه كسی به تنهایی برود مثلاً به عرفات برای دعا و یا با یك میلیون جمعیت باشد. در روح بشر خاصیت هماهنگی با جمع است كه از آن به «محاكات» تعبیر می كنند. اسلام از جنبه ی روانی به محیطهای مذهبی و معنوی كه موجب برانگیخته شدن احساسات
جلد ششم . ج6، ص: 518
مكتوم است، اهمیت می دهد. مسئله ی محاكات از نظر علمای اجتماع تنها جنبه ی فیزیكی دارد، نوعی عكس العمل است در طبیعت، اما باید به آن اضافه كرد جنبه ی روحی آن را كه استعدادی در روح هست و احتیاج دارد به بیداری. در آن وقت است كه گاهی قوّت این عكس العمل صدها برابر اصل عمل می شود: یكاد زیتها یضی ء و لو لم تمسسه نار.

رابطه و تأثیر حج در استقلال بعضی ممالك اسلامی و خلاصی از استعمار:

12. اثر حج در استقلال ممالك اسلامی و خلاصی از چنگال استعمار، همان طور كه در ورقه های مستقل راجع به اندونزی گفتیم.

سه چیز است كه می تواند مسلمین را به هم مربوط كند:

13. فقط سه چیز است كه می تواند مسلمین را به هم مربوط كند و ملاك وحدت آنهاست: قرآن، رسول اكرم و سیرت و تاریخ آن حضرت، كعبه و حج. از اینجا می توان به عمق گفته ی معروف گلادستون پی برد كه معروف است گفته است:

مادام القرآن یتلی و محمد یذكر و الكعبة یحج فالنصرانیة علی خطر عظیم.

وجوب عینی و وجوب كفایی حج:

14. حج اولاً و بالذات واجب است و شرطش استطاعت نیست، به اصطلاح فقهی واجب كفایی است و مشروط به استطاعت افراد نیست و شاید بشود گفت واجب اجتماعی و حكومتی است و شرطش استطاعت افراد نیست. بلی، از نظر افراد واجب عینی است و شرطش استطاعت است. پس در حقیقت واجب كفایی یا اجتماعی و حكومتی است. اگر بعضی افراد به قدر كفایت مستطیع شدند بر آنها واجب عینی می شود. اگر عمل كردند فبها، اگر عمل نكردند حاكم آنها را اجبار می كند بر این عمل. از قبیل نماز و روزه نیست كه از وظایف حاكم اجبار بر آنها نباشد. و اگر افراد مستطیعی پیدا نشدند، حاكم باید از بیت المال بودجه ی این كار را تأمین كند. صاحب وسائل تعبیر خوبی داشت كه در صفحه ی 516 بند 7 گفته شد كه تعبیر به واجب كفایی
جلد ششم . ج6، ص: 519
كرده بود.

فلسفه ی احرام:

15. احرام، رمز دور كردن نشانها و افتخارهای وهمی و خیالی و عود به مفاخر واقعی است. احرام، ارجاع به این فكر است كه ببین آیا غیر از كلاه نشان دیگری از مردی در تو هست؟ به قول سعدی در طیبات، صفحه ی 675:
ره طالبان و مردان كرم است و لطف و احسان
تو خود از نشان مردی مگر این كلاه داری
به چه خرمی و نازان گرو از تو برد هامان
اگرت شرف همین است كه مال و جاه داری
به در خدای قربی طلب ای ضعیف همت
كه نماند این تقرب كه به پادشاه داری.
رمزهای وحدت در حج:

حج، رمز ریختن و شكستن تعینات و غلافها و حصارهای خیالی و اعتباری است. همه دور یك خانه طواف كردن، رمز هدف واحد و فكر و ایده ی واحد است. همه با هم در یك صحرا وقوف كردن و یك نوع عمل كردن و با هم حركت كردن، رمز حركت در مسیر واحد و ثبات بر مبنا و اصل و مبدأ واحد است. جامعه باید اصول و مبادی ثابتی داشته باشد و در حدود آن اصول و مبادی حركت كند.

مسیر واحد داشتن اجتماع فرع بر هدف واحد و انتخاب راه واحد و نظم و انضباط و حسن تفاهم:

جامعه آنگاه در مسیر واحد حركت می كند كه هدف واحد داشته باشد و راه وصول به هدف را یك جور تشخیص داده باشد و بعلاوه عادت به نظم و انضباط و اطاعت از آمر و فرمانده داشته باشد، و دیگر عدم سوء ظن و وجود حسن تفاهم میان افراد است.

در قرآن می فرماید: ثم افیضوا من حیث افاض الناس. در این آیه اولاً تعبیر به فیضان دارد، چون حجاج در آن صحرا مثل دریا موج می زنند. و بعد به قریش و اهل حُمْس می گوید: شما موقف خود را جدا نكنید. (آنها به عرفات نمی رفتند و در مزدلفه كه ظاهراً مرتفع تر هم هست توقف می كردند. ) .

طواف و انضباط:

16. طواف مثل نماز است(الطواف بالبیت صلوة)، مانند نماز
جلد ششم . ج6، ص: 520
درس نظم و انضباط است. متوجه اطراف شدن و تمایل به این طرف و آن طرف و تكلم و خنده و گریه در آن ممنوع است (رجوع شود به فقه) . بعلاوه مطابق فقه شیعه به نحو خاصی باید شانه ی چپ همیشه متوجه كعبه باشد. حتی پیرمردترین افراد باید مقید به این انضباط باشد.

هروله و فلسفه ی آن:

17. هروله بین صفا و مروه، شكستن تكبر و تفرعن و رمز اجابت سریع و دویدن به دنبال مطلوب است، مبارزه با راه رفتن از روی مرح است: و لاتمش فی الارض مرحاً انك لن تخرق الارض و لن تبلغ الجبال طولاً.

حرمت كعبه:

18. در فقه شیعه استقبال و استدبار كعبه در حال قضای حاجت روا نیست و این منتهای احترام به كعبه را می رساند.

19. به صورت حدیث نقل شده:

اذا حججت بمال اصله سحت فما حججت ولكن حجت البعیر.

حالا باید گفت: فما حججت ولكن حجت الموتور، حجت الطیارة و السیارة.

سعدی در باب هفتم گلستان، حكایت 11 نظر به آیه یفمن فرض فیهن الحج فلا رفث و لا فسوق و لا جدال فی الحجدارد، می گوید:

سالی نزاعی در پیادگان حجاج افتاده بود و داعی در آن سفر هم پیاده، انصاف در سر و روی هم فتادیم و داد فسوق و جدال بدادیم. كجاوه نشینی را شنیدم كه با عدیل خود می گفت:

یاللعجب، پیاده ی عاج چو عرصه ی شطرنج بسر می برد فرزین می شود یعنی به از آن می گردد كه بود و پیادگان حاج بادیه بسر بردند و بتر شدند.
جلد ششم . ج6، ص: 521
از من بگوی حاجی مردم گزای را
كو پوستین خلق به آزار می درد
حاجی تو نیستی، شتر است از برای آنك
بیچاره خار می خورد و بار می برد
حالا باید گفت: حاجی تو نیستی، موتور است از برای آنك بیچاره بنزین می خورد و بار می برد. شاعری هزل گو فرض كرده كه اگر شتر سجع مُهری برایش حكاكی شده بود، قاعدتاً می بایست چه باشد؟ در قدیم معمول بود كه مردم می رفتند پیش حكاكها برایشان مهر ثبت حك می كردند. گاهی حكاكها ذوق شعری داشتند و اسم شخص را ضمن شعری ذكر می كردند. علما معمولاً آیه یا ذكری در سجع مهر خود می آوردند، مثل: ذلك فضل اللّه یؤتیه من یشاءیا: إنّ فتح اللّه قریب. گاهی این سجع مهرها چیزهای خوشمزه ای از كار درمی آمد. گویند شخصی اسم خودش نورالدین و اسم پدرش نوراللّه و اسم مادرش نورالنساء بود و سجع مهری خواست. حكاك ثبت كرد:

خودم نور و بابام نور و ننه ام نور- اگر نوره كشم نورٌ علی نور. دیگری به حكاك گفت: اسم پدرزنم در مهرم باشد (افتخارش به پدر زنش بود) و نام چهار سوره ی قرآن هم باشد. اسم خودش رضاقلی و اسم پدرزنش میرمبارك بود. حكاك ثبت كرد: مزّمّل و مدّثّر، قل اوحی، تبارك- رضاقلی افشار داماد میرمبارك.

به هر حال شاعر هزل گو فرض كرده كه اگر شتر از حكاك سجع مهر بخواهد، جوابش این است:
گاه بارم خار باشد گاه دُر
یار حاجی عبده الراجی شتر
اما اكنون یار حاجی شتر نیست، موتور است. سجع مهر او این خواهد بود:
گاه بارم بمب باشد گاه دُر
یار حاجی عبده الراجی موتور.
استفاده از عبرتهای تاریخ در مواقف حج:

20. از جمله ی حضرت امیر خطاب به قثم كه فرمود: و ذكّرهم بأیّام اللّهیعنی آنها را موعظه كن و عبرتهای تاریخ را برای آنها بازگو كن،
جلد ششم . ج6، ص: 522
معلوم می شود در این سفر، در این وقوفات این استفاده ها باید بشود همان طوری كه رسول اكرم در حجة الوداع كه آخرین حج و از نظری اولین حج آن حضرت (بعد از فتح مكه و استقرار حكومت اسلامی) نیز بود همین طور عمل كرد. در آن سال رسول اكرم خودشان سمت امیرالحاج را داشتند. خطابه های مهم آن حضرت همانهاست كه در ایام حج ایراد كرده. در آنجا یك نفر بازگوكننده بود كه كار بلندگو را انجام می داد. رجوع شود به جزوه ی آقای كمره ای در مورد این خطبه ها.

اولین امیرالحاج:

21. اولین امیرالحاج عتّاب بن اسید و سال بعد حضرت امیر بود.

كار مهمی كه در آن سفر صورت گرفت، قرائت سوره ی برائت بود.

رجوع شود به تاریخ برای تعیین كارهایی كه به وسیله ی آن حضرت در آن سفر صورت گرفت. به هر حال بهترین موقع خطابه ایام حج است، آنهم به وسیله ی سازمان رهبری حجاج. بهترین نشریه ها نیز باید در همین مكان و زمان منتشر شود.

فلسفه ی رمی جمرات:

22. رمی جمرات رمز اظهار تنفر است. گفته شده آنجا مقبره ی سه نفر از خائنین است كه در داستان فیل با دشمنان تبانی كرده و به دوستان خیانت كردند. چه مانعی دارد كه این اظهار تنفر هرسال به صورت زنده تری اجرا شود و خائنین روز، مجسمه یا تمثالشان نصب شود و مسلمین تمثال آنها را سنگباران كنند؟ البته این عمل وقتی خوب است كه حكومت واحد اسلامی تشكیل شود و یك خائن مسلّم كه به تصویب شورای رهبری اسلامی رسیده باشد انتخاب گردد.

23. صافی، ذیل آیه ی 125 از سوره ی بقره(ان طهرا بیتی للطائفین و العاكفین و الركع السجود) : .

نظافت:

القمی عن الصادق علیه السلام: لما بنی ابراهیم علیه السلام البیت و حج الناس شكت الكعبة الی اللّه تعالی ما تلقی من انفاس المشركین، فاوحی اللّه تعالی الیها: قرّی كعبتی فانی ابعث فی اخر الزمان قوماً
جلد ششم . ج6، ص: 523
یتنظفون بقضبان الشجر و یتخللون.

و فی العلل و العیاشی عنه علیه السلام انه سئل: ایغتسلن النساء اذا اتین البیت؟ قال: نعم ان اللّه تعالی یقول: «طهرا بیتی للطائفین و العاكفین و الركع السجود» فینبغی للعبد ان لایدخل الاّ و هو طاهر قد غسل عنه العرق و الاذی و تطهّر.

قربانی:

24. آیا قربانی رمز چه كاری است؟ فقط به خاطر كمك به اهل حرم است كه می فرماید: و اطعموا البائس الفقیریا: و اطعموا القانع و المعتر، یا رمز كشتن نفس حیوانی است، یا چیز دیگر؟ 25. رجوع شود به داستان معروف ابن ابی العوجاء و عده ی دیگر از زنادقه كه عمل طواف مسلمانان را به مسخره می گرفتند و خطاب به حضرت صادق گفت: الی كم تدوسون هذا البیدر [16]؟ 26. رجوع شود به ورقه های حج.

فلسفه ی حج از نظرنهج البلاغه:

27. نهج البلاغه، خطبه ی 1:

و فرض علیكم حج بیته الحرام الذی جعله قبلة للانام، یردونه ورود الانعام و یألهون الیه ولوه الحمام و جعله سبحانه علامة لتواضعهم لعظمته و اذعانهم لعزته و اختار من خلقه سمّاعاً اجابوا الیه دعوته و صدقوا كلمته و وقفوا مواقف انبیائه و تشبهوا بملائكته المطیفین [17]بعرشه، یحرزون الارباح فی متجر عبادته و یتبادرون عند موعد مغفرته، جعله سبحانه و تعالی للاسلام [18]علماً و للعائذین حرماً. فرض حجه و اوجب حقه و
جلد ششم . ج6، ص: 524
كتب علیكم وفادته، فقال سبحانه: و للّه علی الناس حج البیت من استطاع الیه سبیلاً و من كفر فان اللّه غنی عن العالمین.

28. نهج البلاغه، حكمت 252:

فرض اللّه الایمان تطهیراً من الشرك و الصلوة تنزیهاً عن الكبر و الزكوة تسبیباً للرزق و الصیام ابتلاء لاخلاص الخلق و الحج تقربة [19]للدین و الجهاد عزاً للاسلام و الامر بالمعروف مصلحة للعوام و النهی عن المنكر ردعاً للسفهاء و صلة الرحم منماة للعدد و القصاص حقناً للدماء و اقامة الحدود اعظاماً للمحارم و ترك شرب الخمر تحصیناً للعقل و مجانبة السرقة ایجاباً للعفة و ترك الزنا تحصیناً للنسب و ترك اللواط تكثیراً للنسل و الشهادة استظهاراً علی المجاحدات و ترك الكذب تشریفاً للصدق و السلام اماناً من المخاوف و الامانة نظاماً للامة و الطاعة تعظیماً للامامة.

29. نهج البلاغه، باب كتب، شماره ی 47 (و من وصیته له علیه السلام للحسن و الحسین علیهما السلام لمّا ضربه ابن ملجم لعنه اللّه) :

. . . و اللّه اللّه فی القرآن لایسبقكم بالعمل به غیركم، و اللّه اللّه فی الصلوة فانها عمود دینكم، و اللّه اللّه فی بیت ربكم لاتخلوه ما بقیتم فانه ان ترك لم تناظروا [20] 30. نهج البلاغه، خطبه ی 190:

جلد ششم . ج6، ص: 525
الا ترون ان اللّه سبحانه اختبر الاولین من لدن ادم صلوات اللّه علیه الی الاخرین من هذا العالم باحجار لاتضر و لاتنفع و لاتبصر و لاتسمع، فجعلها بیته الحرام الذی جعله للناس قیاماً ثم وضعه باوعر بقاع الارض حجراً و اقل نتائق الارض مدراً و اضیق بطون الاودیة قطراً بین جبال خشنة و رمال دمثة و عیون وشلة و قری منقطعة لایزكو بها خف. .

دو نوع درس:

درس برای حج و درس از حج
:

31. در نمره ی 28 از علی علیه السلام نقل كردیم: و الحج تقویة للدین. پس لااقل یكی از فلسفه های حج تقویت اسلام است. اكنون به چند مطلب باید اشاره كنیم:

مطلب اول اینكه بحث ما در درسهایی است كه از حج و برای حج باید یاد بگیریم. اینكه می گوییم درس است مقصود این است كه غیر از اعمال ظاهر و مناسك معروف، یك سلسله درسهای دیگر هم هست كه بعضی را برای حج و بعضی را از حج باید یاد بگیریم، زیرا اسلام به اعتراف تمام علمای اسلام [21]در همه ی دستورهای خود منظورهای عالی و مقدسی را در نظر گرفته است. ما یك سلسله درسهای مقدماتی است كه برای حج یعنی برای رسیدن به منظورهای اسلام از حج باید یاد بگیریم و یك سلسله درسهاست كه از حج باید بیاموزیم، حج باید معلم و ما باید متعلم باشیم. آن درسهایی كه ما باید برای حج بیاموزیم مقدماتی است برای رسیدن به منظورهای عالی اسلام از اجتماع عظیم حج و ما خود آن منظورها را از قرآن و سنت آموخته ایم، فقط باید مراقبت كنیم كه این منظورها واقعاً تأمین شود.

اجتماع كم نظیر و یا بی نظیر حج از لحاظ كمیت و كیفیت و انگیزه:

اسلام ما را یعنی ملل مختلف غیر مرتبط به یكدیگر را كه نه یك نژاد دارند و نه یك زبان و نه یك رنگ و نه یك حكومت و نه یك ملیت، در یك سرزمین با آمادگی روحی فوق العاده ای جمع كرده است. اجتماع قطعاً بی نظیری است، اجتماعی كه از لحاظ كمیت
جلد ششم . ج6، ص: 526
كم نظیر و شاید بی نظیر است و حدود 320000 از خارج و یك میلیون از خود كشور سعودی امسال (1387 قمری) آمده بودند. و اما از لحاظ كیفیت قطعاً بی نظیر است زیرا اولاً طبیعیِ طبیعی است، هیچ زوری پشت سر آن نیست، اجتماعی كه براساس مطامع نیست بلكه مطامع را پشت سر گذاشته اند، اجتماعی كه در آن انگیزه ی جنسی یا تفرج و تفنن وجود ندارد، حداكثر این است كه اخیراً از رنج آن كاسته اند، اجتماعی كه ولو موقتاً تفاخرات و منیّتها كنار گذاشته شده، همه با یك نوع فكر و یك نوع ذكر و یك نوع لباس و یك نوع عمل و در یك راه قدم برمی دارند. تا اینجا اسلام انجام داده، از آن به بعد یعنی استفاده از این اجتماع عظیم خالص با ماست.

خوب، علی فرمود: تقویة للدین. بدون شك خود همین اجتماع كه فقط افراد یكدیگر را می بینند در تقویت دین مؤثر است ولی كافی نیست.

قوّت مسلمین از راه عدد و از راه اتحاد:

تقویت اسلام یعنی چه؟ اسلام نیرو بگیرد یعنی چه؟ نیرو گرفتن اسلام به این است كه بر ایمان پیروان اسلام افزوده شود و عمل پیروان اسلام با اسلام انطباق پیدا كند و بر عدد پیروان اسلام افزوده شود.

اتحاد مسلمانان:

تقویت اسلام، دیگر به این است كه مسلمانان قویتر باشند و قویتر بودن آنها به این است كه پیوند اتحاد آنها محكمتر باشد.

تقویت اسلام به وسیله ی حج از دو راه:

پس برنامه ی تقویت اسلام در دو قسمت باید اجرا شود. قسمت اول در این است كه برنامه ها و نشریه ها و تعلیمات در ایام حج داده شود.

تعلیمات در ایام حج:

از فرصت حج استفاده شود و به نشر حقایق اسلامی پرداخته شود، از راه مواعظ روحیه ی مردم برای عمل به اسلام آماده شود كه مردمی كه برمی گردند با آمادگی بهتری برگردند [22]. البته این گونه كارها حتماً باید با همكاری دولت حجاز صورت گیرد. اصلاحاتی كه از لحاظ امور مربوط به حج باید صورت بگیرد جزء این قسمت است.

جلد ششم . ج6، ص: 527
وحدت اسلامی:

قسمت دوم مربوط است به تقویت پیوند مسلمانان و نزدیك كردن روابط آنها با یكدیگر كه: یا ایها الذین امنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتقوا اللّه لعلكم تفلحون. قرآن آنجا را محل صلح و صفا و امن و بست قرار داده: و اذ جعلنا البیت مثابة للناس و امناً. این محل را محل حرام (مانند ماههای حرام در جاهلیت) قرار داده كه در اینجا باید اسلحه را به زمین بگذارند، حس اذیت و آزار را كنار گذارند، صید حرم نكنند، گیاه حرم را نكَنند، تا چه رسد به اینكه خون انسانی را در حرم بریزند. اسلام خواسته به این وسیله محیط صلح و امنیت و صفا به وجود بیاورد.

اتحاد مسلمانان در دو ناحیه است. یكی در نواحی سیاسی است كه وظیفه ی دولتهاست و به ملتها مربوط نیست، حرف او را هم نمی توان زد زیرا جایی است كه جبرئیل را پر بسوزد. منافع خارجی در این است كه كنگره ی سیاسی اسلامی و به قول خود اعراب مؤتمر اسلامی تشكیل نشود.

رفع سوء تفاهمات:

اما از آن جهت كه مربوط به ملتهاست، باید دیوارهای سوء تفاهم ها را خراب كرد. این مهمترین وظیفه ای است كه در این راه یعنی راه تقویت دین به واسطه ی محكم كردن پیوند اتحاد مسلمانان باید انجام داد.

متأسفانه مسلمانان دچار تفرق مذهبی زیاد هستند. بالاتر از خود تفرق مذهبی، سوء تفاهم هایی است كه در این زمینه وجود دارد.

در اینجا دو مطلب است. یك مطلب اینكه آیا ممكن است اقدامی بشود كه یك وحدت مذهبی به وجود بیاید؟ این عملی نیست، لااقل به این زودیها عملی نیست. ما خودمان كه شیعه هستیم هنوز نتوانسته ایم در امر تقلید، وحدت به وجود بیاوریم و كاری بكنیم كه مجتهدین شورای فتوایی تشكیل دهند و در هر زمانی مردم یك رساله ی عملی بیشتر نداشته باشند، آنوقت توقع داریم كه حنفی و شافعی و مالكی و حنبلی و وهابی و زیدی همه بیایند شیعه ی اثنی عشری بشوند؟ ولی مطلب دیگر این است كه آیا این اختلافات
جلد ششم . ج6، ص: 528
مذهبی مانع وحدت اسلامی و اخوت اسلامی است؟ آیا مانع این است كه همه ی مسلمانها با یكدیگر احساس برادری بكنند بعد از آنكه قرآنشان یكی است، پیغمبرشان یكی است.

وحدت از راه اخذ احادیث شیعه به وسیله ی سنی و بالعكس:

احادیث پیغمبر را همه قبول دارند و مداركی در دست است كه احادیث اهل بیت را اهل تسنن هم باید قبول كنند. مرحوم آیت اللّه بروجردی و مرحوم شیخ عبدالمجید سلیم مفتی اعظم مصر توافق كرده بودند بر این اساس كه اهل تشیع احادیث معتبر اهل تسنن را بپذیرند و البته از قدیم می پذیرفته اند، فقط در كتب حدیثشان وارد كنند و آنها هم به موجب حدیثانی تارك فیكم الثقلین: كتاب اللّه و عترتیاحادیث اهل بیت را بپذیرند. و همینها بود كه مقدمات فقه مقارن را در مصر به وجود آورد.

آنچه به دروغ موجب سوء تفاهم شده، مانع نزدیك شدن مسلمانان به یكدیگر است نه خود مذاهب.

جواز نماز با ائمه ی جماعت [اهل ] سنت و تبعیت در حج از آنها:

خوشبختانه ما شیعیان نماز با آنها را صحیح می دانیم و تبعیت را در نماز و در حج جایز و لازم و كافی می دانیم. اعمال بعضی شیعه بسیار مایه ی تأسف است.

اگر شیعه ای به حج می رود كه از نزدیك به جای زیارت پیغمبر خلفا را لعن كند، باید به حج نرود.

ترك مجادله ی مذهبی:

یكی از كارهایی كه باید كرد ترك مباحثه و مجادله ی مذهبی است و خوشبختانه در قرآن این مباحثه ها نهی شده: فلا رفث و لا فسوق و لا جدال فی الحج. بعضی خوششان می آید كه بروند آنجا مباحثه كنند.

بیچاره ها نمی دانند كه بحث و جدل و كتاب بحثی و جدلی كاری پیش نمی برد. از الغدیر كاری در میان آنها ساخته نیست، ولی از اصل الشیعة و اصولها و از مختصر النافع ساخته است.

كتابهایی از شیعه كه باید پخش شود:

از پخش صحیفه ی سجادیه و خلاف شیخ طوسی، تذكره علامه، تفسیر مجمع البیان و اخیراً تفسیر المیزان در میان آنها كار ساخته است، همچنین است جامع السعادات در اخلاق، اخلاق ناصری (البته ترجمه ی عربی آن) ، كتابهای تاریخی تحقیقی، كتابهایی كه مباحث اجتماعی اسلام در آنها نوشته شده اگر ترجمه شود و در دسترس گذاشته شود.
جلد ششم . ج6، ص: 529
احتیاج بیشتر مسلمانان در این عصر به وحدت:

ما این را باید بدانیم كه در این عصر از هر عصر دیگر، مسلمانان بیشتر به اتحاد و رفع اختلاف احتیاج دارند. ما شیعیان این افتخار را داریم كه علی علیه السلام بزرگترین گذشتها و فداكاریها را در زمینه ی خلافت انجام داد، در نهایت خلوص نیت با رقبای خود همكاری و همگامی كرد، یعنی مصلحت اسلام را بالاترین مصلحتها دانست.

چاپ «مختصر النافع» بهترین اقدام برای رفع سوء تفاهم بود:

من خودم اثر اقدامات مثبت را در رفع سوء تفاهم دیدم. شیخ عطیه سالم استاد دانشگاه اسلامی مدینه، از شیعه فقط دو كتاب خوانده بود: اصل الشیعه و مختصر النافع، و در مورد سجده بر مهر اعتراف می كرد كه شیعه كار خلافی نمی كند.

لزوم كلاس تهیه ی حج:

به عقیده ی من از جمله درسهایی كه برای حج باید آموخت و از جمله كارهایی كه قبلاً برای حج باید انجام داد این است كه هر حاجی آقا و حاجیه خانمی كه می خواهد به حج برود قبلاً لااقل یك ماه یك كلاس تهیه ببیند، یعنی باید یك كلاس تهیه ی حج قبلاً تشكیل بشود تا حاجی از روی بصیرت برود.

ترویج زبانهای اسلامی:

از جمله كارهایی كه از نظر حج بالخصوص باید آموخت و انجام داد، ترویج زبانهای اسلامی است. این برای اتحاد مسلمانان فوق العاده ضرورت دارد. ما می گوییم زبانهای اسلامی؛ اسلام از یك نظر زبان مخصوص ندارد، یعنی زبانی كه مروج آن زبان باشد. از نظر دیگر زبان عربی چون زبان قرآن و عبادات است، لازم است بر هر مسلمانی كه با این زبان كم و بیش آشنا باشد. از نظر دیگر، ما هر زبانی كه با آن زبان آثار اسلامی مهمی به وجود آمده آن را زبان اسلامی می دانیم، علیهذا زبان فارسی و تركی و اردو نیز بالخصوص زبان فارسی یك زبان اسلامی است.

مثنوی، سعدی، حافظ، نظامی، كیمیای سعادت، جامی و غیره اینها همه شاهكارهای اسلامی است و مولود اسلام است، بیش از آنكه به ایران تعلق داشته باشد به اسلام تعلق دارد.

مشكل بوسیدن ضریح و حجرالاسود:

موضوع بوسیدن ضریح و حجرالاسود و ممانعت وهابیها را به شكلی باید حل كرد. نه اینها باید آنقدر اصرار داشته باشند به بوسیدن
جلد ششم . ج6، ص: 530
و نه آنها باید اینقدر امتناع كنند. كفر است، شرك است یعنی چه؟ ! .

استفاده از حج برای تبلیغ حقایق اسلام:

اما قسمت اول- كه بیان آن به تأخیر افتاد- یعنی تقویت دین از طریق به كار بردن تدابیر و اقداماتی برای ترویج خود دین، برای تبلیغ دین، برای هماهنگ كردن تبلیغات دینی؛ اینجا خوب است به طور نمونه عمل شخص رسول اكرم را در حجة الوداع ذكر كنیم.

سفر حج باید سفر تفقه باشد:

از این نظر این سفر باید اولاً سفر تفقه باشد، یعنی سفر فهم عمیق دین.

برنامه های عمیق در نماز جمعه ها و مسجدالنبی و عرفات و منی :

این در وقتی است كه برنامه های تعلیماتی عمیق و وسیعی در نماز جمعه ها، در غیر نماز جمعه، در مسجدالنبی و مسجدالحرام و عرفات و منی اجرا شود، نه مثل وضع حاضر و طرز عملی كه سعودیها می كنند. در صفحه ی 514 حدیث حضرت رضا را چنین نقل كردیم:

. . . مع ما فیه من التفقه و نقل اخبار الائمة فی كل صقع و ناحیة كما قال اللّه عزوجل: فلولا نفر من كل فرقة منهم طائفة لیتفقهوا فی الدین و لینذروا قومهم. .

آمادگی مسافر برای الهام گیری، خصوصاً مسافر حج:

اگر توجه به این نكته ی روانی داشته باشیم كه مسافر خصوصاً چنین مسافری حالت آمادگی عجیبی برای الهام گیری دارد، جزئیات به خاطرش می ماند و به ذهنش ثبت می شود، اهمیت مطلب را درك می كنیم.

ذكّرهم (الحجاج) بایام اللّه:

علی علیه السلام به قثم فرمود: و ذكّرهم بایام اللّهعبرتها و نكات آموزنده تاریخ را به مردم تعلیم كن. این خود تفقه در دین است. ما در ورقه های تفقه در دین گفته ایم یكی از مراتب تفقه در دین شناختن هدفهای اسلامی است.

آشنایی با مواقف و مقامات رسول اكرم در مدینه و حجاز:

زیارت پیغمبر از لواحق لاینفك حج است، حتی واجب كفایی است كه مردم به زیارت پیغمبر اكرم بروند. در آنجاست كه با معرفی كردن مواقف و مقامات و آثار رسول اكرم باید تاریخ اسلام را به نحو آموزنده ای به مردم تعلیم كرد، همان طور كه حضرت صادق به هشام بن الحكم فرمود:
جلد ششم . ج6، ص: 531
شناسایی یكدیگر، تجارت و اقتصاد و آشنایی با آثار پیغمبر اكرم:

فجعل فیه الاجتماع من الشرق و الغرب لیتعارفوا و لینزع كل قوم من التجارات من بلد الی بلد. . . و لیعرف آثار رسول اللّه و تعرف اخباره و یذكر و لاینسی. . .

علیهذا برنامه های حساب شده ای (و شاید وسیله ی فیلمها و راهنماها) باید برای احد و بدر و كوه حرا و غار ثور و غیره ترتیب داد.

وظیفه ی ایرانیان در این زمینه:

این نكته باید گفته شود كه ایرانیها در گذشته توانسته اند شایستگی خود را برای رهبری معنوی عالم اسلام نشان بدهند.

گذشتگان ایران، مهر ایرانی را در دل مسلمانان جهان جایگزین كرده اند:

اكنون نیز اگر اشتباه فعلی را رها كنند و به جای بازگشت به چهارهزار سال پیش و جدا كردن خود از عالم اسلام روابط خود را با ملل مسلمان محكمتر كنند، صد درصد به نفع ایران است زیرا زمینه بسیار خوب است. از طرفی آمادگی روحی در روشنفكران مسلمان- كه تاریخ اسلام را مملو از نام ایران و ایرانی می بینند- احترامی از ایران و ایرانی در دل آنها ایجاد كرده است كه فوق العاده است.

مفكرین اسلامی امروز ایران:

و از طرف دیگر در حال حاضر نیز مانند گذشته مفكرین اسلامی ایران عمیق تر از سایر مفكرین فكر می كنند.

اما درسهایی كه از حج باید یاد بگیریم یك سلسله درسهای عملی است، به عبارت دیگر یك برنامه ی تربیتی اسلامی است.

تأثیر ایمان برای حسن اجرای تربیت:

این نكته را باید متوجه باشیم كه تربیت اسلامی تفاوتش با سایر تربیتها یكی در این است كه اساس همه ی تربیتها را توحید قرار داده و كار را از نیت و اخلاص شروع كرده است و همین جهت است كه اگر عمل، خوب اجرا شود اثر چندین برابر دارد.

مسئله ی تمرین:

تمرین و عمل به طور كلی در همه ی كارها مؤثر است، چه تمرین مثبت و چه منفی، اما آن وقت اثر قاطع دارد كه به نام خدا و برای خدا و با حضور قلب و اخلاص باشد.
جلد ششم . ج6، ص: 532
احرام:

عمل حج از احرام شروع می شود. احرام [23]یعنی چه و برای چه است؟ .

كل مسلم عن مسلم محرم:

در نهایه ابن اثیر، ماده ی حرم، حدیثی نقل می كند به این مضمون:

كل مسلم عن مسلم محرم. بعد می گوید:

یقال انه لمحرم عنك ای یحرم أذاك علیه و یقال مسلم محرم و هو الذی لم یحل من نفسه شیئاً یوقع به، یرید ان المسلم معتصم بالاسلام ممتنع بحرمته ممن اراده او اراد ماله. و منه حدیث عمر الصیام احرام لاجتناب الصائم ما یثلم صومه و یقال للصائم محرم و منه قول الراعی:
قتلوا ابن عفان الخلیفة محرما
و دعا فلم ار مثله مخذولا
. . . و الاحرام مصدر احرم الرجل یحرم احراماً اذا اهل بالحج او بالعمرة و باشر اسبابهما و شروطهما من خلع المخیط و اجتناب الاشیاء التی منعه الشرع منها كالطیب و النكاح و الصید و غیر ذلك. و الاصل فیه المنع فكأنّ المحرم ممتنع من هذه الاشیاء.

شباهت احرام به روزه و رابطه ی روزه و تقوا و ورزش روحی:

در احرام چند نكته است: یكی اینكه انسان در مدت معینی یك سلسله كارهای حلال را بر خود حرام می كند؛ از این جهت مثل روزه است، تمرین تقواست.

انسان چاره ای ندارد از اینكه در همه ی عمر در حال احرام بسر برد و محرم باشد. تحمل بعضی محرومیتها برای رسیدن به سعادت لازم است. هر رژیم تربیتی را كه شما در دنیا پیدا كنید، بر اساس لاقیدی مطلق و بی باكی و بی ارادگی نیست، بالاخره یك سلسله چیزها را تحریم می كند.

انواع محرمات احرام:

نكته ی دوم اموری است كه تحریم شده و حس مقاومت در برابر
جلد ششم . ج6، ص: 533
آنها تقویت شده از قبیل صید، مباشرت زن، اذیت و آزار حیوانها بلكه تحمل اذیت آنها، بوی خوش، نگاه در آیینه، پوشیدن لباس دوخته، دروغ گفتن و فحش دادن و جدال كردن، زینت كردن، پوشیدن سر برای مرد و پوشیدن صورت برای زن.

در [تحریم ] صید حس شكارچی گری را از انسان می خواهد بگیرد. حس آزار را از انسان می گیرد، قدرت تحمل اذیت و قدرت حلم به انسان می دهد. مقاومت در مقابل میل جنسی می دهد. ترك استظلال و ترك نازپروردگی می دهد.

لباس ساده و بی رنگ و بی نشان:

نكته ی سوم درباره ی لباس است: لباسی در منتهای سادگی و بی رنگی و بی نشانی [24]، محو رنگها و شكلهای لباسها. برای یك مدت موقت هم كه شده همه ی مردم از درجه دار و غیر درجه دار، نشان دار و غیر نشان دار، نوپوش و كهنه پوش، آن كه اقلاً دویست تومان داده یك كت و شلوار برایش دوخته اند و آن كه بیست تومان داده و قبایی برایش دوخته اند، همه را در یك لباس ساده جمع كرده.

لباس رسمی برای حضور:

گاهی اتفاق می افتد كه افرادی را در یك مجمع واحد دعوت می كنند و می خواهند همه را در یك لباس حاضر كنند، آقایان با فلان لباس و خانمها با فلان لباس. بیچاره برای شركت در یك مجلس باید پانصدتومان خرج كند.

تفاوت اینكه پایین تر دل خود را به جای دل بالاتر ببرد و بالعكس:

خدا مردم را دعوت كرده با یك لباس رسمی به حضور بیایند، آن ساده ترین و بی رنگ و شكل ترین آنها را انتخاب كرده است. آنچه بشر می كند دل پایین تر را به جای دل بالاتر می برد و مملو از حسرت و آرزو و انتقام می كند، اما آنچه خدا می كند دل بالاتر را به جای دل پایین تر می برد و در او ایجاد تواضع می كند.

تأثیر لباس در روحیه:

اسلام با این وسیله و شكل، یكرنگی و وحدت ایجاد می كند.

یك مطلب و یك سؤال هست: آیا لباس در روحیه هم مؤثر است؟
جلد ششم . ج6، ص: 534
البته مؤثر است. انسان لباسی پوشیده باشد كه از لباس همه ی مردم بالاتر یا پایین تر باشد در روحش اثر دارد. بالا و پایین داشتن مجلس در روحیه مؤثر است، لهذا پیغمبر گرد می نشست و دستور می داد گرد بنشینند. مساوات در لباس، مساوات در روح ایجاد می كند به شرط آنكه به صورت الغاء تشریفات باشد مثل لباس احرام.

لباس را اسلام خواسته واحد باشد برای توحید مسلمانان.

بنی الاسلام علی كلمتین:

كلمة التوحید و توحید الكلمة
:

و به قول كاشف الغطاء: بنی الاسلام علی كلمتین: كلمة التوحید و توحید الكلمة.

لباس واحد بی تشریفات:

ولی این لباس واحد را به صورت یك تشریفات خاص به وجود نیاورده، به صورت الغاء تشریفات به وجود آورده است، آنهم به صورت ساده ترین شكل.

وای از تشریفات:

وای ازتشریفات، چقدر فاصله ها را همین تشریفات لباسی و نشانه ها به وجود آورده است.

احرام رمز «ان اكرمكم عنداللّه اتقیكم» است:

احرام ساده ی اسلامی رمزان اكرمكم عند اللّه اتقیكماست. چه خوب گفته سعدی:
ره طالبان و مردان كرم است و لطف و احسان
تو خود از نشان مردی مگر این كلاه داری
به چه خرمی و نازان، گرو از تو برد هامان
اگرت شرف همین است كه مال و جاه داری
به در خدای قربی طلب ای ضعیف همت
كه نماند این تقرب كه به پادشاه داری
یك روز صبح از مسجدالحرام می آمدم، یك نفر ایرانی سؤالاتی داشت و با هم می رفتیم به طرف منزل، دو نفر ایرانی از مقابل ما می آمدند. . . [25] چقدر كار غلطی است این تشریفاتی كه اخیراً بعضی كاروانها به صورت تبعیض به وجود آورده اند، دو برابر پول می دهند كه در آنجا كاخ اختصاصی و ماشین اختصاصی داشته باشند.

جلد ششم . ج6، ص: 535
آیه ی احرام در قرآن و رابطه ی احرام با تقوا:

آیه ی قرآنی مربوط به احرام این آیه است:

الحج اشهر معلومات فمن فرض فیهن الحج فلا رفث و لا فسوق و لا جدال فی الحج و ما تفعلوا من خیر یعلمه اللّه و تزودوا فان خیر الزاد التقوی و اتقون یا اولی الالباب.

از این آیه به خوبی می توان فهمید كه حكمت احرام مانند حكمت روزه، به وجود آوردن روح تقواست.

در صفحه ی 520 از سعدی در گلستان نقل كردیم كه:

سالی نزاعی در پیادگان حجاج افتاده بود و داعی در آن سفر هم پیاده، انصاف در سر و روی هم فتادیم و داد فسوق و جدال بدادیم. كجاوه نشینی را شنیدم كه با عدیل خود می گفت: یا للعجب، پیاده ی عاج چو عرصه ی شطرنج بسر می برد فرزین می شود یعنی به از آن می گردد كه بود و پیادگان حاج بادیه بسر بردند و بتر شدند.
از من بگوی حاجی مردم گزای را
كو پوستین خلق به آزار می درد
حاجی تو نیستی، شتر است از برای آنك
بیچاره خار می خورد و بار می برد
فقیه، جلد 2، صفحه ی 127:

فلسفه ی سعی بین صفا و مروه:

عن سلیمان بن جعفر، قال سألت ابالحسن علیه السلام. . . : انما جعل السعی بین الصفا و المروة لان الشیطان تراء ی لابراهیم علیه السلام فی الوادی فسعی و هو منازل الشیطان و انما صار المسعی احب البقاع الی اللّه عزوجل لانه یدكّ فیه كل جبار. .
جلد ششم . ج6، ص: 536
صفحه ی 128 [26]:

فلسفه ی وقوفها قبل از طواف:

و انما صیر الموقف بالمشعر [27]و لم یصیر بالحرم لان الكعبة بیت اللّه و الحرم حجابه و المشعر [28]بابه، فلما قصده الزائرون وقفهم بالباب یتضرعون حتی اذن لهم بالدخول ثم وقفهم بالحجاب الثانی و هو مزدلفة، فلما نظر الی طول تضرعهم امرهم به تقریب قربانهم (لن ینال اللّه لحومها و لا دماؤها و لكن یناله التقوی منكم) فلما قربوا قربانهم و قضوا تفثهم و تطهروا من الذنوب التی كانت لهم حجاباً دونه امرهم بالزیارة علی طهارة.

و انما كره الصیام فی ایام التشریق لان القوم زوار اللّه عزّ و جلّ و هم فی ضیافته و لاینبغی لضیف ان یصوم عند من زاره و اضافه. . .

صفحه ی 129:

فلسفه ی قربانی:

و قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله: انما جعل اللّه هذا الاضحی لتشبع مساكینكم من اللحم، فأطعموهم.

صفحه ی 295:

و قال الصادق علیه السلام: كنا ننهی الناس عن اخراج لحوم الاضاحی من منی بعد ثلاث لقلة اللحم و كثرة الناس فاما الیوم فقد كثر اللحم و قلّ الناس فلا بأس باخراجه.

صفحه ی 162:

جلد ششم . ج6، ص: 537
كان ابن ابی العوجاء من تلامذة الحسن البصری فانحرف عن التوحید فقیل له: تركت مذهب صاحبك و دخلت فی ما لا اصل له و لا حقیقة. فقال: ان صاحبی كان مخلّطاً كان یقول طوراً بالقدر و طوراً بالجبر و ما اعلمه اعتقد مذهباً دام علیه.

مباحثه ی ابن ابی العوجاء با امام صادق:

قال (الراوی) و دخل مكة تمرداً و انكاراً علی من یحج و كان یكره العلماء مسائلته ایاهم و مجالسته لهم لخبث لسانه و فساد ضمیره. فاتی جعفربن محمد علیهما السلام فجلس الیه فی جماعة من نظرائه، ثم قال له: ان المجالس امانات و لابد لكل من له سعال ان یسعل. فتأذن لی فی الكلام فقال: تكلم. فقال: الی كم تدوسون هذا البیدر و تلوذون بهذا الحجر و تعبدون هذا البیت المرفوع بالطوب و المدر و تهرولون حوله هرولة البعیر اذا نفر من فكر فی هذا او قدر علم ان هذا فعل اسسه غیر حكیم و لا ذی نظر فقل فانك رأس هذا الامر و سنامه و ابوك اسه و نظامه.

فقال ابوعبداللّه علیه السلام: ان من اضله اللّه و اعمی قلبه استوخم الحق فلم یستعذبه و صار الشیطان ولیه یورده مناهل الهلكة ثم لایصدره و هذا بیت استعبد اللّه به خلقه لیختبر طاعتهم فی اتیانه فحثهم علی تعظیمه و زیارته و جعله محل انبیائه و قبلة المصلین له فهو شعبة من رضوانه و طریق یؤدی الی غفرانه منصوب علی استواء الكمال و مجتمع العظمة و الجلال خلقه اللّه قبل دحو الارض بألفی عام و احق من اطیع فیما امر و انتهی عما نهی عنه و زجر اللّه المنشئ للارواح و الصور [29] فقال ابن ابی العوجاء: ذكرت یا اباعبداللّه فأحلت علی غائب.

فقال ابوعبداللّه علیه السلام: و یلك و كیف یكون غائباً من هو مع خلقه شاهد و الیهم اقرب من حبل الورید، یسمع كلامهم و یری اشخاصهم و یعلم اسرارهم و انما المخلوق الذی اذا انتقل عن
جلد ششم . ج6، ص: 538
مكان اشتغل به مكان و خلا منه مكان فلایدری فی المكان الذی صار الیه ما حدث فی المكان الذی كان فیه، فاما اللّه العظیم الشأن الملك الدیان فانه لایخلو منه مكان و لایشتغل به مكان و لایكون الی مكان اقرب منه الی مكان و الذی بعثه بالآیات المحكمة و البراهین الواضحة و ایده بنصره و اختاره لتبلیغ رسالاته صدقنا قوله بان ربه بعثه و كلمه.

فقام ابن ابی العوجاء فقال لاصحابه: من القانی فی بحر هذا؟ سألتكم ان تلتمسوا الیّ خمرة فالقیتمونی علی جمرة. فقالوا: ما كنت فی مجلسه الاّ حقیراً. فقال: انه ابن من حلق رؤوس من ترون.

مسئله ی تسلیم و تعبد:

خلاصه ی حدیث بالا و همچنین بیان نهج البلاغه كه در صفحه ی 523 نقل كردیم، این است كه خداوند به این وسیله می خواهد تسلیم و تعبد بنده را ظاهر كند.

این مسئله را باید طرح كرد كه درست است كه هر دستوری مصلحتی دارد كه عقل احیاناً در می یابد، ولی آیا اگر انسان دستوری را فقط به حكم تعبد و تسلیم بجا آورد اقرب به عبودیت است یا اگر حكمت آن را بفهمد؟ البته اگر به حكم تعبد و تسلیم بجا آورد و حكمت را احاله كند به امر او، قطعاً اقرب به تعبد و تسلیم است.

اساساً یكی از رموز حج تسلیم تعبدی است و داستان ابراهیم و ذبح اسماعیل (ابراهیم پدر حج است) خود نشانه ای از این تسلیم مطلق است.

فقیه، جلد 2، صفحه ی 179:

صلاحیت اخلاقی:

عن ابی عبداللّه علیه السلام: كان ابی یقول: ما یعبأ بمن یؤمّ هذا البیت اذا لم یكن فیه ثلاث خصال: خلق یخالق به من صحبه [30]و حلم یملك
جلد ششم . ج6، ص: 539
به غضبه و ورع یحجزه عن محارم اللّه.

وسائل، جلد 2، صفحه ی 139:

الامام بمنزلة الكعبة قد جعله اللّه تعالی علماً.

رجوع به صفحه ی 516
:

احتجاج طبرسی عن امیرالمؤمنین علیه السلام فی احتجاجه علی الخوارج قال: و اما قولكم انی كنت وصیاً فضیعت الوصیة فانتم كفرتم و قدّمتم علی و ازلتم الامر عنی و لیس علی الاوصیاء الدعاء الی انفسهم، انما یبعث اللّه الانبیاء علیهم السلام فیدعون الی انفسهم و (اماخ) الوصی فمدلول علیه مستغن عن الدعاء الی نفسه و قد قال اللّه عزوجل: و للّه علی الناس حج البیت من استطاع الیه سبیلاً. و لو ترك الناس الحج لم یكن البیت لیكفر بتركهم ایاه ولكن كانوا یكفرون بتركهم ایاه لان اللّه قد نصبه لكم علماً و كذلك نصبنی علماً حیث قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله: یا علی، انت منی بمنزلة الكعبة تؤتی و لاتأتی.

این خود تعبیری است درباره ی كعبه كه به منزله ی پرچم مقدسی است [31]ولی از سنگ نه از پارچه، مثل یك پرچم احترام و تقدس دارد، مثل یك پرچم در میدان جنگ همه باید گرد او جمع شوند، مثل یك پرچم تا او برپاست لشكر ایستاده و مقاومت می كند و اگر خوابید پشت سپاه و اردو می شكند: لایزال الدین قائماً ما قامت الكعبة.

مبارزه با تفاخرات نژادی:

یكی از درسهایی كه از حج باید بیاموزیم، مبارزه با تفاخرات قومی و ملی و نژادی و گرد آمدن و توجه به اصول واحد معنوی است:

تعالوا الی كلمة سواء بیننا و بینكم ان لانعبد الاّ اللّه. . . در قرآن كریم، سوره ی بقره، آیه ی 198- 200 این طور می فرماید:

فاذا افضتم من عرفات فاذكروا اللّه عند المشعر الحرام و اذكروه
جلد ششم . ج6، ص: 540
كما هدیكم و ان كنتم من قبله لمن الضالین. ثم افیضوا من حیث افاض الناس و استغفروا اللّه ان اللّه غفور رحیم. فاذا قضیتم مناسككم فاذكروا اللّه كذكركم اباء كم او اشد ذكراً.

در كافی، جلد 4، صفحه ی 516:

عن ابی عبداللّه علیه السلام فی قول اللّه عزوجل: و اذكروا اللّه فی ایام معدودات، قال: هی ایام التشریق، كانوا اذا اقاموا بمنی بعد النحر تفاخروا فقال الرجل منهم: كان ابی یفعل كذا و كذا، فقال اللّه جل ثناؤه: فاذا افضتم من عرفات. . .

در پاورقی كافی می گوید:

روی عن الباقر علیه السلام: انهم اذا كانوا فرغوا من الحج یجتمعون هناك و یعدون مفاخر آبائهم و مآثرهم و یذكرون ایامهم القدیمة و ایادیهم الجسیمة، فامرهم اللّه سبحانه ان یذكروه مكان ذكرهم آبائهم فی هذا الموضع.

این مطلب امروز بسیار مورد اهمیت است. در جاهلیت قرن بیستم تحت نفوذ استعمار، قومیتها و ملیتها تا حد زیادی تحریك می شود و این سبب تفرقه ی مسلمانان است. فرقی كه هست اعراب با مقیاس قبیله و امروز با مقیاس نژاد و ملت، تفاخر جاهلی می كنند. ما در مقاله ی «ایران و اسلام» در این باره بحث كردیم.

در كشاف می گوید: بازار عكاظ و ذی المجاز و. . . بعد از ایام حج تشكیل می شد.

دو مشكل حج:

در حج دو مسئله است كه از مشكلات و بلكه به نظر بعضی از نقاط ضعف حج شمرده می شود: قربانی، تعظیم سنگ و غیره.

از نظر اول، این عمل یك ظلم و آزار است و نمی تواند مقرِّب
جلد ششم . ج6، ص: 541
باشد و ازقضا اسم قربانی به آن داده اند. آیا می توان كسی را شكنجه كرد به قصد قربت؟
میازار موری كه دانه كش است
كه جان دارد و جان شیرین خوش است
قطع نظر از آزار و اذیت، چه رابطه ای میان رضای خدا و ریختن خون یك حیوان است؟ مگر خداوند- العیاذباللّه- خونخوار است و از اینكه ببیند خون حیوانی ریخته می شود مسرور و خوشحال می شود؟ بعلاوه، چنانكه گفتیم ظلم و آزار و تعذیب است و مبعّد است.

ایراد دیگر به قربانی این است كه یادگار توحش است. در قدیم در ادیان وثنی و بت پرستی مذبحهایی بوده است و مردم برای رضای بتها قربانی می كرده اند و خیال می كرده اند آن بتها از آن گوشتها استفاده می كنند و ظاهراً گوشتهای آن حیوانات را نمی خورده اند و لااقل خون آنها را كه برای خودشان خوراكی بوده به سر و صورت بتها می مالیده اند.

اما جواب: راجع به این قسمت كه چه فایده ای بر ریختن خون مترتب می شود، این در صورتی صحیح است كه هدف از قربانی و كفارات (كه اختصاصاً در باب حج، همه از نوع گوسفند یا شتر كشتن است الاّ نادراً) فقط ریختن خون باشد. دلیلی ندارد كه صرف ریختن خون مقرّب باشد، زیرا عملی مقرّب است كه رضای خدا در آن باشد و رضای خدا در این است كه انسان به كمال فردی و اجتماعی خود برسد. صرف ریختن خون نه به كمال فردی انسان كمك می كند ونه به كمال اجتماعی او. ولی اگر هدف اصلی اطعام و انفاق باشد، همان طوری كه در سایر كفارات هست (و البته اطعام و انفاقی است دسته جمعی و به صورت خاص، یعنی به صورت اطعام گوشت و اینكه هر انسانی یك حیوانی را بكشد و مصداقاطعموا البائس الفقیر واقع شود) آن ایراد وارد نیست. و البته یك نكته هست و آن اینكه منافات ندارد كه ضمناً این عمل دسته جمعی، احیاء و زنده كردن خاطره ای از قهرمان توحید حضرت ابراهیم باشد. به او امر شد عزیز
جلد ششم . ج6، ص: 542
و نور چشم خود را در راه خدا قربانی كند و فدا نماید و او حاضر شد. بعد به او گفته شد: مقصود فقط تسلیم بود، گوسفندی به جای فرزند قربانی كن. این گوسفند فدا كردن تجدید آن خاطره است و تعظیم آن قهرمان است.

قربانی و فلسفه ی آن:

ولی همان طوری كه در صفحه ی 536 حدیث نبوی نقل كردیم، فرمود:

انما جعل اللّه هذا الاضحی لتشبع مساكینكم من اللحم فأطعموهم.

و سرّ اینكه روز عید قربان عید است، این است كه دراین روز رسم فرزندكشی منسوخ شد. داستان عبدالمطلب و عبداللّه ظاهراً از مجعولات تاریخ باشد كه عبدالمطلب نذر كرد كه اگر خدا ده پسر به او بدهد یكی را قربانی كند الی آخره.

قرآن رسمهایی از بت پرستان درباره ی حیوانات نقل می كند، آنجا كه می گوید:

ما جعل اللّه من بحیرة و لا سائبة و لا وصیلة و لا حام.

رجوع شود به تفسیر المنار.

تعظیم سنگ:

اما از نظر دوم یعنی تعظیم و تكریم احجار و بیت و غیره، می گویند طواف گرد یك خانه ی سنگی و استلام و تبرك به حجرالاسود بقایایی از شرك است كه در اسلام باقی مانده است، اسلام هم نتوانست توحید خالص بیاورد والاّ می بایست حج را به طور كلی منسوخ كند، حج به طور كلی از بقایای شرك است كه در اسلام باقی مانده است.

اتفاقاً قضیه برعكس است. قرآن حج را یادگار ابراهیم و ابراهیم را پدر حج و دشمن بت پرستی می داند: واجنبنی و بنیّ ان نعبد الاصنام.
جلد ششم . ج6، ص: 543
ابراهیم نیز بت شكن بود: تاللّه لاكیدنّ اصنامكم. . . فجعلهم جذاذاً الاّ كبیراً لهم. . . قرآن مخصوصاً مراسم حج را به عنوان شعایر الهی یاد می كند و این آیه: ذلك و من یعظم شعائر اللّه فانها من تقوی القلوبدر خلال آیات حج وارد شده است.

ما در ورقه های عبادت و ورقه های توحید در عبادت و ورقه های اقسام توحید گفته ایم كه فرق است میان تعظیم و پرستش.

اسلام تعظیم و تواضع را جایز می داند و پرستش را منع می كند. فرق میان پرستش و تعظیم این است كه پرستش نوعی تقدیس و تنزیه و تسبیح و تحمید است، و گفتیم تسبیح و تحمید و تنزیه از جمیع نقایص و همچنین تكبیر مختص خداست، زیرا كاملِ منزه از همه ی نقایص خداست و آن كه سپاس مطلق [متعلق ] به اوست و اكبر و اعظمِ مطلق خداست. سجود و ركوع از لحاظ هیئت جسمانی عبادت نیست، از آن لحاظ عبادت است كه حالتی است كه اختصاص داده شده برای تسبیح و تكبیر. لهذا در سجود می گوییم: «سبحان ربی الاعلی و بحمده» و در ركوع می گوییم: «سبحان ربی العظیم و بحمده» ، در موقع رفع رأس می گوییم: «اللّه اكبر» و در حال قیام می گوییم: «الحمد للّه رب العالمین» و یا «سبحان اللّه و الحمد للّه و لا اله الاّ اللّه و اللّه اكبر» .

تقدیس منحصراً باید برای خدا باشد و یا به خاطر امر خدا. اگر چیزی را به خاطر یك شعار و [به ] عنوان یك شعار تقدیس كردیم (نه تسبیح كه برای غیر خدا جایز نیست) مثل احترامی كه به پرچم و علامتهای ملی می گذارند، در واقع احترام به او نیست، احترام به آن فكر و عقیده ای است كه این پرچم نماینده ی اوست. این است كه جنبه ی شعاریت پیدا می كند.

فرق میان پرستش و تعظیم شعایر:

پس در اینجا دو مطلب گفته شد: یكی اینكه ملاك پرستش، تسبیح و تكبیر و تحمید است كه جز درباره ی كمال مطلق جایز نیست و امكان ندارد خدا اجازه بدهد غیر او تسبیح و تكبیر و تحمید شود.

اما سجود و ركوع از لحاظ هیئت جسمانی عبادت نیست و هیچ
جلد ششم . ج6، ص: 544
عملی عبادت ذاتی نیست.

مطلب دیگر اینكه در میان همه ی ملل معمول است كه شعایری را تقدیس و تعظیم می كنند و از این كار هدفی دارند. اسلام هم شعایری دارد و به نص قرآن، كعبه و حج از شعایر است. در صفحات پیش گفتیم كه كعبه به عنوان «عَلَم» خوانده شده است.
[1] البته معبد توحید، زیرا از نظر قرآن توحید بر شرك مقدم است. توحید از شرك متطوّر نشده، بلكه شرك انحرافی است از توحید.
[2] در سوره ی حج، آیه ی 29 و آیه ی 33 از كعبه به «بیت العتیق» یاد شده. ممكن است مقصود خانه ی كهنه ی قدیمی باشد و ممكن است مقصود خانه ی آزاد باشد كه: لایملكه احد، چنانكه در روایتی از امام باقر روایت شده (تفسیر صافی) .
[3] رجوع شود به كتاباسرار حجو كتابقبلهكمره ای.
[4] مخصوصاً این جهت كه راجع به حج همه جا كلمه ی «ناس» تكرار شده: للّه علی الناس حج البیت. . . و اذ جعلنا البیت مثابة للناس. . . ان اول بیت وضع للناس. . . جعلناه للناس سواء العاكف. . . جعل اللّه الكعبة البیت الحرام قیاماً للناس. . .
[5] در این آیه صریحاً می گوید این خانه را ما برای مردم قرار داده ایم. این خانه كه خانه ی خداست، خانه ی مردم است.
[6] رجوع شود بهالمیزان، ج 3، ص 393، داستان مسئله پرسیدن مهدی عباسی از امام كاظم.
[7] مثل اینكه او را مأمور می كند كه ضمناً امارت حجاج را به عهده بگیرد.
[8] امیرالحاج وظیفه دارد كه تنها شاخص رسمی و ریاستی نباشد، تاریخ را بر مردم عرضه بدارد، آنها را موعظه كند و به مصالحشان ارشاد نماید، گذشته را به یاد آنها بیاورد.
[9] فقها در مسئله ی اقسام حج و اینكه حج تمتع بركسی واجب است كه 48 میل از مكه دور باشد به آیه یذلك لمن لم یكن اهله حاضری المسجد الحرامبه كمك اخباری كه در ذیل وارد شده، تمسك كرده اند. علیهذا بعید نیست كه حریم كعبه از حرم هم وسیعتر است، 48 48 میل است، یعنی همان حدی است كه ماوراء آن حج تمتع است. رجوع شود بهعروة، فصل اقسام حج.
[10] اینجا عنایت است به اینكه مسجدالحرام مال كسی نیست، حرّ و آزاد است.
[11] یتكلون (ظ)
[12] ظاهراً این حدیث نظر دارد به آیه ی كریمه یجعل اللّه الكعبة البیت الحرام قیاماً للناس.
[13] ظاهراً مهدی بوده نه منصور. رجوع شود بهالمیزان، جلد 3، صفحه ی 393.
[14] رجوع شود بهصافی، سوره ی حج، ذیل آیه ی كریمه یو اذن فی الناس بالحج یأتوك. . .
[15] رجوع شود بهالاحكام السلطانیة.
[16] الكنی و الالقاب، ذیل احوال ابن ابی العوجاء
[17]
. عاشقان در سیل تند افتاده اند
بر قضای عشق دل بنهاده اند
همچو سنگ آسیا اندر مدار
روز و شب گردان و نالان بی قرار
ما دو نوع حركت داریم: حركت مستقیم و حركت دَوَرانی. حركت دورانی علامت و نماینده ی جاذبه و عشق است، برعكس آنچه قدما تصور می كردند.
[18] رجوع شود به صفحه ی 525.
[19] تقویة(خ)
[20] ای لاینظر الیكم بالكرامة لا من اللّه و لا من الناس لاهمالكم فرض دینكم- عبده.
[21] منكرین فعلاً منقرض شده اند.
[22] همان كاری كه رسول اكرم كرد كه از این مواقف برای تعلیم و تربیت مسلمانان به طرز مؤثری استفاده كرد.
[23] رجوع شود به ورقه ی حج، فلسفه ی احرام.
[24] و به قول كتابالحج و العمرة فی الفقه الاسلامی، در آنجا فوارق غنا و فقر و جنس و لون و زبان و لغت ذوب می شود و وحدت لباس و شكل نشانه ی وحدت كلمه و وحدت فكر و وحدت عقیده است.
[25] [در نسخه ی اصل دستنویس مطلب ناتمام است. ]
[26] نظیر این روایت دركافی، جلد 4، صفحه. . . از حضرت امیر علیه السلام روایت شده، رجوع شود.
[27] . ظاهر غلط نسخه باشد و صحیح «عرفات» است- رجوع شود.
[28] . ظاهر غلط نسخه باشد و صحیح «عرفات» است- رجوع شود.
[29] در اینجا امام عبارت را مسجع كرده به همان سجعی كه سائل به آن می نازید.
[30] داستان امام زین العابدین و خدمت در سفر حج
[31] در خطبه ی حضرت امیر كه در صفحه ی 523 این یادداشتها نقل كردیم (خطبه ی اول نهج البلاغه) فرمود: جعله سبحانه و تعالی للاسلام علماً و للعائذین حرماً.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است