سمرة بن جندب یك اصله درخت خرما در باغ یكی از انصار داشت. خانه ی
مسكونی مرد انصاری كه زن و بچه اش در آنجا به سر می بردند همان دم در باغ بود.
سمره گاهی می آمد و از نخله ی خود خبر می گرفت یا از آن خرما می چید. و البته طبق
قانون اسلام «حق» داشت كه در آن خانه رفت و آمد نماید و به درخت خود
رسیدگی كند.
سمره هر وقت كه می خواست برود از درخت خود خبر بگیرد، بی اعتنا و سرزده
داخل خانه می شد و ضمنا چشم چرانی می كرد.
صاحبخانه از او خواهش كرد كه هر وقت می خواهد داخل شود، سرزده وارد
نشود. او قبول نكرد. ناچار صاحبخانه به رسول اكرم شكایت كرد و گفت: «این مرد
سرزده داخل خانه ی من می شود. شما به او بگویید بدون اطلاع و سرزده وارد نشود، تا
خانواده ی من قبلا مطلع باشند و خود را از چشم چرانی او حفظ كنند. » .
رسول اكرم سمره را خواست و به او فرمود: «فلانی از تو شكایت دارد، می گوید
تو بدون اطلاع وارد خانه ی او می شوی، و قهرا خانواده ی او را در حالی می بینی كه او
دوست ندارد. بعد از این اجازه بگیر و بدون اطلاع و اجازه داخل نشو. » سمره
تمكین نكرد.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج18، ص: 259
فرمود: «پس درخت را بفروش. » سمره حاضر نشد. رسول اكرم قیمت را بالا برد،
باز هم حاضر نشد. بالاتر برد، باز هم حاضر نشد. فرمود: «اگر این كار را بكنی، در
بهشت برای تو درختی خواهد بود. » باز هم تسلیم نشد. پاها را به یك كفش كرده بود كه
نه از درخت خودم صرف نظر می كنم و نه حاضرم هنگام ورود به باغ از صاحب باغ
اجازه بگیرم.
در این وقت رسول اكرم فرمود: «تو مردی زیان رسان و سختگیری، و در دین
اسلام زیان رساندن و تنگ گرفتن وجود ندارد. »
[1]بعد رو كرد به مرد انصاری و فرمود: «برو درخت خرما را از زمین درآور و بینداز جلو سمره. » .
رفتند و این كار را كردند. آنگاه رسول اكرم به سمره فرمود: «حالا برو درختت را
هر جا كه دلت می خواهد بكار. »
[2]
[1] . «انك رجل مضار و لاضرر ولاضرار. »
[2] .
وسائل ، جلد 3، كتاب الشفعة، باب «عدم جواز الاضرار بالمسلم» ، صفحه ی 329، حدیث 1 و 3 و 4.