1. اهمیت مسئله در عصر ما
2. طرح اشكال مسئله: دین در طبیعت خود ثابت است، و زمان
و اوضاع و شرایط زندگی متغیر. چگونه ممكن است كه متحرك و
ساكن، متغیر و ثابت، دگرگون شونده و پایدار هماهنگ شوند و بلكه
ثابت راهنمای متغیر گردد؟
3. تشبیه این مسئله به مسئله ی ربط متغیر به ثابت و ربط حادث به
قدیم در فلسفه و كشف رابط در فلسفه (حركت دوری فلك به عقیده ی
قدما و حركت جوهری به عقیده ی صدرالمتألهین) . رابط در این مسئله
چیست؟ آیا اجتهاد رابط است؟ چگونه می تواند رابط باشد؟
4. تقریر فلسفی اشكال، تقریر اجتماعی اشكال كه مهمتر است و
هردو در مقاله ی «ختم نبوت» در خاتم پیامبران آمده است.
5. بحثی درباره ی تحولات و ادوار تاریخی بشر، از نظر صنعتی:
عهد حجر، عهد مفرغ، عهد آهن، دوره ی اتم، از نظر اقتصادی: دوره ی
اشتراك اولیه (به عقیده ی بعضی) ، دوره ی ملوك الطوایفی، دوره ی
بورژوازی، دوره ی سرمایه داری، دوره ی سوسیالیسم، و بحثی دقیق
درباره ی این ادوار كه چه اندازه صحیح است و چه اندازه ناصحیح.
6. بحثی دیگر به مناسبت تقریر اشكال درباره ی محرك تاریخ و
نظریات مختلف در این زمینه- رجوع شود به بحث مربوط در كتاب
لذات فلسفه و اصول مقدماتی فلسفه.
7. طرح نظریه ی هگل درباره ی روح زمان كه به نوعی عصمت
درباره ی زمان معتقد است، و معتقد است روح زمان همواره الهام بخش
طبقه ی انتلكتوئل به سوی كمال و موجب تكامل است. آیا چنین است
و یا جامعه ها نوساناتی در ترقی و انحطاط طی می كنند؟
به طور كلی بحثی درباره ی اینكه كَوْن در ترقی است (البته كَوْن
اجتماعی) .
8. بحثی به مناسبت بحث در محرك تاریخ درباره ی عوامل ثابت و
عوامل متغیر انسان، مسئله ی فطرت، اینكه عوامل مؤثر در زندگی،
جلد دهم . ج1، ص: 122
برخی تاریخی است یعنی مربوط است به شرایط زمان و برخی
مافوق تاریخی و مربوط است به طبیعت انسان
[1].
9. بحثی با ژان پل سارتر درباره ی طبیعت انسان كه او منكر
طبیعت ثابت انسان است
[2]، نظر ما درباره ی اینكه انسان در عین اینكه با
همه ی حیوانات و جمادات فرق دارد كه خود سازنده ی نوعیت خویش
است (نظر ملاصدرا) در عین حال در یك كادر معین حركت می كند و
با داشتن غرایز اصیل و طبیعی منافات ندارد.
10. نتیجه اینكه انسان متحركی است در مداری مشخص،
مراحل را باید پشت سر بگذارد ولی از مدار انسانیت خارج نگردد.
دین تعیین كننده ی مدار انسانیت بلكه خود مدار است نه مرحله، و همه ی
اشتباهات از فرق نگذاشتن میان مدار و مرحله پیدا شده است.
11. ما در دو جبهه باید نبرد كنیم: جبهه ی كسانی كه برای انسان
حتی مدار ثابت هم نمی خواهند قائل شوند (تا حدی
اگزیستانسیالیسم چنین است) و جبهه ای كه حتی به مراحل نیز قائل
نیست: جامدفكرهای خودمان.
12. نقش اجتهاد به عنوان رابط كه حقایق ماوراء تاریخی و
حقایق مداری را بر وقایع تاریخی و زمانی و مرحله ای تطبیق
می كند، و نقش حساس مجتهدین واقعی
13. توجه علمای اسلامی به این نقش اساسی اجتهاد، سخن
بوعلی در آخر شفا و سخن علامه ی حلّی در جوهر النضید در این باره
و. . .
جلد دهم . ج1، ص: 123
14. توضیح این مطلب كه اساساً اسلام دو نوع حكم دارد:
احكام ثابت و اصلی و احكام متغیر و فرعی. (برای این مطلب رجوع
شود به تنزیه الامة مرحوم نائینی، مقاله ی «حكومت و ولایت» علامه ی
طباطبایی در مرجعیت و روحانیت، مقالات اینجانب در مجله ی زن روز
(سه مقاله در این باره است، شاید مقالات پنجم و ششم و هفتم
باشد) ، ایضاً مقاله ی «ختم نبوت» در كتاب خاتم پیامبران) .
15. بحثی درباره ی جمودها و افراطها در مسائل اسلامی كه در
سخنرانیهای ماشین شده
[3]كه اصل این بحثهاست موجود است و این
خود یك جریان تاریخی است در اسلام.
16. مثالهای فراوان برای تقلیدهای احمقانه از پیشامدها
خصوصاً پدیده های غربی به نام مقتضیات زمان، جبر تاریخ، پدیده ی
قرن، پیشرفت اجتماع، نوجویی و غیره
این قسمت و قسمت قبلی در هرجا كه مناسب است قرار داده
شود.
17. از پنج سخنرانی ای كه در حسینیه ی ارشاد تحت عنوان
«خاتمیت» شده، برای نقش اجتهاد و نقش علما در دوره ی ختمیه
می توان استفاده كرد، اگرچه بسیاری از آن بحثها در مقاله ی «ختم
نبوت» آمده است و در آن مقاله مطالبی آمده كه در این سخنرانیها
نیست ولی مطالبی در سخنرانیها هست كه در آن مقاله وجود ندارد.
18. متن سخنرانی ای كه در مشهد، دانشكده الهیات ایراد شده
[4]و
همچنین مقاله ای كه در نشریه ی انجمن اسلامی پزشكان چاپ شده
می تواند مورد استفاده قرار گیرد، اگرچه تكرار مطالبی است كه شاید
همه ی آنها در یادداشتها هست.
جلد دهم . ج1، ص: 124
[1] منظور از عوامل تاریخی عواملی است كه وابسته به زمان خاص و مرحله ای از تاریخ است، مثلاً صنعت. . . و غیر تاریخی آنهاست كه مربوط به مرحله ی خاصی نیست، مربوط به اصل طبیعت انسان است، مانند غرایز اصلی. . . [این پاورقی در نسخه ی اصل، دستخط استاد نیست. ]
[2] یعنی فاقد شكل از پیش معین شده و طبیعت دارای تعیّنی است. عقیده ی ما درباره ی اینكه خُلق انسان برخلاف خَلقش در این نشئه در حال قابلیت و استعداد است و قلم ترسیم در دست خود انسان است، ولی نه به این معنی كه دارای طبیعت ثابتی نیست، بلكه همان خاصیت شكل پذیری معلول وجود عقل و اراده و تركیب روحی خاص انسان است. [این پاورقی در نسخه ی اصل، دستخط استاد نیست. ]
[3] [این سخنرانیها به صورت كتاب اسلام و مقتضیات زمان ج 1 در آمده است. ]
[4] [تحت عنوان «قوانین اسلام در مقایسه با توسعه و تحول دنیای جدید» كه دركتاب پانزده گفتار درج شده است. ]