در
کتابخانه
بازدید : 2837890تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (1)</span>آشنایی با قرآن (1)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (2)</span>آشنایی با قرآن (2)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (3)</span>آشنایی با قرآن (3)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (4)</span>آشنایی با قرآن (4)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (5)</span>آشنایی با قرآن (5)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (6)</span>آشنایی با قرآن (6)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (7)</span>آشنایی با قرآن (7)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (8)</span>آشنایی با قرآن (8)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (9)</span>آشنایی با قرآن (9)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
در این مرحله، بعد از آنكه صحت استناد و انتساب یك كتاب به نویسنده اش محرز شد و بعد از اینكه محتوای كتاب به خوبی تحلیل و بررسی شد، باید به تحقیق در این مورد بپردازیم كه آیا مطالب و محتویات كتاب، فكر بدیع نویسنده ی آن است یا
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 31
آنكه از اندیشه ی دیگران وام گرفته شده است. مثلاً در مورد دیوان حافظ بعد از طی مراحل شناخت سندی و شناخت تحلیلی، تازه باید ببینیم آیا حافظ این مطالب و افكار و اندیشه هایی را كه در قالب كلمات و جمله ها و اشعار آورده و با زبان مخصوص خودش بیان كرده، از پیش خود ابداع نموده یا آنكه فقط الفاظ و كلمات و زیباییها و هنرمندیها از حافظ است اما فكر و اندیشه از دیگری یا دیگران. به عبارت دیگر پس از آنكه اصالت هنری حافظ محرز شد، باید اصالت فكری او محرز شود [1].
این نوع شناخت درباره ی حافظ و یا هر مؤلف دیگری شناختی است از نظر ریشه ی افكار و اندیشه های مؤلف. چنین شناختی فرع بر شناخت تحلیلی است؛ یعنی اول باید محتوای اندیشه ی مؤلف دقیقاً شناخته شود، آنگاه به شناخت ریشه ای اقدام گردد. در غیر این صورت حاصل كار نظیر آثار برخی از نویسندگان تاریخ علوم می شود كه از علوم سررشته ای ندارند و با این حال تاریخ علوم می نویسند. یا می توان از بعضی نویسندگان كتابهای فلسفی نام برد كه مثلاً می خواهند درباره ی ابن سینا و ارسطو و وجوه تشابه و تمایز آنها بنویسند، اما متأسفانه نه ابن سینا را می شناسند و نه ارسطو را. اینان با اندك مقایسه به محض اینكه بعضی مشابهتهای لفظی پیدا كردند فوراً به قضاوت می پردازند، حال آنكه در مقایسه باید به عمق
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 32
اندیشه پی برده شود و برای اینكه عمق اندیشه ی متفكرانی چون ابن سینا و ارسطو درك گردد یك عمر وقت لازم است؛ وگرنه هرچه گفته شود تخمینی و تقلیدی و علی العمیاء [2] خواهد بود.
در بررسی قرآن و شناخت آن، بعد از آنكه مطالعه ای تحلیلی درباره ی قرآن به عمل آوردیم، آنوقت پای مقایسه و شناخت تاریخی به میان می آید، به این معنی كه می باید قرآن را با تمام محتویاتش با كتابهای دیگری كه در آن زمان وجود داشته و بخصوص كتابهای مذهبی آن زمان مقایسه كنیم. در این مقایسه لازم است همه ی شرایط و امكانات را از قبیل میزان ارتباط شبه جزیره ی عربستان با سایر نقاط و تعداد آدمهای باسواد كه در آن هنگام در مكه زندگی می كردند در نظر گرفت، آنگاه ارزیابی كرد كه آیا آنچه كه در قرآن هست در كتابهای دیگر پیدا می شود یا نه، و اگر پیدا می شود به چه نسبت است؟ و آیا آن مطالبی كه مشابه سایر كتابهاست شكل اقتباس دارد یا آنكه مستقل است و حتی نقش تصحیح اغلاط آن كتابها و روشن كردن تحریفات آنها را ایفا می كند؟

[1] . ممكن است حافظ فقط یك هنرمند باشد نه یك مفكّر و نه یك عارف و ممكن است در عین حال كه هنرمند است مفكّر و عارف هم باشد. آنچه كه مسلم است این است كه حافظ قبل از آنكه یك شاعر باشد یك عالم به حساب می آمده، با كتابها و اندیشه های دیگران اعم از شعرا، ادبا، مفسرین، فقها و بالخصوص عرفا آشنا بوده و احیاناً همه یا قسمتی از آثار آنها را از اساتید فرا گرفته است. حافظ در زمان ما بیشتر از جنبه ی شعری اش مورد توجه است و كسی او را از علما نمی شناسد، حال آنكه در زمان خودش عالمی بوده كه گاهی هم شعر می گفته. در كتابهایی كه نزدیك زمان حافظ نوشته شده، آنجا كه از او نامی به میان آمده القابی به او نسبت داده شده است كه بیشتر القاب یك عالم است تا یك شاعر. حالا در مورد این مرد عالم كه با فرهنگ زمان خودش آشنا بوده و از عرفان و سیر و سلوك معنوی اطلاع زیادی داشته و منازل سلوك عرفانی را بهتر از هر شاعر فارسی زبان دیگری به زبان شعر درآورده است این سؤال مطرح می شود كه آیا در ارائه ی این افكار از جایی متأثر بوده است یا آنكه همه را خود ابداع كرده؟ آیا مثلاً محیی الدین اندلسی كه پدر عرفان اسلامی به حساب می آید روی حافظ اثر داشته است؟ آیا ابن فارض مصری كه پیش از حافظ می زیسته و در ادبیات عرفانی عرب همان جایگاهی را دارد كه حافظ در ادبیات فارسی دارد، در شكل گیری افكار حافظ مؤثر نبوده است؟ وظیفه ی شناخت ریشه ای، بررسی این مسائل و پاسخگویی به این سؤالات است.
[2] . [كوركورانه ]
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است