در
کتابخانه
بازدید : 30390تاریخ درج : 1391/03/21
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
* [1]
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
یا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا اِسْتَجِیبُوا لِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما یُحْیِیكُمْ [2].
موضوع سخن «احیای فكر دینی» است. ممكن است در ذهنها بیاید كه این معنی ندارد، مگر ما وظیفه داریم و یا حق داریم كه بخواهیم دین را احیاء كنیم؟ ! كار بعكس است، دین باید ما را احیاء كند، ما نمی توانیم دین را احیاء كنیم.
بالاتر اینكه شاید بعضی این جور اشكال بكنند كه این عنوان با خود آیه ای كه در عنوان مطلب خوانده شد تناقض دارد. آیه می فرماید: یا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا اِسْتَجِیبُوا لِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما یُحْیِیكُمْ یعنی دعوت خدا و پیغمبر را بپذیرید، پیغمبری كه شما را دعوت می كند به چیزی، یعنی به دین، كه آن دین شما را زنده می كند. دین به شما زندگی می دهد. پس آن چیزی كه زندگی می دهد دین است و آن چیزی كه زندگی می پذیرد افراد بشرند كه ما هستیم. پس احیای فكر دینی یعنی چه؟
مجموعه آثار شهید مطهری ، ج25، ص: 492
اولاً عرض می كنم عنوان بحث ما «احیای فكر دینی» است نه «احیای دین» .

فرض كنید گفتیم: احیای دین. هیچ منافات نیست كه هم دین محیی و زنده كننده ی ما باشد و هم ما وظیفه داشته باشیم كه محیی و زنده كننده ی دین باشیم. این به اصطلاح دَوْر نیست.

در جلسه ی اول یا دوم كه راجع به تقوا صحبت می كردم عرض كردم تقوا برای انسان مصونیت است، تقوا به انسان صیانت می دهد، صائن و حافظ انسان است. در عین حال انسان موظف است كه صائن و حافظ تقوا باشد و این دَوْر نیست، زیرا از دو جنبه است: ما باید از یك نظر حافظ تقوا باشیم، تقوا از نظر دیگر و جنبه ی دیگر حافظ ماست.
در اینجا هم همین طور است: ما باید محیی دین باشیم و دین هم محیی ماست، یعنی ما باید زنده نگه داریم مایه ی زندگی خودمان را، مثل اینكه آب در حیات جسمانی ما مایه ی زندگی است، وسیله ی زندگی ماست، ولی ما باید همین آب را سالم و پاك و زنده و عاری از هر نوع عفونت و آلودگی نگه داریم. ما نسبت به آب یك وظیفه داریم، آب هم در طبع خودش خاصیتی دارد كه خدای تبارك و تعالی برای او قرار داده است.
بعلاوه در تعبیرات خود دین هر دوتا آمده است. هم ذكر شده است كه دین محیی شماست، مثل همین آیه ای كه خواندم، و هم دستورهایی رسیده است تصریحاً یا اشارتاً كه شما هم باید محیی دین باشید، باید دین را زنده نگه دارید، باید این وظیفه را برای همیشه به عهده داشته باشید و متوجه باشید كه باید دین را زنده نگه داشت و نگذاشت كه دین بمیرد.
علی علیه السلام دوستان و رفقای خالص و مخلص خودش را در آن خطبه ی معروف- كه ظاهراً آخرین خطبه ی ایشان است- با این وصف یاد می كند كه آنها دین را زنده نگه می داشتند. نوف بكالی گفت: علی علیه السلام روی سنگی كه آن سنگ را جعدة بن هبیره گذاشته بود رفت و ایستاد «وَ عَلَیْهِ مِدْرَعَةٌ مِنْ صوفٍ» در حالی كه جامه ی پشمین به تنش بود، حمایل شمشیرش از لیف خرما بود، كفشهایش هم همین طور.

با همین حالت رفت روی آن سنگ قرار گرفت و از آن به جای كرسی خطابه و منبر استفاده كرد، آن خطابه ی غرّاء عجیب كه اشكها را جاری كرد انشاء فرمود، آخرش به یاد دوستان گذشته اش افتاد، فرمود: اَیْنَ اِخْوانِیَ الَّذینَ رَكِبُوا الطَّریقَ وَ مَضَوْا عَلَی الْحَقِّ؟

مجموعه آثار شهید مطهری ، ج25، ص: 493
آن دوستان و راهروان طریق كجا رفتند؟ آنها كه بر جاده ی حق قدم زدند و بر حق از دنیا رفتند. اَیْنَ عَمّارٌ؟ اَیْنَ ابْنُ التَّیِّهانِ؟ اَیْنَ ذُوالشَّهادَتَیْنِ؟ عمّار یاسر كجاست؟ ابوالهیثم بن التیهان كجاست؟ خزیمة بن ثابت ذوالشهادتین كجاست؟ بعد با یك حالت تأثر و شاید گریه فرمود: اَوَّهْ عَلی اِخْوانِیَ الَّذینَ قَرَؤُا الْقُرْآنَ فَاَحْكَموهُ حسرت بر آن دوستان، بر آن برادرانم كه قرآن را بحق تلاوت كردند و محكم كردند، وَ تَدَبَّرُوا الْفَرْضَ فَاَقاموهُ فرائض دین را درست فكر كردند، دقت كردند، به حقیقت آن رسیدند، آن را اقامه كردند، اَحْیَوُا السُّنَّةَ وَ اَماتُوا الْبِدْعَةَ [3] آنها كه سنت پیغمبر را زنده كردند و بدعت را میراندند.
علی علیه السلام، عمّار و ابن تیهان و ذوالشهادتین و امثال اینها را محیی سنت پیغمبر می خواند. سنت یعنی دین. دین، قرآن و سنت است. اینها مآخذ دین هستند.
در نهج البلاغه راجع به وجود مقدس حجة بن الحسن (عجّل اللّه تعالی فرجه) تعبیراتی هست كه یك جمله اش كه الآن یادم هست این است: وَ یُحْیی مَیِّتَ الْكِتابِ وَ السُّنَّةِ [4] زنده می كند قرآن و سنت مرده را؛ قرآنی كه در میان مردم می میرد و سنتی كه می میرد، زنده می كند. این، تعبیر علی علیه السلام است نه تعبیر من: او می آید زنده می كند.

وجود مقدس ثامن الائمه به یكی از شیعیان می فرماید: اَحْیوا اَمْرَنا امر ولایت ما را زنده كنید. او عرض می كند: چگونه ما می توانیم احیاء كنیم؟ دستور می دهد كه حقایق سخنان ما را، محاسن كلام ما را، سیرت ما را، حقایق ما را برای مردم بگویید و تشریح بكنید. این زنده كردن كار ماست.

پس این دَوْر نیست. اشكال ندارد كه ما محیی دین باشیم و وظیفه داشته باشیم محیی دین باشیم در عین اینكه دین مایه ی حیات ماست و بزرگترین مایه ی حیات ماست. این اولاً.
و ثانیاً در عنوان این سخنرانی نگفتیم احیای دین، كه اگر هم گفته بودیم- همان طوری كه عرض كردم- اشكال نداشت، ولی نه، ما این مقدار جسور نیستیم، گفتیم «احیای فكر دینی» یعنی زنده كردن طرز تفكر خود ما.
دین زنده است و هرگز نمی میرد، یعنی آن حقیقت دین قابل مردن نیست.
مجموعه آثار شهید مطهری ، ج25، ص: 494
چیزی در اجتماع قابل مردن و یا منسوخ شدن است كه یك اصل بهتری بیاید جای او را بگیرد. مثلاً هیئت بطلمیوس یك اصل علمی بود. مدتی در دنیا زنده بود، بعد حقایق دیگری و اصول دیگری در هیئت و آسمان شناسی پیدا شد، هیئت بطلمیوس را از بین برد. همچنین نظریه ی اَنباذقُلُس در طبایع اربع و عناصر اربع مرد.
حقایق دین و اصول كلی كه دین ذكر كرده است هرگز مردنی نیست. آن چیزی كه می گوییم می میرد- اگر در زبان خود دین وارد شده است كه قرآن یا سنت می میرد- معنایش این است كه در میان مردم می میرد، فكر مردم درباره ی دین فكر مرده ای است. مقصود ما این است، و الّا دینْ خودش در ذات خودش نه می میرد و نه مردنی است.
اسلام یك حساب دارد و مسلمین حساب دیگری دارند. اسلام زنده است و مسلمانانِ فعلی مرده. یكی از مسائلی كه امروز علمای اجتماع دنیا رویش حساب می كنند، زنده بودن اسلام است در عمل؛ یعنی الآن در تمام قاره های دنیا (آسیا، آفریقا، آمریكا، اروپا، حتی استرالیا) اسلام در حال پیشروی است.
شاید این مطلب را در بسیاری از روزنامه ها كه اخیراً مقالاتی را از خارج ترجمه می كنند خوانده باشید. من تازگی خوانده ام، نمی خواهم اسم ببرم كه در كدام روزنامه و در كدام مجله بوده. این مطلب مورد بحث است كه چطور اسلام در آمریكا خصوصاً میان طبقه ی مستضعف یعنی همان طبقه ای كه اسلام در میان نظایر آنها ظهور كرد، خود به خود جلو می آید، نمی توانند جلویش را بگیرند، در اروپا كم و بیش اطلاع دارید همین طور؛ حتی در میان طبقه ی دانشمندان و پروفسورها و دكترها در حال پیشروی است. در قاره ی سیاه یعنی آفریقا كه عجیب است؛ مبلّغین مسیحی می آیند با بودجه ی هنگفت، با تشكیلات، با نقشه، و موفقیت پیدا نمی كنند، و اسلام خود به خود از فردی به فردی و از آن فرد به فرد دیگر و همین طور در حال سَرَیان است، در حال توسعه است.
آنجا كه ما می گوییم فكر دینی مرده است، در كشورهایی است كه قرنهاست مسلمان هستند. در این كشورها عواملی پیدا شده است كه این فكر را در مغز آنها میرانده است، یعنی در یك حالت نیمه زنده و نیمه مرده ای درآورده است از قبیل ملتهایی امثال ما. آنجا كه احتیاج دارد روی عنوان «احیای فكر دینی» بحث بشود، فكر بشود، قاره ی سیاه نیست، آنجا باید گفت «ایجاد فكر دینی» ؛ در اروپا نیست،
مجموعه آثار شهید مطهری ، ج25، ص: 495
آنجا هم همین طور؛ در شرق اقصی و ژاپن نیست، آنجا هم باید رفت و از نو ایجاد كرد. اتفاقاً در همه جا زمینه هست.
آنها كه احتیاج دارند به «احیای فكر دینی» ما هستیم؛ یعنی ما دین داریم، فكر دینی در ما هست ولی در یك حالت نیمه بیدار و نیمه خواب، در یك حالت نیمه مرده و نیمه زنده، در یك حالت بسیار بسیار خطرناك. این است كه باید روی این مطلب بحث كرد.

[1] * این سخنرانی در ساعت 8 بعدازظهر روز جمعه 27 مردادماه 1340 در انجمن ماهانه ی دینی ایراد شده است.
[2] . انفال / 24.
[3] . نهج البلاغه، خطبه ی 180.
[4] . نهج البلاغه، خطبه ی 136.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است