عبد الملك بن اعین، برادر زرارة بن اعین، با آنكه از راویان حدیث بود، به نجوم
احكامی و تأثیر اوضاع كواكب اعتقاد راسخ داشت. كتابهای زیادی در این باب
جمع كرده بود و به آنها مراجعه می كرد. هر تصمیمی كه می خواست بگیرد و هر كاری
كه می خواست بكند، اول به سراغ كتابهای نجومی می رفت و به محاسبه می پرداخت
تا ببیند اوضاع كواكب چه حكم می كند.
تدریجا این كار برایش عادت شده و نوعی وسواس در او ایجاد كرده بود به
طوری كه در همه ی كارها به نجوم مراجعه می كرد. حس كرد كه این كار امور زندگی او
را فلج كرده است و روز به روز بر وسواسش افزوده می شود و اگر این وضع ادامه
پیدا كند و به سعد و نحس روزها و ساعتها و طالع نیك و بد و امثال اینها ترتیب اثر
بدهد، نظم زندگی اش به كلی بهم می خورد. از طرفی هم در خود توانایی مخالفت و
بی اعتنایی نمی دید و همیشه به احوال مردمی كه بی اعتنا به این امور دنبال كار خود
می روند و به خدا توكل می كنند و هیچ درباره ی این چیزها فكر نمی كنند رشك می برد.
این مرد روزی حال خود را با امام صادق در میان گذاشت. عرض كرد:
«من به این علم مبتلا شده ام و دست و پایم بسته شده و نمی دانم از آن دست
بردارم. »
مجموعه آثار شهید مطهری . ج18، ص: 389
امام صادق با تعجب از او پرسید:
«تو به این چیزها معتقدی و عمل می كنی؟ ! » .
- بلی یا ابن رسول اللّه! .
- من به تو فرمان می دهم: برو تمام آن كتابها را آتش بزن.
فرمان امام به قلبش نیرو بخشید، رفت و تمام آنها را آتش زد و خود را راحت
كرد
[1]