در
کتابخانه
بازدید : 552722تاریخ درج : 1391/03/27
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand جمهوری اسلامیجمهوری اسلامی
Expand مسائل حكومتمسائل حكومت
Expand اسلام و انقلاباسلام و انقلاب
Expand ایران و اسلامایران و اسلام
Expand عظمت و انحطاط مسلمینعظمت و انحطاط مسلمین
Collapse اسلام و مقتضیات زماناسلام و مقتضیات زمان
Expand اجتهاداجتهاد
Expand امر به معروف و نهی از منكرامر به معروف و نهی از منكر
Expand بردگیبردگی
Expand تكاملتكامل
Expand تكامل اجتماعی انسان در تاریختكامل اجتماعی انسان در تاریخ
Expand جامعه و تاریخجامعه و تاریخ
Expand <span class="HFormat">فهرست ها</span>فهرست ها
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
1. كلمه ی «جبر تاریخ» اخیراً زیاد به گوش می خورد. بسیاری از مردم در برابر بسیاری از حوادث تسلیم می شوند فقط به عذر اینكه جبر تاریخ است و نمی شود كاری كرد. كلمه ی «جبر تاریخ» از لحاظ سوء اثر و از لحاظ قدرت تسلیم كردن طرف و بستن زبانها در عصر جدید معادل است با كلمه ی «قضا و قدر» در گذشته. در گذشته وقتی كه بشر می خواست در مقابل حوادث سپر بیندازد و عذری برای تسلیم خود بیاورد می گفت: تقدیر است، قضا و قدر است، چاره ای نیست، در كف شیر نر خونخواره ای- غیر تسلیم و رضا كو چاره ای؟ رضا به داده بده و ز جبین گره بگشا- كه بر من و تو در اختیار نگشاده است، گلیم بخت كسی را كه بافتند سیاه- به آب زمزم و كوثر سفید نتوان كرد.
آری در هر زمانی یك كلمه و یا یك جمله [1]، اصل مسلّم شناخته می شود و در سرنوشت مردم مؤثر واقع می شود. این جمله ها بر دو قسم است: گاهی هیچ اساس ندارد و گاهی مفهوم صحیحی دارد ولی مردم توجهی به مفهوم صحیح آن ندارند، كلمة حق یراد بها الباطل است و به همین دلیل خطرناكتر است.
كلمه ی جبر تاریخ و كلمه ی قضا و قدر از نوع دوم است. همان طوری كه مردم به غلط به نام قضا و قدر دست خودشان را در مقابل حوادث می بستند و كوركورانه حوادث را می پذیرفتند، همین طور در مقابل كلمه ی جبر تاریخ. چیزی كه هست وقتی بشر قضا و قدر
جلد دهم . ج1، ص: 190
می گوید، مافوق عوامل مادی را در نظر می گیرد و خود را در مقابل عوامل مافوق طبیعی دست بسته می نگرد، اما وقتی كه جبر تاریخ می گوید خود را در مقابل عوامل مادی این جهان و زندگی دست بسته می بیند.
2. جبر تاریخ یعنی اجبار و زوری كه از ناحیه ی عوامل تاریخی پدید می آید. در اینجا سه مطلب است: یكی اینكه عوامل تاریخی چیست؟ دوم اینكه آیا این عوامل دارای نیروی جبری و مجبوركننده هستند و چرخهای تاریخ را كه به حركت می آورند غیرقابل مقاومت می شوند؟ سوم اینكه خاصیت این عوامل جبری چیست؟ آیا خاصیت اینها این است كه همه چیز را عوض كنند، اجباری كه به وجود می آورند این است كه چیزی را به حال خود و یكنواخت نگذارند، یا این عوامل همان طوری كه بعضی چیزها را عوض می كنند بعضی چیزها را هم ثابت نگه می دارند؟
3. اما كلمه ی «جبر» از نظر فلسفی یعنی ضرورت و اجتناب ناپذیری، حتمیت. اما از نظر عرفی یعنی اجبار یك فردی فرد دیگر را، اكراه و تحمیل بر اراده ی شخص كه البته در اینجا منظور نیست.
جبر فلسفی ناشی از قانون علیت است؛ یعنی دنیا دنیای علت و معلول است، وجود هر معلولی در زمینه ی وجود علت تامه اش قطعی است، همچنان كه وجود پیدا نكردن معلول در زمینه ی وجود پیدا نكردن علت قطعی است.
جبر بر دو قسم است. یكی جبر طبیعت است. پدیده های طبیعت از قبیل كوهها، دریاها، گلها، حشرات، انسانها به حكم یك سلسله قوانین قطعی و مسلّم به وجود می آیند و از میان می روند [2]. تبارك الذی بیده الملك و هو علی كل شی ء قدیر. الّذی خلق الموت و الحیوة لیبلوكم
جلد دهم . ج1، ص: 191
ایكم احسن عملاً و هو العزیز الغفور. و ما جعلنا لبشر من قبلك الخلد أفان متّ فهم الخالدون.
این كه نطفه كه در رحم قرار می گیرد رشد كند، اطواری را طی كند تا به صورت طفل درآید و بعد دوره ی كودكی و جوانی و پیری [3]و بالاخره مرگ را طی كند جبر طبیعت است، جبر خلقت است، باید اینچنین باشد و نمی شود اینچنین نباشد. . . ثم خلقنا النطفة علقة فخلقنا العلقة مضغة فخلقنا المضغة عظاماً فكسونا العظام لحماً ثم انشأناه خلقاً آخر فتبارك اللّه احسن الخالقین. این آیه مراحل جبری و تطورات حتمی خلقت را ذكر می كند.
4. اما جبر تاریخ مربوط به پدیده های طبیعت نیست، مربوط است به اوضاع و احوال آدمیان از این جهت كه زندگی اجتماعی دارند و بهم پیوستگی دارند و سرگذشت بشریت را به وجود می آورند. آدمیان را اگر مجموعاً یك واحد در نظر آوریم و ادواری را كه گذرانده است از قبیل ادواری كه بر یك فرد گذشته در نظر بگیریم و همه را محكوم قانون واحدی بدانیم، جبر تاریخ شبیه جبر طبیعت می شود. جبر تاریخ مفهوم صحیح دارد. در قرآن گاهی از آن تعبیر به سنت می فرماید، مثلاً: سنة اللّه. . . و لن تجد لسنة اللّه تبدیلاً، و لن تجد لسنة اللّه تحویلاً، قدخلت من قبلكم سنن فسیروا فی الارض. . . ، ذلك بأن اللّه لم یك مغیّراً نعمة أنعمها علی قوم حتی یغیّروا ما بأنفسهم.
در این كه بر تاریخ، سنن و قوانین ثابتی حكومت می كند بحثی نیست، اسم آن را جبر تاریخ بگذاریم یا چیز دیگر.
5. اما عوامل تاریخ. عامل تاریخ (عامل مادی تاریخ) انسان و احتیاجات انسان است. احتیاجات انسان بر دو قسم است:

احتیاجات اصولی و اوّلی، و احتیاجات ثانوی و فرعی. احتیاجات ثانوی مثل احتیاج به پول ناشی از احتیاجات اولیه است. پس عمده
جلد دهم . ج1، ص: 192
احتیاجات اوّلی است. باید ببینیم احتیاجات اولیه ی بشر چیست؟ و آیا وضع انسان از لحاظ احتیاجات اولیه، وضع ثابتی است یا وضع متغیر؟ در حدود احتیاجات ثابت [4]، معلولها و پدیده های تاریخی وضع ثابتی دارند و در حدود احتیاجات متغیر، پدیده ها و معلولها وضع ناثابت دارند.
پس مطلب سوم نیز روشن شد و آن اینكه لازمه ی جبر تاریخ این است كه پدیده های تاریخی پشت سر یكدیگر عوض شوند یا ثابت بمانند.
بعلاوه ممكن است یك تغییر معلول یك وضع ناپایدار باشد و پس از آن وضع پایداری به وجود آید. مثلاً حضرات سوسیالیستها مراحل تاریخ را به دوره ی شكار و شبانی، كشاورزی، تجارت، صنعت، یا به دوره های اشتراك اولیه، بردگی و فئودالیسم، سرمایه داری، سوسیالیسم تقسیم می كنند و دوره ی اخیر را خاتمه ی دوره ها محسوب می كنند. پس لازمه ی جبر تاریخ این نیست كه ما برای هیچ چیز ثباتی قائل نشویم، همچنان كه لازمه ی جبر تاریخ این نیست كه ما نقش فعال اراده ی انسان و اختیار انسان را فراموش كنیم و انسان را مخلوق تاریخ بدانیم نه خالق تاریخ.
6. كلمه ی جبر تاریخ را گاهی برای این منظور به كار می برند كه به طور كلی دین عصر محدود و دوره ی خاصی دارد، و گاهی به این منظور به كار می برند كه گیرم اصل دین قابل بقا باشد ولی هیچ دینی با تمام خصوصیات نمی تواند باقی بماند.
ما فعلاً با كسانی صحبت می كنیم كه با یك آب و تابی می گویند:

ای آقا! از جبر تاریخ غافلید، از جبر زمان غافلید، از تغییرات جبری زمان غافلید. می خواهیم به آنها بفهمانیم كه متأسفانه شما جمله ای را به زبان می رانید بدون آنكه مفهوم و معنی واقعی آن را درك كرده
جلد دهم . ج1، ص: 193
باشید.
7. به هرحال بحث درباره ی جاوید بودن دین است، بخصوص دین اسلام. بحث ما در دو جمله خلاصه می شود: یكی اینكه دین یك حقیقت جاوید است، منسوخ شدنی نیست، دیگر اینكه آن دینی كه باید باقی بماند اسلام است و آن كتابی كه كتاب جاوید بشریت است قرآن است.
8. خلاصه ی بحث تا اینجا:
الف. بحث در خاتمیت، ضمناً بحث در جاوید بودن دین است، زیرا وقتی كه می گوییم دین ختم شد، دین دیگری نخواهد آمد، منظور این نیست كه دوره ی دین پایان یافت، عملاً دینی نیست و نخواهد بود، بلكه مقصود این است كه دین باقی خواهد ماند و آن دین باقی اسلام است.
ب. مطلبی در این عصر به زبانها افتاده كه به طور كلی با جاوید بودن دین و جاوید بودن هر چیز دیگر ممكن است منافات داشته باشد، و آن جبر تاریخ است. جبر تاریخ از لحاظ قدرت تسلیم كردن طرف در این عصر جانشین كلمه ی قضا و قدر در اعصار پیشین است. . .
ج. به همان اندازه كه در مفهوم قضا و قدر اشتباه شده، در مفهوم این كلمه ی صحیح نیز اشتباه شده است.
د. چند مطلب: مفهوم كلمه ی جبر، عوامل تاریخی، خاصیت جبر آیا عوض كردن است؟ آیا لازمه ی جبر تاریخ همچنین- مثل قضا و قدر- این است كه انسان نقش فعال خود را از یاد ببرد؟
هـ. قضا و قدر مربوط به عوامل مافوق طبیعی است و جبر تاریخ [مربوط] به عوامل مادی تاریخ.
و. جبر و قانون علیت
ز. جبر طبیعت و جبر تاریخ
ح. از لحاظ جبر طبیعت و جبر تاریخ فرق نمی كند كه ما الهی یا مادی باشیم.
ط. جبر تاریخ مربوط به این است كه اجتماع بشری را یك
جلد دهم . ج1، ص: 194
واحد طبیعی دارای قوانین خاص، و اوضاع تاریخی را در حكم عوارض جسمی و روانی یك فرد بدانیم.
ی. عوامل تاریخ، انسان و احتیاجات انسان است.
یا. آن احتیاجات، بعضی اوّلی و بعضی ثانوی است.
یب. احتیاجات ثابت عوارض ثابت به وجود می آورد و احتیاجات متغیر عوارض متغیر. تمثیل به احتیاج به توحید، پرستش خدای یگانه، تذكر به معاد، قوانین آسمانی كه ضامن اجرایی داشته باشد. اینها احتیاجات جاویدان بشر است.
یج. نقض به ادوار سوسیالیستها

[1] از این قبیل است اینكه می گویند: عقربه ی زمانه به عقب برنمی گردد. این از آن نوعی است كه از ریشه دروغ است، زیرا عقربه ی زمانه به عقب هم برمی گردد.
[2] در این جهت فرق نمی كند كه ما الهی باشیم یا مادی، زیرا به هرحال قوانین این طبیعت- چه قائم به ذات باشند و چه قائم به غیر و ناشی از مشیت مافوقی باشند- آفریده شده و سازمان عالم بر این اساس قرار گرفته است. قرآن همه ی اینها را ذكر می كند به عنوان اثر و مظهری از مشیة اللّه.
[3] . اللّه الّذی خلقكم من ضعف ثم جعل من بعد ضعف قوة ثم جعل من بعد قوة ضعفاً وشیبة یخلق ما یشاء.
[4] احتیاج به پرستش خدای یگانه، تذكر به قیامت، وعظ، [این كه ] قانون قاطع راقانون خدایی قرار بدهند و قوانین بشری ضامن اجرایی ندارد مثل سازمان ملل. اینها وضع ثابتی دارند.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است