1. سخن اقبال لاهوری- احیای فكر دینی ص 169
2. مسئله ی حافظ وحدت عالم (صور ملكوتیه- خلق را چون آب
جلد دهم . ج1، ص: 118
دان صاف و زلال. . . ) و مسئله ی حافظ استمرار ملیت و وحدت تاریخی
و رابطه و پیوند با گذشته و طرد انقلاب كلی و دگرگونی
3. دو نوع تقریر درباره ی تغییر همه چیز: یكی فلسفی از راه
حركت عمومی، یكی اجتماعی از راه ماتریالیسم تاریخی
4. مثالها برای تغییر نیازها: فزونی جمعیت، تكامل صنعت،
تكامل علوم و فلسفه ی اجتماعی و پیدایش مؤسسات ابتكاری جدید
از قبیل بیمه و بانك و سرقفلی، مسئله ی ترافیك [كه ] ناشی است هم از
فزونی جمعیت و هم از تكامل صنعت
[1]، مقررات بین المللی
هواپیمایی، كشتیرانی، حتی فضایی
5. اینكه جانشین شدن اتومبیل به جای الاغ مستلزم این نیست
كه قوانین حقوقی مربوط به غصب و ضمان و وكالت و ارث در بین
ایندو نیز متفاوت باشد.
6. مسئله ی روح زمان و اینكه ترقی زمان مشروط است به انجام
انسان نقش اساسی اختیاری خود را و انجام ایدئولوژیها و
فلسفه های اجتماعی نقش خود را، و اشتباه افراد در این جهت و
ضرورت مبارزه ی انسان با انحرافات زمان از قبیل هروئین و بمب و
هیپی گری
7. به دلیل امكان انحراف، معیاری باید در كار باشد. اسلام
معیاری است برای ما كه بدانیم چه چیز را بپذیریم و چه چیز را طرد
كنیم.
8. اسلام راهنمایی است، مدار است، فلسفه ی اجتماعی است،
ایدئولوژی است، نیروی محرك و در عین حال كنترل كننده است، از
قبیل كفش و كلاه و جامه نیست كه كهنه شدنی باشد، لهذا «بنی آدم
اعضای یك پیكرند» كهنه نمی شود.
9. حركت كشتی در این اقیانوس مستلزم این است كه لنگر
محكمی داشته باشیم.
جلد دهم . ج1، ص: 119
10. اگر استمرار ملیت ضروری است، باید عناصر فرهنگ
موروثی حفظ شود و اسلام نیرومندترین عنصر فرهنگی ماست.
11. خطر جزر و مدهای نابسامان و آمال و آرزوهای بی پایه و
بوالهوسانه و ضرورت تكیه بر عامل ثبات به معنی عدم اضطراب
كشتی در دریا و لزوم لنگر محكم
12. عصر ما عصر بیماری عصیان و تمرّد و گریز از مركز است.
13. عامل نژاد، منطقه، وابستگی خونی و غیره نمی تواند عامل
استمرار ملیت باشد. تنها فرهنگ چنین نقشی را می تواند بازی كند.
در فرهنگ هم نیرومندترین عنصر فرهنگی، اسلام است.
14. اعتراف امثال لنین به ثبات ایدئولوژی- بعثت و ایدئولوژی
ص 42 و 43 و 60 و 61
[1] رجوع شود به ورقه ی مسائل جدید.